سایر منابع:
سایر خبرها
17 ضربه قمه برای تنبیه خواهری که طلاق گرفته بود
حادثه 24 - پرونده دو برادر که متهم هستند خواهر مطلقه شان را با ضربه های قمه تا یک قدمی مرگ کشانده اند در حالی در دادگاه کیفری استان تهران تحت رسیدگی قرار گرفت که زن جوان از شکایت خود صرف نظر کرده است. رسیدگی به این پرونده از 5 سال قبل و با شکایت دختر جوانی به نام مینا از 2 برادرش آغاز شد. مینا در توضیح ماجرا به مأموران گفت: خواهرم سیما از همسرش طلاق گرفته و در تهران خانه ای اجاره کرده ...
سلاخی کردن 4 نفر در تهران به خاطر زنی که همزمان 2 شوهر داشت!
یک سال قبل در حالی که برای تهیه داروی کم خونی امیررضا عازم تهران بودم سوار ماشین مردی به نام ابراهیم شدم. با او هم کلام شدم و خودم را مجرد معرفی کردم و گفتم عماد و امیررضا بچه های برادرم هستند. بعدا به آنها یاد دادم که من را جلوی ابراهیم عمه صدا بزنند.ارتباط من و ابراهیم زیاد شد و هر روز به من علاقه بیشتری پیدا می کرد.تا اینکه یک روز وقتی ترک موتور او سوار شده بودم، اسماعیل من را دید. شب ...
بقایی تحمل زندان را نداشت + عکس
است که داوری هم تا پیش از این در تمام مواضع خود بر واهی بودن آنها تاکید داشته و با دهها دلیل و برهان اثبات می کرد که حکم صادر شده علیه بقایی ظالمانه بوده و در این مدت هم موضوع جدیدی به همان اتهامات واهی قبلی افزوده نشده است . وی در پاسخ به اینکه آیا احمدی نژاد با بقایی و مشایی ملاقات دارد گفت: بله اتفاقا همین یکی دور روز گذشته که بنده در بیمارستان به ملاقات بقایی رفته بودم احمدی نژاد هم ...
رستگاری فوتبالیست تیم مهاجران جنگ زده آبادان در جزیره مینو
...، به گروهان رزمی امام سجاد (ع) در جزیره مینو فرستاده شد. او عشق والایی به شهادت داشت که در نهایت ظهر روز 16 اردیبهشت 64، مصادف با نیمه شعبان به شهادت رسید. آنچه پیش رو دارید ماحصل همکلامی ما با مهرانگیز جلالی خواهر شهید ابراهیم جلالی است. اهل کجا هستید؟ ابراهیم فرزند چندم خانواده بود؟ برادرم ابراهیم متولد 1343 آبادان بود که در شب 19 ماه مبارک رمضان در حالی که مادرم روزه بود ...
گفت و گوی با خانواده شهید جاویدالاثر؛ عباس باقری تشکری، فرمانده 18 ساله جبهه ها از گذشت و مردمداری تا ...
آقا چه بود؟ پدرشان بسیار سخاوتمند بود و همیشه به مردم کمک می کرد. بچه هایش هم همین طور هستند. عباس که از پدرش هم جلو زده بود. سپاهی بود اما همه حقوقش را به رزمنده ها می داد. هرچه که در خانه بود به آنها و مردم محل کمک می کرد.آن زمان من تک و تنها با دوتا بچه کوچک، فقط با یک چراغ نفتی خانه راگرم و با همان هم غذا درست می کردم. عباس همیشه نفت منزل را به همسایه ها می داد. گاهی همسایه ها می گفتند ...
روایتی از نخستین شهید خلبان نیروی هوایی ارتش/ وعده میدانی که محقق نشد
...> خانم شیخ حسنی اضافه می کند؛ آن روزها با اینکه جنگ بود ولی هر روز در تماس بودیم، می گفت اگر امام راحل دستور بدهند خودم یک نفره خاک دشمن را توبره می کنم. این خواهر شهید به روز شهادت برادرش اشاره می کند و می گوید: ساعت 2 بعدازظهر 31 شهریور ماه سال 1359 بود که برادرم با همسرش تماس گرفت و گفت؛ من خیلی گرسنه هستم میز ناهار را آماده کن! ناگهان صدای مهیب بمباران همه جا را پر کرد، او دوباره با ...
دامادم با زنان دیگر رابطه دارد
روزی که در آن شرایط آشفته بازار زندگی ام، دو برادر از دخترانم خواستگاری کردند، خیلی خوشحال بودم چرا که احساس می کردم آن ها در کنار یکدیگر خوشبخت خواهند شد اما با گذشت 10 سال از این ماجرا، حادثه ای رخ داد که ... زن 53 ساله که برای چاره جویی درباره ماجرای طلاق دختر بزرگش وارد کلانتری پنجتن مشهد شده بود، در تشریح زندگی نابه سامانش به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: 17سال قبل تصمیم تلخی در ...
