سایر منابع:
سایر خبرها
از آزادی گنجشک به خاطر امام خمینی تا دختر ناشناسی که خبر فوت امام را داد
به تلفن خانه ما زنگ زده و می گفت امام فوت کرده مادرم حرف من را جدی نمی گرفت تا اینکه رادیو رو روشن کردیم و از رادیو شنیدیم که امام فوت شده و آن دختر راست می گفت، مادرم خیلی ناراحت شد و باورش نمی شد شوکه شده بود من از ناراحتی مادرم ناراحت شدم انگار یکی ازعزیزانم را از دست دادم آخرش هم نفهمیدیم آن دختری که پشت تلفن چه کسی بود. امام خمینی بابای همه بچه ها است پیر محمدی دیگر ...
روایتی متفاوت از یک خانواده پرستار در کوران کرونا/ خانه ما بیمارستان است
کرده است. حوریه مهدوی ملکشاه این مادر بابلی 46 ساله در گفت وگو با اشاره به روایتی کوتاه از چگونگی روند زندگی و رسیدن به پرستاری و راهنمایی دو فرزندش برای حضور در این حرفه می گوید و به بیان خاطرات و دلگویه هایش در دوران شیوع کرونا می پردازد. خانم مهدوی کارشناس اداری بیمارستان شهید یحیی نژاد بابل با حدود 13 سال سابقه مشغول فعالیت است، در این باره می گوید؛ از دوران کودکی علاقه ...
مردی که بعد از 10 سال زندگی لاتی به عشق امام خمینی (ره) در برابر خودش انقلاب کرد! + تصاویر
محدوده زندگی مان وجود داشت. آن طرف مغازه پدرم، یک شیره کش خانه بود و طرف دیگرش، یک قهوه خانه که علنی در آن مواد مخدر مصرف می کردند. هیچ کس هم این کار ها را عیب نمی دانست؛ و از اینجور مراکز در تهران، فراوان بود و آزادانه فعالیت می کردند. من وارد جامعه ای شدم که هر طرفش را نگاه می کردی، فساد و ناهنجاری بود. اینطور بود که با آن روحیه ظلم ستیزی که داشتم، من هم به شیوه خودم وارد این میدان شدم و ...
این پرستارمی خواهد گمنام بماند/ماجرای پرستار گمنام؛ ایثار یا خودکشی
...> از شدت درد بیهوش شدم بعضی خاطره ها، بعضی اتفاقات تا مدت ها ذهنت را تسخیر می کند. خاطره مدافع سلامت 29 ساله هم یکی از همین دست خاطره هاست؛ حالا اوضاع بیمارستان کمی بهتر شده اما شب هایی را به یاد دارم که تعداد بیماران بدحال زیاد بود. یک شب وقتی دارو را به خودم تزریق کردم درد وحشتناکی سراغم آمد.سعی کردم نسبت به آن بی تفاوت باشم اما درد آنقدر شدید بود که از حال رفتم.همکاران شیفت فکر می ...
در میانه وصال
دادند مهدی را ببینم. از محسن هم که اصلا خبر نداشتم. بعد از مدتی هم از آن محل رفتند. دیگر آنها را ندیدم با این حال تصور می کردم که مهدی پیش آنها باشد تا اینکه پسر شوهر سابقم تماس گرفت و گفت که پدرش اعتراف کرده سال ها پیش مهدی را در بازار رها کرده است. گویا عمه مهدی فوت می کند و پدر مهدی او را که آن زمان شش ساله بود به بازار برده و رهایش می کند. خیلی شوکه شدم. همین مسأله باعث شد که در بهزیستی به ...
روایت طحان نظیف از حال و هوای دزفول در روز رحلت امام (ره)
.... صبح چهاردهم خرداد که از خواب بیدار شدم، دیدم مرحوم مادرم گریه می کنند. متوجه خبر ارتحال امام شدم. برادر 19 ساله ام از شنیدن خبر تاب نیاورد و همان روز برای تشیع پیکر امام به سمت تهران راه افتاد. با اینکه سنم کم بود، اما دوست داشتم همراه او به تهران بروم. اما فقط به همراهی برادر دیگرم که کمی از من بزرگتر بود رضایت داد. از دزفول تا تهران راه زیادی بود و قبول ...
