سایر منابع:
سایر خبرها
برخی ناگفته های جنگ در کتاب از مشهد تا کاخ صدام
...: می شناسینش؟ اسمش تو لیست نبوده، با شما نبوده؟ لحظاتی که اتوبوس به دلیل ازدحام جمعیت ایستاده بود، دختر بچه ای کنار پنجره، مدام اصرار می کرد که: تو رو به خدا کاری بگید تا براتون انجام بدم. هر چه تشکر می کردیم باز هم می گفت: تو رو به خدا بگید. گفتم: حافظت خوبه؟ این شماره رو به ذهنت بسپار: 50، 90، 5 تکرارکن 50، 90، 5. این شمارۀ خونمه. به مشهد زنگ بزن بگو محمود اومده. بعد از ...
بلدید بگویید نه؟
درخواست او پاسخ مثبت دهید، اما نمی خواهید اکنون بله را بگویید، بهتر است این عبارت را به کار برید: اجازه بده نخست درباره آن فکر کنم؛ بعداً به تو خبر خواهم داد . پدر و مادرها بخوانند اگر شما پدر یا مادر هستید، حتماً مهارت نه گفتن را در فرزندانتان تقویت کنید. باید فضای خانه شما به گونه ای باشد که فرزندان اجازه اظهار نظر و گاه مخالفت داشته باشند؛ زیرا بچه هایی که در خانواده هایی با ...
جبهه دانشگاه اصلی من
مراجعه می کردم، برای اعزام بهانه هایی می آورد. مثلاً می گفت شما سه برادرتان الان در جبهه هستند، پدر هم که با جهاد سازندگی در ماموریت است. ضرورتی ندارد شما اعزام بشوی. اما من مدام اصرار می کردم. جبهه شده بود رؤیای من و آرزوی دیرینه ای که باید به آن دست می یافتم. کم کم از رفتن به جبهه ناامید شدم. همان سال کنکور هم دادم و منتظر جواب بودم اما مثل اینکه قسمت چیز دیگری بود و بالاخره نوبت من شد ...
هادی مهدوی کیا: رابطه عابدزاده با پروین خوب نبود / دسته گل نبردم و فوتبالم تمام شد
خودش قرار داد؟ من مصدوم هم شده بودم. رباط هایم پاره شده بود و طی دو ماه، دو مچ پایم را جراحی کردم. یک سال با مصدومیت روی آن پا بازی کرده بودم. دکتر نوروزی آن زمان در پرسپولیس فیزیوتراپ بود و اشتباه تشخیص داد و شرایط سختی برای من ایجاد کرد. گفت پایت را آتل بگیر، ولی درد داشتم و به ایشان هم گفتم، با این حال می گفت عادی است. در هر صورت مجبور شدم به آلمان بروم و بعد هم اصلا بازی نکردم. ...
شیلا خداداد| جنجال ماجرای پست عجیب در اینستاگرام اش + عکس و بیوگرافی
از همسرش + عکس و بیوگرافی شیلا خداداد در اینستاگرامش نوشت: دیشب برای چهارمین بار درسالهای اخیر داشتم تو خواب خفه میشدم،تو اون چند ثانیه ای که نمیتونستم نفس بکشم داشتم فکر میکردم چقدر کار نکرده و عقب افتاده دارم...مثلا میخواستم به مامانم زنگ بزنم بگم دلم برات تنگ شده مثلا سامیارو ساتین چقدر هنوز کوچولو هستن مثلا چقدر ادما الکی به هم می پرن و دعوا میکنن مثلا چقدر تازگیا به هم ...
ارثیه شوم مرد خسیس
.... با مرگ همسرم، بچه هایم که انگار منتظر چنین فرصتی بودند از همان لحظه به خاک سپاری پدرشان به خاطر تقسیم ارث و میراث به جان هم افتادند و درگیری شدیدی بین آن ها به وجود آمد. آن ها پس از گرفتن سهم ارث خود با همدیگر قهر کردند و 2 دامادم که مدعی بودند حق و حقوق شان ضایع شده ارتباط خود را با خانواده ما به طور کامل قطع کرده اند. این ارثیه برای دو پسرم نیز عاقبت خوبی نداشت چون یکی از آن ها ...
درددل و پیش بینی شاعری که پزشک کرونا است
ها با آن درگیر بودم، گرچه بروز نمی دهم چون رسم جامعه پزشکی این است که پزشک باید قوی باشد تا بتواند به بیمارش روحیه بدهد اما متاسفانه از درون واقعا نابود می شوم. الان که وضعیت واقعا خیلی بدتر است. این شاعر ادامه داد: جوان 30 ساله ای دیدم که بدون هیچ بیماری زمینه ای، فقط به علت کرونا فوت کرد. من در بین بیماران، پسر بچه حدودا 15 ساله ای داشتم که با پای خودش و با حال خوب به اورژانس آمد و حتی ...
