سایر منابع:
سایر خبرها
قتل در بهشت زهرا
خاله حسود به خواهرزاده 3 ساله اش رحم نکرد. به گزارش شهروند، زن جوان با انگیزه نامعلومی، خواهرزاده 3ساله اش را در سرویس بهداشتی بهشت زهرا به قتل رساند. این زن 4 ضربه چاقو به پسربچه 3ساله وارد کرد و بعد از دستگیر مدعی شد که به خاطر اختلاف با خواهرش دست به چنین جنایت هولناکی زده است. ساعت 15 روز 28 فروردین امسال خبر ناپدیدشدن پسربچه ای 3ساله در بهشت زهرا به کلانتری 205 صحن مطهر ...
آرزوی یک ورزشکار کرد: امیدوارم مسوولان کردستان هم مانند سایر استان ها از فوتبال حمایت کنند
سال من که جثه ریزی داشتم، با زدن گل های زیادی بهترین گلزن مسابقات شدم و تیم را قهرمان کردیم، در همان آغاز در فوتبال سنندج سعی کردم خودم را اثبات کنم، دوران نوجوانی و جوانی و بزرگسالی هم در همان تیم که در چند مرحله تغییرنام پیدا کرد در خدمت همان استادان عزیز بودم، البته اکثر مربیان زحمتکش سنندجی در تیم های منتخب نوجوانان و جوانان و امید برای من زحمت کشیدند و مربی بنده بودند از جمله آقایان طالب ...
چطور سیاست رادیکال پرتغال در جرم زدایی از مواد مخدر به موفقیت هایی درخشان رسید؟
حقوقی و مددکار اجتماعی) حاضر شوند. بحران افیون به زودی فروکش کرد و طی سال های بعد مصرف مواد مشکل زا، ابتلا به اچ.آی.وی و هپاتیت، مرگ های ناشی از زیاده روی در مصرف، جرائم مرتبط با مواد مخدر و میزان حبس کاهش چشمگیری یافت. نرخ ابتلا به اچ.آی.وی که همیشه بالا بود و در سال 2001 به 2/104 مورد جدید در هر یک میلیون نفر رسیده بود، در سال 2015 به 2/4 مورد سقوط کرد. جنبش های کاهش آسیب در سراسر ...
از دوبار شهادت تا شکار تانک های دشمن/ وقتی اراده پیروز میدان می شود
مجبور شدند بخشی از ریه من را بردارند. در آن زمان، شدت مجروحیت و عمل جراحی سخت سبب رفتن من به کما شده بود. خواب دیدم همسرم آینه و شمعدان برایم آورده چشمانم را باز کردم و متوجه شدم که کیسه خون به من وصل است و بر روی آن نوشته خون اهدایی از اصفهان که پس از آن به لهجه اصفهانی گفتم دیگه ما اصفهانی شدیم . که آن زمان در بخشی که من بودم قیامت شد و همه به اتاق هجوم آورده بودند. پزشکان و پرستاران می ...
فرار پسر شیشه ای به شمال بعد از کشتن پدر
بازداشت شد. این متهم پس از انتقال به دادسرای امور جنایی تهران در اظهاراتش به بازپرس پرونده گفت: چند سال اعتیاد به شیشه داشتم و مادرم چند بار برای ترک مرا به کمپ برده بود اما تلاشها بی نتیجه بود و مجدداً مصرف مواد را شروع می کردم؛ روز حادثه نیز شیشه مصرف کرده بودم و حال خوبی نداشتم و با پدرم سر همین موضوع در خیابان درگیر شدم که درگیری ما به داخل خانه کشیده شد. وی درباره نحوه ...
چگونه از ورزش متنفر نباشید؟
بالاتر می رفت، طرز فکرم نیز تغییر می کرد. من متوجه شدم که هر کسی باید از جایی شروع کند. حتی اگر دوی من شبیه یک دویدن آهسته بنظر برسد، حتی اگر به نفس نفس بیفتم، پاداش نهایی که بخاطر انجام دادن کامل کاری احساس می کنم، بسیار بزرگتر از ترس من از نگرانی در مورد نظر دیگران راجع به خودم است. آنها، چیزی پیدا کردند که عاشق انجام دادنش بودند آنجلا ویلیامز، 34 ساله: من بعد از شروع یک روال ...
