سایر منابع:
سایر خبرها
زنانی با شغل های مردانه
نمی شود و نمی توان زندگی ممکن نیست. وقتی زن، قصاب می شود زهرا شکوهی و عباس اسماعیلی، زن و شوهری قصاب هستند و بعد از 30 سال زندگی باهم کار مشترک دارند و سال هاست مشتری ها را در پل ششم بلوار ابوذر راه می اندازند. عباس آقا ماجرای مشارکت زوجی در قصابی را برایمان می گوید: 17سال پیش بود که همسرم به من پیشنهاد داد برای کمک به مغازه بیاید و به جای این که شاگرد بگیریم خودش ...
بانوی خیری که واسطه اجابت بیش از 4هزار آرزو بوده
. پیگیر برنامه های فرهنگی برایشان بودم. خلاصه به مدت دو هفته، هر روز سراغ اهالی آن منطقه می رفتم. اسفند همان سال با محمدجواد آشنا شدم. کودک شش هفت ساله ای که لب شکری متولد شده بود و خانواده اش هزینه ای برای عمل او نداشتند. نقاشی از او به دست ام رسید که در آن می شد جلوه ای از رنجی را دید که به واسطه این عارضه می کشید. برایمان نوشته بود که دوست دارد لب و بینی شبیه بچه های دیگر داشته باشد. دلم عجیب گرفت ...
کنایه احسان علیخانی به عکس های کارت ملی
به گزارش جهان نیوز ، در نهمین قسمت از برنامه ماه عسل، احسان علیخانی بعد از پخش تیتراژ ابتدایی، با فرهاد ایرانی به گفتگو نشست. در ابتدا علیخانی اشاره ای به گفتگوی سال گذشته خود با فرهاد کرد و گفت: دو سال پیش قرار بود با شما مصاحبه کنیم تا بتوانیم کاری در زندگی ات انجام دهیم، اما دخالت ماه عسل همه چیز را خراب کرد. ما همیشه ادعا کرده ایم که گره گشایی کرده ایم، اما یک جایی از ما کمک خواستی ...
ذالنور: میرحسین لجاجت نکند، می تواند سفر برود
آتش زد، ایشان رفت فندک را زد و به آقای دکتر لاریجانی گفت چون اینها به مردم ما ظلم کردند ما هم این پرچم را که نماد حاکمیتشان است آتش می زنیم. بعد از آن من روی سن رفتم و چون از قبل برجام را آماده کرده بودم، برجام را گرفتم که با آتش آن، پرچم آتش بگیرد. اما آتش نگرفت که آقای لاریجانی هم گفت نمی سوزد . بعد یکی از نماینده ها با فندک برجام را آتش زد. کدام نماینده بود؟ ...
مناسب ترین راه تملق بنده برای خداوند چیست؟
...، فقد کملت مروته ، جوانمردی اش در حد نهایت است. من جوری با همسرم، بچه ام، مردم و با دامادم حرف می زنم که دلش می سوزد، این ظلم است. من به شکلی نگاه می کنم که طرف از نگاه من دلگیر می شود، این ظلم است. من به گونه ای حرف می زنم که طرف رنج می برد؛ به او می گویم اگر این دو گونی برنج، ده کیلو گوشت و هفت-هشت تا مرغ را برای ماه رمضان به درِ خانه ات نمی دادم، ماه رمضان چطوری به تو می گذشت؟ این تحقیر و ...
فرهنگ عامه شاهرود درخانه کارگر ساختمانی
...، دنبال کشاورزی می گردند تا زمینی را با آنها شخم بزند... بعد ها که همسایه ها شروع کردند به دور ریختن گذشته شان، او آنها را هم جمع می کرد: وقتی بزرگ تر شدم روی تاریخ وسایل تمرکز کردم، مردم مدرن شده بودند و خیلی از وسایلشون رو نمی خواستند، البته توی سطل آشغال هم نمی ریختند، اما ساده از کنارش رد می شدند، من این وسایل رو جمع می کردم، تا اینکه این مجموعه تشکیل شد. کاراکتر ...
