وقتی حاج حسین یکتا به همراه خانواده مربع های قرمز را روایت کردند
سایر خبرها
مادر شهید گرانقدر مشهدی آسمانی شد و به فرزند شهیدش پیوست
به گزارش ایثار واحد مازندران، حاج خانم کلثوم تکیه نژادجوادی مادر شهید ارسلان مشهدی دعوت حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست. تشییع پیکر این مادر شهید والا مقام با رعایت پروتکل های بهداشتی برگزار و در گلزار شهدای چناربن به خاک سپرده شد. شهید ارسلان مشهدی فرزند : رجبعلی متولد: 1348/06/30 تنکابن شهادت : 1363/02/17 مریوان سن شهید: 15 سال نوع ایثار : بسیجی ...
در همه مواقع امام را دعا کنید
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از بوشهر، شهید محمدرضا چهابی در 1347/6/20 در بوشهر دیده به جهان گشود و در 28 اردیبهشت سال 1366 در زبیدات به شهادت رسید. وصیت نامه شهید بسم رب الشهداء و الصدیقین ای کسانیکه ایمان آورده اید از قیام کنندگان به عدل و گواهانی برای خدا باشید اگر چه این شهادت بر علیه خویش یا پدر و مادر شما باشد. (قرآن کریم) ان الله یحب الذین یقاتلون ...
ماجرای مسمومیت مدافعان حرم با آب آلوده!
به گزارش سرویس بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت خبرگزاری بسیج ، گفتگوی چند قسمتی با پدر و مادر بزرگوار شهید مدافع حرم، حاج اصغر پاشاپور که مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت، انگیزه خوبی بود تا ضمن گفتگو با سرکار خانم زینب پاشاپور، با نحوه شهادت و سیره و منش شهید حجت الاسلام حاج محمد پورهنگ (داماد خانواده) نیز آشنا شویم. آنچه در ادامه می خوانید، اولین بخش از این گفتگو است و در آن با اتفاقی که ...
واژه عمو فردوس را فرزندان شهید به من هدیه کردند
مدارس شاهد بیایم و همسران، پدر و مادر شهیدان این اتفاق نیکو را جشن گرفتند. بعضی از شب ها در مدرسه می خوابیدم و صبح ها مدرسه را آب و جارو می کردم تا بچه ها حال بهتری داشته باشند. واژۀ عمو فردوس را فرزندان شهید به من هدیه کردند. در همان سال مدل های جدیدی ارائه دادم و سیستم پشت نیمکت نشینی را حذف کردم و دور یکدیگر نشستن یا به عبارت دیگر نعل اسبی نشستن را رواج دادیم. تکلیف شب و کلمۀ دیکته را حذف کردم ...
روایت شیرین زندگی زوج مازندرانی؛ اسم همسرم را قرعه کشی کردم
تهران (پانا) - شانزدهمین برنامه دعوت میزبان زوج سالمند و شیرین اهل مازندران الله ذبیح پور و راضیه اتفاقی بود که سال ها (50سال) با علاقه کنار هم زندگی کرده اند. پدر مهربان قصه شب گذشته در ابتدا داستان آشنا شدن با همسرش را تعریف کرد و گفت: در دوران نوجوانی و قبل از اینکه سربازی بروم همسرم همراه سه چهار دختر دیگ برای کار به صحرا می رفتند و من همیشه از کنار آنها رد می شدم اما هیچ کدام از ...
پدرم شیطان های بزک کرده خیابانی را به خانه آورد / مادرم بدبخت ترین زن دنیاست
دوم خانه مان میهمان داریم، ولی او شیطان های بزک کرده خیابانی را به خانه می آورد و با بی شرمی و وقاحت از مادرم می خواهد پذیرای میهمان باشد . با کوچک ترین بهانه ای بیماری مادرم را به فرق سرش می کوبد و ... . چند بار می خواستم به خاطر این مسئله با پدرم درگیر شوم. مادرم می گفت تو خودت را قاطی این ماجرا نکن . او منتظر بود ازدواج کنم ؛ بعد هم دست دو خواهرم را بگیرد و به خانه پدربزرگم برود. برایم ...
آرزوی جوان افغانستانی بعد از حمله انتحاری /روایت قصه عشقی که برای رسیدن به هم فقط 6 ماه فرصت دارند
...:من در ایران به دنیا آمده بودم و خون من با تمام ایرانیان آمیخته شده بود .ارادت خاصی به امام رضا(ع) دارم و به امید ایشان آمدم.وقتی به مشهد رفتم فقط از امام رضا (ع)خواستم کمک ام کند. در بخش دیگر برنامه عباسی درباره قصه زندگی خودش و آشنایی با سبحان حسینی گفت:پدرم افغانستانی و مادرم ایرانی است، به خاطر اینکه افغانستانی بودم اجازه ندادند در مدرسه تیزهوشان درس بخوانم و در دوران مدرسه سختی ...
