سایر منابع:
سایر خبرها
اگر نتوانیم برای جوان شغل ایجاد کنیم، ضدانقلاب بر روی این موضوع سوار می شود
این اتفاق می افتاد. *اتفاق می افتاد، ولی قبول کنیم حداقل اگر می خواستند مستقیم هم اعلام نکنند که چه تاریخی باشد، چون یک بار این کار را کردند و خبر بیرون رفت و چیزی که وزیر کشور چند شب پیش اعلام کرد، ولی انتظار این بود که یک زمینه سازی و بسترسازی و اقناع در این وضعیت صورت بگیرد. اینکه از آقای رئیس جمهور می شنویم من خودم جمعه فهمیدم این اتفاق افتاد، قطعاً ایشان مزاح می فرمایند چون به ...
اگر نتوانیم برای جوان شغل ایجاد کنیم، ضدانقلاب بر روی این مسائل سوار می شود
اعلام می کردند مردم هجوم گسترده برای ذخیره سازی بنزین می آوردند و این اتفاق می افتاد. *اتفاق می افتاد، ولی قبول کنیم حداقل اگر می خواستند مستقیم هم اعلام نکنند که چه تاریخی باشد، چون یک بار این کار را کردند و خبر بیرون رفت و چیزی که وزیر کشور چند شب پیش اعلام کرد، ولی انتظار این بود که یک زمینه سازی و بسترسازی و اقناع در این وضعیت صورت بگیرد. اینکه از آقای رئیس جمهور می شنویم من خودم جمعه ...
پاسخ آشنا به کیهان
، حتماً یادش رفته که چکاره است؟! گفتم: شخصی که شب در مهمانخانه ای کنار تخت شخص دیگری خوابیده بود به مدیر مهمانخانه سفارش کرد نیمه شب بیدارش کند و هنگامی که بیدارش کردند در تاریکی نیمه شب اشتباهاً لباس بغل دستی را پوشید! هوا که روشن شد با عصبانیت گفت؛ عجب مدیر گیج و منگی است، به جای من بغل دستی را بیدار کرده! انتهای پیام ...
نشریه فرصت در غروب (شماره 5)/ به قلم جمعی از دوشیزگان و بانوان
ماشین ها چسبیده به هم کناره جاده را انباشته اند و بالاخره جایی پیدا می شود و ما همان جا کنار ماشین پتوها را پهن می کنیم و می نشینیم به ریگ جمع کردن. بیابان انباشته است از ماشین و قیل و قال مردم. ما خسته ایم و آسمان صاف و هوا مطبوع و شن ها نرم و همه چیز آماده برای خفتن. این چند روز، هر لحظه که می خوابم و چشم ها را می بندم گویی درون مغزم ردیف ماشین هاست که می گذرد و شلوغی مردم. در این شب ...
باهنر: قالیباف می تواند سرلیست تهران شود
هستند اما در عمل، مردم متوجه می شوند که اصل قضیه فرق می کند؛ البته شاید تاثیر انتخابات مجلس در مسائل کشور به اندازه ریاست جمهوری نباشد ولی مثلا سه، چهار تا رئیس جمهور اخیر کشور از مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی گرفته تا آقای خاتمی، آقای احمدی نژاد و آقای روحانی را در نظر بگیریم؛ حتی بعضی از این ها از لحاظ گرایش های سیاسی هم خیلی با هم تفاوتی نداشتند اما در واقع فرق می کردند. این تفاوت به گونه ای است که ...
چرا باید از گوشی به دست ها ترسید؟
اینترنت می گردد و به گستره و دامنه ای از اطلاعات دسترسی دارد که حتی در مخیلۀ فردی از نسل های پیش هم نمی گنجد. من پرسیدم آیا هیچ کدام از رمان های جین آستین یا هیچ رمان کلاسیکی را خوانده است؟ وقتی گفت نخوانده است، این کنجکاوی را با صدای بلند مطرح کردم که آیا این دختر می تواند درک عمیقی از طبیعت انسان یا جامعه داشته باشد؟ گفتم با این که این دختر ممکن است انباری از اطلاعات با دامنه ای وسیع باشد ...