کار در نانوایی، بازی دو سر باخت است
ساعت (6 صبح تا 10 شب) از روز را سرپا باشند و مرارت ها را تحمل کنند و بعضا برخوردهای ناشایست برخی از مشتریان را. با همه اینها در اکثر استان های کشور تنها شغل شاطر را در ردیف مشاغل سخت و زیان آور قرار داده اند و شغل پیشکار (کارگری که نان را از تنور بیرون می آورد)، خمیرگیر (کارگری که خمیر را چانه می زند) و وابر (کارگری که خمیر را پهن می کند) را سخت نشناخته اند. البته استثنائاتی همچون استان اصفهان وجود ...
قتل کودک 3 ساله خواهر با چاقو!
شتاب زده خودم را به بهشت زهرا رساندم و در جست وجوی بچه ام بودم که خبر رسید او را به قتل رسانده اند. پدر دانیال گفت: من از مریم شکایت دارم و به او مظنون هستم؛ چراکه او همیشه از اینکه ما بچه دار بودیم ناراحت بود. هر وقت هم که می خواستیم به خانه شان برویم، می گفت که نباید دانیال را با خودمان به خانه شان ببریم. بعد از مطرح شدن شکایت زن 35 ساله به عنوان مظنون به قتل بازداشت شد و مورد تحقق قرار گرفت ...
پنهان شدن قاتل فراری در کلبه جنگلی
زمین زد و پایش را روی گردنم گذاشت به طوریکه داشتم خفه می شدم که چاقوی کوچکی از جیب پدرم روی پله ها افتاد و من هم برداشتم و چند ضربه به او زدم. وقتی غرق در خون شد از ترس فرار کردم. فکر می کردی پدرت به قتل برسد ؟ نه. من فکر کردم زخمی شده و از ترس با موتور سیکلتم فرار کردم تا اینکه پنج روز بعد با مادرم تماس گرفتم و فهمیدم پدرم به قتل رسیده است. خیلی ترسیدم و از تهران فرار کردم. ...
شب ها را با فرزند کوچکم در پارک سپری کرده و روز ها حیران و سرگردان گدایی می کردم
پرستو مادری معتاد است که به خاطر دخترش تصمیم می گیرد به کمپ ترک اعتیاد برود و زندگی دوباره ای را آغاز کند، اکنون داستان زندگی او را می خوانید: پرستو هستم، پدرم معلّم بازنشسته بود و همه زندگی اش را برای آسایش من و دو برادر دیگرم گذاشت؛ خیلی کوچک بودم که مادرم تصادف کرد و از دنیا رفت. بعد از فوت مادرم، پدرم برای من و برادرهایم جای خالی او را پر کرد و چندین سال ازدواج نکرد تا سرانجام بزرگ ...
گفتگوی خواندنی با سارقان خودپرداز های تهران
... بله، یک بار دستگیر شدم و 5 سالی در زندان بودم. به چه جرمی؟ سرقت مغازه. چند وقت بعد از آزادی از زندان تصمیم به انجام این سرقت ها گرفتی؟ بعد از آزادی از زندان 9ماه دست به هیچ خلافی نزدم. کار می کردم. آرماتوربند بودم اما دوباره مجبور شدم سرقت کنم. چرا مجبور شدی؟ من آن زمان با پول های سرقتی برای خودم یک خودرو مگان خریده بودم. اما ...
اعتراف هولناک خاله به قتل خواهرزاده 3 ساله اش + عکس
؛ دانیال را با خودم به سمت سرویس بردم اما در بین راه دانیال پشیمان شد و برگشت. خاله دانیال ادامه داد: به خیال اینکه دانیال نزد پدربزرگش برگشته ، خودم به سرویس رفتم اما زمانیکه نزد پدرم رفتم و از او جویای دانیال شدم ، متوجه شدم که او در خصوص دانیال اظهار بی اطلاعی می کند. سرپرست پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام خبر اعتراف مظنون پرونده به ارتکاب جنایت گفت : سرانجام متهم در ساعت 11 ...
