ناگفته های خواندنی همسر مدافع حرم / به مصطفی گفتم: با حاج قاسم عکس انداختی ...
سایر منابع:
سایر خبرها
نام امام رضا(ع) را برای حسینیه خودمان در اسپانیا انتخاب کردیم
تأثیر گذاشت و مرا به اسلام متمایل کرد. مسایل مختلفی در وجودم جمع شد تا بالاخره یک روزی من شهادتین را گفتم البته به شما بگویم روزی که شهادتین را گفتم رسماً مسلمان شدم، در آن زمان هنوز قلباً مسلمان نشده بودم چون آگاهی های لازم را نداشتم. فقط به خاطر محیطی که در آن بودم و دوستانم، به اسلام تمایل پیدا کردم و مسلمان شدم. منتهی 3 سال بعد با آگاهی و اعتقاد کامل اسلام را پذیرفتم. من در دهه 80 میلادی ...
کتابی که در نبودن حاج قاسم رونمایی شد
بعد از شهادت محمد جمالی به مادر وی گفته بود: محمد 25 سال پیش شهید شده بود و روح او کنار همرزمان شهیدش در دوران دفاع مقدس بود. محمد جمالی اوایل شهریورماه 1392 رهسپار دفاع از حرم می شود و دوازدهم آبان ماه 1392 در دمشق به شهادت می رسد. کتاب پاییز پنجاه سالگی تا شهادت سردار جمالی و مراسم خاکسپاری شهید که خود حاج قاسم، پیکر وی را درون مزار می گذارد، ادامه پیدا می کند. سردار سلیمانی پس از ...
آزمون: اسکوچیچ می تواند بهتر از ویلموتس عمل کند/ در انتظار انتقال به یک تیم بزرگ اروپایی هستم
خانواده فانی داریم که خیلی به ما خوش می گذرد. زمانی که من بچه بودم، خیلی در ورزش پارتی می شد. اگر من می خواستم به والیبال بروم، حتما می توانستم پدرم را به عنوان پارتی انتخاب کنم. واقعا هم والیبالم خوب بود و همه می گفتند والیبالم بهتر از فوتبال است ولی پدرم همیشه من را به فوتبال تشویق می کرد، چون از والیبال خیری ندیده است. سپس پدر آزمون گفت: دوست داشتم سردار پیشرفت کند و به تیم های ...
درباره رحیم مؤذن زاده اردبیلی
خوشحال بود و می گفت به آرزویش رسیده است. من رفتم اداره اوقاف و گفتم حال پدرم خوب نیست، از نظر پزشکی تاییدش نکنید. گفتند مگر می شود، موذن زاده را رد کرد. این مرد باید به زیارت خانه خدا برود. 4ماه قبل از درگذشتش بود که با وضع خرابی که داشت به مکه رفت. من خیلی نگرانش بودم. روزی که آمد، سریع خودم را به او رساندم و دیدم حالش زیاد خوب نیست . موذن زاده اردبیلی پس از بازگشت از سفر حج به علت پیشروی بیماری سرطان در بیمارستان بستری می شود. پزشکان برای بهبود او دست به کار می شوند اما سرطان دیگر تمام بدن او را فرا گرفته بود و سرانجام در پنجم خرداد 1384 خورشیدی دارفانی را وداع گفت. ...
سردار آزمون: با زنیت قرارداد دارم، اما می خواهم چالش جدیدی را تجربه کنم
. در حال حاضر قرار است ما هر سه، چهار روز یک بار در لیگ روسیه بازی کنیم، اما اطلاعی از زمان آغاز اردوی تیم ملی ندارم. بعد از پایان این فصل نیز قرار است بلافاصله فصل آینده روسیه آغاز شود. سردار آزمون با تاکید بر کار سخت تیم ملی فوتبال برای صعود به جام جهانی عنوان کرد: کار تیم ملی خیلی سخت است، اما می توانیم به دور بعد صعود کنیم. با اسکوچیچ در این مدت در ارتباط بودم، اما هنوز با ...
رحمانی: یک اشتباه کردم، گفتند تبانی کردی!
