سایر منابع:
سایر خبرها
برملاسازی پشت پرده فیلم شکنجه نازنین زهرای 3 ساله +عکس
گفتندکه هر چه باشد او پدرش است و هیچ اقدامی برای پیدا کردن بچه انجام ندادند! وی گفت: پس از آن که به خانه بازگشتم دیگر نتوانستم تحمل کنم و دست به خودکشی زدم، در ادامه مرا به بیمارستان تبریز منتقل کردند و دو روز در آن جا بستری بودم، زمانی که به هوش آمدم دیدم که فیلم های شکنجه دخترم در شبکه های اجتماعی پخش شده و قوه قضائیه پیگیر ماجرا شده است. وی ادامه داد: پس از گذشت شش روز پلیس نازنین زهرا ...
وقتی حامله شدم به عقد موقت جوان راننده در آمدم
به مقصد برساند، در این فاصله طولانی راننده سکوت را شکست و از کار و زندگی اش تعریف کرد. او می گفت، تنها زندگی می کند و به دنبال دختر مورد اعتمادی می گردد تا ازدواج کند. نمی دانم چرا خام حرف ها و ظاهرش شدم و شماره تلفنش را گرفتم. او از من خواست اگر منتظر تاکسی بودم با او تماس بگیرم به همین دلیل رابطه ام را با مهتاب کم کردم تا به رابطه خیابانی من مشکوک نشود، اگر چه او به خاطر رفت و آمد های گاه و بی ...
قتل دوست صمیمی با چاقوی یادگاری
ما را به هم ریخته است. خیلی عصبانی شدم و چاقوی دست قرمزی را که یکی از دوستانم به من یادگاری داده بود، برداشتم و به پارک رفتم. وقتی با حمید درگیر شدم، مقتول به هواخواهی از او وارد درگیری شد. قصد کشتن او را نداشتم و فقط می خواستم او را بترسانم و خطی روی سرش بیندازم، اما وقتی چاقو را به سویش پرتاب کردم، چاقو به گردنش اصابت کرد و من هم با چاقوی حمید زخمی شدم. متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر به دستور قاضی پرونده در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. ...
تازه داماد 18 ساله بعد از عقد فهمید که همسرش مطلقه است!
آفتاب نیوز : چند سال قبل پدرم را در یک حادثه تلخ از دست دادم. او به مصرف مشروبات الکلی اعتیاد داشت تا این که مدتی بعد به خاطر عوارض ناشی از مصرف مشروبات دچار مسمومیت شدید شد. او را به مرکز درمانی انتقال دادیم و مدتی در بیمارستان بستری شد، اما مصرف مشروبات، وجودش را تخریب کرده بود و پزشکان نتوانستند او را از مرگ نجات دهند. از آن روز به بعد به شدت دچار ناراحتی های روحی و روانی شدم به طوری که ...
کشتمت، چون بعد از من ازدواج کردی !
روی گردن حکایت از خفگی داشت. شواهد نشان می داد قاتل قبل از قتل مو های سر زن را کوتاه کرده است. در ادامه بررسی ها مشخص شد این خانه اجاره ای متعلق به مردی به نام کامران است که شوهر سابق مقتول بوده است. مقتول- میترا- 12 سال قبل با کامران ازدواج کرده، اما به خاطر اختلافات خانوادگی پس از 10 سال زندگی مشترک از همسرش جدا شده و به همراه دختر و پسرش زندگی می کردند. همچنین مشخص شد که ...
تلویزیون و تعطیلات آخر هفته
از باغ پیرمرد است. پیرمرد می میرد و حیوانات به خیال آزادی شروع به حمله به باغ می کنند اما وارث پیرمرد جوانی سر به هوا به نام تامس است که مانند عمویش از حیوانات بیزار است. بی دختر جوان و نقاشی است که در همسایگی تامس زندگی می کند و با حیوانات، مخصوصا خرگوش ها مهربان است. آنها به هم علاقه مند می شوند ، در نتیجه تامس دشمنی خود با حیوانات را در خفا ادامه می دهد تا اینکه جدال آنها باعث نابودی خانه خرگوش ...
