سایر منابع:
سایر خبرها
سماجت دزد، مردی را پس از صدور گواهی فوت زنده کرد!
را به بیمارستان برسانم. وقتی به بیمارستان دادگستری رفتم پزشکان مرگ راننده را تایید کردند و اصلا نمی توانستم باور کنم که باعث مرگ کسی شده ام و به هر طریقی که بود او را از بیمارستان خارج کردم و به بیمارستان گاندی انتقال دادم که پزشکان پس ازاقدامات پزشکی ابتدای و وارد کردن شوک موفق به برگرداندن جان دوباره به طعمه ام شدند. در این لحظه وقتی کمی به هوش آمد رمز بانکی اش را گرفتم و ...
پایان سن آندرس؛ اینیستا خداحافظی کرد
ماه اخیر با تمام توانم بازی کنم؛ کاری که در تمام طول زندگی ام انجام دادم و تلاش کردم تا جای ممکن با خودم و باشگاه روراست باشم و این مهمترین دلیل است که فهمیدم این آخرین فصل من است. این شانس را داشتم که لحظاتی فوق العاده را در بارسا تجربه کنم اما اولین بازی ای که برای تیم اول بارسا در بروژ انجام دادم، همیشه در ذهنم خواهد ماند. همه چیزهایی که آن روز اتفاق افتاد، رویایی بود که به واقعیت تبدیل می شد ...
خواسته ی مهم امام جمعه ایلام از وزیر نفت
مناسبی را به کسبه ی شاغل در این مکان اختصاص دهند تا بتوانند به کار خود ادامه دهند چون دسترسی به مکان کنونی برای مردم آسان و قیمت اجناس مخصوصا میوه و تره بار در آن ارزان است. امام جمعه ایلام در بخش دیگر خطبه ها با تبریک فرارسیدن نیمه شعبان و هفته سربازان گمنام امام زمان(ع) تصریح کرد: نقش سربازان گمنام امام عصر و دستگاه اطلاعاتی کشور در حفظ امنیت و ثبات آرامش کشور بی بدیل است و امروز ...
بعد از 22 سال خاطره انگیز؛ وداع اینیستا با بارسلونا با چشمانی اشک بار/ از بارسا به خاطر رساندنم به این ...
نیست که بگویم آنها چه می خواستند یا من چه می خواستم زیرا اینها یک آرزوست اما تلاش کردم تا در چند ماه اخیر با تمام توانم بازی کنم؛ کاری که در تمام طول زندگی ام انجام دادم و تلاش کردم تا جای ممکن با خودم و باشگاه روراست باشم و این مهمترین دلیل است که فهمیدم این آخرین فصل من است. من این شانس را داشتم که لحظاتی فوق العاده را در بارسا تجربه کنم اما اولین بازی ای که برای تیم اول بارسا در بروژ ...
جوانان کافه نشین، جوانان دهه 60 و 70/ از خانه فرار می کنند!
: لیسانس دارم ولی نمی خواستم کارمند و پشت میز نشین باشم. ترجیح می دادم واسه خودم کار کنم. با خانواده حرف زدم و گفتم سهم ارثم رو الان بدین، اولش ناراحت شدن، بعد دیدن منطقی حرف می زنم. الان کار داشته باشم و کنارشون باشم بهتره یا این همه سال ازشون دلخور باشم و دستم هم تو جیب بابام باشه؟ خواهر و برادرم وضع مالی شون خوبه، اونا هم موافقت کردن، گفتن بهش پولشو بدین بره کار کنه حداقل به کار خلاف کشیده نشه ...
آزاده ای که با مزار خودش روبه رو شد
داشتم سنم خیلی کمتر از شناسنامه ام نشان می داد و به راحتی قبول نمی کردند که به جبهه بروم. در سال های 65 و 66 در دو مرحله برای آموزش خودم را به پادگان امام حسین(ع) اصفهان رساندم. بعد از پایان دوره به خاطر جثه کوچکی که داشتم، خانواده ام مانع از اعزام من به جبهه شدند. التماس هایم هم فایده نداشت تا اینکه توانستم راهکاری برای رفتن به جبهه پیدا کنم. به خانواده ام گفتم اگر برای ...
