زن جوان: آشنایی در فضای مجازی زندگی و آینده ام را به تباهی کشید
سایر منابع:
سایر خبرها
زن 19 ساله: وارد رابطه غیراخلاقی با دوست شوهرم شدم
این ها بخشی از اظهارات زن 19 ساله ای است که به دنبال شکایت همسرش پا به کلانتری رسالت گذاشته بود. این زن جوان که کوله باری از ندامت را به دوش می کشید و زندگی اش را در آستانه نابودی می دید، درباره سرگذشت گناه آلود خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: هنوز سال آخر دبیرستان را نگذرانده بودم که به اصرار پدرم پای سفره عقد نشستم. پدرم اعتقاد داشت دختر باید با چشم و گوشی بسته پا به خانه شوهر بگذارد ...
خلبان ارتش شاه که ضد شاه بود + تصاویر
دانشکده پرستاری تبریز قبول شدم و در آنجا با خواهر ابراهیم هم کلاس بودم که او باعث آشنایی ما شد. هنگامی که ابراهیم به من پیشنهاد ازدواج داد، از آنجایی که پدرم پرونده ضد شاه داشت و می دانست که فرزندانش به خاطر آن پرونده اجازه ازدواج ندارند، با ازدواج ما مخالفت کرد البته من آن زمان دلیلش را نمی دانستم. همسرم به دلیل سیاست های اشتباه شاه، چند بار استعفا داد، اما با آغاز جنگ تحمیلی به صورت داوطلب از پایگاه ...
مدافع حرمی که شهادتش به او الهام شد
انگشتر اینجا باشد و من می روم خانواده ام را می آورم. ما صبح روز بعد با آن خانواده تماس گرفتیم و گفتیم مشکلی پیش آمده و فعلا قصد ازدواج ندارم. یک هفته بعد در روز 16 آذرماه سال 85 مجید و خانواده اش آمدند. حرف ها را زدند، در ابتدا پدرم خیلی موافق نبود و سنگ انداخت. ما فقط یک جلسه با هم صحبت کردیم. بعد هم که نامزد شدیم بیشتر با خصوصیات اخلاقی او آشنا شدم. البته چون برادرم با او دوست بود می گفت: این ...
مدافع حرمی که شهادتش به او الهام شد/از شکست تکاوران تا اعزام به سوریه+ عکس
متعلق به این بچه هاست. پدر به روایت پسر طاها که زمان شهادت پدر تنها سه سال داشته و اکنون کلاس سوم ابتدایی است پدر را این گونه توصیف می کند: بابا خیلی خوب اسباب بازی ها را می ساخت، برایم یک حامر ساخت، یک ماشین جنگی ساخته بود که بار را بالا می برد. وقتی اسباب بازی ها را می دید می دانست که هر کدام چطور کار می کند. با هم بازی می کردیم. موقع خواب رو به پدرم می خوابیدم. من اسباب بازی ...
یکی از هواپیماربا هایی که با پیگیری حاتمی کیا آزاد شد: هواپیماربایی که دزدی نیست!
می افتاد؟ (سکوت) شایع شده بود که شما در زندان ازدواج کردید. درست است؟ بله، سال 93 بود اما ازدواج موفقی نبود. من در زندان اوین و از طریق برادرش که به دلیل جرم مالی در زندان بود، با همسرم آشنا شدم. موضوع را با برادرش در میان گذاشتم و یک روز در واحد مددکاری زندان اوین با هم صحبت کردیم. بعد از صحبت، عقد کردیم و بعد از عقد دو سه باری به ملاقاتم آمد. اما بعدها متوجه شدم واقعیت های ...
روزگار جوانی 20 سال بعد
همسایه بالایی دانشجوها را بازی کردم. از فضای فصل اول چیزی به خاطر دارید؟ بله اتفاقا با بازیگرها خیلی دوست بودم. اگر خاطرتان باشد آقای سیامک انصاری یکی از همسایه های دانشجوها بود که من نقش پسر او را بازی می کردم. روزبه چه ویژگی هایی دارد؟ روزبه اصالتا اهل مشهد است و در این گروه پنج نفره تنها جوانی است که قبلا نامزد داشته و جدا شده و با این بچه ها هم خانه می شود. می توانم بگویم ...