غافلگیری بعثی ها در جشن چهارشنبه سوری رزمندگان ایرانی
خانه تکانی از برنامه های جالب سال نو بود که من یکی در تهران هم که بودم، همواره از آن می گریختم. هرچه مادرم می گفت به او کمک کنم و فرش و پرده ها را بشویم، به بهانه ای از خانه می زدم بیرون. همیشه احساس کودکانه ام این بود که پدر و مادرم صاحب خانه هستند و من اولادشان، پس وظیفه خانه تکانی با آن هاست. از عید هم که فقط آجیل خوردن و خود را با شیرینی خفه کردن و بازی با بچه های فامیل را بلد بودم ...
مادرانه های همسر شهید حسین عزیزی / زنی که استقامتش کوه را به زانو درآورد
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یاسوج، رحمیه نورایی مهر همسر شهید حسین عزیزی است که نمونه بارز استقامت و ایستادگی است. گفت وگوی شیرین و دلنشینی را با این همسر شهید داشتیم، زنی که 32 سال است برای فرزندانش هم مادر است و هم پدر. دفاع پرس: از نحوه آشنایی با شهید حسین عزیزی بگویید. وقتی دانش آموز کلاس اول راهنمایی بودم یکی از دانش آموزان سوم دبیرستان که مسئول انجام کارهای بسیج بود ...
زن خائن دوست شوهرم امید زندگی ام را متلاشی کرد !
زیادی درباره علت برقراری روابط قبل از ازدواجمان مطرح می کرد و حتی این شبهه برایش به وجود آمده بود که حتما من با چند نفر دیگر هم ارتباط داشته ام. از شنیدن این حرف ها واقعا ناراحت شدم و به شوهرم گفتم: خجالت بکش ما یک بچه داریم و تو حق نداری درباره من چنین تصورات نادرستی داشته باشی. زن جوان آهی کشید و افزود: کارم به جایی رسید که او هر روز مرا در خانه زندانی و تلفن را نیز قطع می کرد ...
بازداشت عروس خائن ! / نفیسه ساعتی پس از عقد 3 روز با دوست پسرش بود
و تردید و برخوردهای پدر و مادرم عذاب می کشیدم با چند پسر جوان ارتباط مخفیانه برقرار کردم. البته هر بار پدر یا مادرم متوجه می شدند و موضوع لو می رفت. والدینم که معتقد بودند بچه ای ناخلف هستم و از نظر ژنتیکی مشکل دارم به اولین خواستگار بخت برگشته ای که برایم آمد جواب بله گفتند و وقتی از آن ها پرسیدم چرا نظر و خواسته ام را جویا نشدند پدرم کمربند چرمی اش را به دست گرفت و گفت: نظر تو روی این کمربند ...
مسئولان دین شان را به شهدا و جانبازان ادا کنند / پای آرمان های انقلاب ایستاده ایم
مربوط به خاکسپاری ایشان را انجام دهند. ولی بعد از چند روز متوجه شدم شهید حسینعلی را به اشتباه به جای شهید دیگری در خوزستان دفن کردند، پدر این شهید بزرگوار، حاج ناصر که در تعاونی سپاه مشغول خدمت بود بعد از اینکه متوجه موضوع شد، با من تماس گرفت و من هم توضیحات کافی را ارایه کردم. حاج ناصر بعد از حدود 6 ماه توانست با گرفتن حکم شرعی از علمای شهر، نبش قبر کرده و جنازه شهید را به قزوین انتقال ...
عشق به مردم بهای جان این دکتر جانباز شد
سید روایت شهادت غریبانه و فصل آخر قصه زندگی دکتر که تمام می شود، دوباره با مهوش بیگم سلیمانی حرفی می شویم تا راوی فصل های دیگر شود؛ من سال هاست سال نو را کنار سید مظفر تحویل نکرده بودم. امسال کنار بیماران کرونایی بود. سال های قبل هم هر طور بود خودش را به مرکز نگهداری از معلولان می رساند و سال تحویل را کنار معلولان می گذراند. گاهی که دلگیر می شدم می گفت عزیزجان! سهم معلولان از ...
عاشقانه ای برای 16ساله ها منتشر شد
حسینیه کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز توسط عوامل تروریستی وابسته به غرب، بعد از تحمل 18 روز درد و رنج ناشی از جراحت به جمع شهیدان سرفراز و سربلند که ره صد ساله را یک شبه پیمودند پیوست. سخنان مادر بزرگوارش : این شهیده بزرگوار مثل همه شما درس می خواند، زندگی می کرد، بازی می کرد و .. ولی چیزی که اون را به این درجه رساند نکات ظریفی بود که در زندگیش رعایت می کرد نکاتی که کاری به سن و ...
