سایر منابع:
سایر خبرها
جانبازی که باغ دار است / نیروهای عراقی پایم را قطع کردند
حفاظت از ایمان، ناموس و شرف، راهی جبهه های حق علیه باطل شد. روایت حاج حسین، قصه بی انتهایی از یک رفتن است که پای برگشت را از او گرفت؛ رفتنی که در حین مجروحیت در یک عملیات لو رفته سر از اردوگاه رژیم بعثی عراق درآورده و نامه ها را بی جواب گذاشت. حاج حسین خورده فروش جانباز 70 درصدی است که دو پای خود را در عملیات لو رفته والفجر مقدماتی از دست داده و تلخ تر از همه اینکه خود نظاره گر ...
شرح زندگی یک جانباز
تهیه کند؛ فردا برای نماز به حرم آمدیم، من که آرزو داشتم با همسرشهید ازدواج کنم در حالیکه وضو می گرفتم ازخدا خواسته خود را خواستم و همان روز خانمی را زیارت کردم که اکنون 35 سال است که پس از آنروز با ایشان زندگی می کنم. جانباز دفاع مقدس تصریح کرد: ما زندگی خود را با 5 سکه مهریه و خانه اجاره ای 30 متری آغاز کردیم و ایشان نیز همسر شهید پرافتخار عظیم فتحی هستند و آن پسر بچه 3 ساله فرزند این ...
پخش شیرینی بعد از قتل اعضای خانواده!
من سخت گذشت. هیچ کس را نداشتی؛ مثلا عمه یا خاله؟ عمه ام بود اما می گفت تو بزرگ شده ای و باید قوی باشی. می گفت خیلی ها بی مادر بزرگ شده و موفق شده اند. رابطه ات با پدرت چطور بود؟ رابطه ام با او خوب بود تا اینکه بزرگ تر که شدم یک بار تلاش کردم مادرم را پیدا کنم و با او تماس بگیرم. پدرم وقتی این موضوع را فهمید خیلی ناراحت شد و از آن روز به بعد رابطه ام با او بد شد ...
به خاطر یک مشت هورمون!
پایگاه خبری آوای رودکوف- وحید حاج سعیدی : دیروز توفیق نصیب شد با یکی از مسئولین ولایت مان در خیابان ها گشتی بزنیم و از داخل خودور ها اوضاع و احوال شهر را رصد کنیم. جلوی یک قنادی ملت صف کشیده بودند. مسئوول گفت: ملت بی فرهنگ را نگاه کن! برای شیرینی هم صف کشیده اند! - آقا بی فرهنگ کجا بود؟! این بندگان خدا جلوی داروخانه صف انسولین هستند که صف شان تا قنادی ادامه پیدا کرده! ...
سرداب سقای آب و ادب
داشته و علاوه بر اینکه او را در خانه امام علی (ع) قرار داده، به او در بین مسلمانان از بیش از سیزده قرن و نیم ،ماندگاری عطا کرده است به طوری که ضرب المثل اخلاص و اطاعت از یک طرف و مورد ارج خدوانددر دنیا و آخرت از طرف دیگر شده است. از جمله نعمت ها و راز هایی عجیبی که خداوند به حضرت ابوالفضل العباس ع ارزانی داشته، همان آب مبارک و گوارایی است که پیرامون مقبره شریف او قرار داشته و در سرداب این ...
این 56نفر در تاریخ ایران ماندگار می شوند/ پاداشمان را با دیدار آقا می گیریم
.... به همین سادگی داشتم فرصت مشارکت در تست بالینی واکسن ایرانی کرونا را از دست می دادم. دیگر اختیار اشک هایم را نداشتم اما در همان حال، باز هم ناامید نشدم و رو به آقای دکتر گفتم: من 2 هفته دیگه برمی گردم. و این اتفاق افتاد. به خانه برگشتم اما آنقدر به برگشتنم به محل قرنطینه داوطلبان اطمینان داشتم که دست به ساکم نزدم. از همان روز یک برنامه دارویی سخت منطبق بر طب سنتی را شروع کردم ...
رفسنجان شهر طلای سبز در یک نگاه / عکس
نظیر است. مجموعه ی حاج آقا علی به جز این خانه در رفسنجان، شامل بازار، آب انبار، مسجد، حمام نیز می باشد. دره راگه دره راگه یکی از پدیده های طبیعی زیبا و بی همتای شهرستان رفسنجان است و در مسیر گردشگری دو جاذبه مشهور اکوتوریستی استان یعنی کلوتهای شهداد و روستای دست کند میمند قرار گرفته و مشوق خوبی برای انتخاب استان کرمان به قصد طبیعت گردی است. این دره حاصل فرسایش آب ...