داستان ازدواج یکی از چاق ترین زنان دنیا و همسرش
سختی داشته و مادرش در هنگام تولد او را ترک کرده است. او تاکنون در خانه های پدر، پدر و مادر بزرگ، و خاله و عمه بزرگش زندگی کرده است. مادر و پدرش در 5 سالگی او، از هم جدا شدند و او نامادری اش را بخاطر کارهای خوبی که در حق او انجام داده ستایش می کند. اما در سن 11 سالگی بود که پدرش از او جدا شد و شانون بار دیگر از خانواده خود طرد شد. شانون در 7 سالگی وزنی معادل 45 کیلوگرم داشته و در 17 سالگی ...
درخواست عجیب عروس 7 روزه از پلیس / سپهر شوهرم فرار کرده است !
عکس خودش را برایم ارسال کند من هم که دیگر نمی توانستم علاقه ام را پنهان کنم تصویرم را برای او فرستادم و این گونه اولین قرار حضوری ما در دنیای واقعی برنامه ریزی شد. 6 ماه از روابط عاشقانه ما می گذشت که بالاخره سپهر از من خواستگاری کرد. او مدعی بود پدر و مادرش در خارج از کشور به سر می برند و به همین خاطر به تنهایی در مراسم خواستگاری شرکت کرد. پدر و مادرم با این ازدواج مخالفت کردند، اما ...
انکار آزار دختر جوان در دادگاه
.... در تمام این سال ها مراقبش بودم و با اینکه علاقه ای به درس و مدرسه نداشت با این حال انقدر تلاش کردم تا توانست دیپلمش را بگیرد. زن جوان گفت: مدتی قبل متوجه شدم دخترم با پسری به نام بهنام تلفنی صحبت می کند خیلی ترسیدم و نگران شدم به همین خاطر با یک مشاور صحبت کردم و او به من گفت اجازه بدهم زیر نظر خودم به این ارتباط ادامه دهد. من هم قبول کردم و چندباری هم همدیگر را در حضور خودم ملاقات ...
حجت الله علی محمدی؛ چاپچی که می خواست طبیب باشد
چاپخانه من متولد بیست و سوم فروردین ماه 1321 هستم. پدر من خیلی زود فوت کرد و مادرم مجددا ازدواج کرد. شوهر مادرم با وجود بی سوادی، مرد بسیار خوب و فهمیده ای بود. در آن سال ها رسم نبود کارگران فرزندانشان را به مدرسه بفرستند ولی پدر من با هر مکافاتی که بود من را با اصرار به مدرسه فرستاد. بعد از اینکه ششم ابتدایی را تمام کردم پدرم باز هم اصرار داشت که به دبیرستان بروم ولی در همان ...
پنجشنبه های شهدایی| شهیدی که محل دفنش را مشخص کرد
...> مادرش جایی گفته است، خدا نکند که تو شهید بشوی، می گوید مادر من خجالت می کشم، وقتی حضرت زهرا (س) را شبانه خاک کردند، من روز خاک بشم. حدود یک ماهی می شد به جبهه باز گشته بود که به خانۀ آقای آیت الله سیدعلی اصغر دستغیب، تماس گرفته و وصیت می کند: من جمعه صبح، ساعت 4شهید می شوم. جنازه من را برای شما می آورند، مرا شبانه( دقیقا ساعت 9 شب) تشییع کنید. به غیر از پدر و مادرم و هفت نفر از بچه های ...
طلبه جوانی که کلیه اش را به لبخند کودک بیمار بخشید
گذاشتم همسرم بود. من در سال 80 ازدواج کردم. آن موقع 12 سال از عمر زندگی مشترک من با حاج خانم می گذشت. وقتی این موضوع را به ایشان گفتم، همسرم به من گفت که اگر اجازه بدهید من خودم این کار را انجام بدهم. او خیلی حمایت کرد؛ این عمل پیوند در بیمارستان شهید بهشتی شهرستان بابل انجام شد. از ابتدا تا انتهای مراحل پیوند خیلی به من روحیه می داد و همواره پشتیبان و همراه من بود. وی درباره موانعی که بر ...
یادواره شهدای کارگر برگزار شد/ محمد کلاته شهید شاخص سال
کلاته از شهدای شاخص شهرستان بجنورد و استان خراسان شمالی است که هفتم خرداد ماه 1326 در یکی از روستاهای شمالی بجنورد به نام کلاته باقرخان در خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. در سن هفت سالگی مادر مهربانش را از دست داد و پدرش به همراه برادران و خواهرانش با کشاورزی امرار معاش می کردند. در سال 1356 با زنی مهربان، صبور و متدین ازدواج و در همین سال ها فعالیت های سیاسی خود را آغاز کرد ...