تعرض مرد تعمیرکار به زن تنها
بود مرا زخمی کرد و سپس مورد تعرض قرار داد. آنقدر ترسیده بودم و حالم بد بود که بی هوش شدم و مرد تعمیرکار نیز از فرصت استفاده کرده و دست و پای من را با روسری ام بست. بعد هم شروع به سرقت وسایل با ارزش داخل خانه کرد و پول و طلاهایمان را به سرقت برده و متواری شد. زن جوان گفت: نمی دانم چقدر زمان گذشت، اما با صدای شوهرم به هوش آمدم. همسرم که از محل کارش برگشته بود چند بار زنگ خانه را می زند و ...
ماجرای 17 بار خودکشی یک قاتل!
روی چمن ها کوبیدم و گفتم تو اولین سیگار را به من دادی! از همان دوران نوجوانی شروع شده بود ولی زمانی که 17-18 ساله بودم و به دنبال هیجانات دوران جوانی می رفتم، از خانه مجردی یکی از دوستانم سر درآوردم و از آنجا بود که خلافکاری هایم شدت گرفت. حدود 15 سال قبل برای فعالیت های گازکشی به همراه برادرانم به زاهدان و بیرجند می رفتیم که از طریق یکی از بستگانم با همسرم آشنا شدم. چند بار ...
نامه ای به دوست و همرزم میدان جنگ
...، پدرم دو تا کیف داشت و در صندوق عقب را باز کرد و کیف ها را در آنجا گذاشتند، اسلحه داشتند ولی در کیف شان گذاشته بودند. من خم شدم که قفل پایین در را باز کنم که دیدم یک رفتگر دوید به سمت خانه ما و شروع به جارو زدن کرد. در همین لحظه پدر ماشین را روشن کرد و از در حیاط خارج شد و در مقابل خانه توقف کرد. من داشتم در را می بستم که دیدم رفتگر به سمت پدرم رفته و نامه ای را به او داده و چند ...
زنی خرمشهری که جنگ آواره اش کرد و هنوز بی خانمان است/ بعد از نابینایی بی سرپناه شدم/ پدر و مادرم در 11 ...
خانه او فرار کردم. وی در سن 12 سالگی کارتن خواب می شود. او می گوید: تا سال 90 در خیابان زندگی به شدت سختی داشتم و خیلی اذیت شدم. سال 88 بود که معتاد شدم، فکر می کردم اگر شیشه بکشم از غم و غصه رها می شوم، اما بدتر شد. آن موقع سرکار می رفتم و در یک تولیدی کار می کردم و شب ها در خیابان می خوابیدم. آن موقع هر نوع خلافی را انجام می دادم، مواد هم جابجا می کردم. وقتی در خیابان بودم تمام ...
یاس و انتظار در شعر شاعران ایرانی حرف اول را می زند
بعد از ازدواج، همسرم هم با شناخت، آگاهی و مهرش، مشوق و همراه من در دنیای شعر و انتشار اولین اثرم شد. باید اشاره کنم که پدرم در کودکی دائم ترانه های فولکلور شاملو و فروغ را برایم می خواند. بدیهی است اولین جرقه های شعر از آن روزها در وجودم روشن شد؛ به طوری که در سه، چهار سالگی ترانه ای کودکانه سرودم که می توان گفت به فضای اطرافم جان داده بودم. بعدها که بزرگ تر شدم، شاملو را می خواندم. در ...
کتاب سفر به سیارات ناشناخته – نوشته رابرت سیلوربرگ – بریده ای از کتاب برای تجدید خاطره
...> وقتیکه وارد ساختمان می شد و همینکه در را باز کرد یک آدمک ماشینی که فاقد صورت بود و چون قالب بنظر می رسید، اشعه نورافکنی را متوجه او کرد. در داخل ساختمان ایستگاه نورافکن های خیره کننده ای کار گذاشته بودند، که از بالا و پائین و مقابل و گوشه و کنار ترکیبی از نور های سفید، قرمز و سبز از هر سو چشم تازه وارد را می زد. برای لحظه ای ایوینگ گیج ایستاد. همه جور آدم در آنجا بودند. متوجه شد که چند ...
گزیده اخبار ایران و جهان/اخبار حوزه نماز در دانشگاه های فرانسه ممنوع شد
رهبر اخوان المسلمین را در یک آپارتمان مسکونی در منطقه التجمع الخامس واقع در شرق قاهره بازداشت کردند. یک منبع قضایی در این زمینه اعلام کرد: محمود عزت در خصوص پرونده معروف به حوادث دفتر ارشاد به حبس ابد محکوم شد، اگرچه اتهامات دیگری از قبیل تحریک به خشونت و تهیه سلاح برای در درگیری های خارج از مقر گروه اخوان المسلمین میان طرفداران و مخالفان این گروه در سال 2013 میلادی متوجه وی بود. دادگاه کیفری قاهره ...
