خروجی هیچ یک از دانشکده های دامپزشکی ما دامپزشک توانمند نیست
سایر منابع:
سایر خبرها
الهویی: با دوربین ناسا هم آن صحنه پنالتی نبود!/ مهاجری: از داوری ضرر کردیم
شکر با یکسری جوان سربلند بودم. اگر می خواستیم جدی نگیریم نباید شرکت می کردیم. من واقعاً از جوان هایم گلایه دارم که از این فضا خوب استفاده نکردند. وی در رابطه با اینکه آیا مس در این فصل به لیگ برتر صعود می کند، عنوان کرد: تمام نیت باشگاه، مردم و کادر این است که به لیگ برتر صعود کنیم. این یک خرد جمعی می خواهد که باید بعد از چندین سال در کرمان صورت بگیرد. انتهای پیام/ ...
طرح | والدینتان را خشنود کنید
دریافت طرح در اندازه اصلی انتهای پیام
تاوان عشق خیابانی به یک زن مطلقه
مرد 37 ساله که مدعی بود همسر و دو فرزندش او را به شدت کتک زده و از خانه بیرون انداخته اند، درباره قصه عاشقی خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: روزی که با مهرانه آشنا شدم، دو دختر 2 و 4 ساله داشت و به دلیل اعتیاد همسرش از او طلاق گرفته بود. در همان روزهای اول آشنایی چنان شیفته اش شدم که هیچ گاه به مشکلات آینده نمی اندیشیدم. اصلا برایم مهم نبود که من جوانی مجرد هستم و همسرم شش سال از من بزرگ تر ...
درمان کرونا فقط با 5 هزار تومان!
مطالعات خود، دارو را هم قرار و بر آن کارآموزی بالینی انجام دهند. به گفته او آنچه درباره کرونا اهمیت دارد این است که 99 درصد بیماران ممکن است بدون هیچ علامتی بهبود پیدا کنند و برخی یا علامتی ندارند یا دچار علایم خفیف می شوند و اصلا نیازی به بستری ندارند. او اشاره می کند که بیشتر دارو های گیاهی که در این حوزه وجود دارند می توانند علامت های بیمار مثل تنگی نفس، سرفه، بدن درد، سرگیجه و... را بهبود ...
روایتی از آنها که شغل شان را دوست ندارند
تهران (پانا) - دوست ندارم راننده باشم. اصلاً از رانندگی خوشم نمی آید. شغل اصلی ام هم رانندگی نیست ها. من در واقع نجار هستم. پدر خدابیامرزم هم نجاری داشت و من کنار دست او کار یاد گرفتم. در فکر این بودم که یک تولیدی مبل راه بیندازم. دنبالش هم رفتم اما آنقدر سنگ جلوی پایم افتاد که بی خیالش شدم. یک مدت هم به سرم زد بروم ترکیه و آنجا کار کنم چون به هرحال به کار چوب واردم و به استادکار نیاز داشتند. ...
اولویت واکسن به خانواده کادر درمان امکان ندارد
دلیل روایت ناقص از یک فرد دیگر باشد. وهاب زاده یادآور شد: در بیمارستانی بودم که یک پرستار گفت مثلا فلان شخص واکسن را تزریق کرده است. به سرعت این مسئله را پیگیری کردم و متوجه شدم این مسئله سوء تفاهمی بیش نیست. باز هم تاکید می کنم که لیست های افرادی که در اولویت تزریق واکسن کرونا هستند در چهار مرحله کنترل می شود و به همین دلیل اصلا ترزیق واکسن به اعضای خانواده کادر درمان اتفاق نمی افتد مگر ...
