سایر منابع:
سایر خبرها
ما هم هستیم؛ روایتی از همدلی
این انجمن نمی دونم چی بنر زده بودند که می خوایم در حمایت از حزب الله نیرو بفرستیم لبنان من خندیدم و گفتم: - تو هم گفتی کی به کیه ؟! می ریم یه پول سفر و شام و ناهارم دانشگاه بده - نه بابا بحث پول نیست بالاخره دانشجویی حالش بیشتره، سفر تنهایی سخته، بهشونم گفتم من پول سفرمو میدم ماشین توی دست انداز افتاد و ما بالا پریدیم، گفتم: - اُسکلی بابا پول ...
شهید اصغر اسحاقی : همیشه در قبال مسوولیت خودتان متعهد باشید
...! همه جهاز زن من هست. روحانی با لبخند گفت: تو که چیزی برای حساب نداری و خمسی بدهکار نیستی. یادم می آید وقتی هوا بارانی می شد و آسمان می غرید، دست به دعا می شد. می گفتم: الان چه وقت راز و نیاز هست؟! می گفت: الان درهای آسمان باز هست و دعاها زودتر مستجاب می شود. همیشه می گفت: گلوله صدام در جبهه مرا نمی کشد. همین طور هم شد؛ شوهرم به دست منافقین به شهادت رسید. اصغر که سابقه عارضه شیمیائی ...
25متر مفید و چند کاربرده
مار چنبره بزنید دور خودتون راحت می شه خوابید. می شه زمستون آب گرم ریخت توش که کار بخاری رو انجام بده، تابستونم چندتا تیکه یخ. خانم معمار نگاهی به قفسه ها انداخت و گفت: این قسمت را هم می کنم آشپزخونه، یه گاز فردار می ذارم از اینا که درداره، از فر به عنوان کمد لباس استفاده بشه، وقتی هم پخت وپز تموم شد، در گاز رو می بندید و اون موقع یه میز غذاخوری لاکچری دارید. فقط می مونه دست شویی که با همون لنگ کار ...
روایتی از کرامت ویژۀ امام رضا(ع) به روایت حجت الاسلام عالی/ امید ورشکستگان
شماره ای را بگیرم، وضعیتم را بگویم که احتیاج به پول دارم. شماره را گرفتم، پاسخ داد و گفت بفرمایید! گفتم من تاجری هستم اهل تهران که ورشکسته شدم، آمدم مشهد به امام رضا توسّل کنم که پولم را اینجا زدند، الان می خواهم بروم تهران پول ندارم، به خاطر امام رضا مردانگی کن این پول را به من بده. /منبع:دانا/ حجت الاسلام عالی گفت: گفت کجا ایستادی؟ همینجا بایست الان ماشینی دنبال تو می آید، یک ربع بعد دیدم مردی با ماشین مدل بالایی آمد و گفت شما بودید یک ربع پیش زنگ زده بودید؟ گفتم بله، گفت بیاید سوار شوید.. ...
روایت جهاد کادر درمانی از زبان یک غسّال
. جلوتر از ما یک خانواده ی چهار نفری وارد مرکز شدند. مردی جوان با لباس آبی آستین کوتاه با همسر و دو فرزندش وارد مرکز می شوند. روی دست مرد جوان، خالکوبی گل درشتی خودنمایی می کرد. اذن دخول بعد از حدود ده دقیقه، بالاخره نگهبان به ما هم اجازه ورود می دهد. شش هفت نفر از بچه های گروه جهادی با هم وارد حیاط مرکز بهداشت می شویم. همراه ما یک حاج آقای سید هم هست که در کار تدفین اموات ...
جنی که مسافر تاکسی بود !
آمیزی بهم گفت که زودتر پیاده شم و الکی وقت بقیه رو نگیرم. اما من گفتم که اونجا پیاده نمی شم و راننده هم با ناراحتی زیر لب گفت که خدا یک عقلی به تو بده و یک پولی به ما. اونوقت راه افتاد و من هم تا آخر راه حتی یک کلمه هم حرف نزدم و هنوز هم نمی دونم که ماجرای اون پیرمردی که ازم آدرس پرسیده بود چیه و فقط گاهی سعی می کنم که خودم رو قانع کنم به این جواب که حتما اون روز خیالاتی شده بودم و همه چیز فقط یک توهم بوده است. منبع: باشگاه خبرنگاران لینک کوتاه کپی لینک ...
من و مادرم : نان سنگک
اصغر آقا میگی نان خشخاشی برشته بده. گفتم چشم مادرم شم سیاسی خوبی داشت و اخبار همه جا را میدونست، هر روز سه وعده غذا، شروع می کرد به گفتن خبرها، خبرهای عجیب و غریبی که خود ترامپ هم روح اش خبرنداشت.6 مثلا می گفت: اگر دستش به ترامپ می رسید، کراواتش را میکرد تو حلق اش، کاری می کرد که مردم عموسام برن رو عکس عموسام راه برن و متلک بارش کنند، می گفت : اگر چه من دو تا دختر ...
