زن میانسال: عشق ممنوعه همسرم زندگی ام را سیاه کرد
سایر منابع:
سایر خبرها
عامل قتل عام خانوادگی بالای چوبه دار
داشتم همسرم را بکشم. حتی یک بار با همسرم به پارک چیتگر رفتیم و می خواستم او را همانجا به قتل برسانم اما نشد. روز حادثه با او درگیر شدم و با چوب دستی که از پشت بام آورده بودم، همسرم را به قتل رساندم. ساعت دو بعد از ظهر، پسر 14 ساله ام به نام محمدرضا از مدرسه به خانه آمد. او سراغ مادرش را گرفت و به او گفتم که خواب است. وقتی به اتاق رفت و با جسد مادرش مواجه شد با چوب دستی او را هم به قتل رساندم. ...
معمای 14ساله ناپدید شدن مردی با ارثیه 20 میلیاردی
رغم جست وجوی ماموران، اثری از شوهرم به دست نیامد. در آن زمان به تمام بیمارستان ها سر زدیم، به هرجا که فکر می کردم همسرم رفته باشد رفتیم اما تلاش هایمان بی نتیجه ماند. از سوی دیگر همسرم در آن زمان بی آن که مرا در جریان قرار بدهد با زنی ازدواج کرده بود. قبل از این که ناپدید شود یک روز با زنی به خانه آمد و گفت که آن زن همسر دومش است. آن موقع بود که متوجه حضور هوو در زندگی ام شدم، اما حرفی نزدم تا این ...
قتل صاحب آجرپزی؛ پدرکشی یا همسرکشی؟!
همسر دوم خود راهی تهران شد تا به خانه دخترم برود. بعد از آن روز دیگر کسی هوشنگ را ندید. چون او با زن جوانی ازدواج مجدد کرده بود تصور می کردیم که ما را ترک کرده و با او رفته است. اما چند ماه قبل زمانی که صحبت سر ارثیه شد، پسرم به نام بابک بر سر تقسیم ارثیه با من دعوایش شد و آنجا بود که راز قتل پدرش را برملا کرد. زن میانسال ادامه داد: او گفت 15 سال قبل، وقتی در تهران سرباز بوده، در خانه ...
ابهام درباره سرنوشت مرد آجرپز و همسرش
سرویس حوادث جوان آنلاین: روز شنبه نهم اسفند زن میانسالی در تهران به اداره پلیس رفت و مدعی شد که پسرش 14 سال قبل شوهرش را به خاطر تصاحب ارثیه به قتل رسانده است. شاکی در توضیح ماجرا گفت: سال 85 در شهرستان قزوین زندگی می کردیم و شوهرم کوره آجرپزی داشت و مرد پولداری بود. بهمن سال 85 متوجه شدم که او مجدداً ازدواج کرده و حتی یک روز همراه همسر جدیدش به خانه آمد و بعد دو نفری راهی تهران شدند تا به خانه ...
قرار مرگبار
...: مرد جوان وقتی رو به روی بازپرس جنایی نشست با اعتراف به ارتکاب جنایت گفت: چند ماه قبل با دختر موردعلاقه ام ازدواج کردم. من و همسرم در دو رستوران مختلف کار می کردیم و از زندگی مان راضی بودم تا این که چند وقت پیش متوجه تغییر رفتار همسرم شدم. موضوع را بررسی کرده و متوجه شدم چندی قبل که با همکارانش به شمال رفته، یکی از آنها مرد بوده است. می گفت آن مرد مدیر داخلی رستورانی است که در آنجا ...
ازدواج اشرافی محمدرضاشاه پهلوی و فوزیه
بود که با خاندان اشرافی و سلطنتی وصلت کند. خود محمدرضا به دختر احمدشاه قاجار علاقه مند بود، اما نفرت پدرش از قاجاریه باعث انصراف او از پیگیری عشق قجری اش شد. اما مورد دیگری که به واسطه وزیر مختار ایران در قاهره برای ازدواج با ولیعهد مطرح شده بود کسی نبود جز فوزیه. فوزیه دختر ملک فواد پادشاه مصر و همسرش نازلی صبری بود و تبارش از هر دو طرف به خاندان اشرافی مصر می رسید. جد او محمدعلی پاشا ...