مهریه بی نظیر تنیسور زن / داماد تهرانی طلاق داد
برای طلاق وقتی روبه روی نشست خودش را ورزشکار حرفه ای رشته تنیس معرفی کرد و گفت: تنیس را حرفه ای بازی می کردم و شناخته شده بودم. با همسرم در باشگاه آشنا شدم و ازدواج کردیم. برای این که نشان دهم مادیات برایم مهم نیست 1978 توپ تنیس را به عنوان مهریه تعیین کردم. اوایل از زندگی راضی بودم تا این که از ورزش حرفه ای خداحافظی کردم و بیشتر به زندگی می رسیدم. آن موقع تازه فهمیدم که من و همسرم به درد زندگی ...
ناصر عبدالرزاق/ چاپ، عشق، رنج
می دادیم. مدتی گذشت تا اینکه بعد از حدود یک سال تصمیم به فروش چاپخانه با کلیه وسایل گرفتم. لذا اقدام به فروش چاپخانه کردم اما باز همچنان به فکر راه اندازی چاپخانه ای دیگر بودم تا اینکه بعد از فروش چاپخانه توسط مرحوم صادق فشاری از مرحوم مرتضی نوریانی یک ماشین ملخی هایدلبرگ به مبلغ 16 هزار تومان با اقساط خریداری کردم و چون محلی برای نصب دستگاه نداشتم مرحوم تقی صبوری صاحب چاپخانه سعدی ...
گلیان: مسئولیت پذیری و تعهد را باید به صورت عملی به نسل بعد آموزش دهیم
مختلفی تجربه های بسیاری کسب کردم. بعد از 3 سال تعهد بلافاصله برای رشته مامایی شرکت کردم و قبول شدم و در سال 1357 فارغ التحصیل شدم . بلافاصله مجوز تهیه مطب گرفتم. در آن زمان مطب بنده در منزلم بود انقلاب تازه شروع شده بود و مردم به خصوص مادران باردار خیلی در خطر بودند. به همین دلیل پک هایی را برای افرادی که امکان آمدن به مطب نداشتند در منزل تهیه کرده بودم و زایمان های بسیاری در منزل انجام می دادم. سال ...
شما از همین الآن همسر شهیدی!+فیلم
خبرگزاری فارس گروه حماسه و مقاومت آزاده لرستانی : پیکرش بعد از 4 سال در یکی از روزهای سرد اسفند 98 به میهن بازگشت. از بازماندگان قافله شهدا در دفاع مقدس بود و برای شهادت آرام و قرار نداشت. با اینکه چند بار برای دفاع از حرم به عراق رفته بود، اما دلش راضی نبود تا اینکه پشت در دفتر سردار حاج قاسم سلیمانی 3 روز تحصن کرد، اما سردار برای او شرط گذاشت؛ شرطی که 20 روزه انجامش داد و راهی دیار عمه سادات شد ...
مادرانه شهید محمدرضا تورجی زاده
پدرت هرروز بدتر از روز قبل می شد، تا اینکه فوت کرد. مراسم خاک سپاری و سوم رو با همون حال رفتم. برای مراسم هفتم آماده می شدم که دردم گرفت و تو به دنیا اومدی. همه برای مراسم پدرت به تخت فولاد رفتن. از اون همه جمعیت، فقط یک نفر پیش من موند. لحظه ای دلواپسی و نگرانی رهام نمی کرد. درمانده و تنها شده بودم. خونه خراب شدنم رو به چشم می دیدم. مونده بودم بدون شوهر، با سه تا پسربچه شیطون و قدونیم قد و یک بچه ...
روایت دردی از جنس ازدواج در کودکی؛ تبعات تلخ
عصر ایران؛ نسترن فرخه - من 10 سالگی به اجبار ازدواج کردم، اصلا همسرمو دوستش نداشتم و بعد از مدت کوتاهی از هم جدا شدیم، اما با وجود این تجربه بدی که من داشتم، با خواهرم هم همین کارو کردن.به اجبار اونو به یک مرد خیلی بزرگ تر از خودش دادن، الان 15 سالشه و اصلا از زندگی اش راضی نیست ولی دیگه چاره ایی نداره. طبق آمار رسمی مرکز آمار ایران، در بهار سال جاری بالغ بر 7000 ازدواج دختر بچه 10 تا ...
