سایر منابع:
سایر خبرها
به شرطی که ما رو ببری زیارت
...، خدا بخواد برمی گردیم به زودی. شما دعا کن جنگ تموم بشه تا همه برگردن کنار خونواده هاشون. اشک در چشمان پیرزن جمع شده بود، اما اجازه فرو ریختن نمی داد. مرد جوان تاب این حال و روز مادر را نداشت. بشقاب میوه را روی صندلی گذاشت و از کوپه خارج شد. در نگاه مادر، در حرف هایش یا حتی سکوتش مرز بین حال خوب و حال بد گم شده بود. رو به من، با صدای لرزان شروع کرد به بازگو کردن آنچه در دلش می گذشت ...
جدی ترین حرف امروز ما...
. بعد رو به برادران شهید کردند و گفتند: شماها چطور؟! پسر بزرگ گفت: از حاج آقا کم ندارد و 7 بچه دارد. برادر دوم 4 بچه داشت. برادر سوم که می شد همان شهید رجبعلی محمدزاده 3 بچه داشت. رهبر انقلاب گفتند: لابد هر چه برادرها کوچکتر شدند سعادتشان کمتر شده؟! و جمع خندیدند و البته برادرها تایید کردند... رهبر انقلاب گفتند: حالا ما کمی شوخی کردیم ولی اگر کسی دقت کند این حرفها مطلقا شوخی نیست، بسیار جدی است و از جدی ترین حرفهای امروز ماست. بجنورد، مورخ 91/7/22 کانال رهبر انقلاب در تلگرام ...
حسین پور: از گل محمدی ممنونم که به من اجازه جدایی داد ؛ باید جایی می رفتم تا بتوانم بازی کنم
بچگی عاشق پرسپولیس بودم و خدا این فرصت را نصیبم کرد تا برای تیم محبوبم بازی کنم و قهرمانی به دست بیاورم. مطمئنم دوباره به پرسپولیس برمی گردم و برایش بازی می کنم. چه شد که ماشین سازی را انتخاب کردی؟ خب از بین چند پیشنهادی که داشتم بعد از مشورت با چند نفر تصمیم گرفتم ماشین سازی را انتخاب کنم. تمام تلاشم را می کنم تا این تیم در نیم فصل دوم شرایط بهتری را تجربه کند و به امید خدا در لیگ برتر بمانیم. ...
حرف های پوپولیستی عزیزی خادم در برنامه فوتبال برتر!
...، هاشمیان که روز گذشته با هم حرف زدیم بیشتر استفاده کنیم. وی ادامه داد: البته باید به این مساله اشاره کنم آرایی که به من داده شده دلی بود و دستوری نبود. مجمع نشان داد نگاه خودش را دارد و خیلی دستوری عمل نکرد. عزیزی خادم در پاسخ به این سوال که آیا وی فوتبال بازی کرده است یا خیر گفت: من اصلا به صورت حرفه ای فوتبال بازی نکردم و در حد دانشگاه ها به میدان رفتم. من متولد آخرین ...
آجیل مشکل گشا با طعم موشک باران!
می انداختند، از جا می پریدم و می لرزیدم و گریه می کردم. فرزند کوچک خانواده بودم و پدرم (که خدا رحمتش کند) و مادرم (که خدانگهدارش باشد) و برادر ها و خواهرهایم همگی هوای مرا داشتند و دوستم داشتند. ته تغاری بودم. یادم می آید که هر کس به هر طریقی می خواست کمکم کند تا بتوانم دقایق سخت موشک باران را تحمل کنم. یکی برایم قصه تعریف می کرد، یکی مرا در آغوش می گرفت. آرام نمی شدم که نمی ...
