سایر منابع:
سایر خبرها
به یاد شاهین بلندپرواز شاهین
و پشت کمرم تا نیمه چپوندم تو شلوارم، بعد زیر پیرهنم که بلندتر از معمول بود انداختم روشلوار و کشیدم رو دمپاییا، تا وقتش که رسید بتونم فرز فرار کنم و در برم. به بهانه پرسیدن ساعت بازی رفتم نزدیک لنگه درب و از یکی از پاسبان ها پرسیدم سر کار بازی ساعت چند شروع میشه ؟ بنده خداهمین جور که داشت پک به سیگارش می زد دستش رو آورد بالا و نگاهی به ساعتش کرد و تا خواست بگه ساعت...! بدون معطلی فرار کردم و رفتم تو استادیوم، وسط تماشاچیا نشستم، جوری وسط مردم گم شدم که نتونه بیاد پیدام کنه! ادامه دارد... ...
روایت آخرین روز رفتن به قلم مردی که دیگر بازنگشت
حرم حضرت زینب(س) راهی شده اند. بیست دقیقه ای از آغاز پروازمان می گذرد. اکثر بچه ها خوابیده اند. نمی دانم کدام یک از این ها به دعوت خدا لبیک خواهند گفت ؛ اما مطمئن هستم که عده ای از این کاروان جزء شهدا خواهند بود. کل چراغ های هواپیما را خاموش کردند. فضا به شدت تاریک شده بود؛ در فکر و خیال بودم که خوابم برد. اما کمی بعد با ضربه ناگهانی بیدار شدم. صدای صلوات بچه ها را شنیدم. ساعت ...
809/شهید عباس نیازی: یاد شهدا را با راهشان زنده دارید
به گزارش خبرگزاری فارس از همدان، شهید ؛ شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد. می خواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستاره ها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای ...
ناگفته های دختر دهه هفتادی از غسل دادن اجساد کرونایی
هفت و در تنهایی به خاک سپرده می شوند. این خانم که اولین تجربه شما برای غسل دادن بود جوان بودند؟ خیر خانمی حدودا 50 ساله بود روزی چند میت را غسل می دهید؟ من شیفت شب هستم از 9 شب تا 9 صبح می روم با اینکه در 3 بیمارستان مشغول هستم شبی 1 تا 2 میت را غسل می دهیم یعنی همین تعداد میت است.حتی بعضی از شب ها الحمدالله هیچ میتی نبوده. باید بگویم موارد بهبود یافته ...
روایت بانوی کارآفرین از روزهای سخت کسب و کار خانگی
کارم راضی نبود دیگر ادامه نمی دهم. هنوز هم آدم های خوب در کنار ما هستند و دلگرممان می کنند وی بیان کرد: خدا به کارش برکت بدهد، مرا قبول کرد، از آن روز به بعد من به صورت روزانه سبزی خوردن را تمیز و بسته بندی می کردم و به فروشگاه می بردم. مشتری ها خیلی استقبال کردند به طوری که پس از سه چهار ماه روزی حداقل سی بسته سبزی به فروش می رفت. مدیر فروشگاه که از وضعیت من خبر داشت هیچ سودی برای ...
چاقوکشی نوجوان ها در سطح شهر
. بقیه آدم هایی که در میدان بودند، ترسیدند و رفتند اما ما فرار نکردیم فقط از نیمکت بلند شدیم تا میدان را ترک کنیم اما بنظر توقع داشتند بترسیم و مثل آن چند نفر دیگر فرار کنیم، یکی از آنها به من لگد محکمی زد، برگشتم و دیدم با چاقو همه پشت من ایستادند بعد با دسته ی چاقو به سر من کوبید، عینکم از صورتم پرت شد تا آمدم عینکم را بگیرم با تیزی چاقو به پشت سرم کوبید. اول متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد ...
مقابله با کرونا همراه با جهادگران سلامت
...،افشین،سروش و امید؛ چهار جوان متعهد و جهادگری هستند که با همه گیر شدن ویروس کرونا به صورت داوطلبانه و خودجوش به ضد عفونی کردن کوچه ها و درب منازل محله های منطقه 10 تهران می پردازند.این جوانان با غیرت ایرانی قبل از غروب خورشید و تا نیمه های شب به طور خستگی ناپذیری هر روز ؛ این کار خداپسندانه را با هزینه های شخصی، برای رضای خدا و سلامت هم محلی های خود انجام می دهند. ...