انتقاد از برانکو انگیزه ام را بالا برد
و بدون حمایت آنها انجام نمی شد و از همه ممنون هستم. چطور آقای گل شدم درست می گویید که شاید در اول فصل کسی تصور آقای گلی مرا نمی کرد اما خدا را شکر توانستم از فرصت ها به خوبی استفاده کنم. از ابتدای فصل و در اردوی اوکراین تمام تلاش خودم را به کار گرفتم تا از نظر بدنی و تاکتیکی به شرایط مطلوبی برسم. تمرینات خوبی را زیر نظر آقای برانکو و کادرفنی انجام دادم و تلاش می کردم از نظر ...
ای کاش شوهرم جلوی پسرم حیا می کرد و...
. بالاخره بعد از گذشت هفت سال دیگر طاقت نیاوردم و به او گفتم که از همه چیز خبر دارم ولی شهروز با وقاحت مقابلم ایستاد و گفت دوست دارم با زنان دیگر ارتباط داشته باشم با این جمله رشته باریک علاقه ام به او نیز بریده شد و در واقع از او طلاق عاطفی گرفتم او حتی از پسر هشت ساله ام نیز شرم نمی کند و در حالی به کارهای زشتش ادامه می دهد که این بار برای دختر عمویم مدام ایجاد مزاحمت می کند. عالیه هم که نمی خواهد ...
بازیگر تایتانیک : نقش های عجیب و غریبی که بازی کرده ام با معیارهای هالیوود نمی خواند
...> در این فیلم برای تلویزیون- که به ماجرای زندگی فرانکلین رُزولت می پرداخت- جایزه امی گرفتم. البته نقشم آن چنان پرورانده نشده بود ولی سعی کردم تا آن جا که قدرت داشتم به جزییات بازی و شخصیت محوله ام توجه کنم. البته بگویم پیش از این فیلم دوازده بار نامزد امی شده بودم. جاده انقلاب (2008) Revolutionary Road بار دیگر با لئوناردو دی کاپریو و کیت وینسلت در این فیلم تراژدی ظاهر گشتم. ما قبلاً در ...
اختتامیه سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر برگزار شد
این سه سال که دبیری جشنواره را برعهده داشتم برای ارایه گزارش این بالا آمدم و حال باز هم می خواهم از این فرصت استفاده کرده و از همکارانم و مدیرانی که به من کمک کردند تشکر کنم. وی ضمن تبریک اعیاد شعبانیه گفت: جشنواره خوب یا بد آنچه اتفاق افتاد حاصل دسترنج یک تیم دلسوز و خوش فکر بود و می خواهم از همه مدیران خوبی که به من در این اتفاق کمک کردند، تشکر کنم. هیچ کار بزرگی اتفاق نمی افتد مگر با ...
قتل ناموسی در تبریز / پسر زن بیوه اردشیر را آتش زد!
مخفیانه مادرم شک مرا برانگیخت. من سال ها قبل پدرم را از دست داده ام و تا به حال چنین رفتار مشکوکی از مادرم ندیده بودم. از مادرم در مورد رفتارش پرسیدم، ابتدا سعی می کرد منکر ماجرا شود و موضوع را از من مخفی کند اما درنهایت گفت مردی به نام اردشیر او را اغفال کرده است. با شنیدن ماجرا حس می کردم دنیا روی سرم آوار شده است. تصمیم گرفتم از اردشیر انتقام بگیرم، به همین دلیل نقشه قتل او را طراحی کردم. ...
عزت اللهی: دیگر آن اشتباهات را نخواهم کرد
خواستم بیایم که فضای جدیدی را تجربه کنم و توانایی هایم را بیشتر به معرض نمایش بگذارم. خداراشکر در باشگاه آمکار تا حدودی از لحاظ روحی بهتر شدم و توانستم در فضای تیم آمکار جا بیفتم و تا اینجا هم حضور موثری در تیم داشتم و طبق آمار سایت های آنالیز جزو 5 بازیکن برتر تیم هستم و عملکردم عملکرد خوبی بود. این که باید تصمیم خوب بگیرم، درست است. همانطور که گفتم روستوف به جدایی ام تمایلی نداشت و قراردادم را تا سال ...
