سایر منابع:
سایر خبرها
آناهید آباد؛ سینما چالش دائمی زندگی من است
این برنامه که یکی، دو فیلم دستیاری می کنم و بعد از شناخت از سیکل کامل فیلم سازی، فیلم خودم را خواهم ساخت. سال 1374 برای اولین بار پروانه ساخت گرفتم. همچنین دومین پروانه ساختم را سال 76 دریافت کردم و در سال 1378 مجددا طرحی از من تصویب شد.... پس چرا فیلمی ساخته نشد؟! فیلم اولم که پروانه ساخت گرفت، مستند- داستانی درباره آنیک شفرازیان بود. آن موقع خانم شفرازیان در خانه سالمندان ...
یک فیلم سه ملیتی بهترین اثر سی و ششمین جشنواره بین المللی فیلم فجر
ورک شاپ ها و ... خسته کردیم تشکر می کنم. دبیر سی و ششمین جشنواره بین المللی فیلم فجر خطاب به رسانه ها گفت: از اهالی رسانه و رسانه ملی تشکر می کنم که ما را همراهی کردند. از کسانی که حتی تلاش کردند حاشیه منفی ایجاد کنند تشکر می کنم همین که جشنواره برایشان مهم بوده از آنها سپاسگزارم. پیشاپیش به همه برنده ها تبریک می گویم و امیدوارم سال های بعد هم فیلم هایشان را برای ما بفرستند. ...
صالحی: ایران باشعر و هنر خود را به جهان معرفی میکند
تلاش می کنید چهره درستی از ایران به جهان نشان دهید تشکر می کنم. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکید کرد: به سهم خودم از کسانی که در این چند سال تلاش کردند جشنواره جهانی فیلم فجر را به خوبی برگزار کنند تشکر می کنم. از کسانی که از راه دور آمدند تا ایران زیبا را ببینند تشکر می کنم. **تقدیر از رسانه ها در این مراسم همچنین رضا میرکریمی دبیر سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر ...
محاکمه مردی که در دعوا بر سر ارث پدری،مادرش را کشت
؟ متهم در حالی که اشک می ریخت سکوت کرد و گفت من فقط نگران پسرانم هستم... نگران آینده شان هستم....من از دوران نوجوانی داروی ضد تشنج استفاده می کنم چند روزی بود که به خاطر قهر کردن همسرم خانه نمی رفتم و به خاطر بی پولی داروهایم را استفاده نکرده بودم برای همین روز حادثه بسیار مضطرب و هراسان بودم و اختیاری نداشتم. قبلاً اعتیاد داشتی؟ نه اعتیاد نداشتم حتی سیگار هم استفاده نکردم. ...
کمک کنید تا بعد از 9 سال آزاد شوم
. این زن در تشریح جزئیات تلخ زندگی اش گفت: سال اول راهنمایی بودم که برادرم مرا آزار داد. می ترسیدم ماجرا را به کسی بگویم به همین خاطر از روستایمان فرار کردم و به تهران آمدم. شب ها را همراه چند دختر هم سن و سال خودم در پارک می گذراندم تا این که یک روز در پارک با اردشیر آشنا شدم . وقتی ماجرای زندگی ام را برایش تعریف کردم دلش برایم سوخت و قول داد به من کمک کند. او پسر خوبی بود و به من کمک می ...
نامه های عاشقانه ای که زندگی ام را سوزاند/ روایت 10 سال زندگی با خیانت همسر
مشهد گفت: درست 10 سال قبل بود که اولین نامه عاشقانه شهروز را با هیجان خاصی باز کردم او هر روز از کنار پنجره منزلمان که رو به خیابان باز می شد، می گذشت. شهروز به بهانه های مختلفی کنار خودروهای پارک شده یا پشت درختان حاشیه خیابان می ایستاد و پنهانی چشم به پنجره می دوخت. من هم که عاشق قیافه جذاب او شده بودم گاهی از کنار پنجره عبور می کردم و نیم نگاهی به او می انداختم تا این که روزی در خانه تنها بودم و ...