فریب دادن زنان در مشهد
یکی از شبکه های اجتماعی مدیریت می کند از ماجرای عجیبی پرده برمی دارد. براساس اظهارات زن جوان مشخص می شود که او با توجه به علاقه ای که به ادبیات داشته، در دانشگاه هم این رشته را ادامه می دهد. مدیریت چندساله یک گروه هیچ مشکلی برای او ایجاد نکرده بود، تا اینکه چندین ماه قبل خواهر او نیز ازدواج می کند. حضور یک مرد جوان در فامیل، موجب می شود تا مدیر این گروه مجازی، همسر خواهرش را هم به گروه ...
نجات دختر 13 ساله در یک قدمی اجرای نقشه شوم دوست اینترنتی
به گزارش خراسان، دختر 13 ساله ای که به همراه پسر غریبه ای در یکی از پارک های مشهد شناسایی و به کلانتری هدایت شده بود، در حالی که اشک ریزان ادعا می کرد توسط پسر جوان در فضای مجازی اغفال شده است، درباره چگونگی آشنایی خود با آن پسر غریبه به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: در کلاس اول ابتدایی تحصیل می کردم که روزی مادرم دست مرا گرفت و به خانه پدربزرگم برد. آن روزها خواهر کوچک ترم ...
خانواده، مأمنی امن برای کودکان توانخواه و معلول
. دادگاه هم رأی داد که من حق ملاقات نداشته باشم. قبل از طلاق ما زن گرفته بود، چند ماه آن زن بچه را نگهداشت، بقی هاش هم مادر علی اکبر نگهش داشت. چهار سال من با عمویش هماهنگ می کردم در حالی که محمد من را نبیند من می دیدمش. خیل به هم ریخته بودم. دیوانه شده بودم. بعد که با این شوهرم آشنا شدم و ازدواج کردم یک شب در را باز کردم دیدم محمد با لباس هایش پشت در خانه است. بعد هم زنگ زد که فکر کردی می توانی ...
اجرای طرح رضوان بر قله های ایران /افتخارم برافراشتن پرچم امام رضا(ع) بر قلل کشور است
نیشابور هستم. به همین دلیل به دشت و طبیعت بسیار علاقه مندم. سال 1383 بنا به دلایلی تصمیم گرفتم که به مشهد مهاجرت کنم. در اولین روزهای اقامت در مشهد به دلیل علاقه ای که به کوه و طبیعت داشتم در یکی از باشگاه های کوهنوردی ثبت نام کرده و عضو آن شدم. اولین شب کوهنوردی به صورت تیمی و حرفه ای ام مصادف با میلاد مبارک حضرت فاطمه زهرا(س) بود. این شب برای من بسیار خاطره انگیز و فراموش نشدنی بود. در ...
قهرمان های زندگی من
را از زبان خود خانم بستاک بشنوم. آن زمان و در آن سن، نمی توانستم با خانواده مقابله کنم. یک سال به الیگودرز رفتم و در حوزه علمیه مشغول به تحصیل شدم. ایشان به جبهه رفت و سال 1360 شهید شد. حتی بخاطر من پیکرش را در اندیمشک به خاک سپردند. تا 6 سال ازدواج نکردم، یعنی نمی توانستم ازدواج کنم. سال 1367 آقای عابدی که جانباز قطع نخاع بودند، به خواستگاری من آمدند. باز هم خانواده مخالفت کردند و زیر ...
نیمه اسفندماه و فیلم های سینمایی تلویزیون/ دختر میرکریمی به شبکه نمایش می آید
مخدر می شود. فرد تحت تعقیب همان مردی است که گائو در حادثه رانندگی او را کشته است. چند روز بعد تلفن مشکوکی از طرف فردی به نام چِن به گائو می شود. چن می گوید که تمام حقیقت و ماجرای تصادف را می داند و اگر جنازه را به چن تحویل ندهد، چن تمام ماجرا را نزد پلیس فاش می کند. در حقیقت چن خودش یکی از نیرو های پلیس است. جنازه یک چشم مصنوعی داشته است. داخل چشم مصنوعی رمزی پنهان است که ... ...