هفت خان کنکور ارشد؛ می شود اگر بخواهی
قبل کنکور و حین کنکور و بعدش اضطراب داشتم و این یعنی سال های طولانی در اضطراب سر کردم. وقتی کنکور ارشد مرتبط با رشته ی کارشناسی ام را دادم و قبول نشدم، نشستم و سنگ هام را با خودم واکندم که کنکور ارشد رشته ای را بدهم که دوست دارم. سال اول و حمله ی اول بی نتیجه بود. برای سال بعد، نشستم به خواندن. هر جا و هر چقدر که می شد خواندم. همیشه جزوه ای، کتابی، یادداشتی و دفترچه ی تستی همراهم بود ...
کیتارو؛ افسانه ای از مشرق زمین
دوستداران موسیقی به اجرای برنامه پرداخت کند. این هنرمند این بار با رپراتواری جدید و متمایز با اجرای قبلی در ایران روی صحنه خواهد رفت و در تاریخ 16، 417 و 18 اردیبهشت تاریخ اجرای این هنرمند در سالن وزارت کشور تهران تعیین شده است. گپ و گفتی به همین دستاویز با کیتارو از طریق وکیل و مدیر برنامه اش ایچی نایتو انجام داده ایم که در ادامه مطالعه می کنید. کنسرت اول شما در ایران چهار سال پیش برگزار گردید ...
بازیگر خط قرمز : خیابان ها را خلوت می کردیم
بودم و قرار بود در کارهای مختلف با هم همکاری کنیم اما میسر نمی شد تا این که به خاطر یک برنامه دیگر با ایشان تماس گرفتم و به من گفتند: می آیی برویم شمال؟ گفتم: چرا؟ در جواب گفتند می خواهند یک سریال بسازند. بعد از آن با ایشان و خانم شعله شریعتی نویسنده مجموعه صحبت کردم و قصه از اینجا شروع شد. از همان ابتدا قرار بود نقش امیر را بازی کنید؟ پیشنهاد اولیه آقای جعفری این بود که نقش ...
آناهید آباد؛ سینما چالش دائمی زندگی من است
این برنامه که یکی، دو فیلم دستیاری می کنم و بعد از شناخت از سیکل کامل فیلم سازی، فیلم خودم را خواهم ساخت. سال 1374 برای اولین بار پروانه ساخت گرفتم. همچنین دومین پروانه ساختم را سال 76 دریافت کردم و در سال 1378 مجددا طرحی از من تصویب شد.... پس چرا فیلمی ساخته نشد؟! فیلم اولم که پروانه ساخت گرفت، مستند- داستانی درباره آنیک شفرازیان بود. آن موقع خانم شفرازیان در خانه سالمندان ...
شازده کوچولو هم اقتباس است و هم ادای دین
سینما شدم. جنگ ستارگان، کودکی و نوجوانی مرا دست خوش تغییر کرد و اگر بخواهم صادقانه تر بگویم، این فیلم تمام زندگی ام را متحول کرد. من به خوره ی مجموعه ی جنگ ستارگان تبدیل شدم و تمام سال های کودکی، نوجوانی و جوانی ام را با تماشای فیلم های این مجموعه گذراندم. می توان بگویم با جنگ ستارگان بزرگ شدم. بعد به مدرسه ی هنر رفتم و در آن جا برخورد حرفه ای تر با این مجموعه فیلم را یاد ...
پول ضامن خوشبختی نیست!
تومان است. تصور این که من برای پول سر کار بروم، خنده دار نیست؟ من دوست ندارم مانند مادر مجید در خانه آشپزی و گردگیری کنم. ما خدمتکار داریم و همه این کارها را انجام می دهد. کاری هم که دنبالش بودم، در یک شرکت تحقیقاتی بود و خرج ماهانه خودم از آن در می آمد. گفته بودند تا هشت میلیون برای هر ماه، پرداخت خواهند کرد. هر سال وسایل خانه را عوض می کردم اما... آرمان 31 ساله، توانایی ...