از فرمول پولدار شدن نمایندگان مجلس تا احساس تکلیف برجامی
به سر خیلی ها افتاده است، هرچند نماینده شدن آنقدرها هم مثل رئیس جمهور شدن طرفدار ندارد اما بازارش کساد هم نیست. در میان چهره های آشنایی که این روزها راهی ستاد انتخابات می شوند تا نامشان را به عنوان یک کاندیدای نماینده شدن به ثبت برسانند، هستند افرادی گمنام، که کیف مدارکشان را زیر بغل زده و به این ساختمان می آیند تا اولین قدم ها را برای رسیدن به ساختمان هرمی بهارستان بردارند. هوس ...
خاطرات آیت الله هاشمی؛ 14 آذر 1371 تا 1375: ناطق نوری و حسن روحانی از عدم انعکاس اخبار خودشان در ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال 1371 تا 1375، هر شب منتشر می کند. پیشتر، خاطرات آیت الله از سال 58 تا 71 در انتخاب منتشر شده بود به گزارش انتخاب ؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز 14 آذر 1371 تا 1375 در زیر آمده است سال 1371 به آقاجلال گفتم سقف اتاق را ترمیم کنند. تا ساعت نُه و نیم صبح کارها را ...
موضع گیری شکوری راد درباره نمایندگان لیست امید / فرمول پولدار شدن نمایندگان چیست ؟ / تصمیم گیری مهم مجمع ...
چهره های آشنایی که این روز ها راهی ستاد انتخابات می شوند، افرادی گمنام هم هستند که کیف مدارکشان را زیر بغل زده و به این ساختمان می آیند تا اولین قدم ها را برای رسیدن به ساختمان هرمی بهارستان بردارند. اسمش عبدالرضاست و 58 ساله. تا می پرسم برای چه می خواهی نماینده شوی، با سرعت می گوید؛ می بینم این ها که می روند مجلس با پیکان می روند با ماشین شاسی بلند بیرون می آیند گفتم من هم بیایم شانسم را امتحان ...
قاری بین المللی قرآن که خیلی زود به درجه عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ رسید
زمانی که او را دیدم، آرام شدم چهره او با من حرف می زد. فردای آن روز که قرار بود مراسم خاکسپاری برگزار شود با خواهرام به امامزاده جعفر(ع) رفتم، امامزاده خلوت بود داخل قبر همسرم خوابیدم، خادم ها آمدند، اطراف مرا گرفتند و گفتند: بلند شو، هوا سرد است سرما می خوری، گفتم: همسرم می خواهد اینجا بخوابد، پس باید ببینم که جای همسرم خوب است یا نه؛ حدود دو ساعت در قبر خوابیدم، بی حال بودم حتی نمی ...
دونالد ترامپ بازیگر یک فیلم ایرانی شد/ قطعی اینترنت در سیستان و بلوچستان به دلایل امنیتی/ در غائله اخیر ...
. قطعا نمایندگان مجلس، به خصوص در دوره یازدهم بحث شفافیت مالی را به خوبی باید دنبال کنند، چون جزو مطالبات مردم است. بنده در صورتی که تایید صلاحیت شوم و قصد تبلیغات برای انتخابات داشته باشم، حتما شفاف میزان هزینه های تبلیغات را به مردم اعلام می کنم. کرباسچی: با اصرار از من دعوت کردند، اما اجازه نداد برنامه شروع شود غلامحسین کرباسچی شب گذشته با انتشار توئیتی، نوشت: از دیروز با ...
آرزوهای ما کجاست؟
از یکی دوتا انگشتش قطع میشه. دو، سه روز بعد، وقتی پانسمان دست ها را باز می کنند، پدر از حال می رود. تا دست های بچه مو دید، حالش بد شد و افتاد روی زمین... گفت: وای دست های دخترکم! ؛ همه انگشت ها از روی بند اول دست قطع شده است. مادر رفت؛ از بس که... ما اینجا تنها مونده بودیم، دوتا دختر با پدربزرگ و مادربزرگ مون. خواهرها چشم شان کاسه خون است. هر شب لباس های خواهر ته تغاری را بغل می کنند و ...
گردنبند یادگاری برای عروس بی معرفت !
او در دوران بازنشستگی هم نمی گذاشت عروسش کم ترین سختی را در زندگی تحمل کند تا این که سال ها بعد پدرم فوت کرد و مادرم بیمار شد. این در حالی بودکه من با استفاده از سرمایه ها و پس انداز پدر و مادرم کسب و کاری به راه انداخته بودم و شرایط اقتصادی ام روز به روز بهتر می شد. مدتی بعد نه تنها بیماری آلزایمر مادرم (فراموشی) تشدید شد بلکه او توان راه رفتن را از دست داد و دیگر نمی توانست از روی تخت بلند شود ...
