سرنوشت هولناک عروس 14 ساله عرب در مشهد / جنینم را سقط نکردم! + عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
زن تهرانی شوهر خائنش را وحشیانه کشت + عکس
در بازجویی ها به قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت::چند سال بود که با همسرم اختلاف داشتم. او بار ها مرا به شدت کتک زده بود. به همین خاطر می خواستم از او جدا شوم. تا اینکه متوجه شدم با یکی از کارمندان شرکتش رابطه دارد. آخرین بار وقتی به تماس تلفنی او و زن جوان اعتراض کردم او کتک مفصلی به من زد. من که کینه او را به دل گرفته بودم قرص خواب آور تهیه کردم و آن را داخل شیر موز. وقتی شوهرم بیهوش شد او را خفه ...
ماجرای شیطان پارک و عشق دروغین!
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، از کودکی ام چیزی به خاطر نمی آورم جز کتک کاری های پدرم! او به موادمخدر صنعتی اعتیاد داشت و به بهانه های واهی من، مادر و خواهرم را مورد ضرب و جرح قرار می داد و... دختر جوان با بیان این مطلب به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: هفت ساله بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و مسئولیت نگهداری از من و خواهر کوچک ترم به مادرم سپرده شد. ما ناچار به ...
وکالت از پشت فرمان اتوبوس
همیشه برنده مهلکه می شدم، چون بزرگ تر بودم. جاده ها برای ابراهیم سرعت گیر نداشتند. اتوبوسش را تنهایی روانه می کرد، تنهایی پشت فرمان می نشست. زمان حالا روی دیگرش را نشان ابراهیم می داد. روی عجولش را. هفده به هجده می رسید، نوزده به بیست. دیپلم که گرفت دلش را به جاده ها زد. ازدواج کرد و از قزوین دل کند. راهی تهران شد، شهر آرزوها. روی متفاوت زمان همسرم فامیل ما بود، اما در تهران بود، من ...
رحمتی: در 6 ماهگی از امام رضا (ع) شفا گرفتم
به گزارش خبرنگار فوتبال و فوتسال گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران جوان ، سید مهدی رحمتی دروازه بان تیم فوتبال شهرخودرو مشهد در مورد تاثیر امام رضا (ع) در زندگی شخصی خود، عنوان کرد: این موضوع را تا به حال جایی نگفته ام و فقط خانواده من از این اتفاق خبر داشتند، اما حالا می خواهم آن را فاش کنم. امام رضا (ع) در سن 6 ماهگی تاثیر خود را روی زندگی من گذاشت. در کودکی به یک بیماری سخت مبتلا شدم، والدینم دست به ...
روایتی از کرامت ویژۀ امام رضا(ع) به روایت حجت الاسلام عالی/ امید ورشکستگان
خواهم به حرم امام رضا علیه السلام بروم. حجت الاسلام عالی ادامه داد: در طول عمرم دو یا سه بار به زیارت او رفتم، در مجلس او نشستم و برایش گریه کردم، به خاطر این کارهایی که کردم آیا امام رضا جواب مرا می دهد یا در این وضعیت او هم به من پشت می کند؟ همسرم گفت با کدام پول می خواهی بروی، ما که پول ندارم، گفتم خانم، پول را شما یک طوری فراهم کن. چند وقت بعد پولی به اندازۀ رفتم به مشهد تهیه شد. ...
اینجا ساعت به وقت دلتنگی و عاشقی است
خانواده ام داده است، گفت: اولین بار که به مشهد رفتم سوم دبیرستان بودم مبعث آقا رسول الله (ص) بود و خیلی دوست داشتم حتما دستم به ضریح آقا برسد و زمانی که ضریح را گرفتم 3 بار از ته دل با امام رضا(ع) گفتم و گریه کردم و پس از آن آرامش عجیبی گرفتم. وی تصریح کرد: بزرگتر که شدم به این نتیجه رسیدم که حتما نباید دستت به ضریح حرم بخورد از همان راه دور هم که سلام بدهی آقا قبول می کند. سلمی ...