نخستین تجربه حضورم در مسابقات قرآن ایران بود/ آموزش 50 قرآن آموز در زیر سایه درختان
در کشورش گفت: قبلا قرآن در مساجد تدریس می شد اما در حال حاضر مردم از محافل قرآنی برای حفظ قرآن بهره می برند و تعداد حافظان قرآن هم به سبب وجود این محافل قرآنی زیاد شده است. البته به طور کلی در جامعه به مسأله حفظ قرآن توجه خاصی نمی شود. وی درباره نحوه حفظ قرآن بیان کرد: هر روز صبح نزد معلم می رفتم و از او یک یا دو آیه یاد می گرفتم و تا برگشتن به خانه با خودم تکرار می کردم. یک نوار از ...
سونامی طلاق در ایران/ یک سوم ازدواج ها منجر به طلاق می شود
دفتر رسمی مشاوره ازدواج زیر نظر این وزارت، خدمات ارائه می کنند، گفت: این دفاتر توسط تشکل ها در استان ها فعال است و خدمات مشاوره ای قبل و بعد از ازدواج را ارائه می دهند؛ این دفاتر به مدت سه سال فعال هستند همچنین در کنار این خدمات، دوره های رایگان آموزشی برگزار کرده اند. وی تاکید کرد: در صورتی که دوره های آموزشی زوج ها در کشور اجباری شود، در مهارت افزایی و تحکیم بنیان های خانواده تاثیر گذار است، چرا ...
پول ضامن خوشبختی نیست!
گرفته اند. ماهانه 10 میلیون خرجی به من می داد اما... مرجان 28 ساله که ازدواج کوتاه مدتی را تجربه کرده و در دوران عقد به آن خاتمه داده است، این گونه می گوید: من خیلی ناآگاهانه و صرفا به دلیل داشته ها و وضع اقتصادی بسیار خوبی که همسرم داشت، وارد مرحله آشنایی با او شدم. روزهای ابتدایی شروع رسمی زندگی مان هم به خیال یک سری توهماتی که امید به تغییرش داشتم، دلخوش تا چند ماه به ...
7 کیلو طلا هم مانع طلاق نشد
هدیه دلجویی کنم، اما بتدریج این موضوع تبدیل به یک رویه در زندگی ما شده بود و من بعد از چند سال تصمیم گرفتم روشم را عوض کنم. با این حال او قهر می کرد و تا چند ماه با هم حرف نمی زدیم تا اینکه برای فرزندمان مشکلاتی مثل بیماری و تحصیل و مسافرت پیش می آمد و ناچار می شدم باز هم کوتاه بیایم. حالا دیگر بچه ما بزرگ شده و خودش می تواند تصمیم بگیرد. من هم دیگر آن زن جوان و پرانرژی سابق نیستم. خیلی هم ناراحت ...
شهیدی که قبل از شهادتش به صورت نور در خواب مادر ظاهر می شود
می گوید :قدم به خانه ام گذاشتید امیدوارم محمد شفاعتتان کند . دعای قشنگی است ما را کنار خود نشاند و از خاطرات شهید محمد شعاع برایمان می گوید : سخنش را اینطوری آغاز می کند که الان 84سال سن دارم زمانی که ازدواج کردم تنها 14 سال سن داشتم خداوند بعد از چند سال و کلی راز و نیاز و نذر، محمد فرزندم را به ما عطا کرد ،بعد از محمد خداوند 5 فرزند دیگر به ما عطا کرد .3 پسر و 2 دختر و زندگی خوبی ...
زن همسرکش: پول دیه شوهرم را ندارم، قسط بندی کنید/مقتول، او را در اختیار دوستانش می گذاشت
، از خانه فرار کردم. آنها می دانستند به خاطر کارهایی که می کنند قطعا روزی از خانه فرار می کنم اما بازهم به رفتارهایشان ادامه می دادند. بعد از اینکه به تهران آمدم اصلا زندگی خوبی نداشتم و برای اینکه بتوانم هزینه زندگی ام را تأمین کنم مجبور بودم به کارهایی تن بدهم که دوست نداشتم و می دانستم گناه است تا اینکه یک روز با مردی آشنا شدم. او به من پیشنهاد داد صیغه اش شوم و من هم قبول کردم. بعد از ...
