سایر منابع:
سایر خبرها
احسان به یک وعده غذا ترانه 17 ساله را فریب داد
بود به من تهمت زد که با آن پسر جوان ارتباط دارم. هرچه قسم خوردم که من او را نمی شناسم برادرم قبول نکرد. این دختر جوان ادامه داد: وقتی به خانه بازگشتیم او ماجرای شماره تلفن را برای دو برادر دیگرم تعریف کرد. از آن روز به بعد برادرانم به چشم یک انسان فاسد به من نگاه می کردند. به خاطر این موضوع سال اول دبیرستان ترک تحصیل کردم و تمام اوقاتم را در منزل می گذراندم. وی بیان کرد: یک روز ...
زن خیانتکار نحوه قتل و چال کردن شوهرش در کف اتاق خواب را بازگو کرد + عکس
درگیر شد و من هم با چوب ضربه ای به سرش زدم، بی جان روی زمین افتاد. جسد را داخل حمام کشیدیم تا پسر 10 ساله ام که بیدار شده بود آن را نبیند. صبح روز بعد بیل و کلنگ از ابزارفروشی خریدم و پیکر بی جان شوهرم را در همان خانه دفن کردیم. 16 روز هم در منزل محل دفن جسد با مهرداد زندگی می کردم تا این که تصمیم به فرار از کشور گرفتیم. اما سایت کاریابی باز نمی شد چرا که می خواستیم به عنوان کارگر به ...
چپ دست طلایی افتخار محله تختی
همراهی اش می کردم. نوه ام جواب تلاش های شبانه روزی اش را گرفت. می دانستم که روزی او را در لباس تیم ملی خواهم دید. در همین لحظه پدر دست دور گردن امیرحسین انداخته و مدام از همسایه ها قدردانی می کند. قامت بلند و شیوه راه رفتن پدر گواه خوبی برای این ادعاست که در جوانی در رشته کشتی و جودو فعالیت داشته. او می گوید: خانواده ورزشی هستیم. پسر بزرگم از بازیکنان خوب فوتبال بود. دختر بزرگم قهرمان ...
در حاشیه حوزه/ از دیدار یک مرجع تقلید با اصلاح طلبان تا انتقاد به کاهش ظهور الگوهای اسلامی در جامعه
پشت بام، وارد منزل حجت الاسلام سیدرسول حسینی یکی از روحانیون همدان و از طلاب مدرسه علمیه آیت الله آخوند(ره) که در همسایگی او قرار دارد، شده و ابتدا این روحانی همدانی را با ضربات چاقو مضروب کرد و سپس با شنیدن داد و فریاد همسر این طلبه، او را هم مجروح کرده است. فرد ضارب پس از فرار، در داخل کوچه با یک دختر بچه مواجه می شود و او را نیز مجروح می کند و سپس متواری می شود. ضارب روحانی ...
توطئه پنهانی علیه امام حسن مجتبی (ع)/ اعلام جهاد برای پاسخ به ستیزه جویی معاویه
گروه دین و اندیشه تیتریک ، امام حسن (ع) در شب نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری قمری زمانی چشم به جهان گشودند که مادر بزرگوارشان حضرت زهرا (س) دوازدهمین بهار عمر خود را سپری می کردند. امام حسن مجتبی (ع) نخستین پسری بود که خداوند متعال به اهل نبوت عطا کرد و روشنایی خانه پیامبر اکرم (ص) و حضرت زهرا (س) و حضرت امیرالمومنین (ع) چندین برابر شد. همزمان با میلاد با سعادت کریم اهل ...
شهیدی که از مهمانی خدا، مهمان شهدا شد
بودم بالاخره من را به هر طریق که شده با خواهش و تمنا راضی کرد، گفت: بابا من نظام را دوست دارم فکرنکن که من در فکر مشکلات زندگی شما نیستم، من اگردر نظام هم باشم در فکر شرایط سخت زندگی شما هستم، خداوند الرحم الراحمین است. بچه ای نبود روی حرف پدر و مادرش بایستد به طریقی رضایتم را گرفت. پسرم یاسر زبانزد عام و خاص از لحاظ اخلاق و رفتار و کردارش بود. بعد از پایان دوره آموزشی دوست داشت در شهرستانهای دور ...