چشم داشت خیلی خوب برای این تیم کار می کردم، سر یک بازی مقابل استقلال من از نیمه زمین حریف توپ لو دادم و خورد به چند نفر و رفت برگشت و گل شد، بعد گفتند بختیار تبانی کرده! آنقدر به من حرف می زدند که باور نمی کنید! من یک استوری گذاشتم که فدای سرم، اما خیلی حرف زدند. 20 روز بعد از این که رفته بودم و لباسم را برای خدمت گرفته بودم، رییس منابع انسانی پادگان تبریز به من زنگ زد و گفت بهتر است بروی سر ...
جمشیدی: همیشه خودم را یک فوتبالی می دانم و با فوتبال بزرگ شدم/ دور از چشم کارگردان بازی های فوتبال را ...
سریالی بازی کردم به اسم سال های ابری و بعد دیوار به دیوار را در دو فصل داشتم. بازی کردن سریال کار سخت و زمان بری است چون 6-7 ماه درگیر هستید. نقشی مثل فریبرز هم که من در طول 6 ماه پنج روز هم آف نبودم. اگر دقت کرده باشید در تمام سکانس ها بودم. خیلی دو دل بودم اما وقتی متن را خواندم فهمیدم برای بازیگر یک چالش بزرگ است. آقای سامان از کارگردان های بزرگ هستند و آقای نصیرنیا هم تهیه کننده بودند و در ...
پژمان: برای مربیگری در فوتبال به من اعتماد نمی کنند!
... جمشیدی درباره حضور در سریال زیرخاکی گفت: اولبن سریالی که بازی کردم سریال پژمان بود و بعد سریالی بازی کردم به اسم سال های ابری و بعد دیوار به دیوار را در دو قسمت داشتم. بازی کردن سریال کار سخت و زمان بری است چون 6-7 ماه درگیر هستید. نقشی مثل فریبرز هم که من در طول 6 ماه پنج روز هم آف نبودم. اگر دقت کرده باشید در تمام سکانس ها بودم. خیلی دو دل بودم اما وقتی متن را خواندم فهمیدم برای بازیگر یک ...
وقتی رسیدیم حرم خجالت می کشیدم وارد حرم شوم
اردیبهشت سال 1395 پس از نبردی سنگین با تکفیری ها به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت دست یافت. در اینجا به مرور خاطره ای از این شهید می پردازیم. وقتی رسیدیم حرم خجالت می کشیدم وارد حرم شوم به آقا مصطفی گفتم برای اتمام حجت و آرامش خودم برویم حرم و استخاره بگیریم. وقتی رسیدیم حرم خجالت می کشیدم وارد حرم شوم، چون از خدا خواسته بودم که به بنده اش نشان دهد آیا راهی که می رویم درست است یا نه ...
شهید جواد الله کرم می گفت: مهم نیست چه مسئولیتی داریم و کجا هستیم، هرجا که هستیم باید درست انجام وظیفه ...
: چیزی شده که آنقدر بهم ریخته ای؟ گفت: نه؛ فقط آقا جواد مجروح شده است. دیدم چشمان دخترم اشک داشت. گفتم: مادر! می دانم آقاجواد شهید شده است. به من بگو چون از صبح انگار بمن تلقین شده است که امروز خبر شهادتش را می شنوم. همین موقع بود که دیدم جمعی از فامیل و همسایه ها وارد منزل شدند برای تسلی دادن. خداوند در قران فرموده وعده من حق است و عملی می شود. اگر بپذیریم وعده مرگ و شهادت هر انسانی آنطور رقم می خورد که تقدیر خداوند است، دیگر دلیلی ندارد برای رفتن فرزندمان به جبهه دفاع از حرم اهل بیت(ع) ممانعت کنیم. منبع: تسنیم ...
ماجرای بازسازی گنبد حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به توصیه ی آیت الله بهجت
اما در فکر خودم این بود که چشمی که دارم می گویم، خب من پول که ندارم، طلا می خواهد، ندارم، نمی دانم چقدر پول مزد می خواهد و اینها. گفتم چشم آقا چشم! شاید چشم های اینجوری هم می گفتیم دیگر، ایشان یک وقت صدا کرد علی آقا! پنج میلیون تومان بدهید به ایشان برای طلاکاری گنبد. من در دل خودم و فکر خودم گفتم آقا! ما چند میلیارد تومان پول می خواهیم، بعدشما پنج میلیون تومان می دهید! چه تناسبی دارد؟ ...
