سایر منابع:
سایر خبرها
از ارسال نامه عاشقانه تا رجزخوانی برای داعش / بی تابی فرزند شهید با دیدن قسمت آخر پایتخت5
مهارت وارد جبهه شد و پس از پایان جنگ نیز در فعالیت های فرهنگی و هنری مانند تئاتر نیز شرکت داشت. شرط خاصی به جز ایمان و اخلاق نداشتم/ دوست داشتم همسرم نظامی باشد ***: معیار شما برای انتخاب همسر چه بود و چگونه با شهید آشنا شدید؟ از دوران نوجوانی دوست داشتم که همسرم نظامی باشد و از همان زمان این مسئله را با نزدیکان خود از جمله مادرم که ارتباط بسیار نزدیکی با ایشان ...
روایت دردناک بازیگر خردسال عرب زبان از نجات پیکر ابومحمد از دست نیروهای داعش
از خانه می رفتم؛ البته همیشه با مادرم به سر صحنه می رفتم و تا ساعت 11 صبح تمرین می کردم. در بیشتر روزها در کارخانه سیمان تمرین می کردم و پدرم هر روز هنگام پایان کار به دنبالم آمده و من را به خانه برمی گرداند. موسی اضافه می کند: در طی مدت فیلم برداری، 10 روز برای ضبط صحنه، گروه بازیگران به ترکیه رفتند و من نیز در این مدت همراه خانواده به کربلا رفتیم. این بازیگر نوجوان که با ...
ملاقاتی که مسیر زندگی را تغییر داد
در آن زمان 16 سال بیشتر نداشت، آنتونی شولتز بود. او به این دو نیروی پلیس گفت که مرتکب هیچ خطا یا کار اشتباهی نشده است. او گفت دلیل دویدنش این بود که می خواست هر چه زودتر به ایستگاه قطار برسد تا مسابقه کشتی را از دست ندهد. همین حرف باعث شد تا 15 دقیقه بعد گفت و گو بین این دو نیروی پلیس و نوجوان 16 ساله به علایق او منتهی شود؛ نوجوانی که عرق کرده بود و نفس نفس می زد. دیداری که با گذشت زمان سبب ...
شرط مادر مقتول را پذیرفتم و اعدام نشدم
برگشته بودی. آن موقع چه شغلی داشتی؟ من تنها پسر خانواده هستم. پدرم کارگر مترو بود و من هم برای کمک به او تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخواندم و از ادامه تحصیل انصراف دادم. آن روز هم از محل کارم بازمی گشتم. در یک جلوبندی سازی کار می کردم. الان شغلت چیست؟ از وقتی آزاد شده ام تا الان بیکارم. هر جایی برای کار می روم سوءپیشینه می خواهند. درس هم که نخوانده ام، فعلا بیکارم. در این مدت هم که در زندان بودم، پدر و مادرم خیلی اذیت شدند. البته هر هفته در کلاس های مشاوره جمعیت امام علی شرکت می کنم و آنها قول هایی برای پیدا کردن شغل مناسب به من داده اند. ...
باربد از تمام لحظاتی که در کنارش بودم با پست فطرتی فیلم گرفته بود!
خانه روانه شدم. همین که به خانه رسیده و دریافتم که پدر و مادرم، برادر تازه متولّد شده ام را به مطب دکتر برده اند و هیچکس جز من در خانه نیست، وسوسه شدم که هر چه زودتر با او تماس گرفته و حرف هایش را بشنوم، امّا جرات نمی کردم، چون می دانستم که اگر پدرم از ماجرا با خبر شود، بی تردید دمار از روزگارم، در خواهد آورد. سرانجام آن قدر دل دل کرده وغرق در احساسات شدم که تا به خودم آمدم، دیدم گوشی ...
