جوانی المثنی ندارد/ الان باید عروسی بچه من بود
سایر منابع:
سایر خبرها
سر بی گناهی که بالای دار نرفت/ نجات پسر ناشنوا از قصاص توسط یک روزنامه نگار و خیرین
نداریم و همه چیز به دست اوست؛ ما پسرمان را به خدا و همه امامان واگذار کردیم؛ کسی را جز خدا نداشتیم؛ بچه ما بی گناه بود. ویژه برنامه دعوت به تهیه کنندگی و کارگردانی مجتبی کشاورز، سردبیری محیا اسناوندی و حضور حجت الاسلام محمد برمایی کارشناس خانواده کاری از گروه اجتماعی شبکه یک سیما است که امسال با حفظ رسالت ذاتی خود یعنی پرداختن به مبحث مهم خانواده و با رویکرد اصلی نگاه ویژه به خاندان و بزرگ خاندان ایرانی در ایام ماه مبارک رمضان هر روز ساعت 19:15 پخش می شود. ...
روایت آخرین ملاقات خانم احتشام با نواب صفوی در زندان
ملاقات با عزیزانشان را ندارند؟ گفت: به وقتش اجازه ملاقات می دهم. من متوجه کنایه کینه توزانه او شدم و گفت: امیدوارم آن موقع، نصیب خانواده تو بشود. و فوراً گوشی را گذاشتم که نتوانند آن را ردیابی کنند و برای بنگاه دار مشکلی درست کنند. در آن زمان، آقای نواب در زندان عشرت آباد بودند. پس از سه روز از این اتفاق، به ما اطلاع دادند که به ملاقات آقای نواب برویم. من به همراه مادر آقای نواب، فاطمه ...
گپ و گفت با محمد صادق زاده مجری طنزپرداز و چاشنی پرداز برنامه تلویزیونی شب شرقی
مهدکودک ها، جشن های فارغ التحصیلی و دانشجویی شروع کردم، اما از سال 1384 وارد رسانه شدم و در ابتدا برنامه رادیویی ساعت کودکی و بعد ها برنامه های متعددی از جمله عطر عاشقی که ویژه برنامه ای درباره ماه محرم و صفر بود و همچنین برنامه روز نو نوروز را که در ایام تحویل سال و عید نوروز پخش می شد در سیمای استان خراسان رضوی اجرا کردم. ایستادن بر سکوی برترین مجری محمد صادق زاده که مجری خلاق ...
سلاخی کردن 4 نفر در تهران به خاطر زنی که همزمان 2 شوهر داشت!
یک سال قبل در حالی که برای تهیه داروی کم خونی امیررضا عازم تهران بودم سوار ماشین مردی به نام ابراهیم شدم. با او هم کلام شدم و خودم را مجرد معرفی کردم و گفتم عماد و امیررضا بچه های برادرم هستند. بعدا به آنها یاد دادم که من را جلوی ابراهیم عمه صدا بزنند.ارتباط من و ابراهیم زیاد شد و هر روز به من علاقه بیشتری پیدا می کرد.تا اینکه یک روز وقتی ترک موتور او سوار شده بودم، اسماعیل من را دید. شب ...
سر بی گناهی که بالای دار نرفت
و حسین آزاد شد. کسی را جز خدا نداشتیم در پایان پدر و مادر حسین خسروی درباره احوالات شان در آن زمان گفتند: ما در آن روزها فقط می گفتیم در برابر خدا هیچ راهی نداریم و همه چیز به دست اوست؛ ما پسرمان را به خدا و همه امامان واگذار کردیم؛ کسی را جز خدا نداشتیم؛ بچه ما بی گناه بود. ویژه برنامه دعوت به تهیه کنندگی و کارگردانی مجتبی کشاورز، سردبیری محیا اسناوندی و حضور حجت ...
خاطرات وکیل/ پول خون پدرِ ماه صنم ،معطل هویت اولیاء دم!
چشمان گریان ماه صنم و کوکب همراه با نگاهِ غمبار مادرشان سکانسی بود از تراژدی تلخِ مرگ پدر و یتیمی دختران،آنقدر تلخ که در واحد ارجاع پرونده ها توجه هر مراجعه کننده ای را به خود جلب می کرد.وارد اتاق دادیار ارجاع* که شدم از مکالمه ی ایشان با مدیر دفتر متوجه مشکل ماه صنم و خانواده اش شدم. پدر ماه صنم کارگر شرکتی شهرداری بوده که پیش از سپیده دم در حین نظافت بلوار چمران با خودرویی تصادف کرده ...
گفت وگو با معلمی که یخچال خانه اش را تخته ی کلاس کرد
... مناطقی نزدیک رودخانه. همانجایی که سیل آمد و بلندشان کرد. یک روز یکشنبه ای گفتند برای اینکه بیماری بیشتر شیوع پیدا نکند، مدرسه ها تعطیل می شوند، از همان روز از خانه به بچه ها درس می دهم. عُنصری، کودکی و نوجوانی را در همین محله ها پشت سر گذاشت تا امروز خانم معلم دختران باشد. به گفته خودش، دختر همین کوچه ها و پس کوچه هاست، با اشک ها و لبخندهای دختران دانش آموز غریبه نیست و به عشق آنها سال هاست ...
گفت و گوی با خانواده شهید جاویدالاثر؛ عباس باقری تشکری، فرمانده 18 ساله جبهه ها از گذشت و مردمداری تا ...