خانم دشتستانی که دوخت چادر صلواتی هدیه می کند+ عکس
و تصمیم گرفتید دست به دوخت رایگان بزنید؟ حدود 20 سال پیش همسرم را از دست دادم. از آن زمان تاکنون هم سرپرست خانواده بودم، هم تحصیلاتم را ادامه دادم و هم زمان کار نیز می کردم. کنار این ها تولیدی لباس و خیاطی نیز داشتم که از سال 1389 تاکنون دوخت چادر و مقنعه را به صورت رایگان انجام می دهم. ابتدا در خانه کار می کردم امّا از سال 1390 تا حالا شرکت فاتح دشتستان جنوب را به صورت رسمی ثبت کرده و ...
تجربه های یک آشپرخانه دار شیشه
کشیدیم که بتونیم سر کار باشیم. یعنی فقط پول مهم بود و وقتی آمدم این جا دیدم چه جوون ها و خانواده هایی از مواد بیچاره شده اند... گفت و گویم با او طولانی بود، حرف هایش از زندگی، طعم زندان، ترک مواد و گاهی بازگشت به مواد و این که در این سن و سال، خودش خانواده ای ندارد، حسرت ها، خاطرات گذشته تلخ و لحظه های تنهایی اش، همه حرف هایی بود که من شنونده اش بودم. میان حرف هایش رعشه و لرزه دهان و لب هایش مدام توجهم را جلب می کرد که شاید این لرزش صورت و دهان، در برابر زلزله ای که مواد به زندگی اش انداخته است، هیچ است... ...
کفاشیان: سنگ اندازی برای برگزاری انتخابات به ضرر فوتبال کشور است/ به فدراسیون می آیم تا میز را حفظ کنم!
هم دوست ندارد فدراسیون تعلیق شود. کفاشیان درباره اینکه در ماجرای محرومیتش و گم شدن پول های حق پخش گفته بود پول هست و بگویند این پول باید کجا تحویل داده شود و این صحبت او شائبه ایجاد کرده است، گفت: این را به دوستانی که گفتند پول دست ماست گفتم بیایند و پول را تحویل بگیرند و به همین دلیل اینگونه گفتم. نگفتم پول موجود است، گفتم آنهایی که می گویند پول دست ماست، حتماً اطلاعات بیشتری دارند و بگویند تا ما هم از این اطلاعات استفاده کنیم و ببینیم پول کجاست. در این خصوص همه چیز شفاف مشخص است. انتهای پیام/ ...
واکنش احساسی بازیگر نقش بی بی به درگذشت سیروس گرجستانی
سریال رمضانی سال 1384 را کمتر کسی است که فراموش کند؛ "متهم گریخت" رضا عطاران و البته نویسندگی هوشمندانه سعید آقاخانی. ماجرای هاشم آقا و خانواده اش هنوز هم نُقل محافل و مجالس است. خانواده ای که در شهرستانی نه چندان دور زندگی ساده ای دارند. ملیکا زارعی که نقش دختر سیروس گرجستانی در سریال "متهم گریخت" را ایفا کرد، نوشت: این روز ها با قبل تر ها خیلی تفاوت دارد. انگار شنیدن اخبار بد دیگر با ...
به وقت حاج قاسم همراه با وصیت سردار دل ها به یکی از خدام امام رضاعلیه السلام
عجیبی و با این اشک حال همه را تقریباً منقلب کرد. حکم را که گرفتند و لباس هم از قبل برایشان آماده کرده بودند... شب جمعه ای هم بود، گفتم برویم آسایشگاه رفقا دوست دارند شما را ببینند، گفتند باشه.. داشتیم چای می خوردیم تشکر کردند و فرمودند که اگر جنازه من هم آمد توی این حرم( یا گفتند اگر روزی جنازه من آمد توی این حرم) بیا و قول بده دوباره این را برای من بخون؛ با همان لهجه کرمانی(گفتند) ...
شجاع: 80، 90 درصد دوستان صمیمی من استقلالی هستند!
پرسپولیس و بازیکنان است و اگر قرار بود قهرمان نشویم در این چند سال نمی شدیم. ما بازیکنان پرسپولیس وقتی وارد زمین می شویم همه چیز را فراموش کرده و با جان و دل بازی می کنیم. این مسائل و مشکلات مالی تأثیری بر عملکرد ما نخواهد داشت، اما من فکر می کنم دست هایی در کار است تا بازیکنان پرسپولیس را فراری دهند! فراری دهند؟! بله، اتفاقاً الان سیامک نعمتی هم پیش من است و می تواند تأیید کند که در ...