اعدام پدر بی رحم در زندان رجایی شهر / او همسر و 2 فرزندش را کشته بود
درگیر شدم و با چوبدستی که از پشت بام آورده بودم، همسرم را به قتل رساندم. ساعت 2 بعدازظهر، پسر 14ساله ام به نام محمدرضا از مدرسه به خانه آمد. او سراغ مادرش را گرفت و به او گفتم که خواب است. وقتی به اتاق رفت و با جسد مادرش مواجه شد، برای اینکه شاهدی باقی نماند، با چوبدستی او را هم به قتل رساندم. مرد جنایتکار ادامه داد: دیگر کنترل خودم را از دست داده بودم و جسد محمدرضا را کنار مادرش گذاشتم. بعد با ...
عامل جنایت خانوادگی قصاص شد
... پدر 47 ساله خانواده در حالی که وحشت زده به نظر می رسید به مأموران گفت: من کارمند شرکتی هستم و بعد از ظهر مثل همیشه از خانه ام خارج شدم و به محل کارم رفتم. امشب قرار بود خانواده یکی از دوستان دخترم که اهل شهر های غربی ایران هستند مهمان ما باشند و به همین خاطر ساعتی قبل با منزل تماس گرفتم، اما کسی جواب نداد و حتی همسرم و دخترم نیز تلفن مرا جواب ندادند که نگران شدم و مرخصی گرفتم و به خانه ام ...
دشمنان بدانند ما شهادت را با آگاهی انتخاب کردیم
و فرستاده ی برحق اوست. شهادت می دهم علی(ع)، امام اول مسلمین و شیعیان است و شهادت می دهم به برحق بودن ایشان و معصوم بودن یازده امام دیگر. شهادت می دهم به حق بودن روز قیامت و روز حساب و کتاب و اعمال. شکر خدای را که چنین توفیقی به من عطا کرد و در زمانی متولد شدم که رهبری چون امام و مکتبی چون اسلام و امتی چون امت مسلمان ایران بر روی این کره ی خاکی هست. شکر خدای را که در طول این چند سال ...
پرواز 2 کبوتر باهم در کربلای 5
. با آغاز جنگ روحیه انقلابی اهل خانه تان آن ها را این بار راهی میدان جهاد کرد، اولین رزمنده خانه تان که بود؟ زمانی که جنگ شروع شد همسرم که تقریباً 42 سال داشت، لباس رزم بر تن کرد و راهی شد. ابتدای جنگ ما در نارمک زندگی می کردیم. ما سال 1360 به نارمک آمدیم. همسرم مرتب اعزام می شد و می رفت. از همان محل کارش هم اعزام می شد. سال 1364 رفت و شش ماه در جبهه بود و بعد آمد و سپس به ...
درباره خانواده ای که خانه شان را به نفع ناشنوایان درمانگاه مدد کاری کردند
روز مخصوص ازدواج در این درمانگاه است و خانواده هایی که دنبال دختر یا پسر برای ازدواج هستند، در این روز مراجعه می کنند. من ده ها دختر و پسر ناشنوا را شناسایی کرده و مشخصاتشان را در دفترم دارم و باتوجه به شرایط متقاضیان، موارد مناسبشان را معرفی می کنم. جلسه اول، مادر ها مورد مدنظر را می بینند، جلسه دوم دختر و پسر با حضور مادر ها در همین جا با هم صحبت می کنند و جلسه سوم نیز بعد از تأیید مشاور، شماره ...
بازنشسته های جوان این روزها چه می کنند؟
که شاید اگر فقط دغدغه معلم تدریس باشد، حس وابستگی و علاقه به محیط کارش بیشتر باشد و بعد از بازنشستگی تا مدت ها حال روحی خوبی نداشته باشد نه اینکه بخواهد از این محیط فرار کند. گرچه در دوران ابتدایی بازنشستگی کمی به آرامش رسیدم اما بعد از مدتی یک نوع پوچی عجیبی به سراغم آمد؛ چرا که در تمام این سال ها فعال و پویا بودم و اکنون به اجبار باید خانه نشین می شدم. بنابراین تصمیم گرفتم کار دیگری ...