قاتل سلطان هروئین دستگیر شد
...: نیمه شب 7 آذر سال گذشته، صدای شلیک گلوله در اطراف دره فرحزاد باعث وحشت اهالی محل شد و چند نفری خود را به دره فرحزاد رساندند که با بدن نیمه جان مرد جوانی مواجه شدند. به گزارش ایران بلافاصله موضوع به مأموران کلانتری 140 باغ فیض اعلام شد و با حضور اورژانس و مأموران پلیس، مرد جوان به بیمارستان منتقل شد. اما ساعتی بعد به علت شدت خونریزی تسلیم مرگ شد. خرید و فروش ...
خاطرات نجات غریقی که غسال قربانیان کرونا شد+ فیلم
گروه اجتماعی خبرگزاری فارس؛ عطیه اکبری: این روزها فقط طلبه ها نیستند که غسال اموات کرونایی شدند تا جسم های بی جان قربانیان این ویروس را با عزت بدرقه آن دنیا کنند. جوانانی پای کار آمده اند که نه طلبه و بچه حزب اللهی اند، نه آباء و اجدادشان غسال بوده و نه در تمام عمر، پایشان به غسالخانه باز شده است.اما نشسته اند زیرپای همه ترس هایشان، چراغ خاموش آمده اند به میدان و برای رضای خدا شده اند غسال اموات کرونایی. ...
افتخار شهید اسدالهی شاگردی حاج قاسم بود
این کارها را به حاج قاسم دادیم رضایت به وضوح در چهره سردار سلیمانی نمایان شد. حاج حسین می گفت اگر هوای مردم را داشته باشید خدا کمک می کند پیروز شوید. سال 97 همراه سردار اسدالهی به ایران برگشتیم و برای کمک به زلزله زدگان سر پل ذهاب و سپس سیل زدگان آق قلا رفتیم. مردم اهل تسنن این مناطق نام حاج حسین اسدالهی را به خوبی می شناسند. او شب و روز را نمی شناخت و دائم در حال خدمت رسانی بود. ...
منتخبان مردم در مجلس در روزهای کرونایی مشغول چه کارهایی هستند؟ +عکس
: بعد از ضد عفونی محلات بود که به مدرسه کودکان کار صبح رویش در دروازه غار رسیدیم اما با وجود شب و ایام تعطیل و ماجرای کرونا مدرسه تعطیل نبود به دلیل اینکه بچه های کار دغدغه معیشت دارند که هیچ چیز این مهم را برای شان تعطیل نمی کرد و در حال حاضر کرونا هم که بیشترین مسئله مردم دنیاست به هزار مسئله بچه های کار اضافه شده است. وی ادامه می دهد: بخشی از این مدرسه دهکده نام دارد؛ در این قسمت، بچه ...
قشقایی: از بچگی به سکوی المپیک فکر می کردم/ سکوی قهرمانی المپیک 2024 هدف بعدی است
برداری ایران را در سبک وزن صاحب مدال کنم، خوشحالم. خیلی ها می گفتند و تصور این را داشتند ایران دیگر نمی تواند در دسته سبک وزن مانند سالهای گذشته همچون اسطورهای مثل محمد نصیری، مرحوم نامجو و سلماسی به مدال دست پیدا کند. متاسفانه این باور روی ذهن همه بچه ها تاثیر گذاشته بود. در این سالها وزنه برداران شایسته و خوبی همچون مهدی پانزوان، جابر و سجاد بهروزی و مجید عسگری که عملکرد قابل قبولی داشتند و می ...
ساخت خودرو تاکتیکی نظامی در پایگاه علمی بسیج لامرد
فرهنگی در حسینیه محله، بسیج محله ماموریت جذب و سازماندهی نوجوانان محله را به عهده دارد که فرمانده پایگاه از حالا به بعد نیاز به پیاده سازی مبانی مدیریتی خاص بسیج که همان فرماندهی باشد در قالب قرارگاه فرهنگی اقدام نماید . همچنان که گفته شد مشخص است که ما با این تفاسیر تشکیلاتی برگرفته از هیات مذهبی باید بیاییم سراغ نیروی انسانی پایگاه محله و آوردن همه نیرو ها زیر چتر فرماندهی کل (مقام ...
بمناسبت روز جوان؛ معرفی یک قهرمان بزرگ
به گزارش صبح الوند ، عرفان یونسی از قهرمانان تکواندو استان همدان با 15 سال سن نشان داده که قلب بزرگی دارد و همواره در کنار مردمش ایستاده است. عرفان نوجوان 15 ساله ای است که در رشته تکواندو فعالیت دارد و در این روزهای کرونایی شبانه روز با گروه های جهادی در حال خدمت رسانی است. تکواندو کار همدانی که ورزش را از باشگاه شهید غیرتیان واقع در چرمسازی همدان آغاز کرده است مدال های ...