سیروس گرجستانی: 4 سال بازیکن تیم شاهین بودم/ خیلی کوبیدم بروم تیم ملی
...> خودش در مصاحبه با آنا گفته بود: آ ن موقع که دبیرستان بودم چهار سال تیم فوتبال شاهین سابق بودم. خیلی کوبیدم بروم تیم ملی. رفقای من مثل همایون بهزادی و حمید شیرزادگان رفتند تیم ملی و من خیلی ناراحت بودم چرا نرفتم، ولی دیپلم که گرفتم حساب کردم باید کار کنم. ما زیاد دارا نبودیم. پدرم ندار بود. باید از پس مخارج زندگی برمی آمدم. آن موقع باشگاه ها پول نمی دادند. مجبور شدم در آن دورانی که می کوبیدم بروم تیم ملی برم، پی کار باشم تا پول درآورم. این شد که ورزش را کنار گذاشتم. رفتم اداره تئاتر و استخدام شدم. 241241 کد خبر 1405734 ...
آمدم ای شاه پناهم بده از زبان مرحوم حبیب الله چایچیان شاعر این شعر
) را زیارت کنم. و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را می گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند. با هواپیما به سمت مشهد رفتیم. نمی دانم در ایام تولد حضرت رضا(ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود، گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی زیارت است. گفت: ما قدیمی ها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمی ...
خاطرات خواندنی از مرحوم گرجستانی و فوتبال
ابراهیمی هست. وی ادامه داد: همه می گفتند تو فوتبالت خیلی خوب است و دبیرستان که بودم مربی های ورزش می گفتند که بیا مدرسه ما توپ بزن. من عاشق فوتبال بودم اما از جهات دیگر فوتبال خیلی به من لطمه زد. سر کلاس مدام غایب بودم و همین طور این موضوع ادامه پیدا کرد تا ششم متوسطه. این نتیجه اش شد که دیپلم را 3 ساله گرفتم.با تمام آرزویی که برای رفتن به تیم ملی داشتم، یک روز در خلوت خود نشستم و فکر کردم که ...
وقتی یک رزمنده برای مادرش هم غریبه شد!
...، مشخصات و آدرسم را پرسیدند. فردای آن روز، وقتی مادرم وارد اتاق شد، مرا نشناخت. تمام سر و صورتم بر اثر موج انفجار گلوله ی تانک دشمن سوخته بود. پرستار مرا معرفی کرد. تا سلام کردم، تازه آنجا مادرم مرا شناخت. آتش چشم هایم را نیز سوزانده بود. 33 روز بستری بودم تا زخم هایم بهتر شد. آن وقت توانستند لوله هایی را که در ریه ام کار گذاشته بودند، خارج کنند. پنج شش ماه هم در خانه استراحت کردم تا توانستم به سپاه بروم و در قسمت مخابرات شروع به کار کنم. مقدار زیادی از بینایی ام را از دست داده ام که علاجی نیز ندارد. خدا را شکر می کنم که کم و بیش می توانم کارهایم را انجام بدهم. منبع: دفاع پرس ...
گوینده ای که صدای خود را نشناخت! / چرا دورهمی مدیری دیگر تبلت هدیه نمی دهد؟
را شروع کردم. آقای جعفر والی از مادرم خواست که اجازه دهد من تئاتر بخوانم. من با خیلی از بزرگان در تئاتر آشنا شدم. بعد از چند سال، به پیشنهاد دوستان در سال 1339 وارد رادیو شدم. اولین بار که صدای خودم را شنیدم، نشناختم! این بازیگر درباره ازدواج خود بیان کرد: من در سال 1343 ازدواج کردم؛ یک دختر و یک پسر دارم. من و همسرم دوست داشتیم یک بچه داشته باشیم؛ اما دخترم همیشه می گفت: من تنها هستم و ...