زنم روس است و در فرانسه با یک مرد ایرانی زندگی می کند / شکایت تاجر ایرانی در تهران
سال 87 مرد 80ساله ای به دادگاه کیفری رفت و از همسر روس تبارش و دوست پنهانی وی شکایت کرد. این مرد گفت: تاجر هستم و به همین خاطر زیاد به کشورهای اروپایی سفر می کنم. سال گذشته که به کشور فرانسه رفته بودم با زن روس تباری به نام النا که مقیم فرانسه بود آشنا شدم. من به او علاقه مند شدم و پیشنهاد ازدواج دادم و او هم پذیرفت. به همین خاطر به ایران آمدیم و او رسما مسلمان شد و به عقد من در آمد. ...
مازندران| پدر شهید مدافع حرم کمالی: تنهای آرزویم دیدار با مقام معظم رهبری است
شما کمی تحقیق کن دلم آروم نیست.گفت چشم میرم می پرسم. فردای آن روز سرکار مشغول خوردن صبحانه بودیم که خواهرزادم تماس گرفت گفت دایی حاج سعید مرخصی آمد یا نه؟ گفتم میاد ان شاالله. بعد به پسرم زنگ زدم دیدم با بغض داره جواب داد گفتم مسعود سعید چیزی شد بعد خودم دلداریش دادم که بابا ایراد نداره بگو من خودم در جبهه در عملیات کربلای4 والفجر8 و فاو بودم این مسائل عادیه به چشم دیدم یک خانواده چند نفر شهید ...
اعلام گذشت از 2 قاتل
حبس محکوم کرد. بنابراین متهم به زودی آزاد خواهد شد. قتل به خاطر متلک پرانی دومین متهم مرتضی نام دارد و متولد 1360 است. او سال 87 به خاطر قتل مرد جوانی در خیابان سردار جنگل بازداشت شده بود. متهم در بازجویی ها با اقرار به جرمش گفت: مقتول به همسر دوستم متلک گفت به همین خاطر او را کشتم. مرتضی بعد از بازسازی صحنه جرم روانه زندان شد و پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران ...
لحظات شیرین بازگشت محمدپرهام پس از 50 ساعت دوری
غریبه برای پس گرفتن پسرش در میدان توحید قرار گذاشت و بعد از پایان این تماس تلفنی ماجرا را به پلیس گزارش کرد. او ساعتی بعد خودش را به جایی که مرد ناشناس گفته بود رساند و منتظر شد. عقربه های ساعت 10شب را نشان می داد که زن و شوهری جوان سوار بر یک پراید مشکی رنگ از راه رسیدند. مرد کودک ربا و همسرش محمدپرهام را که خواب بود به پدرش تحویل دادند و درست در همان لحظه مأموران که با لباس مبدل آنجا را ...
آزار و اذیت های سریالی مرد شیشه ای در شمال پایتخت/متهم: ملیحه معتادم کرد
می کشم. بابام خیلی حساس است. آزار و اذیت های سریالی مرد شیشه ای در شمال پایتخت/متهم: ملیحه معتادم کرد منبع درآمد داری؟ نه از پدرم پول می گرفتم. خرج شیشه خیلی گران می شد. چند بار دزدی کردم از آنجایی که دزد نیستم، خیلی زود لو رفتم. بار اول افتادم زندان. از زندان که بیرون آمدم فهمیدم ملیحه ازدواج کرده ؛ او دیگر هیچ وقت جواب من را نداد. بعد در خیابان راه ...
شکست عشقی بهانه آزار و اذیت زنان و دختران شد
مخدر معتاد شوم. می خواستم با او ازدواج کنم اما به من خیانت کرد و با پسر دیگری دوست شد. کینه بدی از او به دل گرفتم اما نمی خواستم از او انتقام بگیرم. از همه دخترها متنفر شدم و تصمیم گرفتم تلافی کنم. بعد از آن ماجرا به سراغ فرانک نرفتی؟ هرگز. سوژه هایت را چطور شناسایی می کردی؟ برایم فرقی نداشت. در خیابان های قیطریه پرسه می زدم و با دیدن دختر یا زن جوانی که ...
