سایر منابع:
سایر خبرها
حواشی ازدواج پرحاشیه ترین بازیکن فوتبال/تعبیر جالب نیکبخت از سریال های نمایش خانگی
من را نگاه می کند و با خودش می گوید پسرم که به اردو رفته بود، خلاصه زمانی که به خانه آمد متوجه شد که من برای تست به بم رفتم و از خجالتم در آمد (خنده) پدرم بعد از استادیوم به کلانتری رفت نیکبخت واحدی درباره حضور پدرش در ورزشگاه گفت: پدرم اصلا علاقه ای به دیدن فوتبال من نداشت، یک بار خواهش کردم از نزدیک بازی تیم ما را ببیند. پدرم قبول کرد و به ورزشگاه آمد، در جایگاه ویژه نشست و بازی ...
کتابی که در نبودن حاج قاسم رونمایی شد
شهید شد؟ سرش را زیر انداخت و گفت: قسمتش بود. سر گودی نشستم. چطور می توانستم باور کنم تا دقایقی دیگر محمد را به خاک می سپارند؟ ... سردار سلیمانی، توی قبر رفت. حسین را صدا زدند. دلم می خواست جای حسین بودم و وقتی که کفن را از روی صورتش کنار می زدند، یک بار دیگر می دیدمش. دخترها دورتر کز کرده بودند... محمد جمالی اوایل شهریورماه 1392 رهسپار دفاع از حرم می شود و 12 آبان 1392 در دمشق به شهادت ...
آزمون: اسکوچیچ می تواند بهتر از ویلموتس عمل کند/ در انتظار انتقال به یک تیم بزرگ اروپایی هستم
خانواده فانی داریم که خیلی به ما خوش می گذرد. زمانی که من بچه بودم، خیلی در ورزش پارتی می شد. اگر من می خواستم به والیبال بروم، حتما می توانستم پدرم را به عنوان پارتی انتخاب کنم. واقعا هم والیبالم خوب بود و همه می گفتند والیبالم بهتر از فوتبال است ولی پدرم همیشه من را به فوتبال تشویق می کرد، چون از والیبال خیری ندیده است. سپس پدر آزمون گفت: دوست داشتم سردار پیشرفت کند و به تیم های ...
قشقایی: خوشحالم دوباره می توانم دست به میله شوم/ هیچ ترسی از رقابت با حریفانم ندارم
حافظ قشقایی در گفت وگو با میزان، در مورد آغاز تمرینات ورزشی خود اظهار داشت: در این مدت که اماکن ورزشی تعطیل بود تمریناتم را به صورت اختصاصی زیر نظر پدرم داشتم تا از آمادگی نسبی دور نشوم، اما از این هفته شرایطی فراهم شده تا بتوانم همراه با سایر دوستانم در شهر دالاهو به تمرین بپردازیم و از این بابت خوشحالم که پس از چند ماه دوباره می توانیم دست به میله شویم. وی افزود: در این چند ماهی که ...
درباره رحیم مؤذن زاده اردبیلی
خوشحال بود و می گفت به آرزویش رسیده است. من رفتم اداره اوقاف و گفتم حال پدرم خوب نیست، از نظر پزشکی تاییدش نکنید. گفتند مگر می شود، موذن زاده را رد کرد. این مرد باید به زیارت خانه خدا برود. 4ماه قبل از درگذشتش بود که با وضع خرابی که داشت به مکه رفت. من خیلی نگرانش بودم. روزی که آمد، سریع خودم را به او رساندم و دیدم حالش زیاد خوب نیست . موذن زاده اردبیلی پس از بازگشت از سفر حج به علت پیشروی بیماری سرطان در بیمارستان بستری می شود. پزشکان برای بهبود او دست به کار می شوند اما سرطان دیگر تمام بدن او را فرا گرفته بود و سرانجام در پنجم خرداد 1384 خورشیدی دارفانی را وداع گفت. ...
سردار آزمون: با زنیت قرارداد دارم، اما می خواهم چالش جدیدی را تجربه کنم
. در حال حاضر قرار است ما هر سه، چهار روز یک بار در لیگ روسیه بازی کنیم، اما اطلاعی از زمان آغاز اردوی تیم ملی ندارم. بعد از پایان این فصل نیز قرار است بلافاصله فصل آینده روسیه آغاز شود. سردار آزمون با تاکید بر کار سخت تیم ملی فوتبال برای صعود به جام جهانی عنوان کرد: کار تیم ملی خیلی سخت است، اما می توانیم به دور بعد صعود کنیم. با اسکوچیچ در این مدت در ارتباط بودم، اما هنوز با ...