به هیچ عنوان گزینه وزارت ورزش نبودم!/ یک شبه به این فوتبال نیامده ام/نامزد نبودم به کریمی رأی می دادم
اساسنامه نقطه قوت فوتبال ما بود. در انتخابات، علی کریمی در اولین تجربه اش شرکت کرد. او جزو مفاخر فوتبال ایران است. عزیزی خادم ادامه داد: من عضو هیئت مدیره دو باشگاه پیکان و سایپا بودم و کار اجرایی انجام داده ام. اعتقاد قلبی ام این است که فضایی باز شده تا بتوانیم از مفاخر فوتبال کشورمان، از علی کریمی، علی دایی، مهدی مهدوی کیا و وحید هاشیمان استفاده کنیم. با هاشمیان روز گذشته و امروز صحبت ...
مهدی خانی: خدا را شکر که توانستیم برنده شویم
بازی کردن نداشت تصریح کرد: 5 یا 6 هفته بود که به پرسپولیس اضافه شده بودم. مصدومیت هایی پیش آمد که نتوانستم بازی کنم. چند هفته ای است شرایطم خوب است. برای موفقیت تمام تلاشم را می کنم. بیشتر بخوانید شکوری: با تمام مشکلات 6 برد متوالی به دست آوردیم/475 هزار یورو به بودیمیر دادیم انتهای پیام/ ...
قتل بخاطر خاله زنکی زنانه!/ مهربانترین خانواده مقتول در بامداد اعدام تازه داماد!
انداخت تا بر دستانش بوسه بزند! او در میان صدای گریه های ناباورانه ای که از گلویش بیرون می آمد، فریاد می کشید به خدا قصد کشتن فرزند شما را نداشتم! یک لحظه احساس غرور مرا به روز سیاه نشاند! من پشیمانم و امیدوارم این بزرگواری شما را جبران کنم! در این هنگام پدر مقتول گفت: فقط به یاد داشته باش که تو را به امیرالمومنین (ع) بخشیدم مرا نزد او روسیاه نکنی! محمدجواد (برادر کوچک مقتول) نیز ...
عزیزی خادم: نه آقازاده ام و نه سببی و نسبی با کسی نسبت دارم +فیلم
اولین تجربه اش شرکت کرد، کریمی جزو مفاخر فوتبال ایران است. عزیزی خادم ادامه داد: من عضو هیئت مدیره دو باشگاه پیکان و سایپا بودم و کار اجرایی انجام داده ام. اعتقاد قلبی ام این است که فضایی باز شده تا بتوانیم از مفاخر فوتبال کشورمان از علی کریمی، علی دایی، مهدی مهدوی کیا و وحید هاشیمان استفاده کنیم. با هاشمیان روز گذشته و امروز صحبت کرده ام. به این نکته هم اشاره کنم آرای داده شده، دلی بود و ...
صداقت کرانچار دوست داشتنی بود
برادر بزرگم اگر جای من بودید چه تصمیمی می گرفتید، می ماندید یا جدا می شدید و او صادقانه گفت جدا می شدم. این صداقت در گفتارش باعث شد من از سپاهان جدا بشوم. صداقت کرانچار برایم خیلی عامه پسند و دوست داشتنی بود که شفاف با من صحبت کرد و باعث شد من از سپاهان جدا شوم . از او جز احترام چیزی به خاطر ندارم جز اینکه با شخصیت بازیکن و اعتبار بازیکن به خوبی برخورد می کرد. امیدوارم روحش در آرامش باشد. کد خبر 478403 ...
سعید عزیزیان : رشید مظاهری الفاظ رکیکی علیه من استفاده کرد که می خواهم به دادسرا و کمیته اخلاق شکایت کنم
... این موضوع را قبول ندارم. سال 86 که با پرسپولیس قهرمان شدیم، رودباریان، واعظی، فرشید کریمی و حقیقی را داشتیم که مشکلی ایجاد نشد. آنها سابقه ای نداشتند، اما برخی ها دوست ندارند جایگاه خود را از دست بدهند و نباید فقط خودشان را ببینند. مظاهری گفت عزیزیان به هواداران توضیح دهد چه اتفاقی افتاده است. تو بد و بیراه گفتی! چه توضیحی بدهم؟ MRI فرستادی که کمردرد گرفتم. آدم باید مرد باشد و راحت حرف بزند ...