روایتی از درون شبکه های تروریستی و تکفیری در از افغانستان تا لندنستان
.... یک سال و نیم می شد که با او حرف نزده بودم. حالم از او به هم می خورد. اما حالا هزاران نفر داشتند می مردند و من هیچ گزینه دیگری نداشتم. سریعا جواب داد. وقتی برایش گفتم قضیه کار کیست، ظاهرا تعجب کرد. گفتم: تماس گرفتم که پیشنهاد کمک بدهم. می دانی چه کسی این کار را کرده؟ کسی از هواپیمارباها را می شناسی؟ نه، ولی طرفی که در پس این عملیات است را می شناسم. می دانم چرا ...
جانباز نخاعی، شهروند نیست؟
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، محمد مهدی موحدیان ، به اولین حضور خود در جبهه های نبرد جنگ تحمیلی اشاره کرده و بیان کرد: اولین حضورم به سال 63 و زمانی که 16 ساله بودم برمی گردد، در آن موقع پس از دستکاری های زیادی که در شناسنامه ام انجام دادم، توانستم آموزش های رزمی را بگذرانم و به جبهه بروم. وی با اشاره به 10 مرتبه اعزام به جبهه های نبرد و حضور در عملیات های متعدد، افزود: در تمام مدت ...
7 کیلو طلا هم مانع طلاق نشد
قاضی کرد و ادامه داد: من حتی اجاره نامه آپارتمان را هم به نام این زن کرده ام. حالا هم نه مالی دارم و نه پس اندازی. یک کارمند ساده هستم با حقوقی معمولی. از کجا بیاورم 7 کیلو طلا بدهم؟ زن دوباره به حرف آمد و گفت: مثل اینکه یادت نیست نصف پول ودیعه خانه را من از محل بازخرید سال های خدمتم دادم. تو حتی اجازه ندادی به کارم ادامه بدهم. خیلی زود یادت رفته که وقتی به خواستگاری من آمدی ...
یادآوری تاریخی؛ نامه رحیمی به احمدی نژاد: رفیق قدیمی! مرا سکه یک پول کردید
قدیمی و صمیمی ام شدم و آغاز رنجش ها هم از همانجا شروع شد. به دولت آمدم و آنچه در توان داشتم در طبق اخلاص گذاشتم و در انجام وظایف محوله بویژه ترمیم روابط دولت و مجلس کوتاهی نکردم. در اواخر دولت نهم بود که به دلایلی که هنوز هم برخی از آنها برای من نامعلوم است، چند تن از اعضای دولت را کنار گذاشتید و حتما خاطرتان هست که من از باب مشورت مخالف بودم و دلایلی آوردم و وقتی نپذیرفتید، یادآوری کردم که دولت از ...
لطفا کمی عصبانی باش! + عکس
درست کردم، آخرش گفتم انگار یک چیزی کم دارد، بعد یادم افتاد اصلا لوبیا نریختم! فقط سبزی و گوشت بود! آقا مصطفی اصلا به رویم نمی آورد، تازه خیلی وقت ها بهم می گفت: شما با این سن و سال کم، حاضر به ازدواج با من شدید، آن هم با شرایط سخت، من هم بالاخره باید به خاطر شما یک سری چیزها را در زندگی تحمل کنم. ولی من در فاصله کمی همه غذاها را از مادربزرگ ایشان یاد گرفتم و خدا را شکر چون علاقه داشتم آشپزی ام خوب ...
56 سال اعتیاد؛ سلام دوباره به زندگی
گذارند برای فروش. آنها پول هایشان را جمع می کنند تا بتوانند زندگی برای خودشان دست وپا کنند، چون نمی توانیم که تا آخر عمرمان آن جا بمانیم. در دوسالی که در سرای مهر بودم، عاشق پرورش گل شدم و این کار را انجام می دادم. شاید باورتان نشود اما با گل ها حرف می زدم و از دیدن رشد آنها به وجد می آمدم. زمانی دکه هم داشته اید. چه شد به این کار رو آوردید و چرا بعد از مدتی جمع کردید؟ ...