سرگذشت پیرمردی که دار و ندارش را بخشید +عکس
درس بخوانیم. نوجوان که شدم نمی توانستم به خستگی های مادرم بی تفاوت باشم. برای همین شب ها کار می کردم و روز ها درس می خواندم. شب ها، کوره آجرپزی، سوز سرمای زمستان، دستان نحیف نوجوان 12 ساله، عقربه های ساعت که با سرعت پیش می روند و به صبح نزدیک می شوند و صبح ها، تن لرزان و گرسنه، چشم خواب آلود و مدرسه و درس شیرین فیزیک. معلم فیزیک به بچه ها سپرده بود اگر دیدید حسین سر کلاس خوابیده چرتش را پاره ...
قصاص برای مردی که زنش را خفه کرد
چند روز بعد دستگیر شد و به بازپرس گفت: من در یک پیک موتوری کار می کردم از ساعت 9 صبح تا 11 شب در آنجا مشغول کار بودم و هر روز ظهر زنم با من تماس می گرفت و می گفت از بیرون برایش غذا بخرم، روز وقوع قتل هم با من تماس گرفت و من برایش غذا خریدم. همیشه ظهرها به خانه می آمدم، کمی استراحت می کردم و بعد به سر کارم برمی گشتم؛ آن روز هم به منزل رفتم و او مشغول خوردن غذا شد. هنگام غذا خوردن گفت نمی ...
افشای پشت پرده فیلم شکنجه دختر 3 ساله
من گفتندکه هر چه باشد او پدرش است و هیچ اقدامی برای پیدا کردن بچه انجام ندادند! وی گفت: پس از آن که به خانه بازگشتم دیگر نتوانستم تحمل کنم و دست به خودکشی زدم، در ادامه مرا به بیمارستان تبریز منتقل کردند و دو روز در آن جا بستری بودم، زمانی که به هوش آمدم دیدم که فیلم های شکنجه دخترم در شبکه های اجتماعی پخش شده و دستگاه قضایی پیگیر ماجرا شده است. وی ادامه داد: پس از گذشت شش ...
زن شوهردار با آرایش غلیظ سر قرار با پسر خیابانی حاضر شد!
به باد کتک می گرفت. یک روز که دیگر از رفتار های او به ستوه آمده بودم نزد عمویم رفتم و گریه کنان گفتم دیگر به آن خانه برنمی گردم. حدود دو سال بعد که مشغول به کار بودم با پسر جوانی در خیابان آشنا شدم. مدتی از طریق تلفن و پیامک با هم درارتباط بودیم تا این که موضوع ازدواج به میان آمد و ما یکدیگر را ملاقات کردیم. در یکی از دیدار های حضوری، من همه شرایط زندگی و گذشته ام را برای حامد بازگو ...
پشت پرده شکنجه دخترک 3 ساله به دست پدرش
رفتم و موضوع را با پلیس در میان گذاشتم و فیلم های شکنجه دخترم را به آن ها نشان دادم اما آن ها به من گفتندکه هر چه باشد او پدرش است و هیچ اقدامی برای پیدا کردن بچه انجام ندادند! وی گفت: پس از آن که به خانه بازگشتم دیگر نتوانستم تحمل کنم و دست به خودکشی زدم، در ادامه مرا به بیمارستان تبریز منتقل کردند و دو روز در آن جا بستری بودم، زمانی که به هوش آمدم دیدم که فیلم های شکنجه دخترم در شبکه های ...
ازدواج زودهنگام دختران چه خطراتی دارد؟
؛ ازدواج کودکان نیز هم در سنت هم در قانون ایران به نوعی دیده شده است . اگرچه ازدواج دختر کمتر از 13 ساله و پسر کمتر از 15 سال "منوط است به اذن ولی به شرط مصلحت با تشخیص دادگاه صالح" ازدواج قبل از بلوغ ( 9 سال قمری در دختران و 15 سال قمری در پسران) توسط ولی کودک (پدر و جد پدری) انجام می شود. تشخیص دادگاه نیز کاملاً از عرف منطقه تأثیر می گیرد . لزوم اخذ مجوز دادگاه برای ازدواج کودکان ...