پیشنهاد رشوه به اسکورت پوتین در اصفهان
؟ همسر شهید: علی عجیب بچه دوست بود. امیر پسر بزرگم حالا سیزده سالش است. تا علی خانه بود من اصلاً نمی دانستم که بچه دارم. پدر و پسر با هم بازی می کردند، بیرون می رفتند و خلاصه وقت همدیگر را پر می کردند. بچه ی دومم هفت ماهه به دنیا آمد، هنوز چشمانش را به این دنیا باز نکرده بود که چند دقیقه بعد برای همیشه ما را تنها گذاشت. از دست دادن بچه ی چند دقیقه ای مان را برای علی از پشت تلفن گفتم. علی بدون ...
روایتی از بانویی که زخم جنگ را بر تن دارد اما هنوز مقاوم ایستاده است + تصاویر
وضوع را به من گفت خیلی ناراحت شدم اما نه از دست آن خانم بلکه به خاطر اینکه فکرمی کردم آیا واقعا من باید دوباره بچه دار شوم؟ تازه اگر هم دوباره مادر شوم توانایی بزرگ کردن بچه را با این وضعیت جسمانی دارم؟ پس تکلیف زندگی ما بدون بچه چه می شود؟ تکلیف جوانی علی چه می شود؟ و هنگامی که این افکار در سرم جولان داده می شد. تصمیم گرفتم با پزشک معالجم مشورت کنم وقتی ماجرا را برایش تعریف کردم او گفت: هر که چن ...
پای منبر پدر و مادر فرمانده شهید/ مادر شهید: سری که برای خدا دادیم پس نمی گیریم
ر شهید: من وقتی حاج قاسم به شهادت رسیدند در بیمارستان برای عمل جراحی بستری بودم داشتم نماز صبح را می خواندم دخترم تلویزیون را روشن کرد که متوجه شدم حاج قاسم با ابومهدی به شهادت رسیده و اول چون یکی از لقب های اصغر در سوریه ابومهدی بود فکر کردیم اصغر هم شهید شده که بعد متوجه شدیم این طور نیست. با شنیدن خبر شهادت حاج قاسم فشارم رفت روی 20 و قندم هم 300 شد و آنقدر گریه کردم که آن روز عملم عق ...
خاطره خواندنی آهنگران از آخرین دیدار با شهید قاسم سلیمانی
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو ، حاج صادق آهنگران با اشاره به اینکه سال ها به فرموده حاج قاسم سلیمانی شب های قدر و برای مدافعان حرم در سوریه مراسم احیا برگزار می کردم اظهار داشت: شب بیست یکم یا بیست و سوم ماه مبارک رمضان بود و من در جمع مدافعان حرم در حال برگزاری مراسم احیای شب قدر بودم. وی با بیان اینکه در حین اجرای برنامه به من خبر دادند که حاج قاسم سلیمانی هم آمدند افزود: گمان ...
فرزندان ری؛ فرماندهان مقاومت / حاج اصغرِ سردار سلیمانی چه کسی بود؟
به گزارش راهیان نور ؛ شهید اصغر پاشاپور که اکثراً او را با قطعه فیلم هایی در همراهی سردار قاسم سلیمانی میان مدافعان حرم می شناسند، یک ماه بعد از شهادت سپهبد شهید قاسم سلیمانی در حلب توسط تروریست های تکفیری به شهادت رسید. پیکر مطهر او توسط تروریست های تکفیری احرار الشام (جبهه النصره) ربوده و سر از بدنش جدا شده بود. نهایتاً پیکر بی سر این فرمانده شهید توسط رزمندگان مدافع حرم بعد از گذشت چندین روز ...
افشاگری شماره 7 استقلال از دوران بازی برای این تیم
استقلال خیلی شیرین بود و هیچ وقت آن روزها را فراموش نمی کنم. من از مدت ها قبل خیلی دوست داشتم که به استقلال بروم. در آنجا هم بازی کردم اما متاسفانه شرایطی پیش آمد که نتوانستم توانایی هایم را نشان دهم. پس از سه، چهار هفته از تیم ملی خط خوردم چون سر تمرین نرفته بودم. نمی خواهم بهانه بیاورم اما مسائلی در آن مقطع پیش آمد که هیچکدامش فوتبالی نبود. یک سری اتفاقات دست به دست هم داد و آن زمان چند اسم را در ...