نقد آپارتاید در بوشهر
...؛ اما کسی عنوان نمی کرد و پیش نیامده بود که بروز داده شود. این نکته در پیوند با جوابی است که به یکی از سوال های ابتدایی تان دادم و گفتم بعد از اکران فیلم با چنین نقدهایی روبه رو شدم. اول با این تصور که اصلا چنین چیزهایی وجود ندارد و من دارم قصه ام را می گویم. کار را ساختم، اما الان که کار تمام شده و دارد اکران می شود می فهمم که وجود دارد. ایده اولیه پاپ از کجا آمد؟ ایده ...
رازهای زندگی زناشویی موفق، لطفا بخوانید
...: ما در سال 76 ازدواج کردیم همسرم در دوران نامزدی با پس اندازی که داشت شروع به ساختن طبقه بالای خانه پدری خود کرد تمام مناسبت های دوران نامزدی من که کمتر از یکسال بود و میشه گفت آرزوی هر دختری می تونه باشه با گفتن جمله (( من دارم خونه می سازم )) نقش بر آب می شد اما گذشت. بعد از گذشت 3ماه از ازدواج ما دعواهای پدر همسرم سر دادن اجاره شروع شد و ما هرروز اعصاب خوردی داشتیم بابت این جریانات که 4 ...
انتظار داشتم کیان به خواهر من به چشم خواهر خودش نگاه کند اما...
پرونده پسر جوانی که خواستگار خواهر دوستش را به قتل رسانده و از سوی دادگاه به قصاص محکوم شده بود، برای اجرای حکم قصاص به دادسرای جنایی تهران فرستاده شد. شهریور سال 94 به مأموران پلیس خبر دادند درگیری بین چند جوان در محله ای در ورامین باعث مرگ یکی از آنها شده است. زمانی که پلیس به محل رفت، جسد غرق در خون پسری جوان روی زمین افتاده بود. مأموران به دستور بازپرس کشیک جسد را به پزشکی قانونی ...
برجی: به مشایی گفتم قول دادی عکس هایم گم نشود
، ولی به دلیل اینکه از عهده تامین مخارج زندگی اش برنمی آید، همسرش ناچار است روزی 14 ساعت کار کند، در حالی که همانقدر که آن زن سال هاست از جانباز 70 درصد مراقبت می کند باید به او به چشم یک پرستار نگاه کرد و دست کم حقوقی را برای امرار معاش او در نظر گرفت تا زندگی اینقدر برای این افراد سخت نباشد. ولی متاسفانه همان طور که اشاره کردم امروز اغلب جانبازان دفاع مقدس شرایط خوبی ندارند، در حالی که ...
روایت دردهای یک جانباز شیمیایی از سیرجان تا اتریش
عذابش می دهند و شاید ...) خودم را به تعاونی رساندم، بلیط گرفتم و به شهر برگشتم، (خانه مادرم!) مادرم با تعجب پرسید که چرا این بار زود برگشتی؟ چون وقتی جنگ زیاد بودم به منزل کم تر سر می زدم و هر سه ماه یک بار می آمدم اگر زودتر برمی گشتم مادرم تعجب می کرد که چرا زود آمدم. یادم هست قبل از شروع عملیات کربلای 4 ما 6 ماه در منطقه بودیم زمانی که قرار بود عملیات کربلای 5 شروع بشود مسئول اطلاعات عملیات گفت ...
جولان گدایان سمج در قبرستان
را پاره می کند تا به خودم می آیم پسر 9 ساله ای را می بینم که کیسه پر از گندم به دست دارد. صدایش می کنم و می گویم: همه گندم ها را یک جا می خرم به شرط اینکه کمی با هم حرف بزنیم. ساعت حدود 7 عصر است و گویا دوست دارد هر چه زودتر به خانه برگردد. قبول می کند . می گوید اسمش امید است: صبح ها مدرسه می روم و بعد از ظهرها اینجا مشغول کار هستم. دلم می خواهد قصه کار و زندگی اش را از ابتدا تعریف کند ...
به نجمه داروی خواب آور دادم، نجمه خوابید و من....