شادزیستن با کمدی رفتار
قرار بود خودش هم به آنها ملحق شود. همسرش بچه شان را در مدرسه ای ثبت نام کرده بود. دوستم تعریف می کرد، روز سوم بچه ما با این که در کشور غریبی بود و پدرش هم حضور نداشت، گفته بود؛ خانه نمی آیم و می خواهم در مدرسه بمانم. نمی خواهم شعار بدهم، اما ایمان دارم که در فضای مفرح و شاد، استرس که ضد شادی و آرامش است، از بین می رود. این شادی روی جامعه هم تأثیر دارد؟ شادی که باشد، همه چیز ...
لطفا کمی عصبانی باش! + عکس
...> امام رضا، واسطه ازدواج من اهل زابل و آقا مصطفی اهل تربت جام بود. هر دو فامیل بودیم و نسبت دوری داشتیم، قبل از ازدواج همدیگر را نه دیده بودیم و نه می شناختیم. تابستان سال 81 با بچه های بسیج به مشهد رفته بودم. در حرم، از امام رضا (ع) خواستم که همسری مومن و ساکن مشهد نصیبم کند. وقتی برگشتم زابل، مدتی بعد ایشان به خواستگاری ام آمدند. در حالیکه من آن زمان 16 سال بیشتر نداشتم و در دعایم زمان ...
56 سال اعتیاد؛ سلام دوباره به زندگی
فوت شده و بی نام و نشان می فرستنم بیمارستان. چند روز هم در سردخانه بیمارستان می مانم و بعد از آن می برند برای خاک کردن که پرونده ام گم می شود و در همان حین من با کفن بلند می شوم- چون یخ زده بودم و همه فکر می کردند مرده ام- همان سال روزنامه ها به این ماجرا پرداختند: زنی بعد از هفت روز از سفر به آن دنیا برگشت. وقتی دکتر بالای سرم آمد، پرسید: من را می بینی؟ و گفتم من هرویین مصرف می کنم وقتی رفتم ...
اجرای طرح رعد 10
ساله از شگرد سرقت هایش گفت. سابقه داری؟ بله، پارسال بعد از 18 ماه حبس در تیر ماه از زندان آزاد شدم و دوباره سراغ کار های خلاف رفتم. آن موقع هم به خاطر همین جرم در زندان بودم. شگردت چه بود؟ کشرویی یعنی هنگام شمردن پول ها چند اسکناس یا تراول را کش می رفتم. اما من به جای سرقت پول به این شیوه از طلافروش ها، طلا کشرویی می کردم. آن ها هم متوجه نمی شدند. یعنی به داخل مغازه ...
امیرسلیمانی: برخی از هنرمندان به نان شب محتاجند
که ماجرا چه بود؟ به خاطر هوای تهران دچار مشکل قلبی شدم و در همان کمرکش کار معمای شاه، حدود 4-5 سال پیش بود که یک شب بسیار حالم بد شد و دخترم من را به بیمارستان برد و هنگامی که از من نوار قلب گرفتند، ریتم قلب من در نوار صاف بود و ضربان های کمی در آن مشهود بود و پزشک ها تصور کردند که دستگاه نوار قلب هنگ کرده است و رئیس بخش بیماران قلبی نیز با دیدن نوار قلب دچار شوک شد. دکتر معتقد بود که من ...
قتل مادر در مقابل چشمان 2 فرزندش!