پسر 25 ساله: مادر نامزدم مرا فریب داد
جوان 25ساله ای که به اتهام فریب در ازدواج از نامزدش شکایت کرده بود، درباره این ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: مدتی قبل خاله ام که برای ملاقات یکی از بستگان مان به بیمارستان رفته بود، با دختر یکی از ملاقات کنندگان آشنا شده و نشانی خانه آن ها را گرفته بود. چند روز بعد با معرفی خاله ام و به اتفاق پدر و مادرم به خواستگاری بهاره رفتیم، به گونه ای که من در همان جلسه اول عاشق آن دختر شدم. بعد از ...
داغ شهادت حاج قاسم بالاتر از داغ فرزندانم بود
رفتن به عکاسی، به منزل آمد و درب خانه را زد و به خواهرش گفت بیا فیش عکس ها را بگیر و به مامان بده و گفت که من رفتم؛ شب که همسرم از سرکار بازگشت، خانه را نگاه می کرد و گفت مهدی کجاست؟ گفتم هیچی نگو او دنبال شهادت است؛ گفت حمید رفت تو چرا گذاشتی مهدی برود؟ گفتم نمی توانم جلوی او را بگیرم. مادر شهید مهدی نامجو ادامه داد: دو روز بعد مقابل پادگان قدس رفتیم، تا مهدی را ببینیم؛ دیدم لب های ...
آغاز زندگی مشترک میان مثلث عاشقانه حرم امام رضا/ نمک گیر آقایی رئوف شدیم
اینکه یکدفعه دیدیم اسم مان در جمع زوج هایی است که با یک خیریه به نام شمیم مهرسبحان (شمس) قرار است راهی مشهد شوند و مراسم ازدواج زوج های جوان را آنجا برگزار کنند. صادقانه بگویم باورم نمی شد گفتم یکی می خواهد اذیتمان کند، اما ته دلم قند آب می کردند حتی با تصور قدم زدن وسط صحن و سرای امام رضا(ع) دلم خوش بود. همین دو روز پیش باز هم در کمال ناامیدی چمدان بستم، همسرم آمد دنبالم و با مترو رفتیم ...
آوای زندگی سارینا را دریابیم
پرسیدم و لیلا در ادامه می گوید: همسرم پسرعموی من است و ازدواج فامیلی انجام داده ایم. سارینا ابتدا طبیعی بود اما سه، چهار ساله بود که متوجه شدیم دیر جواب می دهد و حرف زدنش سنگین شده است. وی با صدایی بغض آلود ادامه می دهد: فامیل و همسایه ها بارها از من سوال می کردند که چرا دخترم عادی نیست اما دوست نداشتم برچسب ناشنوا بودن بخورد و وضعش را انکار می کردم. بارها او را دکترهای مختلف ...
راه روشن برای روشن نگه داشتن یاد شهدا/ ادای احترام و آوردن پیغام پدر شهید از شیراز به بابل
سن 16 سالگی و سال 1364 در عملیات خیبر به شهادت رسیده بود و سال 1389 پس از انتقال به بابل به عنوان شهید گمنام تشییع و تدفین شد پس از پنج سال و با مشخص شدن نتیجه آزمایش DNA هویتش مشخص شد. وی ادامه می دهد؛ همچنین پدر بزرگوار شهید نیز پس از احراز هویت نسبت به ماندن پیکر پاک فرزند شهیدش در دانشگاه علوم پزشکی بابل موافقت کرد و گفت فرزندم مهمان بابلی ها است، جالب است بدانید که همزمان با این ...