خودم را تحسین می کنم؛ چون جزو پنج گل زن تاریخ ایران هستم
سردار آزمون می گوید خیلی دوست دارد انتقالش به اروپا نهایی شود و پس از هفت،هشت سال چالش جدیدی را تجربه کند. به گزارش ورزش سه؛ این چهره مطرح فوتبال درباره اینکه اختلاف کیفیت او در باشگاه و تیم ملی به چه چیزهایی مربوط است؟ گفت: موقعی که بازی می کردیم، در تیم ملی ما دفاع می کردیم و این، کار ما را سخت می کرد. در جام جهانی چه کاری از دست من برمی آمد؟ من تا 18 قدم برمی گشتم عقب. می خواهم مردم دو بار از ...
تبعید تازه داماد بعد از خودکشی یک دختر
هم برای شهادت در این باره رومینا را که از دوستانش بود نزد من آورد. از همان موقع آشنایی و ارتباط من با رومینا آغاز شد تا اینکه بعد از مدتی فهمیدم همه حرف های زن برادرم فقط از روی حسادت و برای خراب کردن رابطه من و نامزدم بوده است، این گونه شد که به رومینا گفتم دیگر نمی خواهم او را ببینم چون بزودی ازدواج خواهم کرد. اما رومینا حاضر به جدایی نبود. تا اینکه یک روز مانده به تاریخ عروسی ام به ...
جمشیدی: همیشه خودم را یک فوتبالی می دانم و با فوتبال بزرگ شدم/ دور از چشم کارگردان بازی های فوتبال را ...
سریالی بازی کردم به اسم سال های ابری و بعد دیوار به دیوار را در دو فصل داشتم. بازی کردن سریال کار سخت و زمان بری است چون 6-7 ماه درگیر هستید. نقشی مثل فریبرز هم که من در طول 6 ماه پنج روز هم آف نبودم. اگر دقت کرده باشید در تمام سکانس ها بودم. خیلی دو دل بودم اما وقتی متن را خواندم فهمیدم برای بازیگر یک چالش بزرگ است. آقای سامان از کارگردان های بزرگ هستند و آقای نصیرنیا هم تهیه کننده بودند و در ...
رجبی: به خاطر استقلال کتک خوردم
بازی به خانه رفته بودم تا به پدر و مادرم سر بزنم و دوباره به اردوی تیم ملی برگردم. در خانه نشسته بودم که چند نفر از استقلالی ها آمدند و به طور رسمی پیشنهاد دادند. پاسخ شما به این پیشنهاد مثبت بود؟ من عاشق استقلال بودم، استقلال را بیشتر از هر تیم دیگری دوست داشتم. من به خاطر استقلال کتک هم خوردم. هیچ وقت فراموش نمی کنم در سن 8 سالگی کنار ورزشگاه آب و نان بربری می فروختم تا پول ...
نام امام رضا(ع) را برای حسینیه خودمان در اسپانیا انتخاب کردیم
تأثیر گذاشت و مرا به اسلام متمایل کرد. مسایل مختلفی در وجودم جمع شد تا بالاخره یک روزی من شهادتین را گفتم البته به شما بگویم روزی که شهادتین را گفتم رسماً مسلمان شدم، در آن زمان هنوز قلباً مسلمان نشده بودم چون آگاهی های لازم را نداشتم. فقط به خاطر محیطی که در آن بودم و دوستانم، به اسلام تمایل پیدا کردم و مسلمان شدم. منتهی 3 سال بعد با آگاهی و اعتقاد کامل اسلام را پذیرفتم. من در دهه 80 میلادی ...
صدیقه کیانفر در گذشت + بیوگرافی و علت مرگ
ستری شدن در بیمارستان خانم صدیقه کیانفر درباره بیماری اش میگوید من را بیکاری بیمار کرده است وقتی به من پیشنهاد کار نشده و سالهاست که در دنیای بازیگر بدو شده ام زمین گیر شدم بیکاری من را مریض کرده است. گفتگوی خواندنی با صدیقه کیانفر * خانم کیانفر از اولش بگویید؛ از آن زمانی که به عرصه ی هنر وارد شدید. – سال 1336 وارد هنر شدم. آن زمان در آبادان بودم و برای گرف ...