ماجرای دیدار حسین و منیژه پس از 18 سال+ عکس
، خبرنگارها چند بار دورم جمع شدند؛ تلق تلق عکس می انداختند. پرسیدند: خانم لشگری، در این لحظه احساستون چیه؟ جوابی ندادم؛ فقط سکوت کردم. چقدر این سؤال برایم رنج آور بود. خسته شده بودم. سرگیجه و سردرد داشتم. به این نوع شلوغی ها عادت نداشتم. سال های سال زندگی ساکت و خلوتی داشتم. ما سه نفر انگار در یک تصادف شدید ضربه سختی خورده باشیم و بعد از هجده سال از کُما بیرون آمده باشیم. فقط احتیاج داشتیم ساعت ها ...
توضیح همسر جدید پیمان قاسم خانی در مورد یک تهمت
.... من تا قبل از آن دیدار اسم پیمان را در تیتراژها دیده بودم و کارهایش را می دیدم و اصلا با هم روبه رو نشده بودیم. بعد از آن بود که پیمان از من خواستگاری کرد. وی ادامه داد: من اتفاقا درباره ویدئویی که ایشان (بهاره رهنما) درباره ورود دخترهای جوان به زندگی افراد متاهل صحبت می کرد را سرچ کردم و دیدم. ایشان در آن ویدئو توضیح می دهد که دخترهای جوان نباید وارد زندگی افراد متاهل شوند. خبرنگار از او می ...
آن چه که از کبودِ صبح های اعدام نمی دانید
...، اعدام شدن. برای اعدام های گروهی، دو سه تا سرباز رو می برن و طناب ها رو می ندازن گردنشون تا زود کار تموم بشه، چون بعد از اذان، کار تمومه. منم اون روز یکی از اون مأمورا بودم و لحظه به لحظه اش رو یادمه. گردن سه تاشون طناب رو انداختم. همه چیز هایی که میلاد آن روز ها در زندان های تهران دید، بد نبود. توی حکمای قصاص، یکی دو بار بود که خانواده ی شاکی قاتل رو بخشیدن و خب حال خوبی داشتم، یکی ...
باغ وحش صُفه اصفهان در آستانه تعطیلی
شعار سال: باغ وحش صُفه سالهاست از رونق افتاده و در دو سه سال گذشته؛ وضعیت اسفناک حیواناتش؛ از قفس های کوچکشان گرفته تا افسردگی و بیماری روحی آن ها و نبود امکانات نگهداریشان، به عنوان یکی از داغ ترین موضوعات شهری در سال جاری مطرح بوده تا جایی که با انتشار تصاویر این مکان در فضای مجازی توسط کاربران، موضوع باغ وحش این دیار خاصه در شرایط کرونایی بر سر زبان ها افتاد و باعث شد کمپینی با عنوان "نه به ...
فلاح زاده: نیم فصل اول از لحاظ آماری بهترین دروازه بان لیگ بودم
شرایط را داشته باشد اما در حق این مردم ظلم می شود. متاسفانه بودجه صنعت نفت را به تیم های دیگر می دهند. خواهش من از مسئولان آبادان این است که نگاه ویژه ای به صنعت نفت داشته باشند. فلاح زاده افزود: مردم آبادان با این تیم زندگی می کنند و دیگر وقتش رسیده که مسئولان حرکتی انجام دهند. اگر مشکلات حل نشود دیگر نباید توقعی از بازیکنان و کادر فنی وجود داشته باشد چون ما در هفته های گذشته کیفیت فنی ...
