سایر منابع:
سایر خبرها
بیشتری می زدیم و افراد باید واقعیت را در نظر داشته باشند. ...0912 رسول مکرم اسلام(ص) می فرمایند: کسی که خداوند یکتا مونس اوست، ترس به خود راه نمی دهد. ...0938 من با طرح معاینه فنی بالای 10سال مخالفم، چون نون زن و بچه خیلی ها آجر میشه. ...0919 با سلام. تو این شرایط اقتصادی آخه این چه کاریه، ما قشر ضعیف چیکار کنیم؟ معاینه نمی دید ماشین رو عوض کنید. ... ...
حسام خراسانی روزنامه نگار یک: زنگ می زنند و با خنده و قهقهه می گویند: چرا انقد آهسته میری؟ در واگن رو ببند، سردمون شد. جوان ترها هم زنگ می زنند و چند جوک برایمان تعریف می کنند؛ بماند که تعدادی از افراد هم چند فحش درشت نثارمان می کنند. تو رو خدا در روزنامه یتان بنویسید آن دکمه وسیله ای برای ارتباط بین مسافر و راننده قطار شهری است، لطفا دوستان در جهت تفریح و سرگرمی از آن بهره نبرند! این ...
تنها دو آمریکایی در هتل بودند. هیچ کدام از آدم هایی را که توی پلکان، در سر راه خود به اتاق شان یا موقع برگشتن از آن، می دیدند نمی شناختند. اتاق شان در طبقۀ دوم رو به دریا بود. اتاق در عین حال رو به باغ ملی و بنای یادبود جنگ قرار داشت. توی باغ ملی نخل های بلند و نیمکت های سبز دیده می شد. هوا که خوب بود همیشه یک با سه پایه اش در آنجا حضور داشت. نقاش ها از نحوه ای که نخل ها قد کشیده بودند و از رنگ های براق هتل های رو به باغ ملی و دریا خوش شان می آمد. ...
نفر با هم آن را به سادگی می توانند بلند و جابه جا کنند. این خودرو به دلیل این که تک چرخ عقب آن محرک است، می تواند به صورت برعکس هم استفاده شود؛ به عبارت دیگر راننده عقب بنشیند و مسافر در صندلی جلو قرار بگیرد و خودرو در جهت مخالف حرکت کند! لامبورگینی اِل اِم002 (Lamborghini LM002) این که لامبورگینی تصمیم بگیرد خودرویی بسیار شبیه هامِر تولید کند خیلی عجیب است؛ به خصوص با توجه ...
جمعیت موج می زند. اول سربازها هی عقب و جلو کردند. هی تیر هوایی در کردند. مادر رضایی ها توی دانشکده حرف می زد. مردم با او از تهران آمده بودند. تانک های توی میدان، زیر دست و پای جمعیت بودند. زمان گم شده بود. ناگهان، چو افتاد: شاه رفت و در یک آن، شعار شد: شاه در رفت. یک باره ولوله شد. خروشی به پاشد. مردم ریختند روی تانک ها و کامیون ها و تانک ها و کامیون های پر از سرباز راه افتادند. مردم می رقصیدند و ...
بی رحمه با قلبم...عشق من برو نذار تنهاش...نیستی حال من خرابه...نیستی دستام سرد سرد...چشمام تو رو با اون دید و دلم باور نکرد...... و باز پرسش من این است که منطقاً نسلی که گوش به این ابتذال سپرده است و در سایه شبکه، از محدودیت های تربیتی گسیخته است، در کدام نقطه، چرخش فرجام دهه 1340 را تجربه خواهد کرد، و به سمت اصول، مسئولیت، تعهد متقابل و ادب و سرمشق "ادب آداب دارد" بازخواهد گشت؟ روزی ...
بابای نامردم را برداشتم که قسمتی از حق خودم هست. برنامه ات چیه مهران جان؟ فردا راه می افتیم بریم نیویورک، برات گفتم بریم سراغ یکی از دوستان چند سال پیش خودم، راه و چاه را نشانم میده. تو غصه این چیزها را نخور. در نیویورک مهران همراه دختر جوان سوار تاکسی شد و نشانی رستورانی را که روی یک تکه کاغذ نوشته بود به راننده داد. تاکسی با گذر از چند خیابان اصلی شهر در ...