شهید جواد الله کرم می گفت: مهم نیست چه مسئولیتی داریم و کجا هستیم، هرجا که هستیم باید درست انجام وظیفه ...
: چیزی شده که آنقدر بهم ریخته ای؟ گفت: نه؛ فقط آقا جواد مجروح شده است. دیدم چشمان دخترم اشک داشت. گفتم: مادر! می دانم آقاجواد شهید شده است. به من بگو چون از صبح انگار بمن تلقین شده است که امروز خبر شهادتش را می شنوم. همین موقع بود که دیدم جمعی از فامیل و همسایه ها وارد منزل شدند برای تسلی دادن. خداوند در قران فرموده وعده من حق است و عملی می شود. اگر بپذیریم وعده مرگ و شهادت هر انسانی آنطور رقم می خورد که تقدیر خداوند است، دیگر دلیلی ندارد برای رفتن فرزندمان به جبهه دفاع از حرم اهل بیت(ع) ممانعت کنیم. منبع: تسنیم ...
زیباترین اوقات زندگی شهید بروجردی ساعات قبل از شهادتش بود
ها و دریافت نظریات شهید بروجردی خدمت وی رسیده بودم و جلسه ای داشتیم. وسط جلسه دیدم بروجردی رادیو را به گوشش چسباند و بعد هم برخاست و ایستاد. به اعتراض گفتم: مثلاً دارم حرف می زنم! . به خواهش گفت: بگذار ببینیم امام چه می گوید . امام که صحبت می کردند، بروجردی به احترام فرمایشات ایشان برمی خاست، می ایستاد و گوش می داد. اعتقادش این بود که در شنیدن کلام رهبر هم باید احترام لازم را به جای ...
ونگر: به آرسنال برنمی گردم، حتی برای تماشا!
کسب کرده اند. لیورپول واقعاً در تمام طول فصل عملکرد خوبی داشته اما باختن این تیم نشان می دهد تکرار کاری که ما انجام دادیم بسیار سخت است. به هر حال من آن روز از کلی از هواداران آرسنال پیام دریافت کردم. ونگر بعد از ترک آرسنال دیگر مربیگری نکرده است. او در پاسخ به این سؤال که امکان دارد دوباره هدایت تیمی را برعهده بگیرد، تأکید کرد: در حال حاضر من خودم را وقف کارم در فیفا کرده ام. فیفا مسئول رسیدگی به 211 فدراسیون است و کارآمد بودن در این شرایط کار سختی است. نمی گویم که دلم برای مسابقات فوتبال تنگ نشده اما فعلاً دارم تلاش می کنم که در حوزه کاری خودم مفید و کارآمد باشم. تسنیم ...
روایتی از بانویی که زخم جنگ را بر تن دارد اما هنوز مقاوم ایستاده است + تصاویر
وضوع را به من گفت خیلی ناراحت شدم اما نه از دست آن خانم بلکه به خاطر اینکه فکرمی کردم آیا واقعا من باید دوباره بچه دار شوم؟ تازه اگر هم دوباره مادر شوم توانایی بزرگ کردن بچه را با این وضعیت جسمانی دارم؟ پس تکلیف زندگی ما بدون بچه چه می شود؟ تکلیف جوانی علی چه می شود؟ و هنگامی که این افکار در سرم جولان داده می شد. تصمیم گرفتم با پزشک معالجم مشورت کنم وقتی ماجرا را برایش تعریف کردم او گفت: هر که چن ...
اهواز| روایتی شنیدنی از آزاده ای که قبل فتح خرمشهر اسیر شد
استراحت کنید تا فردا شب. شب را در همان جا پشت خاکریز به صبح رساندیم. شکار میگ عراقی از سوی رزمندگان ایرانی در طول روز به ویژه ظهرها هوا به اندازه ای گرم و داغ بود که چند نفر از بچه ها برای استراحت به زیر نفربر می رفتند. آن شب و روز بعد عملیات هایی در بخش های دیگری از منطقه ادامه داشت. ولی ما هنوز در پشت آن خاکریز در حال آماده باش بودیم، نزدیک ظهر از شدت گرما من هم زیر نفربر رفتم ...