امام خمینی(ره) آفتابی که پرتو انوارش جهانی را منور کرد
والاتر در خدمتند، و الله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است. " امام خمینی سرانجام یکشنبه سیزدهم خرداد 1368 به دنبال عوارض ناشی از سرطان دستگاه گوارش در 87 سالگی دیده از جهان فروبست و ایران، رهبر بی مانند خود را که همواره با صداقت، مهربانی و احترام با مردمش رفتار می کرد از دست داد. پیکر امام خمینی در روز پانزدهم خرداد برای وداع مردم با رهبرشان در مصلای تهران قرار داده شد و یک روز بعد ...
ماجرای عکسی که حضرت آقا سراغش را گرفت/پیغام حاج قاسم برای دخترم در دیدار با رهبری
.... چند دقیقه بعد خواهر زاده ام زنگ زد به گوشی من گفت: خاله خانه مادرجانی ؟ گفتم: اره گفت باشه می خواستم بیایم آ نجا . از شب قبلش هم استرس زیادی داشتم. 6 صبح تازه خوابیده بودم. بلند شدم نرگس را آماده کنم برود مهد. دیدم شوهر خواهرم زنگ زد به گوشی پدرم و یک دفعه پدرم با صدای خیلی بلند داد زد. سریع آمدم داخل اتاق، پدرم گفت: چیزی نیست یکدفعه صدایم بلند شد. مادرم هم آمد داخل اتاق. وقتی رفتم ...
سرقت طلا های مادرزن برای برگزاری جشن عروسی
دو زن چند روز قبل به دادسرای مبارزه با سرقت تهران مراجعه و از سه مرد غریبه به اتهام سرقت شکایت کردند. یکی از شاکیان گفت: من به همراه مادر و دخترم در یک خانه زندگی می کنیم. روز حادثه نامزد دخترم به نام ایوب هم خانه ما بود که زنگ در را زدند و فردی خودش را مأمور آب معرفی کرد، اما بعد از اینکه در را باز کردیم سه مرد داخل آمدند. آن ها چاقو در دست داشتند و بسیار خشن بودند. دزدان شروع به تهدید ما کردند ...
امنیت و آسایش امروز نتیجه ایثار شهداست
ایشان شهید من به شدت مریض شدم و دو سال نتوانستم به مدرسه بروم. از طرفی هم برایم مهم بود که از درس ها عقب نمانم. اما به دلیل افسردگی سال دوم و سوم ابتدایی را به مدرسه نرفتم و پس از آن با پیگیری های خاله ام در نهضت سواد آموزی 2 سالی که جا مانده بودم را در 3 ماه تابستان خواندم. ما در روستا زندگی می کردیم و مردم نسبت به ما که فرزندان شهید بودیم محبت بیشتری داشتند، من هم دوست داشتم فرد نمونه و فعالی ...
پوپک بسامی؛ اولین وزنه بردار زن ایرانی در مسابقات جهانی
خودش پایان داد و گرچه مقام درخوری به دست نیاورد، اما عملکرد قابل قبولی از خودش به نمایش گذاشت. زندگی ورزشی بسامی روایت جالبی دارد. دختری که 13 سال به صورت حرفه ای بسکتبال بازی کرده بود و حتی در تیم های سوپرلیگ نیز توپ زده بود، اما با شنیدن خبر استعدادیابی فدراسیون وزنه برداری در قسمت زنان مسیر زندگی ورزشی اش عوض شد. او حالا نفر اول ایران است و با اینکه دلش خیلی برای بسکتبال تنگ شده می ...
نا آگاهی سراسری مردم برای مواجهه با آسیب های زنان و دختران
باید خودم را نجات دهم.تصمیم گرفتم فرار کنم... اینها تنها بخشی از صحبت های زنی است که برای نجات جانش از دست خانواده ای که او را مجبور می کردند خودش را بکشد پا به فرار گذاشته است که شاید دوباره زنده بودن را جای دیگری تجربه کند. او حالا در خوابگاه زنانِ پارک شوش، در موسسه کاهش آسیب نور سپید هدایت روزهای خودش را سپری می کند. خواندن این صحبت ها که در صفحه شخصی مدیر این موسسه در فضای مجازی ...