معاون نیروی قدس سپاه:اوضاع فروش نفت خوب است/ موساد نتوانست من را در لبنان ترور کند
اینکه به او سر بزنند، پیش او بمانند. شاید 6 بار عمل کرد، عمل های بسیار سختی کرد و هر بار حدود 15-10 روز کم یا زیاد در بیمارستان بود، در این مدت تنها خودم شب ها در بیمارستان بودم، می خواستم به خانه بروم دوش بگیرم و برگردم، قبول نمی کرد، می گفت زنگ بزن لباس ها را به بیمارستان بیاورند و اینجا دوش بگیر. وابستگی بسیار زیادی به من داشت. مریضی بسیار سختی بود، بعد از اینکه دکتر اعلام کرد به هیچ عنوان ...
زن سرطانی در دام مهندس بیکار شیطان صفت
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا ، آبان 94 زنی 28 ساله با مراجعه به پلیس گفت: من به بیماری سرطان مبتلا هستم. امروز شرایط خوبی نداشتم و چون همسرم نتوانست به خانه بیاید، تصمیم گرفتم به خانه مادرم بروم. در خیابان یافت آباد منتظر ماشین بودم که یک پراید سفید رنگ جلوی پایم ترمز کرد. راننده مردی جوان بود. فکر کردم مسافرکش است برای همین سوار خودرویش شدم، اما راننده چند دقیقه بعد از مسیر منحرف شد و ...
محاکمه 5 متجاوز به زن شوهردار به عنوان “مفسد فی الارض” در مشهد
افشانه فلفلی، سرقت، شرب خمر و نگهداری مشروبات الکلی نیز روبه رو هستند که باید پاسخ گوی اعمال خود باشند. قاضی حیدری با اشاره به این که برخی از جرایم به صورت مستقیم در دادگاه های کیفری رسیدگی می شود، خاطرنشان کرد: اتهام تجاوز به عنف از جمله مصادیقی است که باید در دادگاه کیفری یک به آن رسیدگی شود و در پرونده معروف به خرچنگ های سیاه نیز هر پنج متهم با همین اتهام در دادگاه محاکمه می شوند و رای ...
احمد عزیزی/ لباس های اتو کشیده، دست های مرکبی
کار می کنند. من به محمد تذکر دادم که مواظب باشد تا آسیبی به کسی وارد نشود ولی به حرف من توجهی نشد. مدت کوتاهی پس از تذکر بود که از محوطه خارج شدم، هنوز از محل کار دور نشده بودم که به من خبر دادند دست یکی از بچه ها به نام احمد مؤذنی قطع شده است. او را برای مداوا به بیمارستان بردند و من نزد محمد رفتم و به او یادآور شدم که این بچه ها مثل فرزندان خودمان هستند و باید بیشتر مراقبشان باشیم. ...
توصیه قرآن در اختلافات خانوادگی + مسابقه
...> سال 1400 را به شما تبریک می گویم. ان شاءالله انواع خیرها و برکات را خداوند نصیب همه شما بفرماید. چون در نزدیک ماه رمضان هستیم عزیزان قبل از رمضان 1400 گوش می دهند، من مقداری در مورد نکات بسیار مهمی که در مورد قرآن است، مقداری که بین 25 دقیقه تا سی دقیقه هست می گویم. قرآن را در ذهن ما این است که کتاب آسمانی و مقدس است و برای تبرک می خوانیم یا با آن استخاره می کنیم یا رو کیف عروس می گذاریم ...
مستند داستانی باسکول؛ سایه درخت بی عار
، مهم آن است که تکه ای از وجود تو شده و همراهت خواهد ماند. زن برگشت و خسرو تنها ماند، زیر سایه درختِ بی عار. خسرو گفت: تنها نبودم، تنها شدم، وقتی که تو آمدی! این شعر راخسرو از مهری، شاعری جوان، از رادیو نفت آبادان شنیده بود. خسرو گفت: به او نزدیک نمی شوم، در او محو می شوم. این حس و حال را تا کنون تجربه نکرده ام. بعدها عاطفه گفت: افسوس، خسرو وقتی آمد، که رفته بود. وقتی دنبال ...