داستان مبارزه زنی به نام تنتا با کرونا
سایر منابع:
سایر خبرها
بهترین گلم را به حجازی زدم
غرور بیش از حد خود باخت. آنها هرچه زدند به گل رفت و باید قبول کنیم در فوتبال وقتی تیمی مغرور شود کارش تمام می شود و این اتفاق تلخ در شهرآورد سال 52 برای استقلال رقم خورد. شما همیشه شادی های عجیبی انجام می داید؟ من از بچگی عادت داشتم زبانم بیرون از دهانم باشد، سر همین موضوع یک بار زبانم لای دندان ماند و 38 بخیه خورد، همیشه عادت کرده بودم موقع شادی کردن زبانم بیرونم از دهانم باشد ...
غم فقدان امام، همچون از دست دادن عزیزانمان سنگین بود/ داغ نبود امام خمینی، با رهبری امام خامنه ای فروکش ...
متوجه شدم امام را از دست دادیم. از حال آن روزهایم نمی توانم چیزی بگویم چراکه اصلا اوضاع مردم قابل توصیف نبود. به منزل دایی ام که پدر همسرم می شود، رفتم و این خبر ناگوار را اعلام کردم. این شهروند قزوینی بیان کرد: صدای شیون همه ی خانه را گرفته بود نتوانستیم تاب بیاوریم به سمت مسجد نبی حرکت کردیم. ازدحام مردم در آن روز قابل وصف نبود؛ البته بیشتر مردم مشتاق بودند تا در تهران حضور پیدا کنند ...
روایتی جالب از یک خانواده پرستار در بحران کرونا
فرزندش است و بس! ولی هستند پدر و مادرانی که از سلامت فرزندان شان در راه کمک به همنوعان خود گذشتند و با دعا و مناجات با خدای متعال صبر و تحمل این کار را به دست آوردند. حال برایتان از مادری می گوییم که نه تنها خودش در جبهه مدافعان سلامت قرار دارد بلکه به همراه دو فرزندش در یک بیمارستان آن هم بیمارستانی که مختص رسیدگی به کرونایی است، از روز های آغازین شیوع کرونا با تشویق در این ...
ماجرای جالب عاشق شدن کارگردان گشت ارشاد
، نور، صدا، حرکت، لوکیشن بزرگ شدند. نفس کشیدند، اینقدر که در پشت صحنه بودند در مدرسه و فوتبال و خونه نبودند. این تاثیر گذار بود و به این حوزه علاقه مند شدند. سهیلی در پاسخ به سوال همیشگی مدیری درباره ازدواج توضیح داد: 26 ساله بودم، کتابخانه می رفتم و کتاب می خواندم یکی از مسئولان کتابخانه که برای ناهار می رفت، من جای او می نشستم؛ یک روز اتفاقی فایل ها را نگاه کردم و کارت عضویت کتابخانه را ...
یادداشت های علم یکشنبه 15 خرداد 1356 / حسرت علم به خاطر توشیح قرارداد هیرمند با افغانستان/ در این فکر ...
هنوز در حالت بهت و خرابی دیروز هستم. دیشب هم با قرص خواب خوابیدم. مقداری در این فکر بودم که این دولت هویدا به شاهنشاه من خدمت یا خیانت می کند؟ ارزش وجود یک ولایت با امور اقتصادی سنجیده شود! یا للعجب! یک وجب خاک [میهن] به میلیارد می ارزد، آن وقت بگویند سیستان که ارزش اقتصادی ندارد. حداکثر سال 40 میلیون تومان عایدی می دهد. من در عجبم. بعد هم عرایض غلط و دروغ که مبادله اسنادِ محکومیتِ ابدی ما تاثیری ندارد، چون قانون از مجلس گذشته است و شاهنشاه توشیح فرموده اند. عجب! ...
عکسی که حضرت آقا سراغش را گرفت+عکس
.... به پدرش گفت مگر تو رفتی من ناراحت نشدم که حالا می گویی شما هم ناراحتی؟ مگر نگفتی نمی روم پس چرا رفتی؟ اسماعیل با او صحبت کرد و قرار شد دیگر آشتی کنند. *اسماعیل گفته بود اگر گفتند مجروح شدم بدان شهیدم منزل مادرم بودم که دیدم خواهرم ساعت 7 صبح تماس گرفت به گوشی پدرم. جواب دادم گفت چیزی نیست می خواستم بیایم منزل مامان زنگ زدم ببینم هستند یا نه. چند دقیقه بعد خواهر زاده ام ...
