سایر خبرها
چی شد چادری شدم!
عراق بود.یه آقایی اومد گفت اینجا نزدیک ترین نقطه ی ایران به کربلاست اه از نهاد ما بلند شد بعد از زیارت نامه خوندن پای اون حصارا به خود آقا قول دادم که آدم بشم و سعی کنم بچه ی خوبی باشم در عوضش اون منو پیش خودش ببره .از اونجا که برگشتم دیگه چادرمو زمین نذاشتم ، سعی کردم برای رضای خدا خیلی از کارا رو انجام بدم ابی عبدالله (ع) هم که همیشه لطفشون شامل حال ماست تابستون همون سال منو طلبیدن ...
محمدرضا طالقانی : به فکر عزیزانمان باشیم و آنها را در آغوش نگیریم
محمدرضا طالقانی درباره آخرین وضعیتش پس از ابتلا به ویروس کرونا ، اظهار کرد: پس از چند روز بستری شدن در بیمارستان که ممنوع الملاقات بودم، با نظر پزشکان به خانه آمدم و در حال حاضر نیز قرنطینه هستم. خدا را شکر با مصرف دارو وضعیتم خیلی بهتر شده و با دعای خیر مردم و لطف مولا علی (ع) خطر رفع شده است. پیشکسوت کشتی ایران افزود: مردم همیشه به من محبت دارند. در این چند وقت ...
تا عمر دارم مدرسه خواهم ساخت
، دلیل این کار را پرسیدم، به من گفت این یک نوع تبلیغات است، بگذار مردم بدانند صدایی از این مغازه در می آید، آنها که نمی دانند این کار الکی است.کار کار را می آورد و پول پول را. تو هم یک کار داری. چند شب فکر کردم نهایت یک فکری از جانب خدا به ذهنم رسید، در آن زمان در کوچه ها دریچه آب و آب انبار بود. بدون اجازه از اوستام همه این سرشاخه ها که جزو ضایعات بود را برای دریچه آب انبار درست کردم و ...
مبارزه محمدرضا طالقانی با ویروس کرونا
چند روز شاهد بودم و امیدوارم بتوانم زودتر این ویروس را شکست دهم. وی درباره نحوه ابتلای خود به ویروس کرونا افزود: من خیلی رعایت می کردم. با کسی دست نمی دادم و فکر نمی کردم این ویروس سراغ من بیاید، اما متاسفانه این اتفاق افتاد. خدا را شکر کمی بهترم. "ورزش سه" برای این پیشکسوت خوشنام کشتی ایران آرزوی سلامتی و بهبودی می کند. ...
دلیل اجباری بودن حجاب چیست؟
به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان ، حجت الاسلام ناصر رفیعی استاد حوزه و دانشگاه در اولین گفت وگوی دوستانه خود با جمعی از جوانان برای پاسخگویی به سؤالات و شبهات آنان به موضوعات مختلف پرداخت که یکی از آن ها پاسخ به سوالی در خصوص دلیل اجباری بودن حجاب بود. وی اظهار داشت: خداوند ما را آفریده است و رها نیستم، اما لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ به معنای این نیست که نماز ...
از انس گرفتن تا صحبت با میت/ روایت غساله ها از بدرقه به خانه ابدی!
فعالی بودم به صورت آزمایشی کارم را شروع کردم یک هفته فقط میت را نگاه می کردم نخستین بار بود که میت دیده بودم، با مشاهده صورت اولین فوتی، کارم را مقدس می دانم و خیلی دوست دارم، درست است شاید از لحاظ شغلی و حقوقی از جایگاه خوبی برخوردار نیستیم و ولی خداوند همیشه در زندگیم به من کمک کرده و لطف خدا را به عینه در زندگیم دیدم. حس عجیبی به من دست داد تمام تلاشم این بود که آرام باشم ...
شهید قمی که محل پیکرش را به گروه تفحص نشان داد+عکس
برادران واحد تعاون به لطف خدا و توجهات امام عصر(عج) پیدا شدند و پیکرهای پاکشان به عقب انتقال یافت. وی افزود: واحد تعاون لشکر بعد از عملیات کربلای 1 برحسب وظیفه آخرین آمار رزمندگان به تفکیک حاضر، شهید، مجروح و مفقود را تهیه و به فرمانده لشکر ارائه نمود. فرمانده لشکر پس از مطالعه و بررسی دقیق آمار ارائه شده، گفت آمار مفقودین باید اصلاح شود، به طورقطع و یقین در این منطقه هیچ یک از رزمندگان به ...