بیهوش شده بود سراغش رفتم و آمپول هوایی به گردن او زدم. او در خواب و در عالم بیهوشی تسلیم مرگ شد. صبر کردم تا همه همسایه ها بخوابند، بعد از آن جسد دختر جوان را از خانه بیرون آوردم و در خانه مخروبه ای که در همسایگی ما بود دفن کردم. متهم گفت: بعد از آن به شوهرم گفتم با نجمه دعوایم شده و او از خانه فرار کرده است. برای این که پلیس به من شک نکند و راز این جنایت برملا نشود از همسرم ...
این مرد مسافران زن را در قلهک و قیطریه سوار می کرد و... + عکس
ماجرای جرایم سیاه این متهم اوایل دی سال گذشته همزمان با شکایت دختر جوانی در پلیس آگاهی تهران فاش شد. وی به افسر تحقیق گفت: امروز در محله قلهک تهران سوارخودروی پژو405 شدم تا به محل کارم بروم که راننده ای مرا ربود و داخل خودرو اش مورد آزار و اذیت قرار داد. او پول و طلاهایم را دزدید و بعد رهایم کرد. هنگام فرار متهم توانستم شماره پلاک خودرو را به خاطر بسپارم. ماموران مالک خودرو ...
یاسوج|حکایت شهیدی که تقاص شهدای جاده "آبان ماهشهر" را گرفت
کرد و گفت حالا امده ام که گوسفندان را ببرم چون به بره ها قول داده ام مادرتان را می آورم و آن روز بالاخره خان گوسفندان را پیدا کرد. و من وقتی از خانه بیرون زدم به زنم گفته ام که فرزندم را با خود می آورم و به برادران و خواهرانش نیز همین قول را داده ام و حالا شما باید ثابت کنید که از خان با عرضه تر هستید و هرطور شده بود پدرم موافقت شهید حیدرپور را برای تسویه من گرفت و در اخر شهید حیدرپور ...
قاتل جنجالی ندا بیمار بود وگرنه ...
گرفت اما هرگز به خانه نرسید. با غیبت او، خانواده اش که نگران وی شده بودند شروع به جست وجو برای پیدا کردن ردی از دختربچه 6ساله کردند. مرد نانوا می گفت که ندا بعد از خرید نان به خانه برگشته و شواهد نشان می داد که او وارد کوچه شان هم شده اما پس از آن ناپدید شده است. چند ساعت بعد، جسد دختربچه در داخل یک گونی در کنار خیابان پیدا و با گزارش ماجرا به قاضی علی اکبر احمدی نژاد، بازپرس ویژه قتل ...
ملأ حسنی امام جمعه ارومیه چهره معتدلی که از نو باید شناخت
...> در این فرصت، شخصیت واقعی این روحانی مبارز و معتدل را از زبان خود ایشان مرور می کنیم. این اظهارات تنها بخشی از مجموعه خاطرات آقای حسنی است که در سال 1383، توسط نگارنده طی 33 جلسه مصاحبه و بعد تدوین وتنظیم شده و در تابستان سال بعد از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسید، بیدرنگ مورد استقبال قرار گرفت و چند بار تجدید چاپ شد. جلوگیری از تخریب و تحریق ایام مبارزات وتظاهرات ...
تاکتیک تجارت عسگراولادی
.... حاج حبیب الله حتی یک خانه هم از خودش نداشت. هرچه داشت متعلق به همسرش بود. قبل از انقلاب چندین سال زندان بود. وقتی انقلاب شد رئیس اوقاف شد و بعد از آن وزیر شد. من هیچ وقت وارد کار دولتی نشدم؛ چون علاقه ای نداشتم. پیشنهاد هم داشتم. آیت الله بهشتی پیشنهاد وزارت بازرگانی را به من داد. ولی هرگز کار دولتی را نمی پسندم. روزی من دست خدا و خودم است. کار می کنم و پول درمی آورم. اگر بخواهم در ...
