سایر منابع:
سایر خبرها
معمای قتل زن تنها
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا، پرونده قتل پیچیده ماریا چهار سال قبل در شرق تهران تشکیل شد. مأموران با تماس همسایه ها به خانه این زن رفتند و متوجه شدند او جانش را از دست داده است. همسایه ای که با پلیس تماس گرفته بود، گفت: ماریا مدت ها بود که در این خانه زندگی می کرد و رفت وآمد زیادی داشت. البته ما کاری با او نداشتیم چند روزی بود که کسی در خانه ماریا نبود. اول فکر کردیم شاید به ...
حق السکوت از دختر خاله مطلقه!
و بی انگیزه بود، اما من دختری پر هیجان بودم و دوست داشتم به تفریح و گشت و گذار بروم. پدر ومادرم وقتی فهمیدند علاقه ای به او ندارم، مراسم عروسی را به راه انداختند تا شاید با زندگی زیر یک سقف به یکدیگر علاقه مند شویم. با این وجود من همه خواسته ها و هیجاناتم را سرکوب می کردم تا در کنار مهرداد زندگی کنم. چند سال بعد وقتی از بارداری ناامید شدم بهانه خوبی یافتم و از مهرداد جدا شدم، ولی دیگر جایی در ...
خواسته جهانی در جهانباره
کار می کردند. او مرد خیرخواهی بود و عموی من الیاهو هم با او زیرکار آثار را می ساخت. خانه ما یک خانه هزار متری بود که یک قسمت آن را ما و قسمت دیگرش را عمویم زندگی می کرد. من هم وقتی از مدرسه می آمدم به نزد عمویم می رفتم و کار را یاد می گرفتم. پدرم رحیم یروشالمی در خیابان طالقانی کنونی مغازه پارچه فروشی داشت تا اینکه وقتی من کلاس ششم بودم دزد به مغازه پدرم زد و وضعیت کار او بسیار بد شد و ...
کرامات رضوی در مسیر سفر به ایران
...، مقام شامخ امامت فرزندش علی را به اصحاب نزدیک و شیعیان خاص و مورد اعتماد گوشزد می فرمود. مفضل بن عمر می گوید: خدمت امام موسی بن جعفر (ع) مشرف شدم؛ در حالی که فرزندش علی بن موسی الرضا (ع) را در دامنش نشانده بود و می بوسید. عرض کردم: فدایت گردم با مشاهده سیمای این کودک علاقه و ارادتی برایش در قلبم ریشه دوانید که نظیر آن برای احدی جز شما در دلم قرار نگرفته است. حضرت فرمود: نسبت او به من همچون نسبت ...
شادباشیم ولی بی غم نه
...> من از زمانی که به تلویزیون آمدم، قدری معذب تر شدم و سعی کردم کنترل رفتارم را بیشتر داشته باشم. روحیه شیطنت و بازیگوشی از قدیم در من وجود داشته و این را خیلی از دوستانم به من می گویند. الان مدتی هست که تن پوشی به نام پورنگ آمده و مرا قدری از خودم جدا کرده است. پورنگ اتوکشیده تر است؛ کمتر شیطنت می کند. البته شیطنت من به معنای خرابکاری نیست. من از بچگی بازیگوش بودم و از این بازیگوشی لذت می بردم. از ...
معرفی کتاب نفرتی که تو می کاری + یک نکته در مورد رسم این روزهای انتخاب و هدیه کتاب
خودش دست هایش را بالا و پایین کرد. کنیا لیوانش را بالا گرفت و راه خود را باز کرد. از صدای بلندِ موسیقی سردرد گرفتم و از بوی دود هم حالت تهوع داشتم. اگر بتوانم لیوانِ دستم را نریزم و به آن سوی اتاق برسم، واقعاً هنر کرده ام. سعی کردیم از جمعیت جدا شویم، اما در خانهٔ بیگ دی گوش تا گوش آدم هست. شنیده بودم که همه به مهمانی تعطیلات بهاری می آیند خب، همه به غیر از من اما واقعاً فکرش را هم نمی ...