رزق شهادت حسین از خادمی امام حسین (ع) بود
.... تصویر شهید حسین شبانی این روز ها خانه بسیاری از اهالی روستا را مزین کرده است؛ مردمی که با تمام وجود در تلاشند که رهرو واقعی شهدا باشند. متن پیش رو حاصل همکلامی ما با مهدی شبانی، برادر شهید حسین شبانی است که در 22 فروردین 62 در منطقه شرهانی به شهادت رسید. رزق حلال و عشق به امام حسین متولد سال 1337 و فرزند دوم خانواده بود. ما چهار خواهر و سه برادر بودیم. خانواده ما اهل ...
شهید ابراهیم هادی گمنام می ماند!
با یاد و توسل به پاکی برادر شهیدش گره خورده است. حس غرور به داشتن برادری چون ابراهیم در صدایش موج می زند؛ مگر می شود خواهر شهید باشی آن هم از جنس پهلوان ابراهیم و بر خود نبالی! شادی ابراهیم در گمنامی است خانم زهره هادی فرزند ششم و آخر خانواده هادی است. او که نسبت به دیگر اعضای خانواده کمتر حضور شهید هادی را درک کرده است، درباره برادرش می گوید: ایشان اگرچه عمر کوتاهی داشت اما ...
ماجرای نادرترین تصادف قرن راننده مشهدی!+ عکس
.... دنبال تاریخ دقیق وقوعش هم که باشید، می رسید به چنین روز هایی در 50 سال پیش. حالا، اینجا خانه مردی است که بیش از آنکه او را به محمدحسن روبندفروش بشناسند، به حسن طیاره می شناسند؛ آن هم به دلیل سانحه ای که تنها قهرمانش اوست؛ محمدحسن روبندفروش در ساعت 16 آن جمعه برای آوردن خانواده اش از رباط طرق واقع در هفت کیلومتری شهر مشهد در جاده نخریسی در حال رانندگی بوده است که با هواپیمای ...
هوای این میهمان های غم دیده را داشته باش!
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: خوب من سلام. ای رفیق از خودم به من نزدیک تر! ای یگانه خدایی که در تاریک ترین لحظه های زیستن امیدم تویی. خوشحالم دارمت. خوشحالم بنده معبودی، چون تو هستم. چون تویی آرام و مهربان. بخشنده و صبور. بار ها خطا کردم و تو بخشیدی. فراموش کردم ولی تو یادم بودی. خدایا من در رفاقت با تو کم گذاشتم. راستش را بخواهی یک جا هایی تو را ندیدم یک جا هایی نخواستم ببینم و جایی ...
خاطرات سرایدار افغان از خرید مجسمه هایش توسط نوید محمدزاده
خانه سرایداری ساکنم چون روح آن ساختمان و کمک ساکنانش بود که باعث شد بتوانم کنار سرایداری، کار مجسمه سازی را هم پیگیری کنم. این مجسمه ساز افغان درباره خرید مجسمه هایش توسط نوید محمدزاده بیان کرد: روزی مشغول کار مجسمه سازی بودم که فرشته حسینی یکی از هموطنان بازیگرم، تماس گرفت و خواستار دیدار شد. وقتی فرشته حسینی به انبار مجسمه ها آمد، یک جوان خوش برخورد هم همراهش بود که مدام قیمت مجسمه ها ...
سر بی گناهی که بالای دار نرفت
نفر به قتل رسید؛ آن زمان من در مشهد زندگی می کردم و در روستا نبودم تا اینکه یکی از اقوام با من تماس گرفت و گفت که برای برادرت چنین اتفاقی افتاده است؛ از سر نگرانی شبانه به روستا آمدم؛ برادرم حسین و باجناق مرحوم با هم دوست بودند؛ همسر مقتول در ابتدا چند نفر را به عنوان مضنون و قاتل معرفی کرده بود اما به دلیل نبودن ادله کافی همه آنها را آزاد کرده بودند. فاطمه خسروی افزود: ما با خانواده ...
فارسی در آشپزخانه، ریاضی در اتاق خواب!
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران در ادامه نوشت: ویروس کرونا خواندن و نوشتن بچه ها را حسابی تحت تأثیر قرارداده. شاید شما هم ویدئوهایی از بچه های کلاس اولی در فضای مجازی دیده باشید که مثلاً گیلاس را پرتقال می خوانند و صابون را بشکه. تصاویری که نشان می دهد امسال برای آنها سال خوبی نبوده و چندان از خواندن و نوشتن بهره ای نبرده اند. راستی این بچه ها در سال های بعدی امکان جبران این خسارت را دارند؟ چه باید کرد؟ مشکلات والدین با مدرسه آنلاین ...