خنجری: وقتی دستم قطع شد خدا را شکر کردم
به گزارش خبرنگار ایکنا؛ روز ولادت قمر بنی هاشم حضرت ابالفضل العباس (ع) که تا ابد مفتخر به پرچمداری کربلاست، یادآور جوانمردی، جانبازی و از جان گذشتگی است و از همین روست که این روز را روز جانباز نامیده اند. احمد خنجری جانباز 70 درصد و پزشک که زندگی پرفراز و نشیبش با انقلاب و دفاع مقدس گره خورده است، از حال و هوای آن روز ها می گوید. از روز هایی که زمینه را فراهم کرد تا به عنوان یک جوان انقلابی وارد ...
شوهرم موهایم را تراشید و من گریستم
نگرانی نیست و همه چیز روبه راه می شود را از یاد نمی برم. دو هفته از اولین تزریق بسرعت گذشت و روز پانزدهم موهایم دسته ای کنده شد. البته بعدها وقتی دلم برای موهایم تنگ می شد می گفتم خوب شد روزی که می خواستم برای اولین تزریق به بیمارستان بروم، آخرین عکس با موهایی که هنوز نریخته بود را گرفتم. برای اینکه بتوانم مراقبت بیشتری کنم خانواده را راضی کردم که موهای سرم را بتراشند. مادرم راضی نمی شد ...
بازسازی صحنه قتل زن بابا در حمام
ام که خانه پدری ام بود، بگیرم. اما متوجه شدم که پدرم 2دانگ خانه را به نام او زده و وی نیز حاضر نبود خانه را تخلیه کند که آن را بفروشیم و سهم مان را تقسیم کنیم. بر سر این مسئله اختلاف داشتیم تا اینکه روز حادثه مخفیانه به خانه پدری ام رفتم. زن بابایم، داخل خانه خواب بود که با شنیدن صدایم بیدار شد. خواستم با او درباره ارثیه صحبت کنم که سر و صدا کرد و با من درگیر شد و من هم با چاقو ضربه ای به گردنش ...
جنایت های جنون آمیز
مبلغی پول نقد در خانه داشت. متهمان با اطلاع از این موضوع نقشه سرقت مرگ بار را کشیدند و دست به جنایتی فجیع زدند. آن ها بعد از قتل پول ها و هشت کیلو زعفران را سرقت کردند و گریختند، اما عاقبت دستگیر شدند و به جرم شان اعتراف کردند. این متهمان نیز اکنون در زندان در انتظار محاکمه هستند. جنایت در بلوار ابوذر در جنایت فجیعی دیگر مردی سه عضو خانواده ای را قربانی کرد تا بتواند سرقت کند ...
قربانیان یک تصمیم شوم
اما مرد جوان با تهدید، زن همسایه را به خانه اش فرستاد و با زدن چند ضربه چاقو، پسرخاله اش را به داخل خانه اش برد. دقایقی بعد مرد 38ساله با دستان خونی از واحد خارج شد و به سرعت با خودرویش فرار کرد. زن همسایه وقتی دوباره به راهرو آمد، با خون ریخته شده روی زمین روبه رو شد و موضوع را به پلیس اطلاع داد. با حضور ماموران، کسی در واحد طبقه هفتم را باز نکرد به همین دلیل با حکم قضایی ...
کرامات سید شباب اهل الجنه
را در اختیار کسی بگذارد اشکالی ندارد، و بعد از سؤال بر گشتند خانه. یک وقت دیدند در خانه باز شد پسرشان وارد شد، پسر می گوید. وقتی وارد منزل شدم دیدم مادرم مرتب به قد و بالای من نگاه می کند و گریه می کند، پدرم مرتب مرا مشاهده می کند اشک می ریزد گفتم: مادر چیزی شده؟ مادر گفت: پسر جان ما تصمیم گرفته ایم تو را با امام حسین علیه السلام معامله کنیم. پسر گفت: چطور؟ جریان را نقل کردند ...
لذت از نوروز در 4پرده
اگر کسی دهان باز می کرد و کاری لو می داد، غروب نشده پته اش روی داریه بود و حسابش با کرام الکاتبین. آن شب را دقیق یادم نیست که درست شب سال تحویل بود یا توی تعطیلات نوروز. پدرم کنار کار معلمی اش، چندتایی هم گوسفند پرورش می داد. هم سرگرمی برای ما بود و هم از زاد و ولدشان درآمدکی داشت. ما هنوز خانه مان را کامل نکرده بودیم و در یکی از اتاق های خانه بی بی زندگی می کردیم. جنگ بود. سرد ...