من هم فوتبالیست نبودم، اما 15 سال مدیر بودم
اشاره به صحبت های کریمی بعد از انتخابات که گفته بود فقط 9 نفر می خواستند فوتبال عوض شود، گفت: ما باید روی برنامه حرف بزنیم. من فردا چطور رئیس فدراسیون فوتبال می شوم؟ باید برنامه و سابقه داشته باشم، امتحان پس داده باشم و با کارنامه بیایم. الان بهترین بازیکن ایران را می توانید سرمربی تیم ملی کنید؟ سرمربیگری یک قلق دارد و بازیگری هم یک قلق. باید از هرکسی در حیطه خودش مطالبه گر باشیم. از ...
ماجرای جوان دهه شصتی که 40 فرزند دارد/ پرفرزندترین جوان دهه شصتی
سطل زباله مقابل در خیریه عطر یاس نبوی انداخته بودند. عصر یک روز پاییزی بود. از خیریه خارج شدم و در حال سوارشدن به ماشین بودم که صدای نارسای گریه نوزادی در گوشم پیچید؛ صدا آرام بود. فکر می کردم اشتباه شنیدم. گوشم را تیز کردم. انگار کار خدا بود که بچه بی جان گریه کند. رد صدا را گرفتم. ذهنم به سمت سطل زباله نمی رفت. صدا قطع شد. هرقدر چشم چرخاندم، نوزادی را ندیدم. فکر کردم این صدا توهم بوده. ناامید ...
ویزیت های معنوی شیخی که نذر جبهه بود
؟ _برای کار مهمی آستین هایم را بالا زدم که مجبورم کرده کارهای مسجد و مدرسه را امشب تحویلتان بدهم. _نکند چشم حاج خانم را دور دیده ای خیال برت داشته شیخ! از حرف شیخ جلیل خنده ام گرفت، اصلا تنها حسی که در آن لحظه به آن نیاز داشتم خنده بود، دستم را به صورت م کشیدم و همانطور که می خندیدم گفتم: خدا نیاورد آن روز را؛ قرار است برویم بیمارستان، یک گروه روانشناس که میخواهد ...
صادقی: نمی دانم چرا آن حرف را درباره میناوند زدم
.... درباره سیاست حرف می زنم و مردم حرف من را می پذیرند. من فوتبالیست باید چیزی در چنته داشته باشم و سپس درباره مسائل سیاسی حرف بزنم. اگر مهدی رحمتی حرفی می زند، فوتبالی ها بابت سابقه ملی، قهرمانی در استقلال و سپاهان او را قبول دارند. اگر من فقط به عنوان یک فوتبالیست حرف بزنم، حرف من مقبولیت ندارد و هجمه انتقاد به من زیاد می شود و فقط خودم را خسته می کنم. من می گویم وریا غفوری که 4 سال است در است ...
نوجوان 14 ساله ای که با اخلاصش گره های کور باز می شدند
حرف روی او و حضورش حساب باز می کردند. وقتی در میانه کاری که گره ای به آن افتاده بود حضور پیدا می کرد ناگهان اخلاصی در کار می انداخت که گره های کور باز می شدند و کارها روی غلطک می افتاد. خواهر بزرگ ترش می گوید سن و سال دارها در کنار دیانت و مردم داری که او داشت احساس کوچکی می کردند: برادر من هنوز به سن تکلیف نرسیده بود که در راه خدمت به نیازمندان و بهبود وضعیت محله های محروم ایلام به شهادت رسید ...