توسعه وابسته به تربیت انسان های توانمند است اما آموزش وپرورش ما به دنبال تربیت انسان های دانشمند است
پرسیدند ما روی چه صنعتی سرمایه گذاری کنیم تا توسعه یافته شویم؟ گفتم: شنیدم در استان شما قرار است پروژه ای برای پتروشیمی ساخته شود، هزینه اش چقدر است؟ گفتند: چندصدمیلیارد دلار. گفتم بروید به دولت اعلام کنید که ما پروژه پتروشیمی نمی خواهیم. گفتند ما بسیار برای گرفتن چنین پروژه ای زحمت کشیده ایم و نمایندگان ما سال ها دویده اند که این پروژه بیاید. پاسخ دادم: پول آن را بگیرید و بگذارید بانک. سالی ...
امیرسلیمانی: برخی از هنرمندان به نان شب محتاجند
... چه اتفاقی افتاد که از سال 79 بعد از حضور در فیلم آقای علی اکبرثقفی (فوتبالیست ها)، در فیلم سینمایی دیگری حضور نداشتید تا فیلم سوفی و دیوانه و هزارپای جناب آقای داوودی. من از آقای ثقفی چندین نوبت سراغ شما را گرفتم اما اطلاعات درستی به من ندادند. بعد از فوتبالیست ها، آخرین کاری که من در ایران حضور داشتم و انجام دادم، سریال فرار بزرگ از آقای محمد حسین لطفی بود. بعد از آن حدود هفت سال ...
ورود رفتار به اقتصاد دین آرلی از پنج کتاب مهم در حوزه اقتصاد رفتاری می گوید
نظرت کجا این محدودیت از اهمیت ویژه ای برخوردار است؟ آریلی: مثلاً به نظر من بحران مالی تا اندازه ای به دلیل تعارض منافع اتفاق افتاد. به افرادی پول زیادی داده شد تا واقعیت را به شکلی دیگر ببینند، و بیا و ببین که آن ها چطور این کار را به خوبی انجام دادند و تا چه اندازه از واقعیت فاصله گرفتند. مردم فکر می کنند که شرکت لمان برادرز ترجیح می داد که افرادی که برایش کار می کنند واقعیت را درست ...
گفتگوی خواندنی سربازی که هنگام نجات یک سگ پایش را از دست داد
نگهبانی من بود و روی برجک، نگهبانی می دادم . پستم از ساعت 12 ظهر شروع شده بود و تا ساعت 2 هم بالای برجک بودم. اما همان وقتی که بالای برجک بودم مدام صدای زوزه یک سگ را می شنیدم. این صدا جوری بود که من مطمئن بودم حادثه ای برای این حیوان افتاده، اما آن موقع چون نمی توانستم ترک پست کنم دنبال صدا نرفتم، اما وقتی پستم را تحویل دادم و از برجک پایین آمدم، دنبال صدا را گرفتم و رسیدم به سگی که در سیم خاردارها ...
حرف های تکان دهنده مرد پر سر و صدای این روزهای دنیای مجازی
. همیشه کارگری کرده ام. از همان دوره دانشجویی، مشغول به این کارها بودم. یک مدت درس خواندم، پس اندازم که تمام شد، دوباره دنبال کار گشتم که باز هم موفق نشدم. کجاها درخواست کار دادید؟ هرجایی که فکرش را بکنید، در فرمانداری، اداره آب، یک نامه ای برای اداره کار فرستادند اما باز هم بی نتیجه بود. نمی توانستید در بخش های دیگر فعال شوید، کارهایی غیرمرتبط با رشته تان؟ می خواستم، اما کاری ...
روزی نبود که اتفاق عجیبی نیفتد!
بودم که خودشان گفته بودند. وقتی کلیت صحنه را برایشان توضیح می دادم، صحنه را همان طوری بازی می کردند که قبلاً اتفاق افتاده بود. نمایش فیلم در خود محله ی چامبرا چه طور بود؟ خیلی بامزه بود! تمام محل جمع شده بودند و خیلی هم هیجان زده بودند. هیچ کدام به خاطر موفقیت هایی که فیلم به دست آورده بود خوشحالی نمی کردند. همه شان خوشحال بودند چون موقع تماشای فیلم بهشان خوش می گذشت! ...