دنیای حیرت انگیز خیال و آرزوهای کودکی با جادوی سینما + عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته هایی از شهید مدافع حرم دزفول / شیوه متفاوت شهید ابوالقاسمی برای هدایت گنده لات ها
در ادامه سجایای اخلاقی، مرام و معرفت این شهیدمدافع حرم دزفولی،می گوید: نمازعشا تمام شده بود که یکی از بچه ها با اضطراب وارد سالن مسجد شد و گفت: بدو یین بیاین! یه مشت از اراذل و اوباش، ریختن تو حیاط مسجد و با بچه ها درگیر شدن! مثل فشنگ که از لوله ی تفنگ در می رود، به سرعت خودم را به حیاط مسجدرساندم. سر و صدای زیادی بالا گرفته بود و کار داشت به جاهای باریک می کشید. مسئله این بود که بچه ها ...
داریوش ارجمند: وقتی ویلن خریدم، پدرم گفت غلط کردی
همه جا سکوت محض است. ارجمند با اشاره به این که عثمان گفت من به تو دوتار یاد نمی دهم ، ادامه داد: من هم گفتم ببخشید من آبجی ندارم که به تو بدهم. او ادامه داستان را این طور تعریف کرد: خودم رفتم و شروع کردم از بچه های بجنورد و چندتایی که برای قوچان بودند، یاد گرفتن. آن زمان در ارشاد خراسان رئیس اداره امور هنری بودم. با شنیدن و نوار و این ها دیلینگ دیلینگی می کردم تا فیلم جست ...
مادری در زیر باران فریاد می زند
این داستان، به روح همه جانباختگان عزیز ویروس کرونا و خانواده محترم آنان تقدیم می گردد؛ داستان بیش از 66 هزار انسانی که درد شدید و نفس گیر قفسه سینه، سرفه های خشک و جگرخراش و تب و لرز سوزنده شان، آتش به جان مادران مهربان و داغدار ایران زمین زده است؛ مادرانی که در هر نماز، سر بر مُهر و سجاده سبز خدا می گذارند و به یاد عزیزانشان در سکوت و برای همیشه اشک می ریزند؛ کسانی که با درد و رنج بیماری جان سپردند و بی هیچ وداع و آیین بزرگداشت و مراسم سوگواری، غریبانه و درخلوت قبرستان درخاک آرمیدند و... رحم الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات... ...
مرگ وخون پشت مرزهای چالدران
بیل آهنی به سرش زده بودن که از سر و گوش و دماغش خون می اومد. وقتی بلندش کردیم، توی کفشاش پر از خون بود. پاهاش رو با چاقو زخمی کرده بودن. با لگد دندوناشو شکسته بودن و از دهنش خون می ریخت. توی شکمش لگد زده بودن و نمی تونست روی پا بایسته. انقدر حالش بد بود که اصلا منو نمی شناخت. یه کاپشن تنش بود که از کاپشن، خون می ریخت. وقتی نگاش کردم حالم بد شد. حتی نتونست دستم رو بگیره. با خودم گفتم بهنام مرد ...
زندگی من در مقام یک مصرف کننده
. درباره آخر ترانه هم می گوید: می تواند معنی اش این باشد که من یک آتش درست می کنم برای اینکه خودم را گرم کنم، این آتش از دکور خانه آن یار نبوده؟ اما این طور نبوده، معنی اش این بوده که من کل آن مکان لعنتی را آتش زده ام . امتیاز سفید بودن خانه ما یک قطعه خانه ویلایی یک طبقه است، تقریبا شبیه به خانه جلویی ما. این خانه ها را دو برادر ساخته اند که حالا هر دو از دنیا رفته اند. من این را از ...
بَری بی عرضه به بچه های ایرانی معرفی شد
... او در انتهای کتاب اول این مجموعه خود را از زاویه دید بری بی عرضه این گونه معرفی کرده است: جیم اسمیت باحول ترین غلط املاگیر کتاب های بچه ها در همه دنیا است. او از دانشکده هنر با نمره بیست فارغ التحصیل شد. (بهترین نمره ممکن) بعد از آن، کارهای زیادی کرد مثل بِرَندسازی برای یک سری کافی شاپ زنجیره ای، طراحی کارت ها و هدایای تبلیغاتی با نام کلوچه والد و ... . حالا در کنار غلط املاگیری، جیم پیشنهاد ...
از تجاوز به کودک 17 ماهه تا ناموس کشی/ نگاهی که زنان را ملک جنسی می داند چه تاثیری بر رفتار اجتماعی ...
