سایر منابع:
سایر خبرها
از تحقیرهای دوران کودکی تا قتل برادر در 40سالگی
این مرد 40ساله را بخوانید. فقط به خاطر 15میلیون تومان دست به قتل برادرت زدی؟ فقط این نبود. من هم از برادرم کینه داشتم و هم از پدرم. پدرم هیچ وقت مرا قبول نداشت. اگرچه پسربزرگ خانواده هستم اما همیشه مرا تحقیر می کرد و اعتمادی به من نداشت اما به 2برادر کوچکم بیشتر اهمیت می داد و همه اینها باعث کینه و حسادت شد. بیشتر توضیح بده. پدرم وضع مالی خوبی دارد. او ...
مردی که برای به دام انداختن همسر خیانتکارش نقشه عجیبی کشید!
به صورت ناشناس هدیه فرستاد، خلاصه ارتباط من با او که خودش را فرشید معرفی کرد شروع شد. چند باری با هم به رستوران رفتیم تا این که یک روز مرا به باغش دعوت کرد اما من قبول نکردم. چند روزی گذشت، بعد از این که دیدم دیگر به تماس هایم جواب نمی دهد پیامکی برایش فرستادم و گفتم آدرس باغ را ارسال کند! استرس زیادی داشتم. وقتی به باغ رفتم او مرا به داخل اتاقی برد و گفت، چند لحظه منتظر باش من الان برمی ...
قاتل همسر باردار پس از 9 سال با پرداخت یک میلیارد تومان رضایت گرفت + عکس
داری؟ 36 سال. سابقه کیفری داری؟ خیر این نخستین محکومیت من بوده است... چند سال بود که ازدواج کرده بودی؟ 4 سال بود که با یاسمین ازدواج کرده بودم. شغلت قبل از بازداشت چه بود؟ دانشجوی برق بودم. هزینه زندگیت را چگونه تأمین می کردی؟ پدرم هزینه زندگی من و همسرم را می داد. چرا همسرت را کشتی؟ درگیری خانوادگی بود. من دوسیلی به او زدم او به اتاق خواب رفت صبح زود وقتی به سراغش رفتم دیدم مرده است... چرا گریه می ...
این جوان ها سرمایه های ورزش ایران در 2024 هستند بازیکنان ما دیگر از اسم کره و اسپانیا نمی ترسند
. این ها باید دور هم جمع بشوند و این همدلی ایجاد شود. فکر می کنیم آن صمیمیتی که قبلا وجود داشت کمرنگ تر شده. *شما از سال 1998 تا 2000 عضو تیم ملی بودید؟ -من در جام جهانی 2000 حاضر بودم. سال بعد از آن هم به اسراییل خوردم و حذف شدم. من با هادی ساعی تقریبا در یک وزن بودم و چون هادی همیشه نتایج درخشانی می گرفت من کمتر دیده می شدم. *آقای عبداللهی حتما یادتان هست که نسل قبل ...
شکست در پناهندگی، بهانه جدایی
شکنجه روحی، روانی ام کرد. اول به محل کارم آمد و آبروریزی راه انداخت تا مجبور شوم کارم را ترک کنم. بعد هم قفل آپارتمان محل زندگی مان را عوض کرد. وقتی به خانه پدرم رفتم دادخواست الزام به تمکین برایم تنظیم کرد. بعد از آن کم کم شروع به خراب کردن جهیزیه ام کرد و من ناچار شدم همه را به خانه پدرم برگردانم. چند وقت پیش هم که برای حرف زدن به خانه مشترکمان رفتم کیفم را گرفت و گفت؛ این کیف را من برایت ...
شوهر دروغگو قاتل همسرش بود
کبودی روی سر و صورتش مهر تأیید بر این موضوع می زد. درحالی که تلاش کادر درمان برای نجات نیره ادامه داشت، چهارشنبه 22 فروردین او تسلیم مرگ شد. با توجه به مشکوک بودن ماجرا، مرگ زن جوان به کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی استان گلستان اعلام شد. سناریوی دروغین/ در نخستین گام، کارآگاهان جنایی به سراغ همسر نیره رفتند. ایرج گفت: همسرم برای خرید از خانه خارج شد و ساعتی بعد شخصی زنگ در را به صدا درآورد ...