کیف قاپ ناشی کار دست خودش داد
کانون اسمش را خلاصه کرده اند و به او مملی می گویند. سال پیش به دلیل کیف قاپی همراه با یکی از بچه محل هایش دستگیر شده است. تا کلاس چندم درس خواندی؟ پنجم ابتدایی. چرا ادامه تحصیل ندادی؟ کمی مکث می کند و می گوید: ما حاشیه تهران زندگی می کردیم. دوخواهر بزرگ تر از خودم داشتم. پدرم بنایی می کرد و زندگی مان بد نبود.کلاس سوم ابتدایی بودم که پدر و مادرم برای شرکت ...
امیرعلی نبویان: بمب ساعتی هستم
زمان و انرژی من را می گرفت و هیچ علاقه ای به آنها نداشتم. تمام این کارها منجر به یک دوره بطالت در زندگی من شد، چون کارهایی که می کردم مال من نبود. تقریبا ناامید شده بودم و زندگی برایم بی معنا. مدتی هیچ کاری نکردم و فقط فکر کردم. آن دوران نقطه عطف زندگی من است. در آن دوران من به خودم فحش می دادم که در این 25 سال چه غلطی می کردی؟ به چه دردت می خورد که می دانی پنالتی فرانسه در یورو 96 را ...
نارضایتی بیماران و کمبود پزشک و پرستار درهرمزگان
بیماران را مختل خواهد نمود. حتی بیمارانی هم که به مطب ها و مراکز خصوصی هم مراجعه می کنند، بامشکلات زیادی مواجهند وحتی برای چند روز ویاچند هفته بعد بایستی نوبت بگیرند وبصورت گروهی ویزیت شوند که مشکلات بیماران در این بخش همچنان ادامه دارد. یکی از شهروندان می گوید: چندروز قبل متوجه لکه خون در چشم پدرم شدم. خواستم برایش نوبت بگیرم تا چشم پزشک پدرم را معاینه کند که منشی های چند چشم پزشک برای ...
تمبربازهایی که رو به انقراضند
بالا می برد و مغازه آقای ربیع مرادی را نشان می دهد و می گوید: ایشان از مشوق های من برای خرید مغازه بود. کسی که فرصت داشته باشد بعد از درس و مدرسه، سری به بازار تمبرفروش ها بزند این کار را سریع یاد می گیرد. در سال57 درسم را تمام کرده و بیکار بودم و امکان مادی خرید مغازه را در منیریه که آن زمان 60هزار تومان بود داشتم. الان اگر کسی بخواهد وارد این حوزه شود، حداقل اطلاعات زیادی در دسترسش هست. ...
برای دکتر محمدباقر کتابی
نیشابوری بود: جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی در سال 1329 شمسی وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شدم و به سال 1333 با گذراندن رساله ای درباره عقد فضولی در فقه و حقوق مدنی با درجه بسیار خوب فارغ التحصیل شدم... در همان سال ها در آموزش و پرورش استخدام شدم و به دبیری دبیرستان های اصفهان مشغول خدمت گردیدم چون خدمت در امور قضائی که موافق تحصیلات ...
راه های ترک خودارضایی به روشی ساده
جنسی ماست و نمیشه و نباید اونو سرکوب کنیم. یادتون باشه برای ترک هر چیزی باید یه جایگزین براش پیدا کنیم ترک خوداراضایی هم از این قاعده مستثنی نیست. نمیشه خودارضایی و ترک کنیم و فقط توقع داشته باشیم با ورزش و گرفتن دوش آب سرد دیگه سراغش نریم. با خودتون صادق باشید، برقراری روابط جنسی سالم، صحیح و البته شرعی بهترین جایگزین خودارضایی هست. ازدواج بهترین راه برای برقراری روابط زناشویی میباشد ...
10 هزار گل پیشکش قلب مادران
افتاد به جای احسان و خیرات برای مادرش، گلدان هایی از گل را در میان مادران زادگاهش توزیع کند، با این امید که جوان های امروز قدر مادران شان را بیشتر بدانند سعی دارد در سال های پیش رو این ایده را منسجم تر و گسترده تر عملی سازد. میراث گل ها کودکی هایم در خانه ای سپری شد که هنوز هم پابرجا است، اما حال و هوای این خانه دیگر شبیه سابق نیست. مادرم که زنده بود حیاط خانه پر بود از گل های رنگارنگی ...