راهکار به پسرپولداری که عاشق دختری فقیر شد!
من 21 ساله، وضع مالی پدرم عالی، دارای آپارتمان 250 متری و اسپورتیج 2017 هستم و عاشق دختری شدم که در پایین شهر مشهد زندگی می کند. می دانم اشتباه است اما اگر او را نبینم، گریه ام می گیرد. هیچ گاه پدرم به من اجازه این ازدواج را نمی دهد. چطور ارتباطم را با او قطع کنم تا دلم نشکند؟ به نظر، تعارضی بین احساس و منطق شما به وجود آمده است. احساس شدید و علاقه مندی به یک دختر در مقابل منطقی که می ...
قرعه کشی هایی که حسابتان را خالی می کند
اطلاعاتی را وارد می کنم. کار که تمام شد آن مرد گفت: تبریک می گویم. تا چند ساعت دیگر جایزه به حساب تان واریز می شود. با خوشحالی به سمت خانه رفتم. هنوز وارد اتاق نشده بودم که پیامکی برایم آمد. فکر کردم 200 میلیون به حسابم واریز شده است. اما در کمال بهت و ناباوری متوجه شدم همه 20 میلیون تومانی که برای تهیه جهیزیه دخترم گرفته بودم، برداشت شده است. باورم نمی شد. چند بار با تلفن بانک تماس گرفتم و موجودی ...
پرواز تا اوج از کوچه های خاکی روستا
مشارکت داشت، از نوشتن شعار گرفته تا حضور در راهپیمایی هایی که درتهران برگزار می شد. پدرمان کشاورز بود و مادرمان از سادات و خانه دار. پدر هر روز صبح بعد از نماز صبح یک جزء قرآن تلاوت می کرد و مادرمان هم در امور خانه مشغول بود. نوع تربیت دینی و مکتبی خانواده روی محمود تأثیر خوبی داشت. برادرم درسن 19 سالگی به جبهه اعزام شد. همزمان با محمود، من و دو برادر دیگرم هم در جبهه حضور داشتیم. من جانباز شدم و ...
بهرام با روضه رقیه دخترش را آماده شهادت کرد
اتاق 9متری بود آغاز کردیم. پنج سال آنجا زندگی کردیم. در این پنج سال بهرام زیاد به مأموریت می رفت. دو ماه بعد از عروسی به مدت20 روز به مأموریت رفت، منزل مان حتی تلفن نداشتیم. غلامرضا با خانه همسایه یا منزل عمویش تماس می گرفت، وسیله نقلیه هم نداشتیم، طلاهای خودم را فروختم تا توانستیم یک موتور بخریم. دخترم بهمن 76 به دنیا آمد، نامش را زینب گذاشت. از بیمارستان که مرخص شدم دوباره بهرام به مأموریت 20 ...
ساشا سبحانی، آقازاده ای که شهر را به هم ریخت
بارها توضیح دادم. زمانی که پدرم در ونزوئلا سفیر بود من خودم استعداد داشتم که با یادگیری زبان های مختلف، کار کنم و در همان زمان هم به پدرم کاری نداشتم. اینقدر به من می گویند آقازاده آقازده اما من زمانی که به ایران بازگشتم و چند ماه هم زندگی کردم اما حتی بلد نبودم حساب بانکی باز کنم. پس از بازگشت در ایران به چه کاری مشغول شدید؟ - با سرمایه ای که جمع کرده بودم شروع کردم به خرید و فروش ...
آزار شیطانی زن جوان تهرانی در خانه مرد شکلاتی! +عکس
...: پسر جوان با نقش پردازی و به بهانه نشان دادن کلکسیون کلاه و شکلات زن جوان را به خانه اش کشاند و او را به طرز تلخی هدف نیت شوم خود قرار داد. سرهنگ علی ولیپور گودرزی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس Police آگاهی تهران گفت: روز 11 مرداد ماه امسال پرونده ای با موضوع آزار و اذیت از کلانتری 102 پاسداران به اداره 16 پلیس آگاهی تهران بزرگ ارجاع شد که در آن خانم جوانی حدودا 30 ساله مورد ...
