سایر خبرها
منی ای پاکیزه سرشتم، گل باغ بهشتم، به تو تبریک که هرشب پسرم پیش تو آید، من از امشب همه شب لاله ز باغ رخ او چیدم و در خواب ورا دیدم، تا داد مرا وعده ی دیدار، که در سلک کنیزان ببرم روی به بیت الحرم یار، خوشا حال تو ای بُشر، که مأمور شدی از طرف حجت دادار، بر این کار، منم همسر آن نور دل احمد مختار، کز آن سید ابرار، بیارم به جهان منتقم خون شهدا را. چارده شب چو گذشت از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن ...
بود که یکی از گلوله های دشمن دست من را نشانه رفت . ابتدا که گرم نبرد بودیم اصلاً متوجه آسیب های وارد شده به بدنم نشدم اما بعد که آتش رگبارها فروکش کرد دستم جراحت شدید برداشته و ناگزیر از رفتن به تیغ جراحی هستم در بیمارستان که باید لباس خاکی و خون آلود را می کندم بیشتر متوجه وضعیت زخم دستم شدم. خلاصه گلوله های دشمن کار خودش را کرده بود یکی از چیزهایی که در آن حال و هوای دوران مجروحیت من ...