سایر منابع:
سایر خبرها
ناتوان عمل کنم تا اینکه فقیر به سیره ی فقیرانه ی من تأسی کند و ثروتمند به وسیله ی ثروتش سرکشی و طغیان نکند. (9) به همین دلیل، وقتی به امام علی (ع) خبر می رسد که کارگزار او عثمان بن حنیف در بصره به میهمانی یکی از ثروتمندان آن شهر رفته که در آن میهمانی، غذاهای رنگارنگ تدارک دیده شده و جای فقرا خالی بوده است، او را سخت سرزنش و به وی گوشزد می کند که گمان نمی کردم تو میهمانی مردمی را بپذیری ...
. .. مهدی فرش خیس و سنگین شده را با زحمت به حیاط آورد . اگر دستم به شهردار برسد حقش را کف دستش می گذارم . چند ساعت بعد جلوی سیل بطور کامل گرفته شد. مهدی پمپ را خاموش کرد و پیرزن هنوز دعایش می کرد. گروههای امدادی پتو و پوشاک و غذا بین سیل زده ها تقسیم می کردند . مهدی رو به پیرزن گفت : خب مادر جان با من امری ندارید ؟ پیرزن گریه کنان دست رو به آسمان بلند کرد و گفت: پسرم ان شاء الله خیر از جوانی ات ببینی . برو پسرم دست علی به همراهت . خدا از تو راضی باشد. خدا بگویم این شهردار را چه کند . کاش یک جو از غیرت و مردانگی تو را داشت. مهدی از خانه بیرون رفت . پیرزن همچنان او را دعا می کرد و شهردار را نفرین! ...
علی پیش از آنان جبهه روند اندراین حال به هم بین که چه سبقت گیرند هر یکی بهر حسین از دل و جان می میرند اولین فرد بُرَیر بود که گردید شهید پیرمردی که به تقوای چو او کس نه بدید بعد از آن نوبت بر مسلمِ بِن عوسجه شد آنکه از حملة مستانه او ولوله شد چون بیفتاد زمین رفت حبیب بر سر او گفت داری چه وصیت تو ای مرد نکو به اشارت بنمودش که وصیت دارد حامی ...
، از صبح حال عجیبی داشتم. گفتم بچه ها من امروز یا شهید می شوم یا مجروح، همان روز با مین برخورد کردم و 2 چشم، یک پا، یک دست و انگشتان دست دیگرم را فدای دستان قلم شده حضرت ابوالفضل (ع) کردم. پشیمان نیستم از رفتن در این راه، زیرا راه حق سختی دارد. در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم، سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور من شنیده بودم پیکر علی غیوری زاده بعد سال ها پیدا نشده است، همیشه به او ...