نویسندگی تنها چیزی است که دروغ به نظر نمی رسد
در مورد این موضوع پیدا کنم می خواندم و درنهایت کار و کاسبی را در لندن راه انداختم. گهگاهی از من خواسته می شد که در دانشگاه ها در مورد این موضوع سخنرانی کنم. از اینکه رشته ای را آموزش می دادم که هرگز به لحاظ تحصیلی واجد شرایط آن نبودم، ذوق زده بودم. بارها در شگفت بودم که آیا خودم هم باید در کلاس هایی شرکت کنم یا نه. اما فکر آموزش داده شدن توسط استادی که چیزی برای تدریس به منی که از پیش همه چیز را ...
ادبیات به آخر خط نرسیده است/زبان داستان نویسی را بلد نیستیم
...> این خاطره مربوط به حضور عباس کیارستمی در پراگ است. کیارستمی برای برگزاری یک ورکشاپ 10 روزه به پراگ آمده بود و به من به واسطه پرویز دوایی گفت که برای کمک و ترجمه پیشش بروم. در یکی از شب های حضورش که محفل شامی بود، همان آقای مدیر تلویزیونی را دیدم و به کیارستمی گفتم که رویم نمی شود باب صحبت را با این آقا باز کنم. آن موقع، تعداد نویسندگانی که در تحقیق ام گردآوری کرده بودم، یعنی نویسندگان چکی که از آن ...
زندگی پرماجرای یک پدر شهید
ما ساختیم. چون من در مجمع جهانی اهل بیت هم هستم. فاش نیوز: از خانواده تان بگویید و اینکه کجا به دنیا آمدید؟ - من بچه خیابان امیرکبیر کوچه رکن الدوله هستم. پدرم صاحب گاراژ ترانسپورت شمس العماره بود. مادرم سادات بود. ما 7 خواهر و برادر بودیم. 5 برادر و 2 خواهر. من چهارمین پسر بودم و 3 تا از برادرهایم هم فوت شده اند. فاش نیوز: کودکی شما چگونه گذشت؟ - از ...
روی خط آفتاب
به اینکه در تحریم هستیم از کالایی ایرانی استفاده نمایم که درحدود شش ماه یخچالی از شرکت... لوازم خانگی ... خریداری کردم چند بار با نماینده شرکت تماس گرفتم کسی پاسخگو نشد. ناچاراً با خدمات بعد از فروش شرکت تماس گرفتم. بعد از چند روز نماینده شرکت آمد کار مثبتی انجام نداد. مبلغ بیست هزارتومان از من گرفت و رفت. مجددا چند بار با شرکت تماس گرفتم که خود شرکت هم تاکنون کار مثبتی انجام نداد. که مجبور شدم ...
تماس تلفنی قاتل مرد تهرانی در راه پله ها با خانواده مقتول!
است که همین کافی بود تا این جوان در عملیات پلیسی دستگیر شود. پسر جوان که راهی جز اعتراف نداشت به بازپرس ویژه قتل گفت: سالهاست که به مواد مخدر شیشه اعتیاد دارم و بارها مادرم مرا به کمپ ترک اعتیاد منتقل کرد اما بی فایده بود تا اینکه روز حادثه Incident وقتی شیشه کشیدم با پدرم در خیابان به خاطر اعتیادم درگیر شدم و دعوای ما به داخل خانه کشیده شد. وی افزود: داخل راه پله ها با پدرم ...
تناقض گویی شوالیه های پوشالی!/ طرح سوال جدید از روحانی با 30 امضا/ دستور ویژه دولت برای حسابرسی ویژه از ...
آمد و به حبس ابد محکوم شد، هر روز ابعاد بامزه تری به خود می گیرد. یکی از تازه ترین ابعاد این ماجرای عبرت آموز، تلاش انقلابیون پشیمانی است که می خواهند در کنار تبرئه امیرانتظام، گذشته خود را انکار کنند! اسناد لانه جاسوسی حکایت از جاسوس بودن امیر انتظام داشت و او در محاکمه ای علنی و پخش شده از تلویزیون محکوم شد. حالا و بعد از 4 دهه، از بین آن دانشجویان دو نفر (که بعدها هر دو به ...