سحری می خوردیم که خبر رسید مادر شهید شده ام!
همیشه 20 روز قبل از محرم دفترش را آماده می کرد و مداحی در آن می نوشت. الان هم جوانان و دوستانش می آیند و از روی همان دفتر روضه خوانی می کنند. در ایام ماه مبارک رمضان هم فعالیت های مذهبی داشت. بسیار باحیا بود. از ارتباط نابجا با نامحرم دوری می کرد. روی حجاب هم بسیار تأکید داشت. پسرم ارادت و علاقه زیادی به امام خمینی (ره) داشت. روی در و دیوار خانه ما پر بود از عکس های امام خمینی. یک کمد فلزی داشتیم که مهدی اسباب بازی هایش را در آن می گذاشت. بعد ها عکس های امام و آقای خامنه ای را دوربر می کرد و می چسباند به کمد. ...
ناگفته های نیکزاد؛ از رد پیشنهاد وزارت در دولت روحانی تا ماجرای تتلو
برادران دیگر هم شاید در فرهنگ بوده اند در عمران نبوده اند . شما اگر کسی را می شناسید که در رده عالی عمرانی و سیاسی و فرهنگی بوده است ما تسلیمیم . من قوه مجریه را کاملا می شناسم و با بقیه حوزه ها هم، چون مسئولیت ملی و منطقه ای داشتم آشنا هستم . وقتی آقای خاتمی رئیس جمهور شد من در اردبیل مدیرکل دفتر فنی بودم و قرارشد کلا از دولت به صداوسیما برویم اما با پیشنهاد استاندار وقت به مدت ده روز ...
انگیزه مشترک منجر به خلق رمان بی همگان شده است
رمان بنام بی همگان شده است. خانم ریحانه ابدی شما چطور؟ بنده از کودکی بسیار اهل خیال پردازی و داستان پردازی بودم. به طوری که در بسیاری از مواقع هنگام مرتب کردن اسباب بازی هایم با آنها صحبت می کردم و همچنین شخصیت سازی و داستان پردازی انجام می دادم. بعدها که با برادر کوچکترم همبازی شدم، یکی از سرگرمی های دلچسب برای ما این بود که من به جای وسایل بازی برادرم، صحبت و داستان گویی می ...
قرآن کریم؛ واپسین سنگر دختر مظلوم روستایی
به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، 40 عید را به چشم دیده است، روزهایی که اغلب در سختی و تنگنا گذشته اما همواره طی این مدت با سنگ صبورش، مشکلات و سختی ها را گذرانده است. نرگس ما در خانواده ای پرجمعیت و مذهبی در روستای وراوی دیده به جهان گشود، 6 خواهر و سه برادر با کارگری ساده پدر، سبب شده بود از همان ابتدا فرزندان با رنج و سختی بزرگ شوند. به گفته خودش از همان دوران کودکی پدر ...
قصه تماشای تلویزیون در روزهای دور
...؛ البته خانواده هایی که در این سریال حضور داشتند متعلق به سال های ابتدایی دهه 70 بودند، با ویژگی ها و نشانه های آن دوران. این بازیگر درباره اینکه چقدر این شخصیت را دوست داشت و با آن همذات پنداری می کرد، می گوید: سریال باغ گیلاس دومین کار من در تلویزیون بود. آن قدر از حضور در این سریال و جلوی دوربین رفتن خوشحال بودم که اصلا به این موضوع فکر نمی کردم. آن سال ها بازیگر جوانی بودم که در ابتدای راه ...
یادی از او یک فرشته بود با خاطراتی از حسن جوهرچی
هم عشق نورزیم، نمی توانیم کار کنیم همه مثل خواهر و برادر به هم کمک می کنیم. نمی دانید برای فوت حسن من چه کشیدم، رفیقم بود. توکلی در پایان خاطره ای طنز از چگونگی حفظ متن توسط خودش و دشواری های ساخت سریال او یک فرشنه بود ، بیان کرد و گفت: در مسجدی که کار می کردیم، باید سریع صحنه ها را می گرفتیم، چون سحر نمازگزاران می آمدند. متن سکانسی را به سختی حفظ کرده بودم که متن جدیدی آمد و گفتند این ...
17 ضربه خونین با قمه به خواهر به خاطر مطلقه بودن!
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، این پرونده پنج سال قبل با شکایت دو دختر به مأموران پلیس ارجاع داده شد. خواهر کوچک تر که روناک نام دارد به مأموران گفت دو برادرش خانه آن ها را پیدا کردند و با ورود به خا نه و واردکردن ضربات متعدد چاقو خواهرش را در آستانه مرگ قرار دادند. درحالی که نازنین خواهر بزرگ تر در بیمارستان با مرگ دست وپنجه نرم می کرد، تحقیقات برای بازداشت دو برادر آغاز شد؛ اما ...