تکلیف مداری که درگیر اما و اگرها نشد
(س) درست می کردم. همه آن روزها سخت بود ولی مسیری که انتخاب کرده بودند، ارزش این سختی را داشت. وی در ادامه بیان کرد: پسرم پس از اعزامش در شهریور 92، آذرماه همان سال به مرخصی آمد. از نگاه مادرانه ام دوست نداشتم برگردد و از او می خواستم بماند؛ حتی به او گفتم دختری که دوست دارد را برایش خواستگاری می کنم؛ اما جواب عباس این بود که داماد می شوم، ولی الان نه! الان من سرباز حضرت زینب (س) هستم و ...
وقتی امام رضا (ع) هفتاد بار به ملاقات حضوری آیت الله شیخ مرتضی حائری آمد
بسته می شد و داشت نفسم بند می آمد. بدجوری احساس بی کسی و غربت کردم گفتم خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم.... همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به ...
جمله دختر حاج قاسم به همسر شهید مدافع حرم چه بود؟
(و شاید نگذشت! اصلا راستش را بخواهی بعد از مصیبت، زمان نمی گذرد، همان زمان لعنتی که خود را کوک می کند برای تیک نخوردن...) زمستان سال قبل بود که حاجی برای دیدار با خانواده های شهدا به مازندران آمده بود؛ و من مثل همیشه جامانده! زینب تب داشت و من نتوانستم بروم. خب مادر بودم. مثل الان. با حاجی حرف میزنم عکسش را می بینم و حرف می زنم نمیدانم چقدر باید بگذرد تا از حسرت ندیدنت کم شود. ...
بغضِ بازیگر "متهم گریخت" برای سیروس گرجستانی/ هنوز به من می گویند "هاشم" را صدا بزن!
بابازاده" یا همان "هاشم اگزوز" که هنرمند پیشکسوت و کاربلد سینما، تئاتر و تلویزیون آن را ایفا می کرد درگذشت و همه جامعه هنری و علاقه مندان به هنر بازیگری را متأثر کرد. ما را یاد آن صحبت چند وقتِ گذشته اش انداخت که چقدر ناراحتِ وضعیت معیشتی مردم بود. او خودش را همراه مردم می دانست و به گرانی اعتراض می کرد. آن زمان سرگرمِ نقش آفرینی متفاوتی در سریال "شاهرگ" شبکه دو سیما بود که این شب ها پخش می شود و در ...
تبریک چهره های مشهور کشور به مناسبت ولادت امام رضا(ع)
اندوه و گرفتاری رو از مردم عزیزم دور کنه هر کسی حاجت داره ، حاجت روا بشه، هر کس مریض داره شفا بده ، هر کس دلش شکسته اس شاد بشه میلاد با سعادت امام رضا (ع) بر شما بزرگواران مبارکباد خدا رو شکر میکنم که بهترین افتخار رو برام رقم زد : اینکه بتوونم خودم مادرم رو با ویلچر به زیارت ببرم ، هرچند خجالت میکشید و میگفت : مادر مردم ببیننت زشته من خجالت میکشم، در جوابش گفتم : ...
کفاشیان: نمی توانم سرپرست فدراسیون شوم/ فوتبال نیازی به بودجه دولتی ندارد
فتند اعلام می کنم ولی به هر صورت باید این مسأله حل شود و اعضای هیأت رئیسه فدراسیون هم دوست ندارند فوتبال به سمت تعلیق برود. وی در خصوص اینکه اعلام کرده بود پول موجود است و باید به ما اعلام کند آن را به کجا بدهیم، اظهار داشت: من در مورد دوستانی که گفتند پول دست کفاشیان است گفتم بیایند بگیرند. نگفتم پول موجود است. گفتم آنهایی که می گویند پول وجود دارد حتما اطلاعاتی دارند. بگویند ما چگونه گرفتیم تا به آنها اطلاعات بیشتری بدهیم و اگر موجود است به آنها بدهیم. این مساله مشخص و خیلی شفاف است. انتهای پیام/ ...
کفاشیان: نمی توانیم قوانین داخلی کشور را نادیده بگیریم
اظهار نظری که راجع به پرونده محرومیتش داشت و اینکه گفته بود نمی داند پول را باید به چه کسی بدهد گفت: از صحبت من بد برداشت شد. دوستانی که گفتند پول دست من است گفتم بیاید بگیرید. گفتم این دوستان که می گویند پول دست من است و اطلاعات دارند بیایند و بگویند. همه چیز در این باره مشخص است و جای بحث بیشتری ندارد. ...