سربلندانِ پر غرور؛ فرماندهانی که به جنگ تحمیلی پایان دادند
.... وقتی به قرارگاه رسیدم و متوجه شدم که همه دنبال حاجی می گردند به ناچار و اگر چه خیلی سخت بود اما پذیرفتم که او شهید شده است. شب همان روز بدن پاک حاجی به عقب برگشت و من به قرارگاه فرماندهی که در کنار جاده فتح بود رفتم. گمان می کردم همه مطلع هستند اما وقتی به داخل قرارگاه رسیدم متوجه شدم که هنوز خبر شهادت حاجی پخش نشده است. روز بعد متوجه شدم که جنازه حاجی در اهواز به علت نداشتن هیچ ...
مرد فریبکار زن شوهر دار را از خارج از کشور به ایران کشاند
...: زن 30 ساله که خود را اهل یکی از کشور های ترک زبان همسایه ایران معرفی می کرد درباره چگونگی آشنایی خود با مرد ایرانی سخن گفت. 20 سال بیشتر نداشتم که در کشور خودم با جوانی آشنا شدم و پس از مدتی با یکدیگر ازدواج کردیم. به دلیل این که پدرم از وضعیت مالی خوبی برخوردار نبود من فقط توانستم تا مقطع ابتدایی تحصیل کنم. بعد از آن هم مدرسه را رها کردم و نزد پدر و مادرم زندگی می کردم. بعد از ...
دیدار دختر سرراهی با والدین پس از 42 سال
شهرستان بهشهر بردند. با گذشت 20 سال وقتی زهرا متوجه شد زن و مرد مهربان پدر و مادر واقعی او نیستند، تصمیم گرفت پدر و مادر واقعی خود را پیدا کند. وی سال ها به جستجو ادامه داد و سرانجام موفق شد بعد از 42 سال، آنها را پیدا کند. برای اثبات این موضوع نیاز به آزمایش دی.ان.ای بود که پس از انجام آزمایش در پزشکی قانونی، متخصصان اعلام کردند، زن چهل و سه ساله دختر این زوج سالخورده است. زهرا ...
حسرت بزرگ عزت الله انتظامی در نوجوانی
. ابراهیم گفت که او به تازگی سکته کرده و در بیمارستان بستری است. قرار گذاشتیم و به دیدن او رفتیم. نوبت دومی که به دیدنش در همان بیمارستان رفتم، او را با صندلی چرخدار به حیاط بیمارستان آوردند. او این امکان را نداشت که بتواند فیلم مستند مرا ببیند، اما ابراهیم و برادران عشقی آن فیلم را تماشا کردند. نوبت بعد، من به خانه جواد رفتم و فیلمی که برای او ساخته شده بود، دیدم. البته آن فیلم، بیانگر و نمایش دهنده تمام قد و قامت موفقیان نبود. او بزرگ تر از این حرف هاست. *فارس ...
دختر 15 ساله شوهردار به لانه کثیف اکبر رفت !
به عقد نیما درآمدم که هیچ علاقه ای به او نداشتم. وقتی بعد از جاری شدن خطبه عقد دستم را گرفت، تنم لرزید. همواره سعی می کردم از او فرار کنم. زندگی با کسی که دوستش نداشتم برایم بسیار سخت بود به همین خاطر 15 روز قبل، برای رهایی از ازدواج با او از خانه مادربزرگم فرار کردم. پس از چند ساعت که در کوچه و خیابان آواره بودم، با پسر جوانی آشنا شدم. او مرا به خانه مجردی اش برد اما آن جا لانه کثیفی بود به طوری ...
یک روز با قرآن آموزان مؤسسه اندیشه ادیب تبریز
به گزارش ایکنا از آذربایجان شرقی، با توجه به رسالت قرآنی خبرگزاری ایکنا در راستای معرفی چهره های شاخص اما گمنام قرآنی و همچنین معرفی مؤسسات قرآنی برنامه ای برای تهیه گزارش و معرفی مؤسسات و جلسات قرآنی در استان ترتیب داده شده است. برای تهیه گزارش به مؤسسه اندیشه ادیب تبریز و مجتمع فرهنگی قرآنی پیامبر اعظم(ص) در خیابان آذربایجان رفتم با توجه به فرا رسیدن فصل تابستان و تعطیلی مدارس ...