وطن نوروزی: هرگز از محیط بان بودنم پشیمان نیستم
حقوقشان پایین است. من بعد از 17 سال کار و 24 سال بیمه، دو میلیون و 300 هزار تومان حقوق دریافت می کنم که با وضع اقتصادی فعلی اصلا کفاف نمی دهد. از روزی که آن حادثه برای شما اتفاق افتاد بگویید. از قبل با مرحوم بهزادی آشنا بودم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم. مرحوم بهزادی از دانش آموزان من بود. این حادثه که روز 20 مردادماه سال 93 اتفاق افتاد ناخواسته بود و من در حین انجام مأموریت بودم ...
قصاص این زن و مرد با قسم 50 نفر تایید می شود
...> متهم صبح دیروز مقابل هیئت قضایی همان شعبه به ریاست قاضی بابایی ایستاد و بعد از درخواست قصاص از سوی اولیای دم، بار دیگر جرمش را انکار کرد. او در آخرین دفاعش گفت: روز حادثه در محل نبودم و فقط با مقتول تماس گرفتم تا به دیدنش بروم، اما پاسخی نداد. باور کنید در قتل نقشی نداشتم و نمی دانم چه کسی زن جوان را کشته است. در پایان هیئت قضایی بعد از شور، پرونده را لوث تشخیص داد و حکم به برگزاری ...
درامتدادتاریکی؛ کینه شتری!
کلاس سوم راهنمایی ترک تحصیل کردم چون تا حد خواندن و نوشتن، سواد آموخته بودم و بیشتر از آن را نیاز نمی دیدم. با وجود این درگیری های ما با طرف مقابل از یک مجلس عروسی شروع شد. سال ها قبل وقتی به مجلس عروسی یکی از اقوام دعوت شده بودیم فردی از طرف مقابل به پدرم توهین کرد همین موضوع موجب درگیری فامیلی شد و به نزاع دسته جمعی کشید چرا که احساس می کردیم پدرمان را تحقیر کرده اند. اگرچه آن شب به خاطر میانجی ...
غش کردن مرد هوسران هنگام بازسازی صحنه جنایت
.... ز متهم دیگر پرونده نیز در پی اعترافات مغول گفت: او بعد از قتل دیگر اهمیتی به من نمی داد در حالی که من همسرم را از دست داده بودم و کسی را هم نداشتم. حتی چند ساعت مقابل خانه اش کشیک می دادم تا بیرون بیاید به او می گفتم من دیگر تنها هستم! برای مخارج خودم مانده ام! ولی او انگار نه انگار که همسرم را کشته و مرا به این روز انداخته است! به همین دلیل مجبور شدم با او قطع رابطه کنم! تا این که ...
دختر نوجوان با لباس های آن چنانی و آرایش غلیظ رانندگان خودروهای مدل بالا را فریب می داد
باید تو هم لباس های آن چنانی بپوشی و با آرایش های غلیظ خودت را زیباتر جلوه بدهی. از آن روز به بعد آن ها انواع لباس و مانتوهای شیک را برایم می خریدند و مرا با خودشان به رستوران های مجلل می بردند. وقتی فهمیدم کار آن ها عشوه گری و اخاذی از رانندگان جوان خودروهای مدل بالاست که خودم نیز آلوده این کار شده بودم. دیگر به همراه شقایق از ساعت 9 صبح تا نیمه های شب بیرون از منزل به سر می بردم و مبالغ زیادی ...
پارتی های شبانه شیما را با همه آن نگاه های جذابش از چشم نیما انداخت !
نیمای 40 ساله در حالی که بیان می کرد باورم نمی شود آن نگاه های عاشقانه به چنین نفرتی تبدیل شود، شمع خاطراتش را در کلبه تاریک زندگی اش روشن کرد و با آهی سوزناک به کارشناس اجتماعی کلانتری پنج تن مشهد گفت: از خدمت سربازی که آمدم روزی نگاه های جذاب دختری زیبا مرا میخکوب کرد. آن دختر پرشور که جذابیت های ویژه ای داشت در همسایگی ما زندگی می کرد. در یک نگاه عاشق شیما شده بودم و ساعت های زیادی را در کوچه قدم می زدم ت ...