بازیگر نقش اختاپوس در پیشونی سفید 3 + عکس
آن روزها آدم هایی که در آپارتمان زندگی می کردند خوشبخت تر بودند ولی امروز که به گذشته نگاه می کنم شکرگزار خدا هستم. با تمام فشارهایی که در آن سال ها با توجه به جنگ و بمباران و ... در زندگی داشتیم اما همین سختی ها در کنار زیبایی ها از جمله آن خانه قدیمی و زندگی سنتی، امروز باعث شده آدم محکمتری باشم و یاد گرفتم که به قول احمد شاملو خندیدن از ته دل یا گریستن از سودای جان را به معنای واقعی درک کنم ...
مهاجرت در قعر آب ها
و دیدم که با دغدغه های من و جامعه ارتباط مستقیم دارد. بعد شروع به جمع کردن گروه بازیگری و دیگر عوامل کردم. پس از شروع تمرینات و با گذشت مراحل تغیرات و شکل های مختلفی را روی این متن پیاده کردم تا هر چه بهتر و مطلوب تر شود. در این راه کسانی هم بودند که متاسفانه یک شب مانده به اجرا رفتند ولی باز هم به لطف خدا هیچ اشکالی به کار وارد نشد و توانستیم اجرا را به نحو احسن با دوستانی که واقعا درگیر هنر ...
نگاهی به کتاب "و خدایی که در این نزدیکی است"
.... برای کودکان بزرگ تر، خدا را به نوری تشبیه کنید که بر همه چیز می تابد و آنها را روشن می کند و همه جا حضور دارد. - اگر فرزندتان در سن نوجوانی قرار دارد، قادر به درک معانی توصیه های شما خواهد بود، زیرا ذهن منطقی او شکل گرفته است. - برای آموزش یک اصل، از داستان های مختلفی استفاده کرده، در نهایت با طرح سؤالاتی او را راهنمایی کنید تا قادر به درک اصول مورد نظر از متن داستان ها باشد. - تلاش برای ...
تلاوت جزء به جزء قرآن مجید/ صفحه 338
ٱلۡمَصِیرُ 48 و بسا شهر و دیاری که به اهلش با آنکه ستمکار بودند مهلت دادم تا روزی آن ها را به انتقام گرفتم و بازگشت (خلق) به سوی من است (و هر نیک و بد را جزا خواهم داد) قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَآ أَنَا۠ لَکُمۡ نَذِیرٞ مُّبِینٞ 49 بگو که ای مردم، من برای شما رسول ترسانندۀ مشفقی آشکار بیش نیستم فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم ...
کمدی وحشت در صف کرونا
اطلاع نداره از ناقل بودنش. خانم رضایی، کارمند بخش خصوصی از مشکلاتی می گوید که یک تست اشتباه برای او و خانواده اش ایجاد کرده: یک ماه پیش علائم کرونا داشتم. تو بیمارستان تست رایگان دادم، گفتن منفیه. با این تصور که کرونا ندارم به خونه رفتم. چند روز بعد حالم بد شد و بستری شدم. خدا رو شکر من خوب شدم اما هنوز درگیر بیماری کرونای پدر و مادرم و اطرافیانی هستم که به خاطر من مبتلا شدند. امروز تست ...
روایت زنی که از درد دندان معتاد شد/ زندگی ام دود شد، رفت هوا
اش می دانستند. به ویژه وقتی که همسرش مواد را کنار گذاشت و پس از مدتی هم وی را برای همیشه رها کرد. به خاطر سرکوفت ها ترک کردم به خاطر پسر کوچکم، به خاطر سرکوفت ها، به خاطر همه روزها و شب هایی که از خماری درد کشیدم و در خیابان ها آواره بودم تصمیم گرفتم من هم ترک کنم. خیلی اتفاقی از طریق یکی از دوستانم با جمعیت طلوع بی نشان ها آشنا شدم و به اینجا آمدم . الناز 18 روز تمام در اتاق ...