چتری برای زنان معتاد
...؛ از سر غیرت به تنها خواهر معتادش سپرده بود که برای جنس سراغ کسی نرود و به هیچ کاسبی جز خودش رو نزند. ماجرای اعتیاد افسانه اما به مصرف تریاک ختم نشد. می گوید: 3 برادر داشتم. دوتاشان معتاد بودند. پدرم هم الکلی بود و مادرم قرص اعصاب مصرف می کرد. وقتی در 14 سالگی پدرم را از دست دادم زندگی ام تباه شد. مرگ ناگهانی او تا حدی برایم سخت بود که افسرده شدم. ترک تحصیل کردم و بعد هم هروئینی شدم ...
حضرت زهرا(س)، 34 سال برای پسرم مادری کرد
قاسمی که پنج سال پس از شهادت برادرش متولد شده است، گفت: با وجود آنکه برادرم را هرگز ندیدم، اما امروز حس و حال خوبی دارم. مادر و پدرم همیشه از او برایم گفته اند. در ادامه مهری قاسمی، عمه شهید قاسمی به بیان خاطره ای از آخرین اعزام برادرزاده اش به جبهه گفت: امیر، دو روز پیش از رفتنش به منزل ما آمد تا دستکشی را به او بدهم. به او گفتم که بالاخره همه را راضی به رفتنت کردی و او گفت بله چون واجب تر از ...
ترویج فرهنگ ایثار و شهادت سدی مستحکم در برابر توطئه های دشمنان است
خیبر کنار هم بودیم، عملیات تمام شد و ما بازگشتیم و در این عملیات تعدادی از عزیزان چون محمود رادمنش و منصور محمودی و حجت الاسلامی و بیرانوند و چند تن دیگر را از دست داده بودیم . همرزم شهید، خاطرنشان کرد: حدود 8 الی 9 ماه از عملیات خیبر گذشت و ماموریتی به ما محول شد و آن هم پاکساری میدان مین بود، حدود 8 روز طول کشید تا میدان را پاکسازی کردیم. وی ادامه داد: حدود سه ماه از این ...
روایت یک مهاجرت
.... باید تست ها رو انجام بدیم. هیچ کس فعلاً نمی تونه اون رو ببینه . مادرم فریاد زد بهش بگو واسم مهم نیست. بهش بگو می خوام ببینمش . به دکتر گفتم که می خواهیم پدرم را ببینیم. دکتر گفت: بسیار خب، دنبالم بیاید . مادرم اول وارد شد. به سمت پدرم دوید و کنار سر او به زمین نشست. دست پدرم را گرفت. شوقی، چرا منو ترک کردی؟ چرا؟ چرا شش تا بچه مون رو ترک کردی؟ برگرد . به آرامی صورت او را لمس کرد ...
10 روز تبلیغی همراه با اهالی روستای گلدشت
به او سپردم. به هو الاول و الآخر اطمینان داشتم. به پدرم تلفن کردم تا استخاره بگیرد. ماندن در تهران بد آمد و و سفر به نورآباد خوب آمد. از همان شرکت آسمان یک بلیط برای شیراز گرفتم. پرواز ساعت 8:05 بود. ساعت 7 به فرودگاه آمدم. چون بلیطی که تهیه کرده بودم رزروی بود، از مسئول شرکت آسمان پرسیدم؛ نوبت کارت دادن به این بلیط رسیده است یا نه. تازه متوجه شده بودم حدود 20 نفر زودتر از من بلیط رزروی تهیه کرده ...
گزارشی از خرید و فروش کلیه در تهران/فقط 50 میلیون!