زن جوان که دید شوهرش زنان غریبه را به خانه می آورد ؛ با پسر خیابانی طرح دوستی ریخت
که هر روز پسرم را به بهانه های واهی کتک می زد. تازه فهمیدم که من هشتمین همسر او هستم و 7 زن قبلی او به خاطر همین رفتارهایش از وی طلاق گرفته اند، اما بدتر از همه این رفتارهایش ماجرای ارتباط او با زنان غریبه بود. او با بی شرمی و در حضور پسرم زن غریبه ای را به خانه می آورد و از من می خواست تا به عنوان میهمان از او پذیرایی کنم. وقتی میلاد حاضر نشد مرا طلاق بدهد من هم با اشتباهی بزرگتر دست به کار ...
وقتی طولانی ترین سجده شکرم را به جا آوردم/ نجات در شانه خاکی
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- سارا گریانلو؛ بعد از ظهر روز چهارشنبه که دو تا هم اتاقی ام رفته بودند شهرستان، کسی در اتاق را زد. داشتم کوله ام را می چیدم برای سفر بی سر و صدای دو روزه ی مشهد. دهن کوله ام باز بود و چند تکه لباس دور و بر. بلند شدم ببینم کیست که خودش رودربایستی نکرد و آمد تو! سلمی بود! دانشجوی ورودی دو سال پایین تر که از بس با من پلکیده بود همه فکر می کردند همان ترم با ما فارغ ...
خداوند به چه افرادی چشم برزخی میدهد؟
...، چون آسمان و زمین و جمادات همه در حال گریستن به سید الشهدا (ع) هستند؟ من از این گفته اش تعجب نموده و مبهوت ماندم و فهمیدم که او خبر از حقایق هستی می دهد. در همین حال آن بزرگوار خم شد و سنگی را از روی زمین برداشت و آن را با دست مانند سیب از وسط شکافت و میانش را به من نشان داد. ناگهان با این چشمان خودم خون را در میان سنگ دیدم و تا ساعتی با بهت و حیرت غرق در تماشای آن بودم وقتی به خود ...
روایت دنیای نوستالژیک با زنان چادری
پیشکسوت و باتجربه نبود و جای آن ها را هم دانشگاهی های چند ترم بالاترم گرفته بودند به همین دلیل تصمیم گرفتم در خارج از ایران ادامه تحصیل بدهم و در دانشگاه متروپلیتن لندن در مقطع کارشناسی ارشد در رشته هنرهای زیبا (Fine Art) پذیرفته شدم. از دوران کار و تحصیل در لندن هم بسیار آموختم. چه شد که از خیر نقاش شدن گذشتید و به مجسمه سازی روی آوردید؟ در دوره کارشناسی ما چند واحد حجم داشتیم و ...
اصلا حاج حسین یکتا را نمی شناختم/ 14 بار بازنویسی در سه سال موجب قوت کتاب شد
سیرِ گرفتن خاطرات... عرفانیان: بعد از 6 ماه، ساعت های خاطره گویی کم شد اما همان یک روز در هفته باقی ماند. حالا ما به بازخوانی خاطرات قبلی رسیده بودیم و ممکن بود این همه تکرار خسته کننده باشد به همین خاطر، ساعت جلسات را کاهش دادیم. همچنین خیالم راحت بود که ذهن شان به کتاب قلاب شده است. * متن خاطرات را به صورت خام به حاج حسین می دادید یا پرداخت شده؟ عرفانیان: من ...
بانوی کشتی گیر ایران: تعهد محضری دادم تا کشتی بگیرم
محضری در مسابقات شرکت کردم زهرا ابراهیمی، کشتی گیر وزن 75 کیلوگرم تیم قهرمان فصل اول مسابقات می گوید: کلاً کشتی در ژن مازندرانی هاست و همه مازندرانی ها کشتی دوست هستند. 2 سال است که کشتی بانوان وارد شهرستانمان شده و من به دلیل اشتیاق زیادی که به کشتی داشتم، وارد این رشته شدم. او که تنها 17 سال دارد به دلیل علاقه فراوان به این رشته برای حضور در این مسابقات کار جالبی انجام داد: به دلیل سن ...