برگزاری اولین سالگرد عروج سردار شعبانی + نامه فرمانده سپاه به خانواده شهید
همپای پدرم در مناطق جنگی حاضر بود و چه خوب مزد این همراهی ر ا گرفت. از روزهای غربت در کشور غریب بگویم که پدر خانه اش را فروخت اما ریالی از بیت المال را خرج درمان همسر جانبازش نکرد... در همان روزها در خیابان های لندن بازهم پاسدار ولایت بود و پاسخ منافقین به اهانت کننده چادر مادر را خوب داد. از روزهای حضورت در سیستان بگویم؟ که چگونه اشرار را به زبونی واداشت و فقط خبری می آمد عملیاتی در پیش است و بعد صبر بود و صبر.... گفتنی است در ادامه این مراسم حاج سعید حدادیان به مدیحه سرایی پرداخت. انتهای پیام/ ...
100 سال با صابری | فوتبال دوستی که دوومیدانی کار شد
زندگی کرده است. او داخل خانه منتظر میهمانانش برای مرور روز های افتخار است؛ با کلاهی که به سر دارد و عصایی که به آن تکیه زده است. خانه اش سال هاست که از وجود همسر مرحومش خالی شده است. حالا او ساعت ها در روز تنها داخل خانه می نشیند و شاید بار ها پا در اتاق خاطره هایش می گذارد و ساعت ها آنجا، تاریخ را مرور می کند. منزل استاد صابری یک اتاق ویژه دارد؛ اتاقی که به گفته برخی، اتاق یک عمر افتخار است. کلید ...
نویسنده ای که بچه های رهبر با کتاب های او تربیت شده اند
تاب می خرم درباره آقا مهدی ما کمی گفتیم. بگذارید کمی هم خودش بگوید: من تا 20 سالگی نانی را می خوردم که مادرم توی خانه می پخت و لباسی را می پوشیدم که مادرم آن را با دست خود می دوخت. به همین علت چون مثل لباده بلند بود بچه ها مرا شیخ صدا می زدند! مختصر خواندن و نوشتن را توی خانه از پدرم یاد گرفتم و قرآن را از مادربزرگم. و باز سخن آقا مهدی: در خانه ما برنج اصلاً مصرف نداشت. فقط ...
رویای بهاری کودکان کار
خندد به پهنای صورت و باز فکر می کند که اگر می خواست نقاشی دیگری بکشد، چه چیزهایی را نشان می داد. من برادرم را می کشیدم که ماشین خریده و با آن ما را می برد خانه خاله ام در همدان و بعد با هم می رویم شمال یا مشهد. یک خانه هم می کشیدم که بزرگ بود و هر کسی اتاق خودش را داشت و دیگر کسی با کسی سر وسایلش دعوا نمی کند. زینب اما نقاشی رویاهایش شبیه مهسا نیست. من خواهرم را می کشیدم که از خانه شوهر ...
اخبار حوادث روز، 99/12/27
: پسر جوانی که به خاطر تقلب در بازی عصبانی شده و دوستش را به قتل رسانده بود به قصاص محکوم شد. این حادثه خونین تابستان امسال در حالی رخ داد که چند پسر جوان برای میهمانی به خانه یکی از دوستان شان رفته بودند، اما وقتی سرگرم پاسور بازی بودند با هم درگیر شدند و صاحبخانه به نام سعید به قتل رسید... ربودن صاحب رستوران با انگیزه انتقام در ادامه اخبار حوادث روز می خوانیم: شاگرد ...
منتخب سومین جایزه فرهنگی هنری شهید مهدی منصوب، معرفی شد
خواند و در زمان شهادتش، دانشجوی ترم سوم بود. او فوتبالیست و طرف دار تیم ابومسلم بود. به علاوه اهل کار و تلاش بود و در خاطرم نیست وقتش را به بطالت بگذراند؛ با اینکه خانواده مان از نظر مالی در رفاه بود، در زمان بیکاری با پیکان قرمزرنگ حاج آقا مسافرکشی می کرد و بعد از شهادتش خبردار شدیم دست به خیر بوده و بار ها به کسانی که نیاز مالی داشتند پنهانی کمک کرده بود. برادر شهید منصوب با بیان اینکه ...
بیت امام (ره) میان پاسداری از راه خمینی و اشرافیت کدام را انتخاب کرد؟
اتومبیل با راننده! حسن خمینی با عبور از زندگی محقرانه و توصیه های حضرت امام (ره) در داشتن زهد و ساده زیستی، نه تنها آن مرام و مسلک را به کنار گذاشت، بلکه زمینه اشراف گرایی را نسل به نسل در خانواده خود پرورش داد. شاید لازم است یک بار برای همیشه سید حسن خمینی برای مردم شرح دهد که فرزند او جز آن که نوه مرحوم حاج احمد خمینی است، چه فضل و برتری نسبت به سایر هم نسلانش دارد؟ بستن ساعت ...
از دندان مصنوعی تا آکواریوم های قیمتی!