14 آذر وقف زندگی برای کودکان بی سرپرست
بچه های خیریه " مامان فاطی" خطابش می کنند سؤالات با رنگ و بوی سیاسی ام را کنار می گذارم و به سراغ سوالاتی می روم که بتواند شخصیت این مادر خیر را به تصویر بکشد؛ مادری که به جز معصومه ابتکار معاون زنان و خانواده رئیس جمهور ده ها و شاید صدها فرزند دارد و در سن 84 سالگی هم هر روز ساعت 8 صبح به خیریه می آید تا به امور مربوط به بچه ها رسیدگی کند. بچه هایی که سالهاست بخش مهمی از دغدغه های مامان فاطی را به ...
ببخشید که ما بنزین را گران کردیم!
آقای حسام الدین آشنا، ببخشید که ما بنزین را گران کردیم. ببخشید که تصمیم ما بر روی زندگی مردم تاثیر گذاشته است. ببخشید که حال شما را خراب کردیم! بهتر نبود آقای مشاور به جای اینکه در فضای مجازی توییت بزند و به مردمی که با پوست و استخوان خود مشکلات را درک می کنند، بگوید اوضاع رانندگان شخصی خوب نیست، گوشی تلفن را بر می داشت یا به نهاد ریاست جمهوری می رفت و به رییس جمهور اطلاع می داد که ...
فرصت در غروب (شماره چهارم)/ نشریه کانون علمی و تربیتی جهان اسلام
روی جنبه های نامفید آن ها، رویه تازه ای از رفتار نابخردانه، ملهم از رشد نیافتگی را شایع می سازند. در کشورهای پیشرفته که مردم از انواع تفنن دل زده شده اند و هر شب و روز در پی تنوع و تازه جویی هستند، مرسوم است که برای هر موردی ملکه ای و سمبل انسانی را انتخاب کنند و بسازند که تا بی ارزش ترین چیزها کشیده می شود. علت یابی چنین رسمی مسأله ای جداست. لکن آنچه که مهم است رواج چنین شیوه ناصوابی به ...
گزیده اخبار ایران و جهان/اخبار داخلی ایران از هند و چین سبقت گرفت
ترامپ در توئیتر هم رنگ عوض کرد رئیس جمهور آمریکا که دقایقی پیشین مدعی شده بود از تجمعات در ایران حمایت نمی کند، حال با تغییر اظهارات خود مدعی حمایت از مردم ایران شد.دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا با رد اظهارات پیشین خود مبنی بر عدم حمایت آمریکا از تجمعات ایران در توییتی نوشت: ایالات متحده آمریکا از مردم دلیر ایران که برای آزادی خود دست به تظاهرات زده اند، حمایت می کند. ما در دولت ...
گفت وگو با رضا میرکریمی/ سینمای ایران در آستانه صنعتی شدن رها شد
در این فضا چنین فیلمی بسازید؟ چون به هر حال در فضای فعلی سینما که اگر کسی درام هم بخواهد بسازد، باید یک درام حادثه ای و همراه با اکشن باشد تا بفروشد، ریسک ساخت چنین اثری بسیار بالاست. وقتی از موقعیت تماشاگر فاصله گرفتم و خودم را جای فیلمساز یا سرمایه گذار گذاشتم که این چند سال کمی با آن آشنا شدم، برای ساخت چنین فیلم احساس ترس کردم. سوال جالبی است، مخصوصاً درباره این فیلم که تقریباً همه ...
قصه دردناک بهاره، صمد، احمد، فرزاد
دبستان بود. آویزان آستین پدرش شد، گریه کرد، پدرش دست مرتضی را پیچاند و هلش داد که برود وسایل مادرش را جمع کند. مرتضی که لباس های مادرش را وسط چادر شب می ریخت، بهاره کف مهمانخانه نشسته بود و نگاه می کرد. نگاه می کرد، به آن پیراهن قرمز، به آن شلوار زری دوزی، به آن چادر نماز آبی، به آن کفش پاشنه صناری که از وقتی پاهایش فلج شد، افتاد گوشه یخدان .. خاتون برای بز ها آب می ریخت که موتور وانت روی شیب غرید و ...