و وارد ارتباط جنسی و عاطفی با دیگری شود. اینبار هم قاتل بعد از دو، سه ماه حبس با رضایت ولی دم یا همان پدر مقتول از بند رها شد. حالا هم در خبری جدیدتر نوزادی 17 ماهه به دلیل تجاوز پدر و خونریزی داخلی جان باخته است. شاید در نگاه اول به نظر برسد که علت مرگ این نوزاد با مرگ 2 دختر قبلی متفاوت است، اما حقیقت آن است که همه این قتل های منتصب به ناموسی بودن یا تجاوز های جنسی نسبت به زنان از ...
اشک های دلتنگی پیرمرد از دست دختر ته تغاری
پدر سرش را پایین انداخت و اشک در چشمانش حلقه زده بود. دراین لحظه دامادش با چرب زبانی جلو آمد و گفت: پدر آدم خوبی است و امروز... . پیرمرد که برآشفته بود، برخاست، صدایش را صاف کرد و گفت: من به جز این دختر دو بچه دیگر هم دارم. نمی توانم حق آن ها را ضایع کنم. برای آخرین بار می گویم تا روزی که زنده هستم، خانه ام را نمی فروشم. تمام خاطرات شیرین من و همسر خدا بیامرزم در این خانه بوده و ...
مبینا 13 ساله تنها بود که قاتل در خانه را زد/ هیچکس باور ندارد!
جان دخترش را دید که روی زمین افتاده بود. مادر مبینا وحشت زده و فریادزنان از همسایه ها کمک خواست و ماجرا به اورژانس گزارش شد اما دیگر دیر شده بود. با به دست آمدن شواهدی که نشان می دهد دختر نوجوان به قتل رسیده است، ماجرا به پلیس گزارش شد و تیمی از کارآگاهان جنایی جیرفت راهی محل حادثه شدند. رسید رازگشا در قتل مبینا امیری می گوید: زمانی که مأموران در حال بررسی برای پیدا کردن ...
مستجاب الدعوه داستانی کوتاه در حال و هوای مدافعان حرم
...، کیپ باشد و ساکت و آرام مثل پناهگاه .همان چیزی بود که می خواستم . ماتت برده بود فکر کردی پایم بخورد توی آپارتمان فسقلی قناصی که ته یک کوچه ی باریک علم شده بود می روم و پشت سرم را نگاه نمی کنم، حتی اگر به روی خودم نیاورم ، تلخ می شوم ، ولی اتاق را که دیدم گفتم :کی وسایلارو بیاریم ؟ کنار دستی ام خانمی است که مثل من تنها آمده ، می پرسد: اولین باره می آید پیاده روی اربعین ؟ -نه سال گذشته ...
یک زن موفق بلوچ با عضایی سفید
آن ها را توجیه کردم که ریختن زباله کار درستی نیست. به آن ها گفتم حداقل حالا که آمده ایم این جا تا از زیبایی دریا لذت ببریم با آشغال هایمان خرابش نکنیم! حیف این منظره زیبا نیست؟ با این همه آن ها به حرفم خندیدند و حاضر نشدند زباله هایی را که ریخته اند، جمع کنند و گفتند خودت این حرف را زده ای، خودت هم جمع کن! من همه را خودم جمع کردم و در سطل زباله ریختم. این اتفاق جرقه ای در ذهنم زد تا کم کم کارهایی ...
حساسیت دیپلماتیک
یک دفعه شروع شد. یک روز به خودم آمدم و دیدم درخت ها مرا که دیگر قدوبالایی به هم زده بودم به چشم خواهری نگاه می کنند و بهار که می شود قصد دارند کف مطالبات شان را با بانو می توانم وقت تان را بگیرم شروع کنند و کم کم بروند تا سقف مطالبات عشقم نهال های ما زیبا می شوند! و هرچه هم من با زبان بی زبانی بخواهم حالی شان کنم که من انسانم و اصلا زیرساخت های موردنیاز برای پذیرش گرده افشانی را ندارم به خرج شان ...
ماجرای عاشقی دو سالمند
خانه مان که زمانی هرروز پاتوق فرزندان و نوه ها بود و پس از فوت همسرم دیگر سوت و کور شده بود، زندگی می کردم. 53 سال با هم زندگی عاشقانه داشتیم که براثر بیماری آن خدابیامرز، تمام شد. این جای صحبتش با لبخند به حاج خانم نگاه می کند و ادامه می دهد: بالاخره خودم برای این که سربار بچه ها نباشم تصمیم گرفتم به خانه سالمندان بروم. ابتدا همه مخالفت کردند و با قهر و دعوا هرکسی می گفت باید به خانه من بیایی ...