برادران دیگرم که می خواستند به جبهه بروند پدر و مادر مخالفت نمی کردند. برادرم همیشه به مادرم سفارش می کرد مانند مادر وهب قوی و استوار باشد. مادرم صبح ها در بیمارستان بودند و شبها در جهاد پشتیبانی خواهران. جمعه ها برای دروی گندم با جهاد می رفتند برای کمک به خانواده های رزمندگانی که در روستا زندگی می کردند در حالی که اصلا یاد نداشتند چطوری گندم ها رادرو کنند. و هر روز برای سلامتی رزمندگان در جبهه نذر ...
روایت عشقی که بعد از 32 سال به نتیجه رسید/ دامادی که امروز باید برای فرزندش عروسی می گرفت! + فیلم
به گزارش خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان ، شب گذشته دومین برنامه رمضانی دعوت پخش شد و قصه عشقی را روایت کرد که لیلی و مجنونش 32 سال طول کشید به یکدیگر برسند. کیومرث تیموری داماد 50 ساله درباره قصه عشقش گفت: در هفت سالگی متوجه شدم که دختر عمه ام را برای من نشان کرده اند. این در ذهن من مانده بود و همیشه فکر می کردم که نامزد دارم. وی افزود: منتظر ...
پسر ضد انقلاب اعدامی با محبت های شهیدچراغی عاشق انقلاب شد
، با یک خبر خوب از او استقبال کنیم. چون من فرمانده بخشی از ارتفاعات بودم، ایشان می خواست با هم هماهنگ باشیم و کار کنیم. از آن طرف هم با بچه های سپاه پاوه هماهنگ کرده بودیم. بعد از صحبت با شهید چراغی، یک قبضه خمپاره 120 را که خیلی سنگین بود، با زحمت به ارتفاعات منتقل کردیم. با همین خمپاره هر روز محل تجمع ضد انقلاب را در روستا های پایین دره چند نوبت بمباران می کردیم. یک روز صبح در ساختمان مقرمان بودم ...
آیا اسما می تواند روزی به عنوان رئیس جمهور، جانشین شوهرش شود؟
تابستان سال گذشته عکسی از بانوی اول سوریه در شبکه های اجتماعی منتشر شد. در آن زمان، نیروهای دولتی در شمال غربی سوریه در حال قلع و قمع آخرین گروه های شورشی بودند. این تصویر، اسما اس د، شوهرش بشار اسد و سه فرزندشان را نشان می دهد که در بالای تپه ای ایستاده اند و سربازان در کنارشان ایستاده اند. بشار، یک تی شرت یقه دار و کاپشنی روی آن پوشیده و کفش ورزشی به پا دارد. اسما با شلوار جین سفید، کفش ورزشی و نوعی عینک آفتابی خلبانی مورد علاقه افراد قدرت ...
راه سرخ از سینه دشت نبرد می گذرد
.... جان کودکانه من، چون بره گوزنی هراسان، راه و جای گریزی هم نداشت. با چنین جهانی، نه تنها چشم درچشم، که باید سینه به سینه می شدم. برای ربودن پاره نانی از میانه دست و بال دیگران، برای بودن و شدن، باید جنگیدن می آموختم. باید گلادیاتور می شدم، تا بتوانم نانی بخورم و در غفلتی بی جبران، شکار گلادیاتورهای جامعه و جهان سرمایه داری نشوم. هاوارد فاست شدنم، به آسانی رخ نداد: داستان ها دارد... ...
عروس قاتل پای چوبه دار بخشیده شد / در زندان کرج رخ داد
اعتراف به قتل در مقابل بازپرس جنایی گفت: همسرم معتاد بود و به هر بهانه ای من و دختر کوچکم را کتک می زد. از دست او چندین بار شکایت کردم و حتی می خواستم جدا شوم اما بی فایده بود. گاهی اوقات هم به من تهمت می زد، درگیری های ما ادامه داشت تا اینکه روز حادثه امیر دخترمان را برای خرید بیرون فرستاد. زمانی که دخترم برگشت امیر از او باقی پول را خواست و بچه ام گفت سیگار گران شده و باقی مانده ای نداشت. او هم به ...
ماجرای خبرنگاری که ناخواسته پرستار کرونایی ها شد + تصاویر
...: تو به بقیه گفتی دهه هفتادی هستی، اما سال تولد واقعی ات 84 است، چرا؟ _ الآن از اینکه دهه هشتادی هستم خیلی خوشحالم، چون هیچکس باور نمیکرد ما از پس بخش قرنطینه بربیاییم و جامعه دید بدی نسبت به دهه ما داشت، ولی حالا به دهه هشتادی بودنم افتخار می کنم و دوست دارم یک حرفی را به بچه مسجدی و هیئتی ها بزنم. _حتما، بگو _ببینید این همه شهادت شهادت می گوییم که فقط برای ...
بیژن درویش کجوری/ همیشه استاد
1342 به عنوان برنامه ریز و محاسب تولید در یکی از مؤسسات بزرگ صحافی مونیخ به نام اولدنبرگ (Oldenburg) مشغول به کار شدم. این موسسه با داشتن هزار و پانصد کارگر صحاف بزرگ ترین مرکز تولید کتاب در آلمان است. در همان سال برای برنامه ریزی و راه اندازی رشته چاپ در یکی از هنرستان های مشهور ایران با همکاری مسئولان روابط فرهنگی ایران و اتریش و نیز به دعوت وزارت فرهنگ اتریش برای همکاری با متخصصان کشور در این ...