پا به پای همسرم همراهش بودم
ابتدای انقلاب که آقای سعیدزاده وارد جریان مبارزات شد، برای شما سخت نبود؟ سختی هایش خیلی زیاد بود؛ چون بچه ها کوچک بودند و فقط دختر بزرگم دوم راهنمایی بود و دختر کوچکم هشت ماهه بود. بقیه بچه ها هم کوچک بودند و در مدرسه ابتدایی درس می خواندند. هزینه زندگی هم تقریباً تا موقعی که وی در منزل بود یا به مأموریت می رفت، ذخیره یک سال را برایمان می گذاشت، ولی بعد از اسارت خیلی سخت گذشت. به همین خاطر ...
یک خداحافظی تلخ در راه است
باخت مقصر بودیم چون تفکرمان، تفکر قهرمانی بود. شاید می بایست کمی بدبین می بودیم و بسته تر بازی می کردیم تا قهرمان شویم. *یکی از تلخ ترین اتفاقات زندگی ام همان شکست مقابل فولاد و از دست دادن قهرمانی بود. مورد دیگر نیز دوبار پارگی رباط صلیبی در یک سال بود. من در اوج دوران فوتبالم قرار داشتم که به یکباره روی زمین افتادم. روزهایی بود که به من خیلی بی مهری شد و تلفن من اصلا زنگ نمی خورد ...
قرار بود قشنگ ترین لحظه زندگی ام را تجربه کنم اما...
می بینم از رشته خودم خسته شده ام. این ماما ادامه می دهد: گاهی وقت ها می بینم که با بیمار بدرفتاری می شود یا او را کتک می زنند اما من همیشه مادر را دلدادی می دهم و می گویم اصلا ناراحت نشو چون قرار است زیباترین لحظه زندگی ات را تجربه کنی. بارها شاهد بوده ام که به مادری می گویند چرا شب به بیمارستان آمدی؟ یا چرا دوباره بچه دار شدی؟ اصلا اجازه نمی دهند زایمان روند طبیعی خودش را طی کند، ما هم که ...
کمبود تجهیزات داریم/از زمانی که وارد سافتبال شدم هیشه از جیب خودم خرج کردم
ای شوند تا مردم به سمت آن بیایند. در تیم ملی سافتبال حضور داری؟ بله، از سال اولی که وارد سافتبال شدم و به مسابقات رسمی رفتم عضو تیم ملی بودم و اردوها را شرکت کردم ولی تیم ملی به مسابقه ای اعزام نشده است. وضعیت تیم ملی سافتبال چگونه است؟ از سال 95 اردوهای تیم ملی را شرکت کردیم که سال 96 قسمتی از اردو در اصفهان برگزار شد، اما به خاطر نبود بودجه اعزامی ...
جزئیات تازه از قتل عام خانوادگی در بلوار ابوذر
شدم و تهدیدش کردم. صبح وقتی شوهر فریبا می خواست خانه را ترک کند، نقشه قتل او را کشیدم. من وقتی وارد خانه شدم قصدم کشتن نبود اما حالا که یک نفر مرده بود دو نفر دیگر هم باید می مردند تا راز این جنایت برملا نشود. با گلدان کریستال چندین بار به سرش زدم. جسد را به داخل حمام برده و بعد از حدود نیم ساعت، فریبا را هم به قتل رساندم. چرا اسید را به میان آوردید؟ بوی جنازه ها راز قتل را ...
رضا حقیقی: از پرسپولیس رفتم و در زندگی صفر شدم!
قرار داشت. درست است که فجر در آن زمان مشکلات مالی زیادی داشت ولی ما در رده سوم جدول قرار داشتیم در شرایط خوبی بودیم. بعد از آن من به پرسپولیس پیوستم . آن موقع مثل الان نبود که هر بازیکنی وقتی به پرسپولیس می رود می گوید من از اول پرسپولیسی بودم. وقتی به استقلال می رود می گوید من از اول استقلالی بودم. وقتی هم که به تراکتور می رود میگوید که من از اول تراکتوری بودم . ولی من از اول یک عشق داشتم و آن هم ...