روایتی از مبارزه ای آخرالزمانی میان جن و انسان در کتابفروشی ها
از توانم در مبارزه کاسته می شد. حدود یک ساعتی می شد درگیر نبرد با دیوی بودم که سرسختانه مقاومت می کرد و رام نمی شد، که به یکباره دیو اطراف حصار محافظ من چرخید و دیواره ای از آتش اطرافم را فرا گرفت، اما چون میان آب ایستاده بودم حرارتی به من نرسید. وقت زیادی نمانده بود، اگر شب از راه می رسید قدرت دیو چند برابر می شد، تمام عزمم را جزم کردم تا ذکر آخر را بگویم و کار را یک سره کنم، که ناگهان موج مهیبی ...
واترپلو با ماهی؛ شعر با طعم خنده
بود که بر این مجموعه هفت – هشت سال پیش مقدر شد مرحوم عمران صلاحی عزیز مقدمه ای بنگارد و از ما تعریف کند که بدون قرار قبلی جان به مالک رضوان سپرد و نشد؛ خدا رحمتش کند! 2 سال در حیرت پرواز عمران بودیم که بعد مقرر شد بدهیم منوچهر احترامی مقدمه بنویسد، ناگهانی او هم دار مجردی اش را وداع گفت و به حور عین جنات عدن پیوست، بازهم نشد؛ روانش شاد باد! در حسرت مانده بودم که چرا ندادم ناصر ...
ببین برای این روزها چقدر شهید داده ایم
می خواستم تو را بیدار کنم. حسن رو به من کرد و گفت یک شب به امید تو بودم یک نماز شبم را از دست دادم. این جمله سیدحسن هرگز از ذهنم بیرون نمی رود. آخرین مرتبه ای که سیدحسن را بدرقه کردید به یاد دارید؟ بله، در مدت حضورش در جبهه گاهی به مرخصی می آمد و بعد از چند روز مجدداً برمی گشت. زمان هایی هم که در جبهه بود یا تماس می گرفت یا نامه می داد تا ما از احوالاتش مطلع شویم. قبل از ...
خاطرات بانوی جهادگر یزدی از مبارزه با شاه ستمگر تا کرونای منحوس/ مصداقی از زن مسلمان ایرانی موفق
که قبول کردم، انجام دادم. نامه یا بطری را در جیب پالتو قرمز خزداری می گذاشتم. به راحتی از کنار سربازها رد می شدم و نامه می بردم. این شده بود کار هر روزم. کسب تجربه به لطف جهاد سازندگی بعد از پیروزی انقلاب با شکل گیری بسیج در مسجد با همان سن کم، عضو بسیج سازندگی شدم. صبح زود در مسجد جمع می شدیم و به روستاهای اطراف تهران برای کمک به کشاورزها می رفتیم. گوجه می چیدیم، گندم درو می ...
توقیف اموال و فروش املاک عظیم خودرو برای نجات هزار شاکی +تصاویر
.... همه یک حرف واحد می زدند که ما توان تحویل خودرو را داریم. 100 میلیون واریز کردم؛ قرار بود کمتر از 19 میلیون به آن ها بدهم تا خودرو را تحویل بگیرم؛ اما خبری از تحویل خودرو نشد و متوجه کلاهبرداری شدم؛ لذا با مراجعه به دادگاه طرح شکایت کردم. از دادگاه تقاضا دارم حکم مجرمان را سریعا صادر نماید. در ادامه رسیدگی شاکی دیگری گفت: سال 97؛ 120 میلیون پیش پرداخت برای خرید سانتافه دادم؛ زمان ...
روایت فارس من | رنجِ بی فرزندی؛ مصائب زندگی یک زوج نابارور
پول می داد اما نمی گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم. همه کارها را خودش می کرد. شبیه آدم های خوب توی فیلم ها بود. من دوست نداشتم پیش پدر و مادر واقعی ام برگردم. حتی رفتیم دادگاه که بی فایده بود. بابا نگذاشت و من را از هما خانم و از آن خانه جدا کرد. برد یک جای دیگر برای کار کردن. بابا پول هایم را جلو جلو می گرفت. کارم شستن پله ها بود و نظافت خانه و گاهی آشپزی. بعد از چند سال برگشتم خانه پدری. 18 سالگی ...
نوشتن از رزمنده ها، جرئت می خواهد
...، شهید چراغچی، شهید علی حسینی و... را از سپاه اهواز می گرفتم و به فرمانده ها تحویل می دادم تا در جبهه آن ها را گوش کنند. از حضور جدی ترش به جبهه که می پرسم، بیان می دارد: آن زمان جبهه رفتن یک امر متداول بود و من هم از سال 59 مشتاق رفتن بودم و در نخستین فرصتی که سال 60 تا 62 پیش آمد در جبهه حضور پیدا کردم. او در ادامه می گوید: رفتم تا حال و هوای جبهه را ببینم اما ما ...