کفاشیان: پیشنهاد کردم انتخابات برگزار شود/ فیفا در حق فوتبال ما ظلم می کند
شود و کسی در تصمیمات این مجموعه دخالت نمی کند. کفاشیان اعلام کرد که به فیفا پیشنهاد کرده انتخابات فدراسیون فوتبال ایران با اساسنامه اصلاحی برگزار شود و بعد از تعیین رییس و اعضای هیات رییسه، درباره ابهامات مختلف بحث شود. او گفت: خودم به فیفا پیشنهاد دادم که اگر موارد کوچکی در اساسنامه مانده، اجازه دهد انتخابات برگزار شود. برای همین گفتم سریعا مجمع این اساسنامه را تصویب کند و ما انتخابات ...
ناگفته های تلخ یک زن از 25 سال اعتیاد+ عکس
...> همه چی. براش فرقی نمی کرد همه چی می کشید. وقتی بهش گفتم اگر تو بکشی منم می کشم هیچ مخالفتی نکرد، نزد تو گوشم، نگفت تو غلط می کنی بالاخره عقل سالمی نداشت دیگه معتاد بود و جلوی منو نگرفت. 10-15 روز مخفیانه مصرف می کردم، بهم انرژی زیادی می داد، بیشتر می تونستم کار کنم که یهو به خودم اومدم دیدم که من اجبار به مصرف شدم. اوایل چقدر پول می دادی مواد می خریدی و مصرف می کردی؟ یه 5 ...
سکوت چرخ ها
بالا نبرده ام، ولی باز هم مشتری نمی آید. در این شرایط برای خیلی ها صرف نمی کند که کار کنند. منیژه می گوید: من همیشه لباس ها را تضمینی می دوختم. می گفتم اگر لباس خراب شد، برای من و پول پارچه را می دهم. البته این اتفاق نمی افتد. الان پارچه ای را که میلیونی قیمتش است، من با چه تضمینی می توانم بدوزم؟ ارزان ترین پارچه 500، 600 هزار تومان است. بیشتر این پارچه ها را هم نمی توانی با چرخ بدوزی و با دست ...
تاجگردون: می گویند مادر من با منافقین در ارتباط است!
سفید از سپاه دفاع کردم حالا می گویند چرا به آمریکا رفتی و حتما گرین کارت داری که می گویی چندین بار به آمریکا سفر کرده ای؛ این یک سفر ماموریتی است و برای شرکت در اجلاس بین المللی صندوق پول بود، همان روز سپاه تحریم شد و نمایندگان در مجلس شورای اسلامی لباس سبز پوشیدند. من هم در کلیپی مقابل کاخ سفید به تحریم سپاه اعتراض کردم. چرا نامه های محرمانه علنی شد؟ وی در مورد دو نامه وزارت ...
افزایش قیمت ها هر روز به یک بهانه!
تدبیر و امید دنبال این است که آنچنان رونق اقتصادی ایجاد کند و آنچنان درآمد سرشار در اختیار مردم قرار بگیرد که اصلاً به این 45 هزار تومان خودشان نیاز نداشته باشند! زندگی خوب داشته باشند و همه افراد در خانواده باافتخار شاغل باشند، صدقه گرفتن افتخار نیست صدقه دادن افتخار است. ما اگر زندگی مردم را خوب کنیم مردم باافتخار مالیات به دولت می دهند و نیاز ندارند دست به سوی دولت دراز کنند. من می خواهم کاری ...
استوری های این طلبه روی کرونا را کم کرد!
...:مریم شریفی: خداوکیلی فکرشو نمی کردم مرگمون هم Made in China باشه ، به برکت کرونا، الان بهترین موقع ازدواجه؛ نه شامی، نه مراسمی، نه روبوسی ای... کت و کلاهت رو برمی داری می ری خونه خودت ، در گردش چشم تو گُمَم، باور کن!/ انگشت نمای مردُمَم، باور کن!/ عشق تو شیوع کرده در شهر دلم/ چشمت کرونا و من قُمَم، باور کن! ، از اثرگذاری استوریام همین قدر بگم که طرف برام نوشته: "به امید خدا ب ...
پلیس ترکیه پناهجوی ایرانی را به کام مرگ فرستاد
بدون آنکه بداند پدر و مادرش تمام مناطق مرزی ایران و ترکیه را برای پیداکردنش زیر پاگذاشتند، بدون آنکه 17 سالگی اش را تمام کند. خانه شان جایی در خیابان خانی آباد است. آپارتمانی تروتمیز که با خوش سلیقگی مادر جوان چیده شده است. در یکی از بوفه ها، وسایل به جامانده از کامران را گذاشته اند؛ مثل یک معبد. از 20 میلیون تومان پول نقد، لباس ها و کوله پشتی کامران، فقط پاسپورت، انگشتری مزین به نام ...