خاطرات تکان دهنده فرمانده تکاوران ارتش از 34 روز جنگ در خرمشهر
ارتش می داد، جنگ ما با عراق به هفت روز نمی رسید. دروغ های سریال کیمیا جگرم را آتش زد در 34 روز جنگ خرمشهر 103 نفر از همرزم های من شهید شدند، وقتی سریال کیمیا را می دیدم و بعد مسئولینی که به تهیه کننده آن سریال جایزه می دهند جگر من آتش می گرفت. به حال آن شهدا گریه می کنم و می گویم این آقایان نمک نشناس هستند، تعدادی از افسران من در آغوش من جان سپردند. من چگونه می توانم این را ...
بمبی که با خبر آزادی خرمشهر در مدرسه منفجر شد/ اولین شعرم را در جنگ سرودم
. 2 الی 3 مرتبه بود که به اتفاق پدرم رفته بودم برای اینکه ببینم منطقه پاکسازی شده یا نه؟ و جالب اینکه من آن زمان خبرنگار افتخاری سوره نوجوان بودم که به سرپرستی رضا رهگذر اداره می شد و من از فرصت به دست آمده استفاده کردم و توانستم چند تا عکس از مناطق جنگ زده خرمشهر بگیرم که هنوز پیش خودم نگه داشتم. دفاع پرس: خرمشهر را چگونه دیدید؟ خرمشهر و کوچه های آن را دقیقا بعد از آزادسازی که ...
آخرین سکانس مستند عبدالله در شیراز فیلمبرداری شد
...: آخرین سکانس مستند تلویزیونی عبدالله که روایتی از تولد تا شهادت شهید مدافع حرم سردار حاج عبدالله اسکندری را به تصویر می کشد، با ادای احترام به این شهید به پایان رسید. به گزارش ایرنا؛مدیرکل صدا و سیمای مرکز فارس در مراسمی که به این مناسبت و همزمان با ششمین سال شهادت شهید اسکندری برگزار شد، همزمانی این رویداد هنری و فرهنگی را با آغاز چهلمین سال دفاع مقدس و سوم خرداد روز آزادی ...
خاطره ای از آزادی خرمشهر/ جلو چشمم دل و روده دوستم بیرون ریخت/ سال ها است که هیچ مسئولی به ما سر نزده است
. نمی گذاشتیم به آن سمت شط العرب بروند. عملیاتی که من در آن بودم از جاده اهواز-خرمشهر شروع شد. طوری عملیات را انجام دادیم که عراق وقت نداشت نیرو جابجا کند. عملیات ها همه در شب صورت می گرفت. عملیات فتح خرمشهر سوم خرداد به روز کشیده شد که به جنگ تن به تن و درگیری در روز رسید. هواپیماهای عراق مثل ملخ در آسمان فقط بمب خوشه ای می ریختند. بمباران می کردند و ماشین آلات ما را می زدند. ولی خوب ...
شهید فریدون عیوضی هنرمندی چیره دست در جذب نیرو بود
به گزارش عصر همدان ، حسین رفیع خانی یکی از جانبازان شهرستان بهار است که در کتاب 《اردشیر آبروی ایل》نوشته سید حسین حسینی و جواد نوری به بیان خاطره ای از معلم سردار، شهید فریدون عیوضی پرداخته است. وی در خاطراتش می گوید: من در اوایل انقلاب نوجوانی ناسازگار بودم هر روز خدا دست کم یک دعوا با بچه های مدرسه یا محله داشتم اصلاً دوست نداشتم مقابل مقابل کسی کم بیاورم. همیشه با خودم سلاح سرد حمل ...
بیوگرافی مسعود فراستی + تصاویر
- اجتماعی به گفتگو می نشیند... ممنونیم استاد... من آدم انتقادپذیری هستم، اما اینطور نیست که احساس خالی شدن کنم و اگر نقد را منصفانه بدانم؛ رفتارم را تصحیح می کنم. درباره نقد فیلمی، شهید آوینی به من گفت خط اول نقدت خیلی تند است در آخر قرار بده و من هم پذیرفتم، اما بعد دوباره کار خودم را کردم. (لبخند می زند). من یادمه بچه های خنده بازار به من زنگ زدند و نظر من را پرسیدند و من گفتم ...