راه کاری دقیق برای پیش گیری از دخالت های بی جا در زندگی
جوان به گفت وگو پرداخت. رسا یک موضوع مهم در مسأله طلاق، دخالت خانواده ها است، این مسأله را چگونه باید تبیین کرد؟ در رابطه با والدین همسر، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: الآباءُ ثلاثه: أبٌ وَلَّدَکَ وَ أبٌ زَوَّجَکَ و أبٌ عَلَّمَکَ؛ انسان سه پدر دارد، اول، پدری که باعث به وجود آمدن او شده [یعنی پدر نسبی]، دوم، پدری که دخترش را به عقد او در می آورد [پدر همسر] و سوم، پدری که ...
فعالیت مرحوم گرجستانی در تیم فوتبال شاهین
.... پدرم ندار بود. باید از پس مخارج زندگی برمی آمدم. آن موقع باشگاه ها پول نمی دادند. مجبور شدم در آن دورانی که می کوبیدم بروم تیم ملی برم، پی کار باشم تا پول درآورم. این شد که ورزش را کنار گذاشتم. رفتم اداره تئاتر و استخدام شدم. گرجستانی در دوران اوج تیم شاهین در پست دفاع وسط برای این تیم بازی میکرد . تیمی که بزرگانی مثل همایون بهزادی و حمید شیرزادگان و بسیاری دیگر را در خود داشت ...
خداحافظ آقا سیروس؛مدافع باتعصب/عکس
ه های دیگر تاریخ فوتبال ایران را در خود داشت.شاید کمتر کسی در طول همه این سالها می دانست که گرجستانی یک مدافع در مستطیل سبز بوده؛آن هم زمانی که در دبیرستان درس می خوانده.همایون خان بهزادی و حمید شیرزادگان رفقای نزدیکش بوده اند که به تیم ملی رسیدند اما سیروس جا ماند و هر چه کوبید نتوانست پیراهن تیم ملی را بر تن کند. ...
شهرکرد| "طلاق عاطفی"مرگ تدریجی زندگی; وقتی هیچ مهر و عاطفه ای در زندگی جریان ندارد
و نه نسبت به یکدیگر عاطفه مثبتی بروز می دهند. کارشناس ارشد روانشناسی بالینی استان بیان کرد: زندگی زیر یک سقف در حالی که در واقع هیچ ارتباط رضایت بخشی بین آن ها وجود ندارد، تحمل مشکلات را دشوار و ادامه زندگی را دشوارتر می سازد. این روند ممکن است حتی سال ها به طول بینجامد و در نهایت به طلاق قانونی منتهی می شود. امینی درباره ضرورت آموزش های پیش از ازدواج تصریح کرد: خانواده یک ...
قدر انقلاب را بدانید و در خط اسلام و رهبر باشید
کشیده اید همیشه در رنج و تلاش بوده اید که مرا بزرگ کرده اید تحویل اجتماع دادید. پدرم من هیچ گاه زحمات شایان شما را فراموش نخواهم کرد. من متوجه زندگی آن طوری که باید نشدم و بیش تر باعث ناراحتی شما می شدم اما امروز دیگر می دانم زندگی یعنی چه زندگی جهاد یعنی مبارزه شهادت. ای پدرم و مادرم مرا ببخشید چون رضایت پدر و مادر شرط است. پیامبر باز می فرماید: بهشت زیر پای مادران است. پدرم در شهادتم ...
می توانم با سالم ها هم رقابت کنم
برخوردار بوده اید؟ وقتی وارد دنیای ورزش شدید بقیه اعضای خانواده چه واکنشی نشان می دادند؟ در خانواده کسی نسبت به من حس ترحم نداشت، اما ترس و واهمه وجود داشت. ترس از اینکه اگر تنها به بیرون از خانه بروم چه اتفاقی برایم رخ خواهد داد؟ یا اینکه می توانم به تنهایی امور شخصی ام را انجام بدهم یا نه؟ من ساکن شیراز هستم، اما در دانشگاه کرمان قبول شدم. حتی یادم می آید وقتی می خواستم به کرمان بروم پدرم گفت نمی ...