پشت پرده شوم اقدامات زشت زهرا چه بود؟
. دلم به حالش سوخت چون او حتی قدرت سرپا ایستادن را هم نداشت به خاطر سخت گیری های مادرم نمی توانستم لوازمی را از منزل بردارم و یا از مغازه محله مواد غذایی نسیه خریداری کنم در همین افکار غوطه ور بودم که وارد یک فروشگاه بزرگ شدم و ناخواسته چندین قوطی تن ماهی، بسته چای، ماکارونی و مقداری لوازم دیگر برداشتم اما در حال خروج از مغازه توسط ماموران دستگیر شدم و بدین ترتیب آتش طلاق هر کدام از اعضای خانواده ام را به نوعی سوزاند و ... رکنا ...
کارگردان مستند ایران گرد : خانه ام را برای ساخت سری اول مستند فروختم!
کردم و به کوهنوردی حرفه ای مشغول شدم. در کنارش درس خود هم می خواندم. دوره های مختلفی مثل دوره های طبیعت گردی و دوره های تاریخ و فرهنگ ایران را گذراندم. بعد همه این ها را یک کاسه کردم. از طرفی خودم نیز عکاسی می کردم، به تاریخ و فرهنگ ایران هم خیلی علاقه داشتم. بعداً رفتم با آقای اینانلو همکاری کردم و با ایشان در یک مجموعه مستندی همکاری داشتم. البته در حوزه گردشگری هم با ایشان همکار بودم ...
از برداشتن درجه های تیمسار ارتشی تا 32 سال امامت جمعه
...> قبل از رسیدن به سن بلوغ، خواندن و نوشتن را در مکتب خانه روستا از ملاّ یی که پدرم به آن روستا آورده بود، آموختم. آن زمان در روستاها مدرسه دولتی وجود نداشت و بسیاری از مردم از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند. پس از فراگیریِ خواندن و نوشتن، به تحصیل علوم دینی علاقه مند شدم، امّا هیچ گونه زمینه مساعدی برای تحصیل در نیشابور وجود نداشت تا این که حاج شیخ محمد حسین از نجف اشرف به نیشابور آمد و مدرسه گلشن را ...
آیت الله مهمان نواز درگذشت+ زندگینامه
زندگی خودم را برای تو میگویم و تصمیم با تو است. آن گاه گفت: پدرم از کاسبان مورد اعتماد تهران و از ثروت خوبی برخوردار بود. در زمان حیاتش مرا اداره میکرد و من به تحصیل ادامه می دادم تا اینکه وی درگذشت و اموال وی، بین ورثه تقسیم شد و سهم بسیار زیادی نصیب من شد، و من تمام آن را هزینه تحصیل خود کردم و از آن روز تا به حال نشده است که هزینه دو ماه زندگی را داشته باشم. در عین حال به فکرم نرسید ...
شش اشتباه بزرگ زنان (2)
مورد علاقه اش را زیر پا می گذارد؟ جواب داد: احساس می کنم به مرحله ی جدیدی از زندگیم وارد شده ام و دیگر این گونه فعالیت ها، مناسب سن من نیستند . یک سال و نیم بعد، نامزدی بیل و سارا بهم خورد. ظرف دو هفته سارا مجددا مدیتیشن خود را شروع کرد. او گفت: نمی توانستم باور کنم که چقدر دلم برای مدیتیشن تنگ شده بود . امیلی همواره به ورزش اروبیک علاقه ی خاصی نشان می داد، او از جوانی این ورزش را دنبال ...
بوی قرمه سبزی شیمیایی مان کرد
آنجایی که باید کمک خرج خانواده می شدم، درس را رها کردم و به سرکار رفتم. طی سال های متعدد، در مشاغل مختلف مشغول به کار شدم. سال 61 با فردی به نام داود حسینی نفت می فروختم. او برای اعزام به جبهه ثبت نام کرده بود، از این رو به من پیشنهاد داد تا من هم ثبت نام کنم. پس از توضیحات وی، من هم علاقمند شدم تا به جبهه بروم. به مسجد محل در ورامین مراجعه کرد، اما بخاطر سن کم و قد کوتاهم نپذیرفتند. چند سال بعد داود ...