این مطالب از محمدرضا شفیعی کدکنی نیست!/ چند نمونه از جعلیات
گیوه های پدرم. آن سال نوروز، خواهرها و برادرهایم آمدند مشهد و پدر به همه آنها عیدی داد! به محمدرضا شفیعی کدکنی ارتباطی ندارد. این خاطره تا چند سال گذشته به کتاب درسی آموزش و پرورش هم راه یافته بود. [ریاضی دوم دبستان، چاپ 91، صفحه 72] محمدرضا شفیعی کدکنی اصلاً خواهر و برادری ندارد. ایشان تک فرزند است. مادر گرامی استاد وقتی محمدرضا سیزده ساله بوده فوت می کنند. محمدرضا شفیعی کدکنی ...
مرد خشن اتهامش را گردن برادر فراری اش انداخت
خانواده ام نکردم و بعد از طلاق یک شب مخفیانه همراه دخترانم و خواهر کوچکم به تهران آمدیم. شاکی ادامه داد: شب حادثه دو برادرم همراه شوهر سابقم به خانه مان آمدند و با ضربات قمه مرا به این روز انداختند. احتمال می دهم برادرانم با وسوسه شوهر سابقم این بلا را سر من آوردند، چون یعقوب گفته بود نمی گذارد زندگی راحتی داشته باشم. سپس مأموران شوهر سابق آن زن را شناسایی و او را بازداشت ...
قهرمانی که در بدترین زمان هم دست از عبادت خدا برنداشت/ برآورده شدن آرزوی یک نوجوان توسط خواننده معروف
برادرهایش را برعهده گرفته بود، قصه زندگی پر فراز و نشیب خود را اینگونه آغاز کرد: 13 ساله بودم که مادرم را از دست دادم. آن زمان برادر بزرگترم ازدواج کرده بود، اما 6 ماه بعد از مادرم او هم در یک تصادف فوت کرد و دو فرزند یتیمش به خانواده ما اضافه شدند. از همان موقع سرپرستی این خانواده را برعهده گرفتم و خودم را در حین کوچکی بزرگ می دانستم و در این راه پدرم هم حامی من بود. وی افزود: برای گذران ...
شیفته مردی شدم که 25 سال از من بزرگ تر بود
زن 25 ساله ای که مدعی بود بر خاکستر آرزوهای سوخته اش اشک می ریزد، با بیان این که زیباترین روزهای جوانی ام را با شعله هوس به آتش کشیده اند، درباره سرگذشت رویاگونه خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: هفت ساله بودم که پدر و مادرم به دلیل تفاوت های فرهنگی و خانوادگی طلاق گرفتند و من و برادر 4 ساله ام راهی منزل مادربزرگمان شدیم. در واقع من و برادرم قربانیان عشق و عاشقی کورکورانه پدر و مادرم ...
دعای مادر کلید استجابت آرزوی شهید تمام زاده شد
می کنیم. هر وقت مادرم خیلی دلتنگ علی آقا می شود، به یک روز نمی کشد که به خوابش می آید. برای آرامش دل، قرآن و احادیثی که در مورد جهاد در خدا هست را می خوانیم. مخصوصا آیه شریفه وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ . خانواده ما این مسیر را مقدس می شمارد و شهادت آرزوی همه ماست. همین امر آرام بخش دلمان می شود. گفت وگو از فاطمه سیفی ...
سرنوشت تلخ این خانواده/ ساز ناکوک زندگی این 4 معلول+فیلم و عکس
سفره خانواده می آورد، دخترها داشتند قد می کشیدند، ایران تاج چشم به راه قدم نورسیده بود، مهدی در خردادماه 62 به جمع 5 نفری خانواده پیوست همه چیز خوب پیش می رفت. بیماری ناشناخته در کمتر از 6 سال دو عضو دیگر به خانواده اضافه شدند، 6 سال از زندگی مهدی می گذشت که نخستین نشانه های بیماری بر اندام باریک و کشیده اش نمایان شد، هر روز وضعیت بدتر می شد انگشتان پاهایش همچون مادرش رفته ...
قربانت ایرج ؛ اثری درباره شهید ایرج بیات موحد
نوشته است: روی سخنم با ایرج است؛ پسر فریدون بیات موحد. نام مادرش شمسی سپهری است، فرزند دوم و پسر اول خانواده. خواهرش آذر از او بزرگتر است و رضا و مهدی و شهرزاد و علی از او کوچک ترند، خانه ای داشتند در زنجان، جاده همایون، بالاتر از دروازه ارک، با حیاطی بزرگ و دو باغچه سبز که دورش را گل های رُز رنگارنگ کاشته بودند و ایوانی که در قسمت شمالی خانه را پُر کرده بود. ایرج از آن دسته آدم هاست که مزاری ...