داستان کوتاه یک شب پاییز ، از ماکسیم گورکی
کندن گودالی به زیر یکی از جعبه ها بود. در کنار او به طرف زمین خم شدم و پرسیدم: ((چرا این کار را می کنی؟)) جیغ کوتاهی کشید و به روی پاهایش ایستاد. با دیدن چشمان خاکستری درشت و وحشت زده اش که به من خیره شده بود او را دختری به سن و سال خودم با صورتی دلپذیر یافتم که بدبختانه سه خال درشت آبی آن را از شکل انداخته بود. با این خال ها با تناسب قابل ملاحظه یی به یک اندازه به روی چهره اش پخش شده ...
اعلام گذشت از قاتل تاجر ایرانی مقیم ایتالیا برای رضای خدا
اداره پلیس رفت و راز قتل تاجر ایرانی را بر ملا کرد. وی گفت: من معتادم و همیشه در پاتوقی همراه دوستانم مواد مصرف می کنم. چند روز قبل در مجلسی همراه دوستانم مواد مصرف می کردیم که وحید گفت: شوهر خواهرش، رضا همراه خواهرش راشین و یکی از دوستانشان به نام جعفر چند سال قبل به خانه مرد پولداری رفته اند و اموالش را سرقت کردند و او را به قتل رسانده اند. قاتل مرد تاجر مستأجر او بود بدین ترتیب ...
مستخدمان شیطان در کمین آرامش ما
زبانی خودمانی کار دستم بدهد که آن اتفاق افتاد. از مدت ها پیش به وسیله یکی از دوستانم به حضور فرد اهل دانش و معرفتی آگاه شده بودم و آن روز به یکباره به دلم افتاد تا سراغ او بروم. وقتی با او تماس گرفتم به من گفت: تا چند روزی امکان گفت وگو ندارد ولی راه دیگری به ذهنم رسید. مدت ها پیش از همین شخص یاد گرفته بودم که وقتی مشکل و نگرانی یا چیزی از این دست در زندگی پیش می آید، به جای همراه شدن با آن ...
مرجانه گلچین: سینما برای از ما بهتران است
خوبی می دانم توقع شان از من چیست و خیلی راحت باهم کنار می آییم. امیدوارم مردم شب عید را هم مثل کارهای قبلی دوست داشته باشند. خوشحال می شوم تا زمانی که سعید آقاخانی سریال می سازد من هم برایش نقش آفرینی کنم. حضور پررنگ تان در نقش های کمدی در سال های اخیر، خودخواسته بوده یا اتفاق افتاده است؟ من در برنامه دورهمی هم گفته بودم که میل باطنی ام حضور در کارهای شاد است. خودم در شرایطی ...
4 ماه مهلت برای جلوگیری از حکم قصاص
برای زنده ماندن آن هم تنها به یک شرط، شرطی که خانواده مقتول برای او در نظر گرفتند پرداخت دیه مقتول بود. حالا رفیع تنها 4 ماه وقت دارد تا مبلغ دیه را فراهم کند در غیر این صورت به درخواست اولیای دم حکم قصاصش اجرا می شود. 18 ساله بود که به جرم قتل وارد زندان شد. 15 سال از عمرش را در زندان گذرانده است. حالا 33 سال دارد و هنوز هم می گوید قاتل نیست. چه شد که دست به قتل زدی؟ ...
ترمیم قلم شکسته ام
شعر نگذشته بود که فردی نقدی ناروا بر آن نوشت که در روزنامه ی کثیرالانتشار کیهان چاپ شد آن نقد مملو از تناقض گویی بود و از روی عناد و حسادت نوشته شده بود. با خواندن آن انتقاد، دست به قلم شدم تا از دبیر عزیزم مرحوم حامدی که دغدغه ی اصلی اش فقط اشاعه فرهنگ و ادب بود دفاع کنم. به منظور تنویر افکار عمومی، نقدی بر انتقاد آن فردِ غیرمنصف نوشتم و برای موسسه کیهان ارسال نمودم... چند روز بعد مرحوم ...