جوان کلاهبردار با شناسنامه فردی دیگر به همراه دایی وخاله قلابی به خواستگاری رفت
ضمانت کرده بودم که فرخ مدعی بود یکی از بستگانش است. او شماره حساب مرا به بهانه ندادن مالیات به دولت برای کالاهای وارداتی به افراد دیگری داده بود که پول های آن را برداشت می کرد. چند روز بعد از این درگیری ها او مرا به خانه مجردی اش کشاند تا درباره دروغ هایی که به من گفته بود با هم صحبت کنیم اما در آن جا با این دختر جوان (شاکی) روبه رو شدم و فهمیدم که او و فرخ با یکدیگر رابطه دارند. آن روز فرخ وقتی ...
پرداخت خسارت توسط بیمه حتی اگر طرف مقصر فاقد گواهینامه هم باشد، الزامی است
تصادف من غش کردم. عموم رفت خودشو معرفی کرد. کروکی راهنما رانندگی ب. اسم عموم هستش. ولی چند نفری گزارش دادن ب. پاسگاه انتظامی. ک. من پشت فرمون نشسته بودم منم مجبور شدم. رفتم پاسگاه. انتظامی اظهار نامه. یا همون صورت جلسه ب. اسم منه. کروکی ب. اسم عموام. میخواستم ببینم. قاضی کدوم. یکیمون کار داره. بعد اون شرایطی ک. من دارم بیمه قبول میکنه لطفا جواب بدین. پاسخ کارشناسان وکیل آنلاین: با ...
میزگرد روز جانباز - اصفهان| برای انتقال ارزش های دفاع مقدس باید صداقت داشت+فیلم
شهید کاظمی دیدم دختری آمد و گفت من همان کسی هستم که آن روز با کاروان راهیان نور به شلمچه آمده بودم، محجبه شده بود، گفت آخرین جمله ای که گفتید من به یکباره احساس کردم همه چیزم را در آن مکان دارم جا می گذارم. مادرم برای من هر آنچه می خواستم می خرید و من هر چه از آخرین مدها می آمد برای من تهیه می کرد. من آن سفر را برای خوش گذرانی با دوستانم آمده بودم اما وقتی برمی گشتم تا اصفهان گریه کردم. او ...
کودکی گمشده؛ بخش های پنهان بچه های خیابان
نیست . به دروغ می گفت پدرم گفته؛ اما واژه پدر را چنان بی روح و سرد ادا می کرد که بیشتر شبیه یک حسرت و تمنای نداشته است تا حتی سایه ای که بتوان به آن تکیه کرد . یلدا خصایص رفتاری خاص خودش را دارد . درست سر ساعت رفتنش، اخلاق و رفتارش به کلی دگرگون و بعد آب می شد و داخل زمین می رفت . تا فردا که باز سر و کله اش میان ماشین ها با آن سماجت همیشگی اش برای خرید آدامس و . . . پیدا می شد هیچ ردپایی از او نبود ...
سارقان هالیوودی خودپرداز ها در دام
ام هم جرمم بود و در زندان هم با هم بودیم. دو نفر دیگر عمو و برادرزاده هستند که موقع خرید و فروش یک خودرو با آن ها آشنا شدم. برای چه زندان بودی؟ سرقت مغازه. به همراه سه نفر دیگر از دوستانم از مغازه ها سرقت می کردیم. چه مدت زندان بودی؟ 5 سال حبس برایم بریده شد و، چون نداشتم رد مالم را بدهم مجبور شدم دو سال دیگر هم در زندان بمانم. رد مال چقدر بود؟ 164 میلیون تومان که در نهایت 70 ...
حفظ نیمی از قرآن در دوران اسارت/ تصویر پیش پا افتاده ای از اسارت در رسانه ها ترسیم شده است
. تعریف کردن روزهای اسارت برای افرادی که اطلاعی از آن روزها ندارند، بسیار سخت است. زمانی که اسیر شدم، زخمی بودم و تقریبا حالت بیهوشی به سر می بردم چراکه چهار ترکش( دو ترکش در پا، یک ترکش در کمر و یک ترکش در پهلویم) اصابت کرده بود. دو هفته ای در بیمارستان بصره بستری و سپس به اردوگاه موصل تقریبا به شمال عراق منتقل شدم و همه اسارتم را در این اردوگاه گذراندم. از روزهای اسارتتان برایمان بگویید ...