بازار تجریش؛ خوابگاه معتادان
شهرداری منطقه یک بعد از دریافت شکایت های مردمی مبنی بر حضور معتادان در بازار تجریش معتادان را جمع آوری کرد. اما باز هم اهالی این منطقه از حضور معتادان شکایت دارند. سید مهدی یاهو از اهالی تجریش می گوید: در ایام نوروز چند بار برای کار ضروری مجبور به ترک خانه شدم و هر بار گروه های چند نفره از معتادان را کنار مسجد بازار و در مسیر منتهی به بازار قائم و بعثت دیدم. چند روز پیش ساعت حدود 16 از این مسیر ...
بغض تاشوق پرستاران فومنی برای سلامت مردم
و اکنون در سلامت است، خودم هم که ساکن تهرانم قبل عید مبتلا شده بودم و چند روزی از شدت بدن درد در خانه استراحت کردم بعد آمدیم شمال! من مطمئنم که پدر همسرم هم خیلی زود خوب می شود اما وقتی مردم می شنوند کسی کرونا گرفته، از کل خانوادهاش فراری می شوند، برای همین نمی شود خیلی راحت و شفاف در این باره حرف زد، چیزی به او نگفتم با آرزوی سلامتی از او خداحافظی کردم.تا رسیدن به بخش کرونا مدام از خودم پرسیدم ...
بزرگمردانی که درس آزادگی وغیرت را مشق کردند
مشق کردند و علی اکبروار،پا به میدان مقاومت و نبرد گذاشتند وتا حماسه هایی جاویدان بیافرینند.پایگاه خبری حیات، به بهانه فرا رسیدن روز جوان نگاهی انداخته به زندگینامه چند از از جوان ترین شهدای جنگ تحمیلی که زیر می خوانید. به گزارش پایگاه خبری حیات ،شهدای جوان و نوجوان ما که در دوران هشت سال دفاع مقدس به فیض عظیم شهادت نائل شدند، از شریف ترین و بهترین شهدای انقلاب و کشور عزیزمان ایران هستن ...
همه با هم فعالیت جهادگران را هنرمندانه تصویر می کند
محمد امیر بزرگیان تهیه کننده برنامه همه با هم که این شب ها به صورت زنده از شبکه افق پخش می شود، در گفت وگو با خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، گفت: ما دیدیم تقریباً 12 هزار نفر در گروه های جهادی در سراسر کشور در حال فعالیت هستند و بزرگترین شبکه خدمت گزاری کشور دست گروه های جهادی است ولی هیچ بازتابی از کارهایی که آنها انجام می دهند را نمی بینیم و واقعاً این بچه ها علی رغم اینکه زحمت بسیار ...
نقشه باجناق برای سرقت از آقای خلبان
.... وعده یک ماشین صفر به او دادم که سامان هم قبول کرد. کلید خانه را به او دادم و همان روز وی را به محل سرقت بردم. خانه را نشانش دادم و شب حادثه از او خواستم تا به همراه همدستش به آنجا دستبرد بزنند. با اموال سرقتی چه کردید؟ سامان همه دلارها و سکه ها را فردای شب سرقت به من تحویل داد. بخشی از سکه و دلارها را به او دادم و مابقی را نزد خود نگه داشتم. می خواستم برای خودم ماشین بخرم، اما می ترسیدم ریسک کنم. منتظر بودم آب ها از آسیاب بیفتد بعد ماشین بخرم، اما دستم رو شد. لینک کوتاه لینک کپی شد ...
29 بهمن، کار جوان ها بود
. آقا تنها در فکر مردم تبریز نبودند. همان جریان آقای حججی را که گفتم؛ ایشان (آقای حججی) از میانه بودند. خاطرم هست که یک بار فرمودند بنده پولی تهیه کنم و یکی از روحانیون بنام را به روستاهای استان ببرم تا روستائیان نیز از مبارزات سیاسی شهر، آگاه باشند. هدفشان این بود که آگاهی عمومی در همه نقاط حاکم باشد. کار، کار جوان ها بود؛پیرها با حکومت شاه اخت شده بودند انقلاب اسلامی، 29 ...
انتقاد کیهان از غیبت سلبریتی ها در مبارزه با کرونا: سکوت،بهترین خدمتی است که می توانند بکنند
مردم با جنایتکاران تاریخ در حال دست و پنجه نرم کردن بودند، کشور را رها کردند و بعد از آنکه آب ها از آسیاب افتاد، یاد مردم افتادند؛ نکند که شما هم به کانادا و اروپا و آمریکا فرار کنید که آنجا هم گرفتارند و در این چند روز هم، فرهنگشان را که همیشه بر سر ایرانی جماعت کوبیده می شد،همگان دیدیم! و عجیب است که چگونه یک موجود میکروسکوپی توانست عمق این فرهنگ را به ما نشان دهد؟ خلاصه، دنیای ارتباطات ...