دومین "شهید زنده ایران" در اوج گمنامی
سخت بود و مجبور شدم زمین و منزلی که در اصفهان داشتیم را بفروشم و خرج درمان همسرم کنم. با این شرایط نمی توانستم در اصفهان بمانم و تصمیم گرفتم به لرستان برگردم و سه سال را در منازل مسکونی وزارت دفاع در دورود بودیم که سال گذشته به خاطر کار پسرم به خرم آباد آمدیم و در منزل استیجاری زندگی می کنیم، تا پنج سال بعدازاین شرایط همسرم از کد جانبازی او خبر نداشتم و هزینه های درمانش را خودم پرداخت ...
آیت الله جلالی خمینی: راه آیت الله خامنه ای همان راه امام است
مسلمان ها مسجد ندارند. " شب عاشورا به امام حسین (ع) متوسل شدم و نام آن حضرت را برای آن مسجد درنظر گرفتم. بعد از عاشورا برای اینکه جمعیت و مستمعین را از دست ندهیم پیشنهاد دادیم تا هیئت را مستمر در کوچه ها و محله ها در مناسبت ها برگزار کنیم. برای خرید زمین مسجد 36 تومان پول جمع شد. ** دعوای دو مالک بزرگ زرتشتی بر سر مسجدی در تهرانپارس یک روز نیمه های شب چند نفر از طرف ارباب هرمز ...
وحید امیری: دیگر فرصتی برای لژیونر شدن نداشتم/ جای خالی ام حس نمی شود
قهرمانی بود. بالا بردن کاپ قهرمانی در این دو سال افتخاری بود که نصیب من شد در سایه ی حمایت های شما که بدونِ چشمداشت فقط حمایت کردید. همانطور که قبلا هم گفتم بعضی اوقات از شدت خستگی نایِ راه رفتن هم نداشتم که با تشویق های تان جانِ دوباره می گرفتم و زمانی که مصدوم می شدم تا روزِ بهبودی بی قرار بودم که هر چه زودتر برای تیم محبوبم به میدان بروم. من خودم را مدیون حمایت های بی دریغ شما می دانم. ...
قهرمانی بعد از دوسال ناکامی؛ بازگشت سوپرمن
آی اسپورت - در سال های گذشته خیلی آسیب پذیر بودم. هنوز هم آسیب پذیر هستم. از این بابت متاسف نیستم. اتفاقا باعث می شود نسبت به خودم و دیگران صداقت داشته باشم. بگذارید همین جا بگویم چه اتفاقاتی افتاد که باعث دگرگونی ام شد. تمام زندگی ام تنیس بود تا اینکه پدر و همسر شدم. سال گذشته انگیزه هایم کم شد... . امسال دعایم این بود که جلوی چشم های پسرم گرنداسلم را ببرم. لحظه ای بهتر از این وجود نداشت که پسرم ...
اگر کار نکنم می میرم/ دوست دارم روزی معتاد شوم!
شیرین است. 2.قبلا همسر و فرزندانتان نیز وارد دنیای هنر شده و یک کار نیز انجام داده بودند؛ اگر فرزندانتان بخواهند که بازیگری را ادامه دهند نظر شما چیست؟مخالفید یا موافقید؟ بنده خودم از طریق بچه هایم وارد صدا و سیما شده ام ؛وقتی که بچه ها را برای تست بازیگری برده بودم مرا دیدند و خانم زکیه جعفری مرا برای تست بازیگری دعوت کردند و قبول شدم ؛از آن روز تا به حال نیز به لطف خدا کار ...
حسین یکتا: امروز عریضه بنویس غصه مردم باید حزب اللهی ها باشند
جنگ دیگری به ما تحمیل کرد که همان جنگ سخت است این ها حرف های دلسوخته انقلاب و نظام اسلامی یعنی حاج حسین یکتا است کسی که چند وقتی است با مستند روایت مردم مهمان خانه های مردم شده خبرگزاری دانشجو در یک گفتگوی مفصل با وی گوشه ای از دغدغه های این جانباز را روایت می کند. در زیر مصاحبه حاج حسین یکتا راوی هشت سال دفاع مقدس می خوانید: وی با اشاره به جنگ سخت این روز ها گفت: جنگ سخت یعنی ...