سه شنبه ۰۴ اردیبهشتساعت ۱۴:۰۴Apr 2024 23
جستجوی پیشرفته
تابناک خوزستان ۱۳۹۹/۰۳/۰۵ - ۱۲:۳۶

روزی روزگاری مسجدسلیمان؛به قلم ارسلان شهنی

بر صورتش خاک و گل سیاه و چربی نشسته بود . نمی دانم چرا"گاله" میزد همه کارگرها " گاله" می زدند. و من هم ناخواسته این بار "کِل زدم" و "کِل زدم" . به یاد کوچ ، به یاد آب برف و "چویل" . ... ادامه خبر

برچسب‌ها

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)