قرار عاشقانه دختر ایرانی در دوبی!
خودش را فرزند یکی از مربیان ورزشی معرفی کرد. من هم که در همان رشته ورزشی فعالیت می کردم، از این موضوع خوشحال شدم و پاسخش را دادم. او که خود را ناصر معرفی می کرد و مدعی بود جوانی ثروتمند است و در دبی زندگی می کند، تسلط کاملی به زبان انگلیسی داشت. ناصر که می گفتم در دوبی او را عبدالناصر صدا می کنند، نرم افزاری را برایم فرستاد تا نوشته هایش را برایم به فارسی تبدیل کند. بالاخره، این ارتباط ...
وقتی بدقولند و پیشنهاد ندادند چطور تمدید کنم؟
همیشه به من لطف داشتند و باز هم لطف دارند و من به آنها خو گرفته ام، اما بحث تمدید قرارداد من با پرسپولیس موضوع یک طرفه نیست و من زمانی می توانم راجع به آن حرف بزنم که پیشنهادی به دست من برسد و ما بتوانیم برای تمدید وارد مذاکره شویم. این روزها خیلی از تیم های لیگ برتری از مثبت بودن تست کرونای بازیکنان شان حرف می زنند. تو شرایط را برای ادامه بازی ها چطور می بینی؟ خدا را شکر که در ...
طرح کارآمد یک دانش آموز برای ساخت ماسک کووید-19
آموخته بودم، به کار گرفتم و چندین مقاله پژوهشی از مجلات علمی مطالعه کردم. چند هفته بعد، ایده ساخت ماسک گرافینی پوشیده شده از نیتروژن را ارائه دادم. پارنیکا ادامه داد: اگرچه این ایده هرگز پیش از این ارائه نشده اما ماسک گرافینی پوشیده از نیتروژن، چندان هم دگرگون کننده نیست. گرافین، یک آلوتروپ تک لایه ای از کربن است که قابلیت نفوذ ندارد؛ به گونه ای که حتی یک اتم هلیوم هم نمی تواند از آن ...
دوست دارم همیشه نوکر بمانم
صفحات شناسنامه و... و درخواست کتبی خود را مبنی بر تقاضای انجام خدمت سربازی به عنوان سرباز امریه به اداره مرکزی، حوزه معاونت فنی و عمران آن زمان براساس رشته تحصیلی خود، تحویل دادم و پس از انجام مراحل اداری، گزینش، مصاحبه و انجام سایر ضوابط، در دوم آذر سال 1375 به دوره آموزشی سربازی در پادگان 01 تهران، نیروی زمینی ارتش اعزام شدم. سال 1377 پس از پایان خدمت سربازی و به علت کسب تجربیات مرت ...
وسوسه های آزاده در خانه مجردی قتل را رقم زد
خانه مدارک و ساعت مچی سرقت شده از خانه مرد گمشده پیدا شد و این یعنی آزاده هم با ماجرای سرقت از خانه این مرد و هم با ماجرای ناپدیدشدن او در ارتباط است. بازجویی از دختر جوان آغاز شد و او گفت: چند ماه قبل با پسری جوان به نام مهران آشنا شدم. او مغازه نانوایی مرد ناپدیدشده را اجاره کرده بود اما ظاهرا با وی دچار اختلاف شده و مدتی بعد قرارداد اجاره فسخ و مهران مجبور به تخلیه مغازه شده بود. او ...
شفیعی: با قلعه نویی بحث هایی داشتیم ولی ...
مقابل تیم سابق خودم که همیشه هوادرانش به من لطف دارند، مثل تیم تراکتور و همیشه با خاطره خوش از آنها یاد می کنم، باید شاستگی های خودم را ثابت می کردم. خدا را شکر می کنم ، چیزی که کادر فنی از من انتظار داشت را انجام دادم. کارشناسان وقتی می خواهند از یک دفاع خوب صحبت کنند به ویژگی جنگندگی او اشاره می کنند و خدا را شکر که در دو بازی گذشته مقابل استقلال و سپاهان تقریبا 50، 60 درصد از خودم راضی بودم و ...