ورزشکار اسپرت پوش چادری شد+ عکس
فتار یک روز به مادرم گفتم من می خواهم چادر بگذارم، یکی دو هفته ای درگیر اثبات این موضوع بودم که من واقعا می خواهم این کار را انجام بدهم تا اینکه پدرم اعلام رضایت کرد و مادرم هم گفت حالا که انتخابت چادر است ما به آن احترام می گذاریم، اسفند ماه 97 بود که به بازار رفتیم چادر و روسری خریدیم. *من که ورزشکار بوده و تیپ اسپرت می زدم چادری شدم چادری شدن یک دختر ورزشکار که تیپ اسپرت د ...
وحید شمسایی: عشق به اهل بیت (ع) از کودکی در ادبیات ذهنی ما پرورش یافته است
بدون توسل به این بزرگواران نمی توانیم زندگی کنیم. وی افزود: پدر و مادرم علاقه بسیاری به سفر های زیارتی داشتند و به همین دلیل سالی چهار، پنج بار به مشهد و زیارت حرم علی بن موسی الرضا (ع) مشرف می شدیم و خدا را شاکرم که در خانواده ای مذهبی بزرگ شده و تربیت یافته ام. شمسایی ادامه داد: از همان دوران کودکی بهترین مسافرت ها را سفر به مشهد می دانستم و با وجود سفر به خیلی از کشور های ...
درد دندان معتادم کرد!
...> دیگر هر موادی مصرف می کردیم. پسرم هم با دیدن ما مصرف کننده شد. نمی خواهم تقصیر را به گردن همسرم بیندازم. قطعا خودم هم مقصر بودم اما هر کسی از راه می رسید فقط مرا مقصر می دانست و به من سرکوفت می زد. وقتی توی آینه به خودم نگاه می کردم چهره ام برای خودم آشنا نبود. صورتم پر از لک و لاغر شده و زیر چشم هایم به شدت گود افتاده بود. خانواده ها رهایمان کرده بودند. من که پدر و مادرم فوت شده و ...
پایان تلخ عشق خیابانی برای زن 27 ساله!
...> وقتی فهمیدم باردار هستم چشم به روی همه خیانت هایش بستم، اما خیلی زجر می کشیدم، ولی او دست بردار نبود و به ارتباطش با زنان غریبه ادامه می داد تا این که بعد از شش سال زندگی مشترک دوباره به خانه مادرم رفتم و دو سال بعد با سپردن حضانت فرزندم به اردوان از او طلاق گرفتم، ولی اکنون که چهار ماه از جدایی مان می گذرد او اجازه نداده است فرزندم را ملاقات کنم و ... ...
نگاه جنسیتی به مدیریت ممنوع (قسمت اول )
خانواده ای مذهبی هستم. خانواده ای که به تحصیل فرزندان به خصوص دختران خود اهمیت می دهد. از یک مدرسه مذهبی در منطقه 12 تهران (دبیرستان علوی) دیپلم گرفتم و پس از گذراندن کنکور، سال 1367 موفق به ورود در رشته پزشکی عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران شدم. به مدت پنج سال در فاصله سال های 1374 تا 79 جهت طی دوره در دانشگاه سوربون فرانسه مشغول تحصیل شدم و موفق به اخذ دیپلم زبان فرانسه شدم. به عنوان پزشک وارد ...
ناگفته های تلخ یک زن از 25 سال اعتیاد+ عکس
) پسر من به درد شما نمی خوره، این پسر منو به زانو درآورده و می دونم شمارو سینه خیز می بره، اما چون عاشقش شده بودم اصلا متوجه نبودم و شوهرم هم بهم می گفت، چون بابام می خواسته من با دختر عموم ازدواج کنم این حرف هارو بهت می زنه. منم حرف های شوهرمو قبول کردم. بعد از آن رفتیم محضر عقد کردیم و هیچ مراسمی هم نگرفتیم، خانواده من هم مخالف ازدواجمان بودند، چون من اهل تسنن هستم و همسرم شیعه بود، به همین خاطر ...