تجلی ارزش های دهه 60 در میان فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران
فرماندهان بود. سرهنگ حبیب الله اکبری در این رابطه می گوید: روزی در مغازه ناصر ستاری (برادر شهید ستاری) بودم که برادرزاده شهید که وقت خدمت سربازیش فرا رسیده بود به من گفت: دوست دارم در نیروی هوایی خدمت کنم. می توانی برای من کاری بکنی؟ من هم گفتم: عموی شما که فرمانده نیروی هوایی است چرا به من می گویی؟ گفت عمویم به خاطر همین نسبت که با ایشان دارم قبول نمی کنند. قبول کردم و بدون این که تیمسار ...
خبر جنایت را در فضای مجازی پیگیری می کردم
امسال بود که از مردی در جنوب تهران با پرداخت شش میلیون تومان یک قبضه کلت برای قتل خریدم و در انباری خانه پنهان کردم. شب جنایت چطور رقم خورد؟ ساعت از 21 گذشته بود. مسافری را سوار و حوالی مغازه برادرم پیاده کردم. او را در خیابان دیدم و گفتم قصد دارم با هم حرف بزنیم که قبول کرد. به خانه رفتم و سلاح را برداشتم و به او ملحق شدم. سوار خودروی برادرم شدم و با هم حرف زدیم و چند خیابان ...
میراث زبان من از شاملوست
رده طبقه متوسط. از امیریه طرفِ گمرک شروع کردیم تا امیریه روبه روی منیریه. کودکی ام مثل همه بچه های امیریه بود جدا از فوتبال توی کوچه و سینما که هیچ وقت از دست نمی دادیم، من عاشق کتاب هم بودم. درمجموع کودکی دوران خوبی بود، به قول اسماعیل خویی غم بود اما کم بود. تا اینکه سال چهل وهفت به خاطر بیماری قلبِی پدرم رفتیم شمیران و در دربند، سر خیابان گلاب دره خانه ای گرفتیم، ساختمانی با آجرهای بهمنی که ...
پرداخت یک میلیارد دیه برای قتل زن باردار
از مرگ رها شدم اما عذاب وجدان مرا آرام نمی گذارد چون قاتل کودک هفت ماهه ای شدم که هنوز صورتش را ندیده بودم. این آخرین دفاع مرد محکوم به قصاص است که 10سال قبل به خاطر عصبانیت مرتکب قتل همسر باردارش شده بود. متهم با پرداخت یک میلیارد دیه از مرگ نجات یافت و با احتساب روزهای بازداشت به زودی آزاد خواهد شد. به گزارش جوان، نوزدهم خرداد سال 87، مأموران کلانتری 108 نواب از مرگ مشکوک زن 30 ساله ...
تقویت گفتمان مقاومت با تکریم مدافعان حرم
شکنجه بود. بعد از این مدت در مبادله رزمنده ها با اعضای ضدانقلاب آزاد شد و برای مدت کوتاهی به خانه برگشت اما خیلی نماند و دوباره عزم جهاد کرد. وقتی برادرم از آزارهای ضدانقلاب در دوران اسارتش تعریف می کرد ما خواهرها گریه می کردیم. می گفت ضدانقلاب به عنوان غذا به ما گندم خشک می دادند. این روزنامه در گزارشی با عنوان شهرت فوتبال هم نتوانست مانع جبهه رفتن علی اکبر شود نوشت: داستان زندگی شهدا ...
شلیک به برادر به دلیل اختلاف مالی
به قیمت 500 میلیون تومان به برادرم فروخت. هروقت هم که موضوع را به برادرم می گفتم، او هم با من بد صحبت می کرد. به همین دلیل تصمیم به انتقام گرفتم و مرتکب این قتل شدم. آن شب او را نزدیک مغازه اش دیدم و بعد ماشین را در خانه گذاشتیم و با خودروی او رفتیم که صحبت کنیم. در راه موبایلم را به او دادم تا عکس های آن را ببیند و بعد اسلحه ای را که به قیمت شش میلیون تومان خریده بودم درآوردم و به او شلیک کردم. ...