وقتی رسیدیم حرم خجالت می کشیدم وارد حرم شوم
اردیبهشت سال 1395 پس از نبردی سنگین با تکفیری ها به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت دست یافت. در اینجا به مرور خاطره ای از این شهید می پردازیم. وقتی رسیدیم حرم خجالت می کشیدم وارد حرم شوم به آقا مصطفی گفتم برای اتمام حجت و آرامش خودم برویم حرم و استخاره بگیریم. وقتی رسیدیم حرم خجالت می کشیدم وارد حرم شوم، چون از خدا خواسته بودم که به بنده اش نشان دهد آیا راهی که می رویم درست است یا نه ...
آخرین سکانس مستند عبدالله در شیراز فیلمبرداری شد
...: آخرین سکانس مستند تلویزیونی عبدالله که روایتی از تولد تا شهادت شهید مدافع حرم سردار حاج عبدالله اسکندری را به تصویر می کشد، با ادای احترام به این شهید به پایان رسید. به گزارش ایرنا؛مدیرکل صدا و سیمای مرکز فارس در مراسمی که به این مناسبت و همزمان با ششمین سال شهادت شهید اسکندری برگزار شد، همزمانی این رویداد هنری و فرهنگی را با آغاز چهلمین سال دفاع مقدس و سوم خرداد روز آزادی ...
پیشنهاد رشوه به اسکورت پوتین در اصفهان
؟ همسر شهید: علی عجیب بچه دوست بود. امیر پسر بزرگم حالا سیزده سالش است. تا علی خانه بود من اصلاً نمی دانستم که بچه دارم. پدر و پسر با هم بازی می کردند، بیرون می رفتند و خلاصه وقت همدیگر را پر می کردند. بچه ی دومم هفت ماهه به دنیا آمد، هنوز چشمانش را به این دنیا باز نکرده بود که چند دقیقه بعد برای همیشه ما را تنها گذاشت. از دست دادن بچه ی چند دقیقه ای مان را برای علی از پشت تلفن گفتم. علی بدون ...
شهید فریدون عیوضی هنرمندی چیره دست در جذب نیرو بود
به گزارش عصر همدان ، حسین رفیع خانی یکی از جانبازان شهرستان بهار است که در کتاب 《اردشیر آبروی ایل》نوشته سید حسین حسینی و جواد نوری به بیان خاطره ای از معلم سردار، شهید فریدون عیوضی پرداخته است. وی در خاطراتش می گوید: من در اوایل انقلاب نوجوانی ناسازگار بودم هر روز خدا دست کم یک دعوا با بچه های مدرسه یا محله داشتم اصلاً دوست نداشتم مقابل مقابل کسی کم بیاورم. همیشه با خودم سلاح سرد حمل ...
پای منبر پدر و مادر فرمانده شهید/ مادر شهید: سری که برای خدا دادیم پس نمی گیریم
...: من وقتی حاج قاسم به شهادت رسیدند در بیمارستان برای عمل جراحی بستری بودم داشتم نماز صبح را می خواندم دخترم تلویزیون را روشن کرد که متوجه شدم حاج قاسم با ابومهدی به شهادت رسیده و اول چون یکی از لقب های اصغر در سوریه ابومهدی بود فکر کردیم اصغر هم شهید شده که بعد متوجه شدیم این طور نیست. با شنیدن خبر شهادت حاج قاسم فشارم رفت روی 20 و قندم هم 300 شد و آنقدر گریه کردم که آن روز عملم عقب ...
کتابی درباره خرمشهر که نویسنده اش بسیار گریست و به خشکی چشم مبتلا شد
.... شریفلو با بیان اینکه تطبیق تاریخی مطالب هم وقت مفصلی از کار گرفت، چون اصرار داشتم مطالب را تا جا ی ممکن مستند کنم، ابراز داشت: در این بخش، سندهای بسیاری برای صحبت های خانم مدیح پیدا کردم و از آنجا که خودم را اولین خوانندۀ کتاب می دیدم و بعد به فکر دیگران بودم، برایم مهم بود که هیچ نکته ای مبهم و ناگفته باقی نماند. با اینکه ملاک کارم صحبت های خانم مدیح بود، اما هر آنچه که ممکن بود ...