زندگینامه امام حسن مجتبی (ع)/ازتولدتاشهادت +عکس/مداحی/صوت
در بیعت رضوان نیز حضور داشت و با پیامبر بیعت کرد.[35] آیاتی از قرآن درباره او و دیگر اصحاب کساء نازل شده است. گفته اند او در هفت سالگی در مجلس پیامبر(ص) حضور می یافت و آنچه بر پیامبر وحی می شد را برای مادرش بازگو می کرد از سلیم بن قیس (درگذشته اواخر قرن اول هجری) نقل شده است پس از رحلت رسول خدا(ص) که ابوبکر خلافت را به دست گرفت، حسن بن علی به همراه پدر، مادر و برادرش، شبانه به درِ خانه ...
از روش های وحشتناک ساواک برای بازجویی و شکنجه تا ماجرای دیدار امام با منافقین
آوردند اینجا و پدر و مادر من نمی دانند من زنده هستم یا نه؟ مرا برای چه نگه داشتند؟ من بیگناهم؟ زندی پور گفت: اسمت چیه؟ گفتم: عزت شاهی! گفت: اوه اوه تو که وضعت خیلی خرابه! گفت: پرونده اش را بفرستید بره قصر، بابا نه نه اش بیان ببیننش! حالا من مادرم سال 43 فوت کرده بود! در سال 53 فرستادند دادگاه و محکوم به 15 سال حبس شدم، اما متهم به اقدام مسلحانه نشدم. داشتم حبسم را می کشیدم. از بیرون یکی را گرفته بودند ...
ازشکنجه های ساواک تا انحراف منافقین
ناراحت می شوید؟ گفت: خیلی. گفتم: مرا الان 6 ماه است آوردند اینجا و پدر و مادر من نمی دانند من زنده هستم یا نه؟ مرا برای چه نگه داشتند؟ من بیگناهم؟ زندی پور گفت: اسمت چیه؟ گفتم: عزت شاهی! گفت: اوه اوه تو که وضعت خیلی خرابه! گفت: پرونده اش را بفرستید بره قصر، بابا نه نه اش بیان ببیننش! حالا من مادرم سال 43 فوت کرده بود! در سال 53 فرستادند دادگاه و محکوم به 15 سال حبس شدم اما متهم به اقدام مسلحانه نشدم ...
روابط نامشروع شوهرم آزارم می دهد
سایت خبری تحلیلی هنگام Hengamnews.com: فکر می کردم اگر با یک پسر ایرانی ازدواج کنم شناسنامه ایرانی می گیرم و از آن پس بدون هیچ مشکلی به زندگی ام ادامه خواهم داد. با این حال سرنوشت به گونه ای پیش رفت که بعد از ازدواج برادرم با یک دختر ایرانی من هم ناخودآگاه عاشق برادر آن دختر شدم اما نمی دانستم روزگارم به تباهی کشیده می شود چرا که ... زن 28 ساله در حالی که از شدت گریه و ناراحتی ...
جزییات دیگری از جنایت فجیع در مشهد: زن خیانتکار به همراه دوست پسرش، شوهر را خلاص کرد
.... جسد را داخل حمام کشیدیم تا پسر 10 ساله ام که بیدار شده بود آن را نبیند! صبح روز بعد بیل و کلنگ از ابزارفروشی خریدم و پیکر بی جان شوهرم را در همان خانه دفن کردیم. 16 روز هم در منزل محل دفن جسد با مهرداد زندگی می کردم تا این که تصمیم به فرار از کشور گرفتیم. ولی سایت کاریابی باز نمی شد چرا که می خواستیم به عنوان کارگر به ترکیه برویم و از آن جا به اروپا بگریزیم! به همین دلیل برای فروش ...