رویای عبور از مرزها
فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود اما یگانه بود و هیچ کم نداشت انصافا اطلاعاتش هم از هر نوع هنری کم نیست. در کنار نمادهایی که هنردوستی آقای مهندس را اثبات می کند، ماکت های تاسیسات و پروژه های صنعتی هم گوشه ای از اتاق قرار گرفته که یادمان نرود او یکی از بزرگ ترین شرکت های مهندسی در حوزه صنعت آب کشور را تاسیس کرده و اداره می کند. گویا کافه گردی را هم دوست دارد و کافه های زیادی را آن هم با شناخت از مدیریت و سرمایه گذارانش می شناسد و معرفی می کند. چهره اش آرام است ...
پشیمانی از قتل برادر
ماهانه اجاره داد و من هم بعد از آن با خودروام در یک شرکت مسافربری اینترنتی مسافرکشی می کنم. شما که پدر پولداری داری، چرا به خاطر 15 میلیون تومان برادرت را به قتل رساندی ؟ وقتی مغازه را اجاره دادند هر ماه مبلغی به حسابم واریز می کردند، اما پدرم 15 میلیون تومان ودیعه مغازه را که دستش بود به من نمی داد. هر وقت درخواست پول می کردم پدرم مرا به برادرم و برادرم مرا به پدرم حواله می داد ...
فضیلت ماه شعبان المعظم
زین العابدین(ع) اصحاب خود را جمع می کرد و می فرمود: ای اصحاب من، می دانید این چه ماهی است؟ این ماه شعبان است، و حضرت رسول(ص) می فرماید شعبان ماه من است، پس در این ماه برای جلب محبّت پیغمبر خود، و برای تقرّب به سوی پروردگار خویش، روزه بدارید، به خدایی که جان علی بن الحسین(ع) به دست قدرت اوست، سوگند یاد می کنم از پدرم حسین بن علی(ع) شنیدم که فرمود: از امیرالمؤمنین(ع) شنیدم: هر که شعبان را برای جلب ...
قتل برادر به خاطر اختلاف 15 میلیونی با اسلحه 6 میلیون تومانی
نتوانستم کار کنم. کار من مغازه لوازم خانگی بود و در این مغازه که آن را به قیمت 15 میلیون تومان رهن و 500 هزار تومان ماهانه از پدرم اجاره کرده بودم کار می کردم تا اینکه این تصادف بر من تاثیر گذاشت و مجبور شدم مغازه را به پدرم پس بدهم و او نیز مغازه را به فرد دیگری داد و از این راه به من مقداری پول نیز می داد اما 15 میلیون تومان من دستش مانده بود. این مرد در ادامه گفت: پدرم به من ...
پای لنگ، قاتل را لو داد
عصبی شدم. وی ادامه داد: عید امسال یک کلت کمری با مبلغ 6 میلیون تومان خریداری کردم که با تهدید برادرم، طلبم را پس بگیرم و چون برادرم بد دهن بود تصمیم به انتقام گرفتم، شب حادثه با خودرویم در حال بازگشت به منزل بودم و از آنجایی مغازه برادرم با منزلمان آنقدری فاصله نداشت، برادرم را دیدم که در حال بستن مغازه است، به سمت او رفتم و گفتم می خواهم با هم صحبت کنیم که او قبول کرد اما من گفتم چند ...
نقشه کثیف زن برای قتل شوهر با همدستی سه مرد غریبه
آشنا شده بودم و به او گفتم که شوهرم را به طریقه ای بکشد و روز حادثه به فرشید کلید یدکی را دادم و از شوهرم خواستم که مرا به همراه فرزند هشت ساله ام به خانه اقوامم ببرد. در ادامه ماموران موفق به شناسایی دو متهم متواری پرونده شدند. یکی از این متهمان اعتراف صریح به جنایت کرد و قتل را به گردن فرشید انداخت. او گفت: ما با فرشید در پارک آشنا شدیم و او گفت می خواهد شوهر خواهرش را گوشمالی بدهد و از ...