ماجرای جوان دهه شصتی که 40 فرزند دارد
. از قبل لیست مواد غذایی موردنیاز خانه را آماده می کنیم. هرکدام با پول توجیبی وسایل موردنیاز خودشان را تهیه می کنند. اگر قرار باشد برایشان لباس بخرم دستشان را گرفتم و باهم به مرکز خرید رفته ایم تا به سلیقه خودشان لباس بخرند. همین هفته قبل سه شب باهم رفتیم خرید. هر شب با پنج شش تا از بچه ها، دست در دست هم گفتیم و خندیدیم و لباس خریدیم. با بچه ها به رستوران رفتیم و برگشتیم خانه. همسرم پا به پای من ...
از 18 سالگی تستر مواد مخدر شدم/ دخترم را 50 میلیون تومان می خواستند بخرند+ فیلم
، من را به پلیس لو می دهد. من هم برای اینکه گرفتار پلیس نشوم، پذیرفتم و صیغه مردی 67 ساله شدم. آن روزها بدترین روزهای عمرم بود. با پرداخت 1 میلیون تومان ودیعه و ماهی 300 هزار تومان یک اتاق که نه بهتر است، بگویم یک آلونک برایم اجاره کرد و سه شب پیش من بود و سه شب پیش زن و بچه اش می رفت. خوشبختانه حدود سه ماه بیشتر این زندگی مشترک تلخ طول نکشید و یک شب در حالی که بسیار مصرف کرده بود، مشروب خورد و بعد ...
انتقام از پدر با سرقت تابلو فرش های نفیس
به سرقت اعتراف کرد و گفت: دو سال قبل در فضای مجازی با مرد جوانی به نام فریدون آشنا شدم. او خودش را مهندس معرفی کرد و خیلی هم شیک پوش بود و هر زمانی هم که به سراغم می آمد خودروی لوکسی سوار بود که عاشق او شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. وقتی به خواستگاری ام آمد پدرم مخالفت کرد، اما من اصرار کردم و در نهایت هم پدرم راضی به ازدواج ما شد و مرا به خانه او فرستاد. مدتی گذشت تا اینکه فهمیدم او نه پولی ...
مبتلایان به ام اس و نگرانی های چندگانه از کمیابی تا نایابی داروهای ام اس
هزینه ها را قبول می کند و گاهی اوقات هم نه. مثلاً بیمه ها هزینه کاردرمانی را گاهی قبول نمی کنند. باید بگویم ماه قبل به ما داروی مکمل و نیز دارویی که همسرم برای علائم شبیه تشنج مصرف می کردند را ندادند و داروی جایگزینی که به ما دادند استفاده کردیم که بیمار ما در ابتدا با این داروی جایگزین سردرد گرفته بود ولی آن را ادامه داد و حالا کمی بهتر است، در کل باید بگویم ام اس بیماری خاص است و بیماران بخاطر ...
زندگی واقعی، فدای فضای مجازی
، تأملی شود: زندگی بسیار راحتی داشتم. هرچند امکانات یک زندگی اولیه آرامم کرده بود و تنها با تک فرزندم و همسر مهربانم روزهای بسیار خوشی را پشت سر می گذاشتم، اما آرام آرام این زندگی شیرین و بی دردسر، روزبه روز به کامم تلخ تر می شد. شاید برایتان این سؤال پیش بیاید که امکانات مادی و مشکلات اقتصادی یا تنهایی من در منزل مرا دلتنگ کرده بود و به همین خاطر من نسبت به زندگی دلسرد شدم، اما اینطور نیست. این ...
له شدن شانه های ظریف زنانه زیر بار سهمگین زمانه
تا چراغ خانه اش گرم بماند و بتواند خرج 5 فرزند خود را دربیاورد. حفصه در گفتگو با خبرنگار برنا داستان کولبری خود را اینگونه روایت کرد و گفت: 3 دختر و 2 پسر دارم و در مریوان زندگی می کنم. شوهرم با کولبری خرج خانه را درمی آورد تا اینکه یک روز پایش روی مین رفت و زندگی ما همان جا متوقف شد و برای همیشه خانه نشین شد و خرج بسیار زیادی برای درمانش روی دستمان گذاشت هرچند که دیگر مدتهاست بیچاره ...