فراستی:مرض نقد را از 17 سالگی شروع کردم/ وقتی آقای منتقد فیلم مهران مدیری را فاجعه نامید
شدند که من اصلا تلخ نیستم، در خانواده و با دوستان بسیار خوب و قابل تحمل هستم، شاید در نقد آدم قابل تحملی نباشم، اما در زندگی خوش اخلاق هستم. مدیری گفت: به خاطر همین روحیه ای که دارید اصلا 69 سال به شما نمی خورد. فراستی درباره تحصیل در ایتالیا و فرانسه توضیح داد: من بچه پایین خیابان شهدا هستم، درس خوان و همیشه ممتاز بودم، اما پدرم تصمیم گرفت به عباس آباد برویم و به مدرسه ...
چقدر دلم می خواست من هم همراهشان بودم
کشاندم بیرون، دیدم در قسمت جلوی دستم، پیراهنم سوراخ شده و مثل شلنگی که پاره می شود، خون همین طور می زند بیرون. با خودم گفتم دستم قطع شده. سریع آستینم را کشیَدم بالا و دیدم نه؛ دستم قطع نشده و ترکش خورده روی رگم و رگ را پاره کرده. با دست دیگرم چند لحظه جلوی خونریزی را نگه داشتم و دیدم کم کم خونریزی کمتر شد. بعد متوجه پای چپم شدم که آن هم خونریزی داشت. با اینکه توی کتانی ام پر از خون شده ...
پیرمرد و دریا، نسخه ی غزه
بودم تا بتوانم آن را بخرم. سه روز بعد از اینکه ماهی گیری را شروع کردیم، روز 28 نوامبر، خدیر صبح زود به همراه سه تا از پسرعموهایم برای ماهی گیری رفت. قایق جدید را با خودشان برده بودند. ظهر نشده بود که پسرعموهایش آمدند خانۀ من. وقتی آن ها را دیدم، بلافاصله فکر کردم که پسرم را کشته اند. برادرزاده هایمان تعریف کردند که مشغول ماهی گیری در دریا بوده اند و حدود دو مایل از مارینا فاصله گرفته ...
فتح خرمشهر از زبان سردار بدر / عبدالعلی زاده: سنگ بنای جبهه مقاومت را علی آقا گذاشت
مقام شان را از دست بدهند در آن جلسه صحبت کرد. شهید تجلایی هم ردیف کاظمی ها ، همدنی ها و سلیمانی ها عبدالعلی زاده متواضع بودن شهید تجلایی را از دیگر ویژگی های بارز این شهید عنوان کرد و ادامه داد: بعد از شهادت حاج احمد کاظمی، حاج حسین همدانی و حاج قاسم سلیمانی که مستندها و تصاویر این شهدا را دیدم به این نتیجه رسیدم که این سه شهید نیز همانند علی آقا یکی دیگر از بارزترین ویژگی ...
دردسر وحشتناک برای خانم دکتر تهرانی / او در سعادت آباد دنبال همخانه می گشت
ویژه ایستاد و انگشت اتهام را به سمت همدستش نشانه رفت. وی گفت: من به شیشه اعتیاد داشتم و صاحب دو فرزند بودم. سرخان را از قبل می شناختم. او ساقی مواد مخدر بود. آخرین بار وقتی به شدت با همسرم دعوا کرده بودم در سایت دیوار به دنبال یک هم خانه گشتم که با آگهی آتنا روبه رو شدم. وی ادامه داد: من و همسرم در یک اتاق در خانه مادر شوهرم زندگی می کردیم و من از این موضوع ناراحت بودم. از شوهرم می ...
دو سکانس خواندنی از حماسه بیت المقدس
سه مجروح و گفتم: تو رو خدا یواش تر ناله کنید. عراقی ها دارند میان سمت ما! اما مجروح ها توجهی به حرفم نداشتند و مرتب ناله می کردند. با وضعیتی که داشتند به آنها حق می دادم. آن قدر درد می کشیدند که از خداشان بود کسی بیاید و آنها را از این وضعیت خلاص کند. دستپاچه بودم. عراقی ها نزدیک و نزدیک تر می شدند. اسیر شدنِ خودم را بعد از این همه تلاش به چشم می دیدم. یک دفعه آن جوان که از تکاورهای لشکر 21 حمزه ...