بلایی که سر زنان آسیب دیده در جنوب تهران می آید
شرایط فرو کند و بدبخت ترم کند. اصلا فکر نمی کنم من را به سمت مواد که نکشیده ام گرایش دهد. حتی چاقو بخورم یا به من بگویند برو بیزینسی شو و کار کن. سرماها و سختی هایی که کشیدم من را وادار کرد که به خودم بیایم و خودم را پیدا کنم و برای خودم ارزش قائل شوم. ... دوست داشتم پدر و مادر کنار هم زندگی کنند در پایان صحبت هایش گفت : "دوست دارم ازدواج کنم ولی هیچ کسی ...
داستان داوری که از آلمان به ایران آمد و روی خوش ندید!
داشته باشد. اگر من روزی بخواهم در کمیته داوران فعالیت کنم، تغییرات بسیاری باید اجرائی شوند که طبعا خیلی ها اصلا خوششان نخواهد آمد. شما در مصاحبه ای عنوان کرده بودید که با شما مثل یک غریبه رفتار کردند و از قصد شما را می زدند تا بالا نروید. چنین واقعیتی در داوری ما وجود دارد؟ با من مثل یک دشمن رفتار کردند. من وقتی از آلمان برگشتم تا در کشور خودم قضاوت کنم، متوجه شدم که باید لابی ...
معمای پیچیده درمان یک بیماری ناشناخته
ماه نرسید چه برسد 4 ماه... رد پیشنهاد تعویض مفصل او که دید وضعیتش حاد می شود تصمیم گرفت به تهران برود. این شد که چون نظامی بودم و از کادر ناجا، رفتم تهران و از طریق بیمارستان ناجا پیگیر وضعیتم شدم. با مراجعه به پزشکی در تهران راه درمانی جدیدی را در پیش گرفت. وقتی شرح حال خود را به پزشک گفتم او دستور داد که سریع دو عصای زیربغلی می گیری و بدون عصا به هیج عنوان راه نمی ...
حمیداوی: شهرخودرو صدرنشین هم بود، خواهان لغو لیگ می شدم
نشده است. حتی خودمان هم به AFC ایمیل زده ایم تا ببینیم ماجرا چیست. *گفته شد که ادامه مسابقات این فصل لیگ قهرمانان آسیا ممکن است به صورت متمرکز در قطر انجام شود، برای این موضوع آمادگی دارید؟ مشکلی وجود ندارد. اتفاقا خودم چنین طرحی برای لیگ خودمان ارائه دادم و گفتم بازی ها به صورت متمرکز در یک شهر سفید برگزار شود اما کسی به این موضوع اشاره نکرد و همه می گویند حمیداوی میخواهد لیگ ...
بزن بهادری که به عشق امام خمینی(ره)، عارف شد/ هم شاه مرا به خانه اش دعوت کرد هم امام!
، هرچه بگویم، کم است. هر روزش، هزار روز بود. من از 7 سالگی در خدمت پدرم بودم. پدرم خیلی زحمتکش بود. همه کار می کرد؛ هم خواربارفروش بود، هم میوه و سبزی فروش، هم یخ فروش، هم زغال فروش. از 6 صبح برای آوردن بار به میدان میوه و تره بار می رفت و 12 شب در مغازه را می بست. اما با تمام این زحمات، ما یک زندگی خیلی ساده و محقر داشتیم. آن روزها درآمد مردم خیلی کم بود. من هم از بچگی همراه پدرم به میدان می رفتم و ...
یتیمانی در فقدان پدر دور از وطن ماتم گرفتند
، تا صبح آن روز شوم، سه شنبه 14 خرداد 68 ، اصلاً آن روز از اول صبح حالمان خوب نبود و سازمان ناکوک بود، نمی دانم چرا و روز خوبی نبود از همان اول وقت به هم گیر می دادیم، یادم هست هوای گرم رمادی شرجی بدی داشت، نفس بالا نمی آمد عزا گرفته بودم که چطور بهداری را بشورم چون معمولاً وقتی شرجی می شد کمتر کسی برای کمک به من می آمد، آب را باید با سطل از آخر اردوگاه می آوردم و در این وضعیت دست تنها می شدم، برای ...
جانباز شیمیایی که در اوج کرونا جهادگر شد + تصاویر
. به فرمان امام خمینی (ره)، راهی خط مقدم شدم. نزدیک دو سال مهمان جبهه ها بودم. یک روز که از جبهه برگشته بودم، عکسم را بین شهدای هوانیروز دیدم! شهید شده بودم و خودم خبر نداشتم. چه سعادتی! با خنده به یکی از دوستانم در هوانیروز که سرباز عقیدتی سیاسی بود، زنگ زدم. گفتم برادر! من شهید نشده ام. من زنده ام. عکس مرا از بین شهدا بردارید. نذری که از روزهای جنگ شروع شد اواسط جنگ بود. سال 1364 ...