یک روز با قرآن آموزان مؤسسه اندیشه ادیب تبریز
به گزارش ایکنا از آذربایجان شرقی، با توجه به رسالت قرآنی خبرگزاری ایکنا در راستای معرفی چهره های شاخص اما گمنام قرآنی و همچنین معرفی مؤسسات قرآنی برنامه ای برای تهیه گزارش و معرفی مؤسسات و جلسات قرآنی در استان ترتیب داده شده است. برای تهیه گزارش به مؤسسه اندیشه ادیب تبریز و مجتمع فرهنگی قرآنی پیامبر اعظم(ص) در خیابان آذربایجان رفتم با توجه به فرا رسیدن فصل تابستان و تعطیلی مدارس خا ...
ساشا سبحانی، آقازاده ای که شهر را به هم ریخت
ن هم به پدرم کاری نداشتم. اینقدر به من می گویند آقازاده آقازده اما من زمانی که به ایران بازگشتم و چند ماه هم زندگی کردم اما حتی بلد نبودم حساب بانکی باز کنم. پس از بازگشت در ایران به چه کاری مشغول شدید؟ - با سرمایه ای که جمع کرده بودم شروع کردم به خرید و فروش ماشین. آن زمان که ناگهان دلار بالا رفت و قیمت ها چند برابر شد، در زمینه خرید و فروش خودرو توانستم سود خوبی کسب کنم ...
حال نزار لاله زار
،بگذار که بمیرم،دنیا،دنیا... با همان لحن قاسم جبلی برایم می خواند.لبخند می زنم. او ادامه می دهد: اما درباره این سینما باید بگویم که 20 سال در آن کار کردم.20 سال اندازه یک عمر است. سینما مرجان قبل از سینما شدن تئاتر بود.اگر بخواهم از فیلم هایش بگویم قبل از انقلاب خسرو و برادرکشی را به خاطر دارم و بعد از انقلاب نیش ، سناتور و دادا را . ازاو می خواهم داخل سینما را نشان مان دهد. ...
سفر به خانه دوست
همانطور که سهراب از گفتن این شعر بدنبال یافتن نشانی خانه دوست نیست، من نیز از نوشتن این گزارش به دنبال دادن آدرس یا توصیف ساختمان آجری مرکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهر کامیاران که نمونه آن در تمام شهرهای ایران است، نیستم. ممنونم آقای راننده لطفا میدان شورا را رد نکنید آن روبرو زیر درخت اقاقیا پیاده می شوم، همین که پیاده شدم زیبایی منظره هم آغوش بودن درخت اقاقیا و درخت توت در حیاط ...
تلویزیون و تعطیلات آخر هفته/از ابراهیم خلیل الله ، پینوکیو ، باج تا میش و رسوایی1
خیال آزادی شروع به حمله به باغ می کنند اما وارث پیرمرد جوانی سر به هوا به نام تامس است که مانند عمویش از حیوانات بیزار است. بی دختر جوان و نقاشی است که در همسایگی تامس زندگی می کند و با حیوانات، مخصوصا خرگوش ها مهربان است. آنها به هم علاقه مند می شوند ، در نتیجه تامس دشمنی خود با حیوانات را در خفا ادامه می دهد تا اینکه جدال آنها باعث نابودی خانه خرگوش ها و خانه بی می شود و این موضوع رابطه بی و تامس ...
نقشه شرم آور پسر جوان برای رسیدن به عشق خیابانی !
نوآوران آنلاین -می خواستم هنوز هم آرام و بی دغدغه و به دور از گرفتاری های خانوادگی، روزگار بگذرانم. مدتی بود که در سکوت و آرامش شب به پارک می رفتم و از قدم زدن در کنار درختان سرسبز و نگریستن به گل های زیبا لذت می بردم. این موضوع تقریبا برایم به یک عادت تبدیل شده بود تا این که روزی به درختی تکیه دادم و به آسمان پرستاره خیره شدم. هنوز عقربه های ساعت به نیمه شب نرسیده بود که صدای زن جوانی رشته ...