اختلاف رشید مظاهری با مربی استقلال علنی شد
و به استقلال کمک کنم. اگر دردم را پنهان کنم در بازی گل بد بخورم همین آقایان مرا مقصر باخت جلوه می دهند. متاسفانه طی روزهای اخیر به دلیل تمرین روی چمن مصنوعی درد کمرم چند برابر شد و شرایط تمرین نداشتم. به کادر فنی و پزشکی اعلام کردم بگذارید به بیمارستان بروم تا MRI بگیرم. با اجازه کادر فنی این کار را انجام دادم ولی وقتی در بیمارستان بودم متوجه شدم گفتند رشید قهر کرده است. دروازه بان ...
فاتح دل ها
رفتیم و پای حرف های دل تنگی شان نشستیم؛ گرچه پدر شهید به خاطر روحی شخصی اش حاضر به گفت و گو نشد. به قصد زیارت آمدیم، اما ماندنی شدیم خدا به من و خیرمحمد 8فرزند داد؛ 6پسر و 2دختر. 2فرزند دیگر هم داشتم که ماندنی نبودند و همان کودکی از دنیا رفتند. هرقدر از مقبولی(زیبایی) و تودل برویی رضا بگویم، کم است. شاید بگویید چون رفته است، این گپ(حرف) زده می شود، اما واقعا رضا گلی بود میان بچه ...
امیر یقیناً اطلاع داشت که آخر خط دنیاست
...، مراسم ختم عظیمی در مسجد سیدالشهدا قلعه مرغی -که مکبّر آن جا بودیم- برگزار شد و جمعیت عظیمی حضور داشت. همان روز پستچی نامۀ امیر را آورد و این نامه الان در موزۀ شهداست. در اول نامه بعد از نام خدا نوشته بود: از این که به این فیض عظیم الهی نائل آمده ام خدا را شکرگزارم و خود را قابل چنین موهبتی نمی دانستم... بعد نوشته بود که دو کار را فراموش کرده بودم و این جا در شلمچه دارم می نویسم و حتماً به این ...
توییت انصاف | به یاد علی اکرمی
کردنی نیست. با این سرعت و در این سن و سال. ظاهرا دیشب همه چیز رو به راه و امیدبخش بود. همه شوکه شدند و بغض شان ترکید محمدجواد آذری جهرمی: باورش خیلی سخته؛ دیروز احوالپرسی کردم و با هم صحبت کردیم. گفت آقا جواد کم نمیارم. دلواپس دخترش بود که امروز روز تولدشه خدا به همسرش و فرزندانش بویژه دخترش و پدر و مادرش صبر بده. مصیبت سنگینی بود. همچنین به جامعه ی رسانه ای کشور و دوستانش ...
دست نوشته شهیدی که او را بارها دیده اید/ نالایق ها هم می توانند!
عکس های گرفته شده از شهدای دفاع مقدس است. به مناسبت فرا رسیدن سالگرد شهادت شهید امیر حاج امینی دست نوشته ای از این شهید والامقام را می خوانید: "سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان مخلص او..... از اینکه بنده بد و گناهکار خدایم سخت شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم آرزوی مرگ می کنم ولی باز چاره ام نمی شود. هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم ، جز اینکه دلم را به دو چیز ...
برادر زندانی برادر دزدش را کشت / در تهران رخ داد
شاهد درگیری او و برادر بزرگش به نام محمود با قربانی بوده اند لب به اعتراف گشود. وی گفت: اکبر سابقه سرقت داشت و در محل همه او را به عنوان دزد سابقه دار می شناختند. آخرین بار وقتی مرا در خیابان دید از من خواست تا موتورم را به او قرض بدهم اما چون از سابقه بد او مطلع بودم قبول نکردم. وی ادامه داد: اکبر دست بردار نبود و می خواست هر طور شده موتور را از من بگیرد. به همین خاطر با ...