شکایت از همسر به اتهام ربودن 2 فرزند
به من خبر می دادند. دوباره به پارکینگ برگشتم و کلید خانه را از داخل ماشینم برداشتم. کلید را داخل قفل انداختم و وقتی قدم به خانه گذاشتم شوکه شدم. همه جای خانه به هم ریخته بود اما همسر و فرزندانم در خانه نبودند. خیلی ترسیدم با تمام بستگان نزدیک، دوست و هرکس که فکر می کردم از همسرم خبر داشته باشد تماس گرفتم اما هیچ کس خبری از او نداشت. وی ادامه داد: همان روز خودم را به کلانتری رساندم و گزارش ناپدید ...
خودکشی مادر 18 ساله بدلیل افسردگی پس از زایمان!
.... این زن که کوهی از غم را بر دوش می کشید اشک ریزان به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: 7 سال قبل مهیار به خواستگاری دختر 11 ساله ام آمد. من هم به خاطر شناختی که از خانواده اش داشتم همسرم را راضی کردم تا با این ازدواج موافقت کند چرا که خودم نیز طبق آداب و رسوم محلی در همان سن و سال ازدواج کرده بودم و اعتقاد داشتم دختر باید زودتر ازدواج کند و سر و سامان بگیرد. اما نمی دانستم با این ...
مرور خاطرات سفری با زائر اولی های سلطان عشق
... علی رمضانی که 42 سال دارد به همراه خانواده راهی مشهد مقدس است و بیان می کند: دو سه ماهی می شد که در آستان قدس نام نویسی کرده بودیم که 10 روز پیش با ما تماس گرفتند که پایان هفته راهی مشهد خواهیم شد. آن لحظه که گفتند زائر آقا هستیم فقط گفتم یا امام رضا چون چیز دیگری نمی توانستم بر زبان بیاورم و خیلی خوشحال بودم. وی بابیان اینکه فکر نمی کردم آقا این گونه خودشان میزبانی کنند ...
کار در مورد امام رضا (ع) حالم را خوب می کند
دانشجوی تئاتر بودند و دانشی را که در این زمینه می آموختند در اختیار ما قرار می دادند. مربی برنامه عصر جدید عنوان کرد: قریب 5 سال در جیرفت و مرکز استان کرمان در رشته بازیگری فعالیت کردم و در ادامه تصمیم گرفتم آکادمیک این رشته را دنبال کنم بنابراین به تهران آمدم و در دانشگاه های تهران مشغول تحصیل شدم. وی اظهار کرد: خودم از خیابان کشاورزی جیرفت و همسرم از روستای حسین آباد با پشتکار ...
اعتیاد بانوان، در هم شکننده کیان خانواده/ فرزندان قربانیان اصلی والدین معتاد هستند
...، یک بار خانم همسایه به خانه آمد و وقتی فهمید دندانم درد می کند مرا به منزلش برد و کنار بساط خانمان سوزش نشاند. با اولین مصرف درد دندانم تسکین یافت و آرام شدم، هر گاه دندان درد به سراغم می آمد ناخودآگاه به خانه همسایه می رفتم و مهمانش می شدم تا این که سرانجام معتاد شدم و تمام وجودم تریاک را می خواست. همسرم وقتی این موضوع را فهمید تلاش کرد مرا ترک دهد، اما من دیگر آن زن ...
حکم اعدام برای قاتل مرد دستفروش تهرانی
خاطر از پنج سالگی در پارک ها زندگی می کردم من از سطل زباله غذا پیدا میکردم و میخوردم و زندگی ام را می گذراندم وی ادامه داد کمی که بزرگتر شدند بله برای اینکه زندگیم را بگذراندم. کمی که بزرگتر شدم دست به سرقت میزدم، اما سال 93 تحولی در زندگی من ایجاد شد. به همین خاطر توبه کردم و تصمیم گرفتم دیگر دست به سرقت نزنم. جنگ قاتل با داعش در عراق وی ادامه داد: آن زمان به کشور عراق رفتم تا با ...