مرد متاهل ساعت 3 بامداد، دختر 14 ساله همسایه را به خانه اش برد
دیدنش بروم که دستگیر شدم. کارآگاهان وقتی ادعای دختر جوان را شنیدند و مشخص شد که مرد جوان قصد داشته با این داستانسرایی ایدزی فریبا را برده خودش کند. در ادامه کارآگاهان برای دستگیری امیر وارد عمل شده و روز 18 مرداد ماه این مرد شیطان صفت در عملیات غافلگیرانه پلیس در خانه اش دستگیر شد. امیر ابتدا منکر این اقدام شیطانی بود اما وقتی در تناقض گویی هایش گرفتار شد لب به سخن باز کرد و گفت: چون نمی خواستم فریبا از دستم شکایت کند و از این ماجرا به همسرم حرفی بزند این داستان ویروس ایدز را مطرح کردم. انتهای پیام ...
چند روایت ناگفته درباره امام جمعه فقید ارومیه
...، اگر مردم موفق می شدند درست در مقابل درب ورودی لشکر 64 ارتش و شهربانی استان، مجسمه را به زیر بکشند، یک افتضاح بزرگ برای مقامات شکل می گرفت و اگر دولتی ها بنای مقاومت می گذاشتند، حمام خون به راه می افتاد و سرش دامنگیرشان می شد. از این رو، استاندار وقت و فرماندهان نظامی و انتظامی، شبانه جلسه اضطراری تشکیل دارند و بعد از آنکه شب از نیمه گذشته، به بهانه تعمیر مجسمه (!) آن را بی سروصدا ...
یک دختر به خاطر اعتیاد مرا رها کرد، من هم برای انتقام از او، به چند دختر تجاوز کردم
ازدواج نکرده است و دیپلم دارد، در مورد یکی از خشن ترین جرائمی که انجام داده است می گوید: نیمه شب بود که دیدم دو دختر در حال ورود به پارکینگ یک ساختمان هستند. از ماشین پیاده شدم و با چاقو و پیچ گوشتی یکی از آنها را مجبور کردم سوار ماشینی که دزدیده ام بشود و بعد از مسافتی او را در گوشه ای خلوت مورد آزار و اذیت قرار دادم و در خیابان رها کردم و رفتم. درحال حاضر بازپرس پرونده با توجه به احتمال افزایش موارد شکایت از این متهم دستور انتشار تصویر بدون پوشش او را صادر کرد، چون تعدادی از شکایت ها به سال گذشته مربوط است. ...
راز قتل در خانه ای با چراغ روشن!
اما در حالی که چراغ های منزل پسرش روشن بود، هیچ کس در خانه مجردی او دیده نمی شد. مادر نگران در همان نیمه شب با ماموران آتش نشانی تماس گرفت و موضوع را به آن ها اطلاع داد اما جست و جو در منزل مجردی، بی فایده بود و ماموران امدادگر آتش نشانی، محل را پس از ارائه گزارش به نیروهای انتظامی ترک کردند. گزارش خراسان حاکی است: چند روز بعد از این ماجرا، زن میان سال دوباره به منزل پسرش بازگشت تا اطلاعی از ...
زن و دختر تهرانی قربانی مسافرکش قلابی
. این را که شنیدم نابود شدم. خبر داشت که سارقی؟ نه نمی دانست. اما وقتی زندان بودم به او زنگ می زدم و می گفت منتظرم می ماند تا آزاد شوم اما همه حرف هایش دروغ بود. چطور زن ها را می ربودی؟ به عنوان مسافر. از زمستان پارسال شروع کردم. شگردم این بود که ابتدا ماشین هایی مانند پژو و پراید را در خیابان سرقت می کردم و بعد به خیابان های شمال تهران می رفتم تا زنان ...
مادر معصومه ابتکار: از خدا خواسته ام با لبخند بمیرم
داده اند. بعد از یک سال کار به این شکل به این نتیجه رسیدیم که در زمینه تربیتی و اخلاقی بچه ها نتوانسته ایم تغییر محسوسی ایجاد کنیم، برای همین پیشنهاد دادم پرسنل با شرط دریافت حقوق در خانه بمانند و پرسنل دیگری جای آنها را بگیرند که موافقت نشد، پس تصمیم گرفتم 30 نفر از بچه های 6 ساله را با خودم ببرم تا به سبک درست تربیتی روی آنها کار شود. در مشورت با روانشناس ها چیزی که به من توصیه می شد این بود که ...