سایر منابع:
سایر خبرها
سال یعنی 14 سالگی به ملایر برگشتم و با دوستم به گچساران رفتم و نزدیک یک سال و نیم گچ کاری کردم. در آمد خوبی داشتم و ماهی دو میلیون تومان پول در می آوردم. با درآمدم هم، اجاره خانه می دادم و لباس می خریدم. صاحب کارم در تهران که ماجرای زندگی مرا می دانست، به من غذا می داد و حتی مدتی هم پیش زن و بچه صاحب کارم زندگی کردم. این پسر که حدود یک هفته است، خودش هم از تایید شدن حکمش مطلع شده، درباره ...
از گردن من ساقط نمی کند. اوایل سال 75 اول پیکر قدرت الله و ولی الله همراه شهید فتح الله کریمی از اقوام دورمان تفحص و شناسایی شدند. تصویری که شما دیدید مربوط به تشییع پیکر قدرت الله و ولی الله و همان شهیدی است که عرض کردم. در روستای هویه فامیل کریمی زیاد داریم. شهید فتح الله کریمی هم از اقوام دور بود. چند ماه بعد بهمن ماه سال 75 پیکر نجفعلی همراه شهید قدمعلی اکبری تفحص و تشییع شدند. ...
: برای من وجود شخصیتی خودت مهم بود اگر غیر از این بود می توانستم با هر دختر لاغراندامی ازدواج کنم. روز به روز زندگی برایم سخت تر شد اخلاق های شوهرم نشان می داد اعتمادش نسبت به خودم و زندگیم بسیار کمرنگ شده است، اما من نمی توانستم این عادت را ترک کنم. تا این که شوهرم مردانگی کرد و در کنارم ماند و برای نجات زندگی مان تحت درمان قرار گرفتم. بعد از 11 ماه سم زدایی زندگیم به حالت ...
خرج نمی دادند. بعد از دوسال یعنی 14 سالگی به ملایر برگشتم و با دوستم به گچساران رفتم و نزدیک یک سال و نیم گچ کاری کردم. در آمد خوبی داشتم و ماهی دو میلیون تومان پول در می آوردم. با درآمدم هم، اجاره خانه می دادم و لباس می خریدم. صاحب کارم در تهران که ماجرای زندگی مرا می دانست، به من غذا می داد و حتی مدتی هم پیش زن و بچه صاحب کارم زندگی کردم. این پسر که حدود یک هفته است، خودش هم از تایید ...
را در شکم سیاوش فرو کردم + تصاویر تجربیات زنی که به هوای پول همسر یک قمارباز شد/ در این تابستان داغ حسرت خرید یک بستنی برای فرزندم بر دلم ماند سرنخ گروگان گیری میلیونی پایتخت در خاک ترکیه جنایت نقابداران در خیابان سی و یکم بن بست 11 ساله در جنایت شیطانی قاتلی که تنبیه نشد شلیک برای دستگیری دزدان سابقه دار پلیس خواب را از ...
به گزارش شریان نیوز ،او 15 سال از من بزرگ تر بود اما تمام ویژگی های مدنظرم را داشت. خانواده اش ثروتمند بودند و بسیار زیبا به نظر می رسید. زندگی زیبا و رویایی را برای خودم تصور می کردم و با این که خانواده ام مخالف این ازدواج بودند چشم به روی این اختلاف سنی بستم به عبارتی ثروت خانواده رحمت چشمانم را کور کرده بود. از طرفی من در یک خانواده پرجمعیت بزر ...