اطراف رفتم و در کارگاه های ساختمانی کار می کردم. دو ماه قبل هم به تهران آمدم و در منطقه کن و سولقان به چوپانی مشغول شدم . می دانی چه کسی قتل ها را مرتکب شده است؟ غفور، همسرش و مرد جوان را به قتل رساند . تو که آنجا نبودی از کجا می دانی؟ غفور شب ها به خانه نمی رفت و داخل اتاقک نگهبانی می خوابید. معمولاً بعد از چند روز به خانواده اش سر می زد و گاهی اوقات آنها به غفور سر می زدند ...
فقر،اشک و آه سهم بانوی کا کانی از زندگی/وعده هایی که در حد شعار ماند
این وضعیت بد مالی به یاسوج رفتم اما جوابی نگرفتم. بی بی حجاب گفت: زندگی برایش در این خانه قدیمی که سقف چوبی دارد و کاه گلی است عادی شده اما نگران فرزندم هستم، جوان است و باید ازدواج کند اما با بیکار و وضعی که داریم چگونه ازدواج کند؟ بی بی حجاب با بیان اینکه زندگیش به سختی می گذرد ادامه داد چند روز پیش آقای نماینده دوباره به کاکان آمده بود به دیدنش رفتم و گفتم که سال گذشته به من ...
زن همسرکش: پول دیه شوهرم را ندارم، قسط بندی کنید
آزارواذیت قرار می گرفتم، از خانه فرار کردم. آنها می دانستند به خاطر کارهایی که می کنند قطعا روزی از خانه فرار می کنم اما بازهم به رفتارهایشان ادامه می دادند. بعد از اینکه به تهران آمدم اصلا زندگی خوبی نداشتم و برای اینکه بتوانم هزینه زندگی ام را تأمین کنم مجبور بودم به کارهایی تن بدهم که دوست نداشتم و می دانستم گناه است تا اینکه یک روز با مردی آشنا شدم. او به من پیشنهاد داد صیغه اش شوم و من هم ...
وصیت شهدا/ برچهرۀ مرگ، رنگ سرخ شهادت را بزنیم
پروردگارشان شامل حالشان است. و اینان هدایت یافتگانند. 154 تا 157 بقره از آنجایی که هر مسلمان واجب است که وصیت نامه بنویسد چند جمله ای می نویسم. قبل از هر چیز فکر می کنم باید انگیزه ام را از شرکت در جبهه نبرد با مجموعه باطل که در صدام متجلی شده است مشخص کنم. بعد از تحقیق همه جانبه متوجه شدم سختی ها و شداید دنیا پذیرفتن بر من آسانتر از گرفتاریهای آخرت است و آتش جنگ در مقابل آتش جهنم ...
پیش بینی ثروتمندترین فرد معنوی جهان درباره رهبری انقلاب همه را شوکه کرد/ اعرافی به شایعات واتیکان جدید ...
سؤالی در مورد پیش بینی آقای بهجت در مورد رهبری آقای خامنه ای گفت: اینکه آقای بهجت می دانست رهبری ایشان رخ می دهد یقینی است و خودم این مسئله را شاهد بودم؛ یک روز روضه داشتیم و یک فردی نزد آقا آمد و خوابی را تعریف کرد و آقای بهجت در تعبیرش فرمود که منظور این است که بعد از امام خمینی، رهبری به (سیدعلی آقا) منتقل خواهد شد که باور این حرف در زمانی که جانشین رهبری تعیین شده و مرجعیت هم شرط رهبری بود برای ما ...
پول ندهید ثبت نام نمی شوید+ فیلم
است که در سال های نه چندان دور کمک های مردمی برای اداره این مدارس بر اساس نظر مسئولان آموزش و پرورش اختیاری و داوطلبانه بود، اما امروز همین کمک های اختیاری و داوطلبانه چند سالی است که به معضلی برای خانواده دانش آموزان تبدیل شده است. مدیران هنگام ثبت نام از موارد مختلفی حرف می زنند آنها هرساله می خواهند میز و نیمکت های مدرسه را نوسازی کنند، وسایل گرمایشی و سرمایشی اضافه کنند و مدرسه تعمیر شود اما آخر ...