ماجرای عجیب پیداشدن پیکر حمید
نکرده بودند برای همین پیکر به عنوان شهید گمنام در سردخانه ماند. ماجرای پیدا شدن پیکر را پدر شهید اینطور روایت می کند: آن روز وقتی وارد خیابان محله شدم، دیدم روی درب مغازه حاج آقا فرج زاده پیام تسلیت نصب کرده اند. به خانه رفتم قبل از این چند روزی در حالت طبیعی نبودم. به قلبم الهام شده بود که پسرم شهید شده. غنیمت دانستم که سری به منزل حاج آقا فرج زاده بزنم. از ایشان پرسیدم شهید را دیده اید؟ گفتند نه ...
قتل شوهری که متوجه رابطه همسرش با مرد جوان شد
ای است که بر اثر ضربات چاقو به قتل رسیده، دقایقی قبل از جان باختن، خودش را از داخل اتاق به مقابل در خروجی خانه رسانده و از همسایه ها کمک خواسته اما در نهایت به کام مرگ فرورفته است. همچنین شواهد نشان داد که قاتل به هنگام فرار، پابرهنه بوده و اثرات خون روی زمین برجای مانده است.در ادامه تحقیقات از همسر مقتول صورت گرفت و وی در اظهارات اولیه به بازپرس امور جنایی تهران گفت: شوهرم، من و فرزندم را به ...
چهره + خوان
.... بعضی مسائل را می توان بیان کرد، ولی احتیاط می کنند؛ چون به برخی افراد برمی خورد. من سال اول ابتدایی مردود شدم، چون مدرسه را دوست نداشتم. پدر بزرگ من وقتی من را برای ثبت نام می برد، من را می کشید. من فراری بودم. خانه ما در نزدیکی یک بازاری در کاظمین بود. من همیشه می دیدم بچه های همسن من در مغازه ها کار می کردند و انعام می گرفتند. من می گفتم دلم می خواهد انعام بگیرم. زمانی به پدرم می گفتم من می خواهم کار کنم. گفتم می خواهم سیگار بفروشم. این را در خاطراتم هم نوشته ام. به من گفتند در کتاب سیگار را ننویس، در کتاب نوشتند جنس فروختم. آن موقع سیگار چیز بدی نبود، برخی علما و مراجع سیگار می کشیدند. ...
قاتل کارمند مؤسسه آرمان در یک قدمی قصاص
رئیس مؤسسه را دیدم که سوار خودرو بود. همان موقع دنبالش رفتم و آدرس خانه اش را پیدا کردم. بعد از آن سراغ یکی از دوستانم که کفش فروشی داشت رفتم. به او گفتم تو سر و زبان بهتری داری بیا تا با هم برویم سراغ کسی که پولم را نمی دهد. حدود ساعت 9 و نیم شب بود که رفتیم به خیابان چهارصد دستگاه و زنگ در خانه اش را زدیم. خودش در را باز کرد و با تعارف خواست وارد خانه شوم. من برای حرف زدن داخل شدم و دوستم میثم ...
برادرکشی به خاطر 15میلیون تومان
....در تحقیقات صورت گرفته توسط کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت مشخص شد مقتول 39 ساله در محدوده تهرانپارس مغازه لوازم خانگی دارد. از سویی در بازبینی دوربین های مداربسته محل حادثه تصویر عامل جنایت به دست آمد. زمانی که تصویر متهم در اختیار خانواده مقتول قرار گرفت از سوی آنها شناسایی شد، او سعید برادر مقتول بود. دستگیری 12 ساعت بعد از قتل تحقیقات نشان می داد که دو برادر به خاطر ...
روایت دانش آموز پایتخت از نجات پیکر ابومحمد از دست نیروهای داعش
بهزنگ خانه را که می زنم، چند لحظه ای بعد، قد و قواره ای کوچک با تیشرتی سفید رنگ و لبخندی کودکانه ، چشمم را نوازش می دهد و به گرمی و با لهجه شیرین عربی- ایرانی! مرا تعارف می کند. بله! درست حدس زده بودم. او همان محمد پسر ابو محمد در سریال نوروزی پایتخت 5، با آن صحنه به یادماندنی وداع با پدر بود؛ همان صحنه ای که محمد ملتمسانه و با اشک و آه، پدر از دست رفته خود را صدا می زد و با دستان کوچک ...