دختر جوان؛ قربانی هوس های شوم
به دختری افسرده و گوشه گیر تبدیل شده بودم، به این ارتباط شیطانی پایان دادم و ساعت ها به سرنوشت سیاه خود گریستم. با آن که درگیر اعتیاد شدیدی بودم اما خانواده ام همچنان مرا رها کرده بودند و کاری به من نداشتند. در همین روزها بود که ناگهان پدر و مادرم را در یک سانحه تلخ رانندگی از دست دادم و لباس سیاه پوشیدم. برادرانم میراث پدرم را تقسیم کردند و من هم با سهم خودم مشغول استعمال مواد مخدر صنعتی ...
نقش عروس جوان در قتل شوهرش
ها کشیده بود و زن همسایه به نام توران با بدنی نیمه جان افتاده بود. داخل خانه نیز جسد همسرش افتاده بود که از او هم خون زیادی رفته بود. به دنبال این تماس موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد. با ورود تیم تحقیق به آپارتمان آنها با جسد مرد 38 ساله در حالی که از ناحیه کمر چاقو خورده بود مواجه شدند و دختر 2 سال و نیمه این زوج نیز در یکی از اتاق ها خواب بود. ...
لباس عروس خائن بوی خون شوهرش را می داد! / داماد قاتل بود! + عکس دادگاه
مرد جوان پس از کشتن شوهر بداخلاق دوست خواهرش جسد وی را در باغچه خانه فن و با زن جوان ازدواج کرد. راز این جنایت مخوف زمانی فاش شد که صاحبخانه جدید میخواست در حیاط خانه ویلایی استخر بسازد . این زن و مرد دیروز در دادگاه از خود دفاع کردند . کشف اسکلت انسان در حیاط خانه ویلایی رسیدگی به این پرونده از یک سال و نیم قبل به دنبال تماس ب صاحب یک خانه ویلایی در بومهن آغاز ...
دوستم را کشتم و با همسرش ازدواج کردم
طریق خواهرم با این خانواده آشنا شدم. خواهر من با فاطمه - همسر مقتول- دوست بود آن ها برای پول پیش اجاره خانه از من یک و نیم میلیون تومان پول خواستند و من هم به آن ها قرض دادم بعد هم با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم. آن موقع همسر من قهر کرده و تمام اموال من را تصاحب کرده و رفته بود. بچه هایم نیز با من زندگی می کردند. مدتی که از این ماجرا گذشت یک روز خواهرم به من تلفن کرد و گفت ...
پدر و مادران دیجیتال پرورش دهید
فناوری کنند نیز توصیه هایی ارائه دهیم. با ما همراه باشید. راوی داستان اینطور می نویسد: چطور کارم را با فناوری آغاز کردم روزی را به یاد دارم که برای اولین بار برای خودم یک اسمارت فون خریدم (HP iPAQ) که ویندوز موبایلِ 2003 SE اجرا می کرد. آن را آوردم خانه و به پدر و مادرم نشان دادم. پدرم امتحانش کرد و گفت: به نظر خوشگله ولی کی پدش کجاست؟ بعد سعی کرد کمی با آن ور رود و بعدش هم ...
بررسی ده پرونده قتل های ناموسی در سال های اخیر
ساله درباره علت ارتکاب به قتل خواهرش گفت: وقتی یک سال قبل خواهرم از خانه فرار کرد و دچار انحرافات اخلاقی شد، تصمیم به قتل او گرفتم تا این که چند روز قبل آدرس محل سکونتش را پیدا کردم و با شالی که از سرخس با خودم آورده بودم او را خفه کردم و سپس به سرخس بازگشتم. وی همچنین گفت: از کاری که کرده ام پشیمان نیستم! 3. قتل دختر جوان توسط پدرش در خیابان ظهر 29 خردادماه سال 95 پدری به دلیل ...
تینا آخوندتبار روی رینگ ورزش خونین!
زدن را یاد می گیرم و در حین یادگیری بود که عاشق کاراکتر شدم. من تازه با یک وجه از وجود خودم روبرو شدم. جامعه، خانواده، پدر و مادرم و زندگی از من یک جنگجو ساخته بود که خودم خبر نداشتم. با خودم گفتم باید این کاراکتر را بسازم. زندگی با این شخصیت را بیشتر از زندگی با شخصیت قبلی دوست داشتم که در آن ده سال از عمرم را گذاشته بودم. درمسیر ساختن این کاراکتر به این نتیجه رسیدم که باید آن قهرمان را پیدا کنم ...