گفتگوی خواندنی سربازی که هنگام نجات یک سگ پایش را از دست داد
خودش می گوید وقتی بعد از 16 ماه با او تماس می گیریم و از حال و روز این روزهایش می پرسیم. او اما با وجود همه این بدقولی ها، از کاری که انجام داده پشیمان نیست و می گوید: اگر زمان به عقب برگردد باز هم همان تصمیم را خواهد گرفت. آقای باختر این روزها را چطور می گذرانی؟ کار خاصی نمی کنم، یعنی کار خاصی ندارم که انجام بدهم. خانه نشین شده ام. زیاد از خانه بیرون نمی روم. چرا ...
خواهرزاده ام مرا به فنا داد / تنهایی در برابر 200 مرد ایستادم!
. البته در باغ پدرمان نیز کار می کردیم ولی بیشتر اوقات را به مشهد می آمدیم و در سه راه زندان Prison یا بولوار سجاد میوه می فروختیم تا این که بزرگ تر شدم و به کارگری ساختمان و همچنین قالب بندی روی آوردم. چون پدرم پیر بود من هم سرباز فراری شدم و به خدمت سربازی نرفتم. تا این که در سال 1381 به پیشنهاد خواهرم با دختر همسایه آن ها که در منطقه خواجه ربیع سکونت داشتند ازدواج کردم. دو سال بعد هم ...
روزی نبود که اتفاق عجیبی نیفتد!
جوناس کارپینیانو ، کارگردان ایتالیایی آمریکایی، بیش تر به خاطر دو فیلم مدیترانه و چامبرا شناخته شده است که هردو به مسئله ی مهاجرین می پردازند. کارپینیانو در سال 1984 میلادی در نیویورک به دنیا آمد، اما بعد از چند سال به خاطر شغل پدرش که به عنوان استاد یکی از دانشگاه های رُم انتخاب شد، در ایتالیا ساکن شدند. از همان سنین پایین اطراف کارپینیانو پر بود از فیلم سازان و اهالی موسیقی؛ از ...
تماس اسحاق جهانگیری با دکتری که شغلش جاروکشی بود!
جارو زدن یک سوله در خوزستان است بیشتر توضیح می دهید؟ این کلیپ کاملا واقعیت دارد و تمام حرف هایم مستند است .متولد 14 مرداد 68 هستم دو سال است که ازدواج کرده ام و فرزندی ندارم و از این بابت خوشحالم زیرا وجود بچه قطعا مشکلات ما را با این شرایط بیشتر می کرد . لیسانسم را در رشته زمین شناسی در دانشگاه خوارزمی با رتبه برتر گرفتم. بلافاصله در مقطع فوق لیسانس دانشگاه شیراز پذیرفته شدم ...
از اینکه معلول به دنیا آمده ام، خوشحالم
تفاوتی وجود نداشت. با اینکه به طور مادرزادی با بیماری نادر و مشکل ضعف عضلانی ناشی از کمبود نوعی ویتامین به دنیا آمدم، اما حمایت های پررنگ و اثربخش پدرم به حدی بود که هیچ کدام از اعضای خانواده حتی این فرصت را به من ندادند تا معنای معلولیت را درک کنم چه برسد به اینکه خودم را از بقیه تفکیک کنم. البته این حمایت های مادی و معنوی به طرز شگفت آوری غیر مستقیم بودند و من دختر لوسی نبودم ولی در همه مراحل ...
از برداشتن درجه های تیمسار ارتشی تا 32 سال امامت جمعه
برخوردار بود، در زندگی نامه ای که آن را نگاشته است، این گونه خود را معرفی کرده است: اینجانب در سال 1305شمسی در روستای کاریزک کال نیشابور در خانواده ای کشاورز چشم به جهان گشودم. پدرم اندکی زمین داشت که با کار بر روی آن، زندگی اش را اداره می کرد. چند رأس گوسفند نیز داشت که سهمی در تأمین معاش ما داشت. او از نظر مالی ضعیف، ولی از نظر موقعیّت اجتماعی مورد احترام مردم روستا بود. سواد ...