رابطه زن شوهردار با پسر میوه فروش به قتل منتهی شد
.... پدر و مادرم که نگران شده بودند به مشهد آمدند تا ماجرای قتل را بفهمند، ولی نشانی دقیق منزل اجاره ای مرا نمی دانستند که به تازگی به آن جا نقل مکان کرده بودیم. وقتی آن ها وارد کوچه شدند پسر بزرگم در حالی به حیاط آمد که هنوز الیاس فرزند چهار ساله ام در کوچه بود! من و مهرداد و پسر 10 ساله ام به پشت بام گریختیم تا برادر و پدرم ما را نبینند. آن ها هرچه زنگ زدند ما در را باز نکردیم و به ناچار پسرم ...
تصاویر لحظه به لحظه قتل مرد مشهدی توسط زن خیانتکار و جوان سنگدل! + جزییات
زن خیانتکاری که شوهرش را با همدستی یک پسر غریبه به طرز فجیعی به قتل رسانده است، در بازسازی صحنه جنایت، زوایای دیگری از این حادثه هولناک را در حضور قاضی ویژه قتل عمد فاش کرد.
11 سال پیاپی رتبه اول مسابقات قرآن تا قهرمانی شنا و مدرسی دانشگاه
تشویق های پدر و مادرم با آلبوم محمد اصفهانی تا 11 سال پیاپی رتبه اول مسابقات قرآن کشور وقتی که یادگیری قرآن را آغاز کردم، خانواده من با تشویق های مکررشان به سراغ من می آمدند. مثلا می گفتند که هر آیه ای از قرآن را که بتوانی حفظ کنی 10 تومان به تو می دهیم یا مثلا اگر یک جز از قرآن را حفظ می کردم، نوار کاست آلبوم فاصله محمد اصفهانی را برای من خریداری می کردند. جالب است بدانید که پدرم مرا ...
روایتی خواندنی از تلاش و امید بانوی نائینی بستری در بیمارستان میبد + تصاویر
و بعد پدر و مادرم، و اصولا با برادرم برای طی کردن دوره های درمان به یزد و میبد می آمدیم. چه چیزی به شما انگیزه داد که این دوره سخت را طی کنید و سعی کنید روحیه خود را نیز حفظ کنید؟ راستش من دوبار در زندگی اشک پدرم را دیدم، که یک بار در لحظه خاکسپاری مادربزرگم و یکبار وقتی بود که بعد از عمل جراحی به عیادت من آمد، آن روز اشک را در چشمان پدرم دیدم، این موضوع باعث شد به خودم بگویم به ...
صادق عبداللهی از خاطراتش می گوید
.... به قدری من تحت تاثیر این برنامه قرار گرفتم که دلتنگ مادرم شدم و با بغض از آن خانه بیرون آمدم و در خیابان گم شدم! شما به عنوان صادق عبداللهی در عرصه طنز نویسی بعد از مدتی شناخته می شوید و به قول معروف شهرتی دست و پا می کنید. بعد از معروفیت در مطبوعات به رادیو دعوت شدید؟ بله. سال 1350 در مجله کاریکاتور کار می کردم و به خاطر نوشته هایم معروف شده بودم. همان زمان ...
دلنوشته دختر شهید برای پدر
جلو سوار می شوند و من پشت سر، به یاد تو هستم و یواشکی بغضم را پنهان می کنم. پدرم کاش تو بودی و من با تو جلوی ماشین سوار می شدم و یک روز هم ما زهرا را می رساندیم. مادرم خیلی تلاش می کند تا جای خالی ات را احساس نکنم ولی راستش من بیشتر دلتنگ تو می شوم. قطعه شعری برای پدر شهیدم چقدر زود سفر کردی از این خانه پدر پر کشیدی تو از این منزل ویرانه پدر یاد من نیست ولی مادر من ...
زندگی نامه حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
حضرت امام حسن بن علی المجتبی (علیه السلام) دومین امام شیعیان جهان و سبط اکبر رسول مکرم اسلام حضرت خاتم الانبیاء (ص) است. پدر بزرگوارشان حضرت امیرالمؤمنین و امام المتقین علی ابن ابی طالب (ع) و مادر ارجمندشان حضرت فاطمه زهرا (س) دختر پیامبر خدا (ص) و مهتر زنان دو عالم می باشد. ولادت و نامگذاری امام حسن (ع) در شب نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری قمری در مدینه منوره متولد شدند که ...