سعید مهری با انتشار پستی از تراکتور خداحافظی کرد + عکس
مورد الطفتون قرار دادین و پیامهاتون ، این روزای آخر واقعاً خیلی خوشحالم کرد انشالله که لایق این همه محبت بوده باشم...و در آخر از حاج آقا زنوزی تشکر می کنم که تو این چند سالی که من در خدمتشون بودم همیشه به من لطف داشتن. فرق بین خوب و بد رو زمان مشخص میکنه از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست...به امید دیدار دوباره دل، دوستون دارم، یاشاسین آذربایجان، پاشاسین تراختور " کد خبر 477981 ...
دل تنگی های خواهرانه
، همان می شود. آخرین باری که با او خداحافظی کردم، بغلش کردم و صورتم را روی صورتش گذاشتم و گفتم مواظب خودت باش و باز هم همان تکیه کلام را تکرار کرد. محمد متولد ششم خرداد75 است و هفتم مهر97 خبر شهادتش را دادند؛ هرچند پیکرش هنوز برنگشته است و هروقت دلم می گیرد، سر مزاری می روم که جز سنگ چیزی ندارد. می روم و صورتم را روی سنگ می گذارم و با او درددل می کنم. خواهر شهیدمحمد امینی در وصف برادر ...
خواهرانم! حجابتان را نگه دارید
، بسیار سپاس گزارم! و از اینکه من در کنارتان نیستم مبادا احساس ناراحتی کنید، چون من امانتی در دست شما بودم و خواه ناخواه انسان باید این دنیا را ترک گوید پس چه بهتر که با مرگ با عزت یعنی شهادت که بالاترین درجات است به سوی پروردگارش بشتابد. و ای پدر و مادرم در روز قیامت در جلوی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رو سفید هستید و اگر موقعی دلتان شکست و خواستید گریه کنید برای مظلومیت ...
چشمانی که با مشاهده قاب عکس شهید جان می گیرند/ تمام شهر در شهادت فواد عزادار بودند
و با دلی بغض کرده ادامه می دهد؛ من هیچ وقت مانع رفتن اش نمی شدم ولی حقیقتا وقتی خداحافظی می کرد هیچ وقت به او نمی گفتم خدانگهدار چون ناراحت بودم. پدر رو به ما می کند و می گوید: فکر نکنید پیشمانم، فقط دلتنگم و چشم به راهم، منتظرفوادم، فوادم برای کشورش دفاع کرد، برای دینش، برای ناموسش، برای همین پشیمان نیستم، ولی دلتنگم بی قرار دوباره ی یک لحظه دیدنش هستم... مادر هم ادامه ...
حال خوب رئیس سینما در اسپانیا!
خویشتن از سوی دیگر فرا می خواند. بی تردید مجید مجیدی همچنان با ساخت فیلم خورشید آبروی سینمای ایران است و آقای رئیس سینما هم می داند بهترین کسی که می توان در این وضعیت ضدفرهنگی و بغرنج به او چسبید و به زعم خود کسب آبرو کرد، این فیلمساز بزرگ است، ولی حقیقت ماجرا این است که حرف زدن درباره عرفان در سینما آن هم در اسپانیا ممکن است ویترین خوبی برای مخاطب ایرانی باشد، اما دردی از سینمای رو به ...
کتاب نعمت جان رونمایی شد
می خواید؟ گفتم: خدا خیرت بده. زود بلند شو بیا. رفتم بالای سر مجروح. بهش گفتم: مجبوریم همین جا ترکش رو دربیاریم. نمی تونم بیهوشت کنم. تحمل درد رو داری؟ چشم هایش بی رمق بود. نگاهی انداخت بهم و گفت: آره... فقط درش بیارید... سینه ام داره می سوزه. لازم به ذکر است کتاب نعمت جان ، در 208 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و با قیمت 25 هزار تومان توسط انتشارات راه یار منتشرشده است و علاقه مندان علاوه بر کتاب فروشی ها می توانند از طریق صفحات مجازی ناشر به نشانی raheyarpub و یا سایت vaketab.ir نسبت به تهیه کتاب اقدام کنند. ...