واکنش معصومه ابتکار به شکنجه های پدر سنگدل دختر 17 ماهه
. من از این رفتارم بسیار پشیمان هستم و خودم را به خاطر این کار نمی بخشم. او در پاسخ به این سؤال که آیا زمان حادثه در منزل تنها بود گفت: من پنج فرزند دیگر هم دارم، اما آن روز بچه ها همراه مادرشان بودند و من و ساناز در خانه تنها بودیم. با اعترافات این مرد، همسرش به عنوان، ولی دم کودک 17 ماهه درخواست اشد مجازات برای همسرش را کرد. او گفت: من به جز ساناز پنج فرزند دیگر هم دارم. با ...
داستان زندگی لبوفروش
...، درست همان موقع یک بنز مشکی جلو پایمان ترمز زد،مرد چاق و شکم گنده ای از آن پیاده شد و مستقیم به طرف اصغر آقا آمد، سلام کرد و گفت:حاجی کل این بند و بساط لبو و بلالت چند؟ من و اصغر آقا همزمان نگاهی به هم کردیم و به هم لبخند زدیم.اصغر آقا حساب سر انگشتی کرد و رو به مرد بنز سوار گفت :... قابلتون و نداره، دیگه شب یلداست و منم می خوام برم پیش زن و بچه ام، شما پونصد بده، خدا بده برکت ...
آشنایی با چند مهارت در سبک زندگی برای انس دختران نوجوان با حجاب
.... اینکه اصلاً خدا کیست و چگونه باید او را به کودکان معرفی کنیم تا دستورات خدا را اجرا کنند. بله. این موضوع هم نکته مهمی است که باید به آن توجه کرد. این که با نگاه کلی به جامعه به این نتیجه می رسیم که متأسفانه خدا به عنوان حی ناظر برای بعضی از بچه ها و حتی بزرگ تر ها وجود ندارد و به همین شکل، دین هم به عنوان یک موجود زنده تلقی نمی شود. وقتی دین زنده نیست، حجاب هم به عنوان یک هنجار ...
زنی دور از خاورمیانه ای نزدیک
که مورد انتظار مدرسه و معلم هایم باشد چون از نگاه آن ها من دارای استعداد بودم و نباید با ازدواج حرام می شد. فکر می کردند با ازدواج زندگی ادبی من تمام می شود اما خوشبختانه این طور نشد. از 18 سالگی استخدام شدم و شدم معلم. بچه دار هم شده بودم، با این همه تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم. در دوره دکترا از آموزش و پرورش استعفا دادم و عضو هیئت علمی دانشگاه شدم. به نظر خودم در این سال ها عشق و جنونی نسبت به ...
آرزوی سفر مشهد یک کودک در جشن رمضان برآورده شد
رو هرشب مهمان های متفاوت از اقصی نقاط ایران دارد که قصه های جذاب و شنیدنی دارند. شب گذشته زینب پورابراهیم و بابک افرا میزبان آمنه بختیاری بودند. بانویی که با پشتکار و امید دست به کاری بزرگ زده است. بختیاری قصه زندگی خود را اینگونه شروع کرد: من بچه تویسرکان هستم. همسرم اعتیاد داشت، هرکاری کردم تا اعتیادش را ترک کن، اما موفق نشدم. یک روز که برای پیدا کردن نشانی کمپ آقایان جلوی کمپ ...
باران همچنان می بارید داستانی کوتاه از جایزه ادبی یوسف
گفت و سریع رو برگرداند. مرد در همان چند لحظه متوجه پلک های متورم و چشم های قرمز همسرش شد. شانه هایش افتادند. با عجله پرسید: چی شده؟ حالت خوب نیست؟ زیبا پشت به او با لحنی محزون و بی حال جواب داد: خوبم. چیزی نیست. مرد در را بست. با دست های پر که حالا سنگینی وسایل را بیشتر احساس می کردند، به فکر فرو رفت. بعد بدون سر و صدا بسته را کنار پادری گذاشت و گرفته و متعجب به ...
داستان / اوستا مختار
بیشتر کار کنم. از مغازه ها قرضی اجناس را خرید می کنم و دیگر در روستا آبرویی برایم نمانده است. چند قطره اشک از گونه هایش سرازیر شد. مرد کویتی که خجالت زده شده بود سرش را پایین انداخت و به ناخدا گفت و ناخدا که تمام حرف های اوستا را برای مرد کویتی ترجمه کرده بود حالا حرف های مرد کویتی را برای اوستا ترجمه کرد و گفت: حالا من اینجام، مسبب تمام بدبختی های تو. هر جور دلت خواست تلافی کن. اوستا اشک ...