کشف حجاب جنجالی شیلا خداداد +عکس و بیوگرافی
زندگی مشترکش بپردازد. به ویژه این که دوست داشت خیلی زود مادر شود. قصه بازیگری شیلا خداداد از کجا آغاز شد؟ شیلا خداداد: تازه دیپلم گرفته بودم و منتظر نتیجه کنکور بودم، که یک روز داشتم به داروخانه می رفتم تا برای مادرم دارو بگیرم. آنجا با آقای مسعود کیمیایی مواجه شدم. درباره سینما صحبت کردیم و ایشان به من پیشنهاد بازی در فیلم شان را دادند. پس از بازی در فیلم اعتراض به کلاس ه ...
افشاگری تازه درباره پدر رومینا اشرفی + جزئیات
گویند حالا در روستایشان یک قاتل پیدا شده و از آن روز فکر می کنند کشتن آسان است. محبوبه، زن همسایه از روزی که شنیده رومینا را کشته اند، جز برای نان خریدن از خانه بیرون نیامده. روز ها جلوی آینه می ایستد و جرأت نگاه کردن ندارد؛ فکر می کند سر که بالا کند، مردی دشنه در دست خواهد دید که به قصد مرگ آمده است؛ هراس مردن به دست یک انسان. محبوبه بیست وسه ساله، امروز، تازه از مزار دختربچه برگشته و سرِ راه ...
گفت و گو با نقالان جوان شهرستان دشتی
شدم و به شدت به این هنر علاقه مند شدم. چند سال بعد هم کارگاه های شاهنامه خوانی در شهرمان برگزار شد که من را بیشتر به این هنر علاقمند کرد. بهرسی: من از طریق نشست های شاهنامه خوانی به این هنر علاقه مند شدم و قبل از آن فقط دنبال می کردم. کدام نقلتان را بیشتر دوست دارید و چرا؟ حسینی: من نقل رستم و اشکبوس را بیشتر از همه ی نقل هایم دوست دارم شاید چون اولین نقل من است و ...
ناگفته های قتل رومینا از زبان خاله اش
.... مگر پسره خواستگار نبود؟ چرا. اما از پسره بد تعریف می کردند. این که پسره قبلا یک نفر را فراری داده بود، حقیقت دارد؟ بله... حقیقت دارد. آن دختر را می شناختید؟ در آستارا زندگی می کرد. او هم دید که این پسر مواد مصرف می کند. دختر دوست خواهرزاده من (دختر خاله رومینا) است گفته بود من هم عاشقش بودم. بهمن هم من را دوست داشت. دو سه سال با هم کشتیم دیدم ...
روزی که امام (ره) رفت
صبح روز چهاردهم به طرف تهران برای تشییع جنازه حرکت کردند تا در مراسم خاک سپاری و وداع با محبوبشان حضور داشته باشند. برادرانم راهی تهران شدند، اما من به خاطر پدر و مادرم که سن و سالی از آن ها گذشته بود در مشهد ماندم. ادارات، مدارس و مغازه ها تعطیل و پارچه های سیاه برافراشته شد. شهر در سوگ و ماتم بود. وقتی عشق و علاقه باشد دیگر هیچ چیز جلودار آن نیست، این را می شد از مراسم های آن ...
عروس مشهدی خودش را سیاه بخت کرد !
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) : این ها بخشی از اظهارات دختر 20 ساله ای است که برای شناسایی و دستگیری یک کلاهبردار اینترنتی دست به دامان پلیس شد. او که مدعی بود پول خرید جهیزیه اش توسط شیادان فضای مجازی به یغما رفته است، در حالی که از شدت نگرانی و اضطراب آرام و قرار نداشت، اشک ریزان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: هنوز یک ماه بیشتر از برگزاری جشن ...
اجیر کردن 3 مرد برای سرقت طلاهای مادرزن
مأموران گفت: چند روزی است که مادرم به میهمانی خانه ما آمده است. نامزد دخترم هم خانه ما بود و می خواستند برای خرید به بازار بروند. ناگهان زنگ خانه به صدا درآمد و مرد جوانی خود را مأمور شرکت گاز معرفی کرد. او ادامه داد: مثل همیشه در را باز کردم و با خودم گفتم بعد از خواندن کنتور در را می بندد و می رود اما در کمال تعجب لحظاتی بعد سه مرد جوان در آپارتمان را باز کردند و با تهدید ما را به گوشه ای از خانه ...