...> سکوت می کند. فکر کردم که شاید گوشی را قطع کرده است. برای همین الویی می گویم که صدای گرفته اش می آید و می گوید: الان 30 ساله هستم. دانشجوی فوق کامپیوتر. 10 ساله بودم که پدرم را از دست دادم، آن هم به خاطر اینکه پول نداشتیم تا برایش کلیه بخریم. مادرم با بدبختی کار می کرد. خودم هم تا آنجایی که توان داشتم با کارگری کمک خرج خانواده شدم. خواهرم را بزرگ کردم. خودم درس خواندم. تا آمدیم طعم خوشبختی را بچشیم ...
اخبار ویژه روزنامه ها
کمک می کند یا دشمنان ما را متوهم می نماید؟ توهم هایی که آثارش را در گفتار و نوشتار فرعونهای زمان می بینیم. باید بدانیم حتی اگر خود را محق هم بدانیم و اگر مومنیم نمی توانیم به هر کاری دست بزنیم. درباره نامه اخیر 43 نفر از وزرا و معاونان احمدی نژاد، تصریح کرد: جمعی از دوستانم نامه ای به ریاست جمهوری سابق کشورمان نوشته اند و نصایحی را در همین زمینه طرح کرده اند که من بعد از نشر از محتوای آن مطلع شدم ...
صدای گرم شارح نهج البلاغه و مثنوی خاموش شد
شده است. از جمله کارهای نیکویش، آنکه در قحطی سال 1288 به وسیله استقراض و تقسیم آن میان فقرای اصفهان و حومه، جان هزارها بینوا را از مرگ سیاه قحطی رهانیده است.بنابراین خانواده پدر و مادرم به قول سعدی: همه از عالمان دین بودند ولی خودم که به قول مرحوم بهار هنوز یک طفل بیش نیستم که با خیال خود مثل عروسکی بازی می کنم چه بگویم؟ و از روح تاریک و بی سر و سامانی چه وصف کنم؟ در همان روزگاران که هنوز به قیل ...
نگرش غیرحرفه ای بر فوتبال آذربایجان غربی حاکم است
همچنین مشکلات فوتبال آذربایجان غربی از نگاه خود گفت که در زیر می خوانید. فارس: برای اینکه مخاطبان بیشتر باهاتون آشنا بشوند خودتون رو معرفی کنید؟ علیپور: بنده عماد علی پور هستم که در هفتم شهریور ماه 79در شهر ارومیه به دنیا آمدم و خیلی زود با رشته جذاب فوتبال آشنا شدم. فارس: از چه طریقی با فوتبال آشنا شدی و از چند سالگی فوتبال را شروع کردی؟ علیپور: فوتبال ...
میتینگ های نهضت ملی با حضور گسترده پهلوانان برگزار می شد
.... قسمش دادم که از جا بلند شود، از جا بلند شد و به محض برخاستن دست مرا بوسید و تکرار می کرد آقا مرا ببخش. آن زمان قحطی بود و این مشهدی باقر تا یک سال با اینکه حاج عمو نیازی به کمک نداشتند هر روز دو من نان و یک شقه گوسفند برای فقرا به در خانه آقا می داد. پهلوانان در میتینگ های اعلام شده توسط آیت الله کاشانی این ماجرا گذشت تا اینکه بعد از معمّم شدنم در زورخانه ای او را ملاقات ...
پیام عزیزی: به عشق پیامبر(ص) نفس می کشیم
به دست هم بدهند نمی توانند خدشه ای به نام حضرت محمد(ص) وارد کنند. چون خدا هوای پیامبر مهربانی را که هرگز مهربانی را فراموش نکرد، دارد. حالا حدود دو دهه از انتشار قطعات ا... مدد و یا رسول ا... یا شای مدینه می گذرد. پیام عزیزی خواننده اهل تسنن کشورمان که صدایش با این قطعات شنیده شد و در دل های مردم جا باز کرد، این روزها باز هم در حال کار روی یک آلبوم تازه درباره پیامبر اکرم (ص) است. او که بتازگی با ...