پزشکی که تا آخرین لحظه عمر، خودش را وقف مردم کرد + تصاویر
پدر و مادرمان شده است. ازبس که حواسش به همه افراد خانواده بود. بعد از یک ماه کار شبانه روزی در بخش های مختلف بیمارستان، ویروس کرونا به ریه هایش حمله کرد. او در همان بیمارستانی که کار می کرد بستری شد؛ حتی یک نفر از خانواده او را در بستر بیماری ندیدند. حالش خوب نبود و ما نمی دانستیم؛ راستش به کسی نگفته بود که بیمار شده. گفته بود به دلیل کمبود پزشک در بیمارستان شهدای پاکدشت باید شبانه روز اینجا ...
خاطره جالب اسطوره دروازبانی دهه 60 کهگیلویه وبویراحمد/ از گرفتارشدن به کمر درد تا بازگشت دوباره به ...
تا آنها رو بالای سر ببرم وبا چند بار تلاش موفق نشدم وزنه ها را انداختم زمین یک لحظه ی دردخفیفی در مهرهای کمرم احساس کردم ازسالن بیرون آمدم بعد از کار آمدم منزل بله وزن ها کارخودشان کردند. روز به روز این درد خفیفیش بیشتر وبیشتر می شد واز کمر به پاهایم کشیده می شد وشب ها از شدت دردخوب وآسایش نداشتم وشب جهت گرم بودن کمر پشت به بخاری زمینی بودم تا شاید دردش کمتر شود بدترین زمان هم زمانی ...
به حمید گفتم داعشی ها سرت را می برند اما برایش مهم نبود + عکس
چه دعا و نماز حاجت و هر چه بود آن شب خواندم که بچه ها سالم برگردند و دشمن نابود شود، اما بی خبر از آنجا که حمید در همان عملیات به شهادت رسیده بود و آن شد آخرین تماس ما با حمید. بی تابی های مادرانه دو، سه شب گذشت و حمید تماس نگرفت و من خیلی دلشوره داشتم. از مادرم خواستم استخاره بگیرد. استخاره های مادرم همه درست می آمد. مادرم سر نماز استخاره کرده و به همسرم گفته بود حمید شهید ...
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
مردانی که دوباره همان چهارمردان دهه پنجاه و شصت شده؛ همه پای کاراند برای شکست کرونا. این روزها دلاوران محله های شاه ابراهیم و شاه سید علی و دروازه ری رسم جوانمردی را به همگان می آموزند؛ کسب و کارهایی که داشت به داغی شب عید می رسید، حالا به سردی کرونا خورده است. علی آقا یک پارچه فروش است و ماهانه 3میلیون و 500تومان کرایه مغازه می دهد؛ او می گوید: داشتن قسط و چک و کرایه مغازه ح ...
خاطرات شهید همدانی از راوی کتاب آب هرگز نمی میرد
8 شب از آن ها جدا شدیم و سلگی و نیروهایش چند شبانه روز آن بالا بودند. پوست شان از سرما سیاه شده بود. گاهی با بی سیم از میرزا محمد پرسیدم: چه خبر؟ و یک کلمه می گفت: امن و امان و من می دانستم او و گردانش هم با آتش دشمن مقابله می کند و هم با سرمای کدو. سلگی فرماندهی نمی کرد، پدری می کرد. نیروهایش را نوازش می کرد و همیشه با حال و با اخلاص بود. اگر در تاریخ جنگ بخواهند شناسنامه فتح قله کدو در عملیات ...
پیشنهاد و راه حل برای دردسر های خرید کاندوم
افتاده باشد یا قبل از خرید به ذهنتان خطور کند. برای بیشتر شما شاید این اتفاق افتاده باشه که کنار پارتیشن انواع کاندوم ها در سوپرمارکت محله یا داروخانه شهرک ایستاده اید، و گشت و گذاری را در همان سوپری یا داروخانه میزنید تا هیچ بنی بشری را در آن قسمت نبینید تا هنگام بررسی اون قسمت توجهی به شما جلب نشود. آروم آروم نزدیک پارتیشن مورد نظر میشین، دستتو تا حد زیادی دراز میکنی و نزدیک ترین جعبه ...
کرونا هم خانه نشین شان نکرد!
داخل را نبیند. تلویزیون هم نداریم ما برای کار سر چهارراه باید هر روز سوار مترو و اتوبوس شویم و شب برگردیم. ما چیزی از کرونا نشنیده بودیم، اما از تغییر رفتار مردم و ماسک هایی که به صورت شان زده بودند فهمیدیم اتفاقی افتاده. یک روز خاله های مهربان مدرسه برای سرکشی به خانه آمدند به ما یاد دادند که هر روز باید دست و صورت مان را بشوییم و از این به بعد از ماسک و دستکش استفاده کنیم تا مریض نشویم. ...