انقلاب طلاق در منافقین چگونه راه افتاد؟
شدید با منافقین اسیر شدیم و به اسارت درآمدم و 17 سال در اردوگاه اشرف بودم. وی گفت: بعد از آن به من گفتند همه اعضای خانواده من مرده اند اما متوجه شدم زنده اند. ما فرار کردیم و به ایران آمدیم. به ما می گفتند که به ایران بروید اعدام می شوید اما این طور نبود. عزیزی اظهار کرد: در سلیمانیه فردی که می خواست فرار کند را به ماشین بستند و روی زمین کشیدند. در کرکوک افرادی که نمی ...
اشرف، زنی از سلاخ خانه شماره 28
مناسبی هم نداشتم. بعد از به دنیا آمدن فرزندانم به خانه برگشتم؛ چرا که هم توانایی رها کردنشان را نداشتم و هم اینکه از امنیت جانی فرزندانم می ترسیدم. بازگشتن من به خانه محسن باعث دلخوری و قهر پدرم شد، اما من چاره ای نداشتم، فرزندانم در آن زندگی کسی را نداشتند و من مجبور بودم به خانه برگردم. مسائل و مشکلات ما در تمام این سال ها ادامه داشت. دو مرتبه بینی دخترم را شکست. سر کار نمی رفت. در خانه با دوستانش ...
سند جنایت می خواهید؟ پاهایم را ببینید
سرباز وظیفه بودم و در درگیری شدید با منافقین اسیر شدیم و به اسارت درآمدم و 17 سال در اردوگاه اشرف بودم. وی گفت: بعد از آن به من گفتند همه اعضای خانواده من مرده اند اما متوجه شدم زنده اند. ما فرار کردیم و به ایران آمدیم. به ما می گفتند که به ایران بروید اعدام می شوید اما این طور نبود. عزیزی اظهار کرد: در سلیمانیه فردی که می خواست فرار کند را به ماشین بستند و روی زمین کشیدند. در ...
بابک مرادی : از زمانی که کودک بودم هدفم پوشیدن پیراهن استقلال بود
می خواهم تست بدهم و او قبول کرد. او من را در پنج پست به بازی گرفت و پذیرفت. من حتی یک سال به تیم شهرم شهرداری یاسوج رفتم اما بدترین انتخاب را کردم. هافبک استقلال اضافه کرد: شهر من هزار بازیکن مانند من دارد اما اجازه نمی دادند که بازی کنم. به خاطر اینکه از همان فصل هدف داشتم به استقلال بیایم تلاش کردم. من مطمئن بودم روزی پیراهن استقلال را می پوشم. خدا به من کمک کرد و پیراهن ...
پیام و ابومسلم مثل آب خوردن از بین رفتند
ای فوتبال، رؤیاها در سر پرورانده و سختی ها کشیده است. رجب صالحی از روزهای سخت نوجوانی و تلاش برای رسیدن به پیراهن پیام می گوید؛ روزهایی که ختم به خیر فوتبال شد. به وقت تولد دوم فروردین 1338 به دنیا آمدم و در محله عامل مشهد بزرگ شدم. 2 خواهر و 2 برادر هستیم که من فقط به سمت فوتبال رفتم. تعداد فرزندان 3 پسر دارم. شروع فوتبال در ...
در تعقیب موفقیت
. مدام نگران بودم نکند تئاتر قبول بشوم، چون علاقه ای به تئاتر نداشتم. مدام خودم را شماتت می کردم چرا تئاتر را هم انتخاب کردم. شهریور سال 1378 نتیجه کنکور سراسری آمد و من با رتبه 27 دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر، سینما قبول شدم. بعد از 10 سال ترک تحصیل و ادامه تحصیل مجدد و پنج سال درس خواندن و دیپلم گرفتن، آن روز بزرگ ترین روز زندگی ام بود که دانشگاه قبول شدم؛ آن هم در رشته مورد علاقه ام ...