محمد بَحرانی: پلیس می تواند دستگیرم کند، چون شناسنامه ام جعلی است + عکس
هیولا متوجه این موضوع شدم، حالا چه اتفاقی افتاده که بد ماندی؟ بحرانی در پاسخ گفت: بله، از دار دنیا خداوند یک چشم رنگی به من داده که آن هم اصلا معلوم نیست، در این مورد هم شانس نیاوردم. حقیقتا علت بد ماندنم را نمی دانم، از ابتدا همین گونه بد بودم، صدایم کلفت است، موهایم هم زود ریخت، آن باقی مانده هایش هم زود سفید شد. این موارد در کنار هم جمع شد و عامل به وجود آمدن این موضوع شد. ...
روزی که دخترم را در اینستاگرام پیدا کردم
خواست در پیاده رو کنارش راه بروم. وقتی یواشکی نگاهی به داخل دفتر خاطراتم انداخته بود و معلوم بود دنبال اطلاعاتی می گردد تا بداند آیا ماریجوانا می کشم یا در زندگی جنسی ام چه خبر است، از کوره در رفته بودم. اما حالا که دختر نوجوان خودم را داشتم، برای اولین بار متوجه شدم مادرم حتی دنبال چیزی گناهکارانه نمی گشت. صرفاً در جست وجوی من بود. سعی می کرد نیم نگاهی به دختری بیاندازد که خودش به دنیا ...
صبوری هایی همسرانه / نامه ای که دخترم نوشته است
خواستگاری من آمدند و ما را پیوند زندگی دادند. سال 1345، بود و دیگر پانزده سال با هم زندگی کردیم. وقتی که امام اعلام کرد که باید همه شرکت کنند از اول خیلی ناراحت بود که من نمی توانم شرکت کنم. بالاخره تصمیم گرفت در جنگ شرکت کند البته از یک طرف هم ناراحت بود که شش تا بچه دارد و به دست چه کسی بسپارد برود. به او گفتم: رضا اگر دلت می خواهد بروی، برو. این ها خدایی دارند تو باشی یا نباشی این ها ...
صفت های جالبی که مادربزرگ علیخانی برایش گذاشته بود +فیلم
ها هم مهم است. اگر در زمان استراحت به اتاق من بیایند برای آن ها می خوانم. این شرکت کننده درباره کاهش وزن خود گفت: 150 کیلو بودم. سال اول دانشگاه به هم دانشگاهی خودم علاقه مند شدم، اما او به من گفت که با تو چاق ازدواج کنم! به همین خاطر رژیم گرفتم و با همسرم ازدواج کردم. علیخانی نیز از چاق بودن خود در زمان تولد صحبت کرد:من وقتی به دنیا آمدم، پنج کیلو بودم که 4 کیلو و 900 کله ...
خاطرات روزهای کرونایی؛ به قول فردوسی پور چه می کنه این ویروس!
ریز نادیده برآمده از خفاش چه می کنه با همه دنیا. یعنی اگر حضرت نوح این جفت خفاش را سوار کشتی نمی کرد چه عالی بود. زورمان به کسی نمی رسد به حضرت نوح گیر بدیم. دوره قحطی را در سریال خانواده مدیچی دیده بودم. وسط راه آذوقه ونیز را دزدیدند. حالا بعد هزار سال باز هم کشتی حامل مواد بهداشتی تونس را ایتالیایی ها دزدیدند و چکی ها محموله اهدایی چین به ایتالیا را. اگر سپاه در مورد تشییع سردار ...
رابطه سردار آزمون و بهاره افشاری جنجال ساز شد + توضیحات سردار آزمون
خاب شده است مذهب خانواده و خود سردار سنی می باشد در سال 84 وقتی 11 ساله بودم به تیم ملی زیر دوازده سال دعوت شدم، در سال 91 با تیم ملی جوانان در جام دوستی روسیه سال 1390 با زدن 7 گل آقای گل این تورنمت شدم با همین بازی ها بود که توجه باشگاه روسیه را جلب کردم در سال 1391 از سپاهان به روسیه لژیونر شد ابتدا سه سال در روبین کازان و دو سال در روستوف بازی ...
در اینستای ستاره های خارجی؛ #Stay_at_home
می فهمیدیم! یعنی اون بالش قهوه ای که روی تختخوابش هست رو شب ها موقع خواب، بغل هم می کنه؟! کریتی سونان نوشته: نترسین، حیوون های خونگی، کرونا نمی گیرن و نمی تونن بهتون منتقل کنن ؛ البته ما از این موضوع خیلی مطمئن نیستیم و حرف سونان رو تایید نمی کنیم! سونام کاپور هم با این عکس برای پدر و خواهرش ابراز دلتنگی کرده. آلیا بهات نوشته توی خونه بمونین و سلفی بگیرین ...