موسیقی دان ها؛ جنون مندترین نوع از انواع هنرمندان
.... این را حتی در شکل وشمایل هنرمند ها می شود دید. در موهایشان و در فرم عضلات صورتشان و انحنای استخوان های صورتشان. می دانم که دارم شلوغش می کنم، ولی لذتش به همین است. یادم است اولین باری که لوریس چکناواریان را دیدم، حس می کردم در توضیح نگاه توضیح ناپذیری که در چشمانش بود و مو های نقره ای که مثل تاجی از کودکانگی و خلاقیت روی سرش می درخشید، تفسیر درست تری به ذهنم نمی رسد، همین طور برای شکل ...
خودت باش و چندتایی دروغ بگو
شعار سال :ریچل هالیس از زنان می خواهد تا دروغ هایی که دربارهٔ خود باور کرده اند را دور بریزند. اما دروغ هایی که خودش می گوید چه؟ لارا ترنر ترجمۀ: علی امیری مرجع: Buzz Feed News ممکن است این حرف به گوشتان خورده باشد که 10درصد زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و 90درصد آن، واکنش شما به آن اتفاقات. اگر قرار بود این حرف را فقط یک نفر بزند، آن شخص کسی نبود جز ریچل هالیس. اجازه بدهید او را به شما م ...
موفق تر از ماه عسل
حال همسرم همچنان رو به وخامت می رفت و من بسیار پشیمان بودم از اینکه چرا زمان را تلف کرده و دیر برای درمان اقدام کردیم. مهمان برنامه مثل ماه با روایت ماجرای لحظات سختی که در پایان مجبور به لوله گذاری شدند از توکل به خدا در آن لحظات سخت سخن گفت و اینکه چگونه همه چیز را به خدا سپرده و حتی در بدترین شرایط نیز امیدوار بوده است و حتی کارش به جایی رسیده که از پزشکان خواسته در صورت نیاز تنها جان مادر را ...
ماندگارترین عکسی که گرفتم از خانم زهرا سعیدی بوده است/ پشتکار رمز موفقیت عکاسی من بوده است
اگر درست و اصولی و آکادمیک ورود پیدا کنیم به طور یقین خروجی کار هم درست و اصولی خواهد بود. به هر حال عکاسی یک فن و هنر است و باید دوره های لازم عکاسی را آموخت تا با دقت عمل بیشتری به کار پرداخت. در کنار آموزش باید آزمون و خطا هم کرد تا با تجربه مفید و بهتری در این حرفه ادامه داد. آیا هر فردی می تواند بگوید هر فردی می تواند عکاس باشد و این فقط یک دکمه فشار دادن است. نظر شما به عنوان یک ...
روزه کله گنجشکی را به رسمیت بشناسیم/ماه رمضان را تبدیل به ماه جشن و شادی برای کودکان کنیم
خودش را به این جمع منتقل کند. مثل نماز جماعت. باید دنبال بهانه ای گشت که مناسک ماه رمضان پررنگ تر و با حضور او انجام شود. این ها به حال خوب او در ماه مبارک رمضان کمک می کند. برخی بچه ها درباره چرایی روزه هم سوال های زیادی دارند؟ مثلا برایشان سوال است که اصلا چرا خدا می خواهد یک ماه بندگانش گرسنگی و تشنگی بکشند؟ این گرسنگی و تشنگی کشیدن چه فایده ای برایشان دارد؟ چرا اصلا باید روزه گرفت ...
هنرمند یک شب واجب الحج است، یک شب مستحق
نصف جهان: حالا که حضور او را در سریال بچه مهندس4 ، هر شب از شبکه دو سیما تماشا می کنیم، می دانیم که فردی عاشق پیشه است، درست برخلاف نقشی که در می خواهم زنده بمانم ایفا می کند، هرقدر اینجا به بنیان خانواده بها می دهد، در آن سریال بی قید و بند است. عزت الله مهرآوران، یکی از بازیگران پیشکسوت تئاتر و تلویزیون که نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر نیز هست. به بهانه بازی در سریال بچه مهندس 4 و می خواهم ...
حنجره ای که وقف خدا شد
مورد رضایت خداست؟ نیست. اگه نباشه؟ مثل اینه که نیت کنم برای خدا نماز صبح رو سه رکعت بخونم ارزشی نداره. و قدرشناسی از این نعمت؟ در راه خدا صحیح صرف بشه، البته من هم حرفش رو می زنم تا عمل خیلی فاصله هست. اونایی که موندگارشدن در مداحی؟ یک سرش اینچنین بوده که برای خدا می خوندن و محتواش هم موردپسند خدا بوده. تاثیر لقمه و خوراک پاک؟ یک جهت سپاسگزاریش به اینه ...