کرامات حضرت زهرا (سلام ا... علیها) - 2
مادر را باز کردم وسرش را روی خاک گذاشتم . مهر مادری و دیگر خاطرات فراموش نشدنی که از وجود نازنینش داشتم مرا واداشت تا در آن دم متوسل به حضرت زهرا(علیهاالسلام ) گردم . حضورشان عرض کردم : بی بی جان ! مادرم را که از خدمتگزاران امام حسین (ع ) است ، به شما می سپارم ، از او پذیرایی کنید ، ضمنا یادم آمد که در شبهای محرّم ، در اصفهان معمولا دیر به منزل می رفتم و موقعی که به منزل می رسیدم ، می ...
تکه تکه شدند تا ایران تکه تکه نشود
. همسر شهید درباره آن روز می گوید: آخرین روز تابستان 1359 در همدان پایگاه هوایی شهید نوژه بودیم. مرخصی داشت و در خانه ماند. به دلیل حمله هواپیماهای عراقی مرخصی اش لغو شده بود و باید می رفت. من مخالفت می کردم، اما او مدام مرا قانع می کرد و اصرار به رفتن داشت. یادم می آید روز اولی که عراق حمله کرد، بعد از دو ساعت که می خواست از خانه خارج شود، گفت: من می روم شاید برگشتنی نباشم، نزد مادرم برو ...
بازگشت به مدرسه
، دو زبانه بودن مردم منطقه و بضاعت کم را از دلایل خانواده ها برای جلوگیری از ادامه تحصیل فرزندان دانست. همانجا در تماس تلفنی با عبدالله پدر یکی از دانش آموزان که از ابتدای مهر عذر دخترش را برای ادامه حضور در مدرسه خواسته همصحبت شدم، می گفت: مسیر دور است و هزینه ایاب و ذهاب ندارم دخترم در خانه کمک کند برای همه ما بهتر است. رقیه مادر یکی دیگر از دانش آموزان که او هم از تنگدستی ...
پنیر خان و نوشابه خانم، نام هایی که نشنیده اید
نامی که والدین برای فرزند انتخاب می کنند همواره تا پایان عمر همراه وی است و با آن نام شناخته و خوانده می شود. همانطور که پیامبر اسلام (ص) در این زمینه فرمود: "یکی از از حقوق فرزند بر پدر و ماد، برگزیدن نام نیکو برای اوست. " ال هایی افزود: در فرهنگ مقدس اسلام دستور این است که پیش از تولد فرزند (دوران تکوین جنین و دمیدن روح در کودک) بهتر است پدر و مادر تصمیم بگیرند و برای فرزند، چه دختر و ...
شرط عجیب ازدواج زن مطلقه با پیرمرد بستری
سربار پدر و مادرم بودم و آن ها مرا در مخارج زندگی یاری می کردند با وجود این باز هم برای پرداخت اجاره بها دچار مشکل می شدم دیگر چاره ای نداشتم تا در میان سالی باز هم نزد خانواده ام بازگردم چرا که بعد از طلاق مشکلات زیادی پیدا کرده بودم تا این که به پیشنهاد برادرم به عقد پیرمردی درآمدم که در بستر بیماری قرار داشت و ... به گزارش اعتدال به نقل از تهران 24، زن 50 ساله ای که برای شکایت از ...
تنها بانوی چادری مسابقات جاکارتا که رکورد پرتاب دیسک آسیا را به نام ایران ثبت کرد/ وقتی بانوی طلایی خط ...
ادبیات دانشگاه آزاد کرج ادامه دادم، سال 84 مدرک کارشناسی ام را اخذ کرده و توسط پدر و مادرم این مدت به دانشگاه تردد می کردم. ویلچر برقی تهیه کردم و هیچ هراسی برای حضور در جامعه نداشتم زیرا یاد نگرفته بودم خودم را متفاوت تر از دیگران ببینم. زمان ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته ادبیات فارسی، خودم با ویلچر برقی مسافت منزل تا دانشگاه را طی می کردم. سال 89، همزمان ...