دهد که خانمی ماهی یکبار برای تمیز کاری به خانه شان می آید و لوازم اضافی یا دست دوم شان را به او می بخشند. آیفون خانه بعدی را خانم مسنی پاسخ می دهد و هنوز کلام منعقد نشده در خانه را می زند و ما را به داخل دعوت می کند. متحیر و از ترس اینکه از فردا مد نشود که خانه ملت را به بهانه خبرنگار بودن غارت کنند از خانم مسن معذرت خواهی می کنم و می گویم لطفاً در را برای کسی باز نکند. او هم با لحن ناراحت می گوید ...
اعترافات مردی که همسر پدرش را کشت
خانه دخترش رفت. من هم که سرگردان بودم، به طرف منزل خواهرم در بولوار سیدرضی رفتم ولی کسی در خانه را باز نکرد. به ناچار به سمت بزرگراه امام علی(ع) آمدم و در آن جا به یک پاتوق استعمال مواد مخدر رفتم و مقداری شیشه کشیدم تا شب شد. حدود ساعت 21 بود که به سوی بولوار امامیه 13 حرکت کردم تا با زن پدرم صحبت کنم! به آرامی از پشت منزل و از روی دیوار همسایه که منزلی یک طبقه است، به درون حیاط خانه پدرم پریدم ...
شبی که منتظری عزل شد و به رهبری نرسید
.... آقای هاشمی نامه را از حاج احمد آقا گرفت و شروع کرد به خواندن برای آنها. هیچ کس دیگر هم از بیت امام آن وقت آنجا نبود. بعد حاج احمد آقا آمد و گفت امام می گویند بیایید. رفتیم در همان اتاق امام و امام نشسته و اخم کرده بودند. وارد شدیم و نشستیم. اگر منظره اتاق امام در نظرتان باشد، فرض کنید اینجا آن مبل بزرگی بود که امام این گوشه اش می نشستند، آقای هاشمی نشست همین پهلوی دست ایشان ...
گفتگو با نگار موقرمقدم درباره نخستین رمانش | دغدغه ام نشان دادن بلوغ فکری یک دختر جوان بود
کند در وهم بوده است. البته من هدفم این نبود که آن خطای پزشکی را ثابت کنم. ماجرای عاشقانه داستان چطور شکل گرفت؟ آیا از ابتدا در پی رنگ کار بود یا بعد آن را اضافه کردید؟ از ابتدا بود، ولی چیز های کوچک و جزئی در پی رنگ نبود. یادم هست در خوابگاه دانشجویی مان دیواری شکافته بود و بچه های آن طرف دیوار، اتاق مطالعه، خبر های آنجا را می روی کاغذ نوشتند و به اتاق این طرفی رد می کردند. این یکی ...
روایت تسنیم از خاطرات بازماندگان بمباران پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه
طیبه بود. دامن مادرم خونی بود، مادرم گریه می کرد و سرانجام مرا به اتاق عمل بردند. بعد که چشم هایم را باز کردم آرام آرام فهمیدم خواهرهایم و دختر عمویم شهید شدند. سید عباس حسینی که مادر، همسر و دو فرزندش را در پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه از دست داده است، با بیان اینکه آن زمان از خدا خواستم اگر بچه هایم شهید شده اند، تکه پاره نشده باشند گفت: سی و شش سال داشتم و همسرم سی و پنج ساله بود. همسرم ...
هر قدر ناز کنی...
خانه ای با 9 اتاق، دو حمام و دو سرویس بهداشتی و حیاطی که سه تا ماشین یک طرفش پارک می شد و یک طرفش راحت می شد یک گل کوچک نقلی بازی کرد و توی باغچه یک درخت خرمای سه چهار متری و یک پرتقال هفت هشت ساله هم تماشاچی بازی ات باشند . آن سال توی پاییز با سجاد تصمیم گرفتیم خانه را رنگ کنیم. از پاییز شروع کردیم . نیلوفرانه افتخاری تازه آمده بود. توی یک رادیو پخش یک کاسته سونی سفید رنگ کاست آلبوم ...
3 روایت از روز ترور حجاریان
نگذشته بود که احمد وحیدی، رئیس اطلاعات مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس اطلاعات سپاه و فرمانده سپاه قدس، در بیمارستان سینا، بر بستر حجاریان حاضر شد. خسرو تهرانی، مسعود حجاریان و مصطفی سلیمی نیز در آنجا بودند. آقای حجازی از بیت رهبری نیز در همان هنگام به بیمارستان آمد. وحیدی و حجازی پس از اطلاع از وضع وخیم حجاریان، بیمارستان را ترک کردند. در بازرسی وسایل حجاریان، نواری در اتاق او پیدا شد. در این نوار ...