من، گریدر و جاده
اند را نجات می دهی چه لذتی دارد، باورتان می شود من بعضی وقت ها چند هفته در راهدارخانه عسگران به دور از خانواده ام می ماندم اما تنها عشقم این بود که خانواده ای مثل خانواده خودم را که در برف و کولاک مانده اند نجات بدهم . وقتی حرفمان به بهترین خاطره اش می رسد می گوید : بهترین خاطره هایم در پشت فرمان گریدر بود، موقعی که به عنوان نیروی شرکتی در سال 75 یا 76 استخدام شدم، احساس خاصی نداشتم اما ...
پشت پرده تلخ استخدام یک دختر / پریسا به شوهرش شک کرد و آبروریزی راه افتاد
آمده بود از خانه قهر کردم و 3 شبانه روز در منزل پدرم بودم. زن جوان افزود: شوهرم و برادر آن دختر خانم به منزل پدرم آمدند و پس از گفت وگو متوجه شدم این دختر جوان بیماری خونی دارد و چون سایه پدر روی سرش نیست و به خاطر این که کمک خرج خانواده اش باشد تصمیم گرفته است به سر کار برود و... . با روشن شدن این حقایق دنیا روی سرم خراب شد و از خودم بدم آمد. من همراه شوهرم به خانه آن دختر ...
لژیونر فوتسال: خوشحال بودم که از دست کرونا فرار کردم اما به ایران هم رسید
سراغ محمد زارع رفتیم و گفت و گویی نوروزی را با وی ترتیب دادیم که در ادامه می توانید بخوانید. فارس: فوتسال ایران در سالی که گذشت چطور بود؟ زارع: به نظرم تیم ملی و لیگ برتر فوتسال ایران در سطح جهانی در بالاترین کیفیت قرار دارد؛ در سطح ملی امسال رخداد خاصی نداشتیم اما در لیگ برتر نسبت به سال های گذشته شاهد افت لیگ برتر بودیم، بازیکنان زیادی نیز به عنوان لژیونر به کشور های دیگر ...
طعم کرونا به کام کودکان!
سرچشمه می گیرد که موضوع دیگری است و بماند برای فرصتی دیگر! روزهای اول دنبال معادل سازی(البته در سطح خانواده خودمان) برای این واژه بد ریخت بودم. به جایگزین هایی هم رسیدم که البته کمی خودخواهانه بودند و بیشتر برای شخص خودم معنای درست داشتند، مثلا فرصت مطالعاتی یا ایام عزلت و یا حتی اردوگاه نویسندگی اجباری ! به هر حال هیچ کدام از توضیحات و توجیهات من، مقبول ذهن کودکانه هانیه هفت ساله نشد و ...
پیشنهادهای عموپورنگ به کودکان در دوران قرنطینه
ببوسیم یا بغلشان کنیم. باید رعایت کنیم. او اظهار کرد: بچه هایی که صدای من را می شنوند می گویم، بچه ها عیدتان مبارک باشد. شما الان می توانید کتاب بخوانید. بازی های قشنگ را در خانه در این روزها تجربه کنید. زمان ما اینترنت نبود. بازی های فکری مثل منچ و اسم فامیل بود. خیلی بازی های قشنگ مثل قایم باشک بود که پدر و مادرها می توانند با شما بازی کنند و به شما یاد بدهند. برای کتاب خواندن فرصت خوبی ...
روایتی از زورآزمایی با کرونا در استان فارس/ بیم و امید روزهای مبارزه با بیماری سرکش
پدرم تشدید شد که پس از تست مشخص شد او به کرونا مبتلا است البته احتمال می دهیم با بستری در بیمارستان حضرت علی اصغر این اتفاق رخ داده چون پاسخ تست اول منفی بود. او علائم کرونا را شبیه آنفولانزا ذکر می کند و اضافه می کند: تفاوت اصلی کرونا با آنفولانزا، تنگی نفس است و بی حالی و ضعف عمومی بیشتر از آنفولانزا بیمار را درگیر می کند. از نگرش بیمار و خانواده اش نسبت به کرونا می پرسم و اینکه قبل ...
چگونه به جایگاه شهیدان برسیم؟
خود است. آن چنان که امیرالمومنین (ع) می فرماید: برترین معرفت آن است که انسان نفس خود را بشناسد. این خودشناسی مقدمه شناخت باری تعالی و حقایق هستی است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: دانا ترین شما نسبت به خدا کسی است که به نفس خود، داناتر باشد. تو که از نفس خود زبون باشی عارف کردگار، چون باشی ای شده در نهاد خود عاجز کی شناسی خدای را هرگز ...