امید درمانی؛ حرف درست روحانی/ نعل های وارونه!
داریم که باید هرچه زودتر حل و فصل شان کنیم و گرنه روز به روز زور و قوه ما کمتر می شود و قدرت و صلابت نفس اماره بیشتر. حالا که 30 سال از جنگ می گذرد و 40 سال از انقلاب، وقت بازنشستگی مدیران کشور فرا رسیده است. به اختیار یا به اجبار بسیاری از وزرا و استانداران و شهرداران و مدیران باید کنار بروند و منزل به دیگری بسپارند. خیلی هم خوب. اما آیا ما در طول این 40 سال مکانیسمی طراحی کرده ایم که ...
پدر گفت: من به آقای خامنه ای که مجتهد مسلم وعادل است رأی می دهم
یک ماه را هم در خانه خود ما مهمان بودند. والده ما هم برایشان سحری و افطاری درست می کرد. از اولین ملاقاتی که پس از پیروزی انقلاب بین ایشان و حضرت امام پیش آمد خاطره ای دارید؟ هنگامی که بختیار فرودگاه را بست، علما و روحانیون بزرگ در دانشگاه تحصن کرده بودند و مردم شعار می دادند وای به حالت بختیار اگر فردا امام نیاد. حاج آقا سه روز قبل از اینکه امام تشریف بیاورند، با جمعیت کثیری از ...
دلیل تجرد طولانی دختران
تجردطولانی می داند و می گوید: با توجه به پررنگ شدنِ اختلافات خانوادگی و ازدواج های ناموفق و بالارفتن آمار طلاق در جامعه یا حتی به واسطه تجربه های تلخ شخصی، بسیاری از دختران ترسیده اند و مثلا وقتی به منِ مشاور مراجعه می کنند، مدام می پرسند: دیگر به کدام مرد می شود اعتماد کرد؟ مردها مرا به خاطرِ موقعیت و پولم می خواهند! مردها می خواهند از من سوءاستفاده کنند! از کجا معلوم که این مرد، به من وفادار و ...
بوی آدکُلن آقای معلم
فرزندمان پس از شهادتش به دنیا آمد، چنانچه دختر بود زهرا صدایش کنم و اگر پسر بود حسین، ولی خدا را شکر او زنده ماند و تولد زهرا را دید و اول بار خودش زهرا صدایش کرد. وقتی جنگ شروع می شود پدرم دانشجوی مهندسی راه و ساختمان بوده و مادرم دانشجوی پزشکی، آنگونه که مادرم تعریف می کرد، در مبارزات قبل از انقلاب علیه رژیم ستمشاهی در دانشگاه با پدر آشنا می شوند و ازدواج می کنند. پدرم دوستان زیادی دارد که همیشه ...
دوچرخه سواری با یک پای آهنی +عکس
.... وقتی دخترک برمی گردد مردی را با چهره خندان و لباس ورزشی و پاهای آهنی در وسط اتاق می بیند. مکثی می کند و به او می گوید: تو مرد آهنی هستی. در کوتاه ترین زمان ممکن صدای خنده های دخترک فضای بی جان خانه را لاجوردی می کند و مادر و پدر انگیزه دوباره ای برای زندگی می گیرند. اکنون بعد از چند سال مشاوره و آموزش های هادی، سپیده درحالی که پا به 9 سالگی می گذارد یک نقاش درجه یک است. او می گوید ...
زن مطلقه: از دست پسر معتاد 16 ساله ذله هستم
تلفنی از خواهرم حال پدر و مادرم را می پرسیدم فیروز مدام خانه مان را عوض می کرد که بعد فهمیدم از چنگ پلیس فرار می کند. شش سال بعد درحالی که به تازگی صاحب پسری شده بودم مقداری مواد مخدر از جیب همسرم پیدا کردم اما او اعتراض مرا با کتک پاسخ داد و گفت: با زن دیگری ارتباط دارد و از زندگی با من خسته شده است از آن روز به بعد دیگر روزهای زیادی را به خانه نمی آمد تا این که فهمیدم با زن دیگری ازدواج ...