کرونا، مزد مسؤلیت اجتماعی
نحو احسن به جای آوردند. شدند مدافعان سلامت و بهداشت و قهرمان مردم که همه جا احترام شان واجب شد. در سوی دیگر عده ای بدون عنوان سازمانی و گاها بدون تخصص، در راستای عمل به مسئولیت اجتماعی خویش کمر همت بستند تا در ضد عفونی شهر و مکان های عمومی و خانه های بیماران مبتلا به کرونا، یاری رسان مردم و جامعه شدند. گروه های جهادی که بی هیچ منت و چشم داشتی و تنها در راستای کمک به همنوعان خود، کپسول ضد عفونی به کم ...
استقلال همچنان بخت قهرمانی است
خوبی داشتند از وضعیت جسمانی مطلوبی برخوردارند. تو هم که جزو آماده ترین ها بودی. به هر حال من دوست داشتم در بازگشت به تمرینات شرایطی را فراهم کنم که کادر فنی از من راضی باشد. کار خاصی نکردم و فقط دستورات کادر فنی را مو به مو انجام دادم. این برنامه ها برای همه بچه ها یکسان بود ولی خب من کمی بیشتر مایه گذاشتم. البته من شانس خوبی داشتم که توانستم آن ها را به درستی انجام بدهم ...
این پرستار می خواهد گمنام بماند +عکس
ساخته بود تداعی کننده مرگ بود. دو نفر از همکارانم همان روزهای اول از شدت ترس، ترک کار کردند. یکی از پرستاران هم کودک یک ساله داشت و این موضوع را توجیهی برای نماندنش کرد و رفت. 5 ماه بود به بیماری "ام اس" مبتلا شده بودم و تا آن روز هیچ کدام از مسئولان بیمارستان از بیماری ام خبر نداشتند،اوایل بیماری،چند روز به دلیل شرایط بد جسمی در بیمارستان دیگری بستری شدم اما اجازه ندادم هیچ کس بفهمد ...
مهدی رجب زاده: محافظه کاری کردم و برای رفتن به این 2 تیم بزرگ پایتخت ریسک نکردم
توجه به این که تازه ازدواج کرده بود و دخترم 6 ماهه بود ترجیح دادم به جایی بروم که حاشیه نداشته باشم و در فضایی آرام به کارم ادامه دهم. ولی ... ولی چی؟ هر سال از استقلال و پرسپولیس پیشنهاد داشتم اما محافظه کاری کردم و برای رفتن به این 2 تیم بزرگ پایتخت ریسک نکردم. برای نرفتن خودم نیز دلایلی داشتم. چه دلایلی؟ من همواره اعتقاد داشتم وقتی می خواهید تیمتان را ...
شب رحلت امام(ره) در نهاد ریاست جمهوری چه گذشت؟/ 3 ویژگی منحصر بفرد رهبری
و این بود که اگر کسی در راه حق ایستادگی کند خداوند کمکش می کند. خودم را نجات یافته حضرت امام در 15 خرداد می دانم می پرسم چه شد که در این مسیر پر فراز و نشیب قرار گرفتید؟ با صلابتی وصف ناشدنی پاسخ می دهد: برای دین در این مسیر قرار گرفته ام، بنده خودم را نجات یافت حضرت امام در 15 خرداد می دانم زیرا مسیر زندگی و کاری ام بعد از 15 خرداد تغییر کرد. 2 بار توسط ساواک ...
چطور در عرضِ 20 دقیقه به خودآگاهی برسیم ؟
متوجه چیزی شدم. دیگر آنقدر ها عصبانی نمی شدم. کم کم توانستم یک خلقِ ثابتِ آرام را حفظ کنم. چند هفته بعد فهمیدم که نوشتن به من کمک کرده به جای آنکه خشم خودم را به سمتِ دیگران نشانه بگیرم، آن را روی کاغذ ها خالی کنم. در کوتاه مدت، نوشتن یک روشِ درمانی بود. چه ایدۀ جدیدی. اصلی ترین بحثِ این روز های من با وبلاگ نویس ها این است که آن ها به قدر کافی مطالبِ خود را تصحیح نمی کنند ...