فراستی:مرض نقد را از 17 سالگی شروع کردم / وقتی آقای منتقد فیلم مهران مدیری را فاجعه نامید
روحیه ای که دارید اصلا 69 سال به شما نمی خورد. فراستی درباره تحصیل در ایتالیا و فرانسه توضیح داد: من بچه خیابان شهدا هستم، درس خوان و همیشه ممتاز بودم، اما پدرم تصمیم گرفت به محله عباس آباد برویم به همین دلیل به مدرسه اندیشه رفتم که دانش آموزان آن بیشتر ایتالیایی و ایرلندی بودند، دوساعت انگلیسی وپنج ساعت فارسی می خواندیم. اما من وصله ناجوری بودم. اختلاف طبقاتی داشتیم و پدرم زحمتکش بود. کلاس ...
خاطره خواندنی آهنگران از آخرین دیدار با شهید قاسم سلیمانی
شهدای ایران: حاج صادق آهنگران با اشاره به اینکه سال ها به فرموده حاج قاسم سلیمانی شب های قدر و برای مدافعان حرم در سوریه مراسم احیا برگزار می کردم اظهار داشت: شب بیست یکم یا بیست و سوم ماه مبارک رمضان بود و من در جمع مدافعان حرم در حال برگزاری مراسم احیای شب قدر بودم. وی با بیان اینکه در حین اجرای برنامه به من خبر دادند که حاج قاسم سلیمانی هم آمدند افزود: گمان کردم که حاج قاسم در میان ...
چقدر دلم می خواست من هم همراهشان بودم
کشاندم بیرون، دیدم در قسمت جلوی دستم، پیراهنم سوراخ شده و مثل شلنگی که پاره می شود، خون همین طور می زند بیرون. با خودم گفتم دستم قطع شده. سریع آستینم را کشیَدم بالا و دیدم نه؛ دستم قطع نشده و ترکش خورده روی رگم و رگ را پاره کرده. با دست دیگرم چند لحظه جلوی خونریزی را نگه داشتم و دیدم کم کم خونریزی کمتر شد. بعد متوجه پای چپم شدم که آن هم خونریزی داشت. با اینکه توی کتانی ام پر از خون شده ...
بمبی که با خبر آزادی خرمشهر در مدرسه منفجر شد/ اولین شعرم را در جنگ سرودم
. 2 الی 3 مرتبه بود که به اتفاق پدرم رفته بودم برای اینکه ببینم منطقه پاکسازی شده یا نه؟ و جالب اینکه من آن زمان خبرنگار افتخاری سوره نوجوان بودم که به سرپرستی رضا رهگذر اداره می شد و من از فرصت به دست آمده استفاده کردم و توانستم چند تا عکس از مناطق جنگ زده خرمشهر بگیرم که هنوز پیش خودم نگه داشتم. دفاع پرس: خرمشهر را چگونه دیدید؟ خرمشهر و کوچه های آن را دقیقا بعد از آزادسازی که ...
اسراف مایه بی عدالتی در جامعه
.... گفت: نگه نمی دارد. گفت: خودم می روم. گفت: نگه نمی دارد. گفت: پولش بده، گفت: نگه نمی دارد. نگه دارد هم مردم ممکن است نق بزنند که به خاطر نماز یک بچه سی تا مسافر را در بیابان الاف کردی. اصرار کردم و پدرم ناراحت شد و آخر گفتم: امروز دخالت نکن و بگذار من تصمیم بگیرم. درست است دختری یازده ساله هستم ولی اجازه بده تصمیم بگیرم. گفتم: خوب تصمیم بگیر. می گفت ساک را پدر باز کرد و یک شیشه درآورد، زیر ...
رادوشوویچ: پرسپولیس حرفش را در زمین می زند
: مدتی که در کرواسی بودم تمرینات خوبی را انجام دادم. زیر نظرم پدرم تمرینات تاکتیکی و زیر نظر مربی بدنساز هم تمرینات بدنسازی را انجام دادم و حتی نسبت به قبل هم آماده تر هستم و همانگونه که گفتم برای آغاز مسابقات لحظه شماری می کنم. وی در مورد مطالباتش گفت: مسوولان باشگاه قول دادند در بازگشت به ایران این موضوع را حل می کنند و فکر نکنم از این بابت مشکلی وجود داشته باشد. دروازه بان ...