خاطراتی از امام خمینی به روایت رهبر انقلاب
گذشته بود بالای سر ایشان رسیدم، خدمت امام رسیدم، خیلی روزهای نگران و سختی را گذراندیم. رهبر معظّم انقلاب خاطرنشان کردند: وقتی دمِ تخت ایشان رسیدم منقلب شدم و نتوانستم خودم را نگه دارم، بنا کردم گریه کردن. ایشان تلطّف کردند و با محبت نگاه کردند و چند جمله فرمودند، من آن جملات را که کوتاه بود به ذهنم سپردم و بیرون آمدم و نشستم و شروع کردم به نوشتن، عین آن نوشتۀ امام را نگه داشتم. ...
رحلت امام خمینی (ره) داغی بر قلب خرداد
را باز کنم، از جوانی که آنجا ایستاده بود پرسیدم چه اتفاقی افتاده؟ چرا مردم بر سر و صورتشان می زنند؟ شنیدن این خبر که امام دار فانی را وداع گفتند برایم به قدری تلخ بود که هنوز در خاطرم باقی مانده است، احساس کردم سرم گیج می رود و دیگر چیزی نفهمیدم، چون دیابت داشتم دچار افت قند شده بودم و فقط یادم است که در بیمارستان چشم هایم را که باز کردم دیدم که همه سیاه پوش هستند و خودم هم فقط گریه می کردم. ...
علیرام نورایی | در کنار همسرش آنجلینا جولی ایرانی +عکس
کودکی شما؟ تک تک لحظات کودکی ام بی نهایت بی نظیر و خوب بود که البته خیلی از آن دور شدم. بدترین اتفاق دوران کودکی ام از دست دادن پدربزرگم بود. چون واقعاً دوستش داشتم وقتی من 6،7 ساله بودم درگذشت. این مرگ به دنبال چند سال خانه نشینی و زمین گیر شدن ایشان اتفاق افتاد. من هیچ وقت جلوی دیگران گریه نمی کردم و با آنکه پسر بچه شش، هفت ساله ای بیش نبودم، وقتی همه می خوابیدند سوگواری می کردم. آن ...
سرقت طلا های مادرزن برای برگزاری جشن عروسی
زیادی طلا داشتند و با سرقت آن ها می توانستم مشکل مالی خودم را حل کنم، به همین دلیل موضوع را با سه نفر از دوستانم در میان گذاشتم و نقشه کشیدیم آن ها با عنوان مأمور آب وارد خانه شوند و دزدی را انجام دهند. متهم ادامه داد: طبق نقشه قرار شد برای اینکه کسی به من شک نکند، در برابر سارقان مقاومت کنم و آن ها مرا زخمی کنند. من نیز همین کار را انجام دادم و همه چیز به خوبی پیش رفت، البته نتوانستیم همه ...
ماجرای جالب بوکسور شدن بازیگر زن ایرانی
. چشمهایم باز می شود. همزمان باید تاکتیک را هم به تکنیک در مبارزه اضافه کنم ..." اما اینکه چطور یک بازیگر چنین مسیری را انتخاب می کند نیز می تواند جالب توجه باشد:" 5 سال پیش قراربود نقش دختر رزمی کار را بازی کنم ، گفتم خودم می روم مشت زدن را یاد می گیرم و در حین یادگیری بود که عاشق کاراکتر شدم. من تازه با یک وجه از وجود خودم روبرو شدم. جامعه، خانواده، پدر و مادرم و زندگی از من یک جنگجو ساخته ...
تمام فراز و نشیب برادران خواهانی برای چشیدن طعم موفقیت/ کرونا ظرفیت اسکای روم را به جامعه نشان داد
داد اگر کسی قصد راه اندازی کسب وکاری را دارد باید تمامی مسائل اقتصادی را در نظر بگیرد. آنا: یعنی فعالیت گذشته شما کاملاً شکست خورد؟ خواهانی: بله. از آن کسب وکار فقط وب سایتش باقی ماند و دفتر و همه تشکیلاتش منحل شد. در همان تجربه سه چهارماهه بدهی مالی زیادی برای آن شرکت به وجود آمد. در ادامه تصمیم بر این شد که وارد حوزه مهدکودک های الکترونیک شویم. پروژه ای به اسم ای-مهد راه ...
شهیدی که در دیدار با امام (ره) متحول شد/ جماران محلی برای بازگشت کاکا
کاغذ می آورم. من شخصی مسلمان و معتقد به خط امام هستم و از همه آنهائی که مرا می شناسند و یا دوستداران من هستند می خواهم که به جای خودم راهم را دوست بدارند و در ادامه آن تا مرز شهادت کوشا باشند چون این راه حسین (ع) است و باید خون داد تا اسلام احیاء شود و بفرموده رهبر عزیزمان کشته شدن حسین علیه السلام شکست نبود بلکه قیام برای خدا بود و قیام برای خدا شکست ندارد از همه شما خداحافظی می کنم ...