همسر شهید شیرودی: هواپیمای عراقی وارد منزل ما شد؛ اما جبهه را ترک نکرد
که خواهر کوچک تر از خودم را شوهر بدهند، و همین کار را هم کردند با اینکه خواهرم هم مخالف بود و تنها 14 سال داشت ازدواج کرد، زمانی که مراسم عروسی برگزار شد، چند تن از دوستانم را دعوت کردم یکی از دوستانم گفت عیبی ندارد من به اتفاق نامزدم در مراسم شرکت کنم؟ گفتم خیر مانعی نیست.. خانم شاطرآبادی ادامه می دهد؛ آن شب پس از انجام پذیرایی و ادامه مراسم هنگامی که می خواستیم عروس را تا خانه داماد ...
زندگی تلخ زنی که پی عشق تازه ای رفت
...> در ابتدا سعی کردم که او را به آرامش دعوت کنم،. بعد از گدشت مدتی آرام شد و از او خواستم موضوع را تعریف کند. شیدا ماجرای زندگی اش را اینگونه آغاز کرد: در یک خانواده نسبتا مذهبی به دنیا آمدم، فرزند چهارم خانواده بودم، پدرم بسیار سختگیر بود و رفتار او روی مادرم هم تاثیر گداشته بود، هیج صمیمیتی بین خانواده ما نبود حتی با خواهر و برادرهایم هم نمی توانستم راحت گفتگو کنم. در خانه ما ...
روایت جالب خواستگاری و عقد با حضور حاج حسین یکتا در برنامه دعوت+فیلم
وگو حاج حسین یکتا درباره خواستگاری خود گفت: برای مراسم ازدواج خواهرم به قم برگشتم، اما به ازدواج خودم ختم شد! وی ادامه داد: به دلیل فوت اقوام داماد ازدواج خواهرم لغو شد و من به شوخی گفتم عیب ندارد به جایش من ازدواج می کنم. همان جا استخاره گرفتیم و خوب در آمد! در ادامه می تواتید فیلم بخش هایی از این برنامه را مشاهده کنید. انتهای پیام/ ...
شوهرم می خواهد با زن دیگری ازدواج کند
زن 40 ساله که مدعی بود شعله های انتقام از همسرش همچنان در وجودش زبانه می کشد اما از رسوایی و آبروریزی هم می ترسد درباره مشکلی که زندگی اش را به اشک های گرم و سوزان شبانه روز پیوند می داد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتریگفت: 18 سال بیشتر نداشتم که با آرین ازدواج کردم. مدتی بعد او در یکی از ادارات دولتی استخدام شد و این گونه زندگی ما روی ریل خوشبختی قرار گرفت. همسرم در امور فرهنگی ...
ازدواج امام خمینی | داستان ازدواج، جشن عروسی و خاطرات
ازدواج امام خمینی، پدر و مادر ایشان در قید حیات نبودند و وصلت میان امام و خانم خدیجه ثفقی با پادرمیانی یکی از دوستانشان به نام آقاسید محمد صادق لواسانی سر گرفته است. ایشان از دوستان حاج میرزا محمد ثقفی نیز بودند، و همین دوستی مشترک موجب رفت و آمد امام خمینی به خانه ایشان شده بود. در یک دیدار مشترک آقای لواسانی به امام خمینی پیشنهاد ازدواج با یکی از دختران آقای ثقفی را می دهد. دختر آقای ...
دزدی دردسر ساز از مادر گریبان داماد را گرفت!
زن 60 ساله در حالی که خود را مقابل یک رسوایی ناجوانمردانه می دید، با ابراز نگرانی از یک حادثه تاسف بار به مشاور به مددکار اجتماعی کلانتری گفت: از حدود هشت سال قبل همسرم به عنوان سرایدار یکی از مراکز تجاری مشغول کار شد و من و فرزندانم در اتاق سرایداری ساکن شدیم تا این که فرزندانم ازدواج کردند و آبرومندانه به دنبال سرنوشت خودشان رفتند اما چهار سال قبل مادرم دچار سکته مغزی شد و قدرت تکلم خودش را از ...
لحظه زیبای مراسم عقد در برنامه مثل ماه/ روایت خانواده ای که زندگیشان با اعتیاد به هم خورد+فیلم
از هم جدا شدند. سال 97 که ازدواج کردم هیچ کدام در مراسم من حضور نداشتند. وی ادامه داد: پدرم اعتیاد داشت و من زخم خورده اعتیاد هستم. مادر خانواده گفت: 31 سال پیش عقد کردیم آن روز ها پنجم ابتدایی بودم و هیچ تصویری از زندگی مشترک نداشتم. خدادادیان عنوان کرد: در قوچان زندگی می کردیم و بیشتر مشغول کشاورزی و چوپانی بودم، تا اینکه بچه ها بزرگ تر شدند، تصمیم گرفتیم راهی ...
مرتضی مصفا، تاریخ متحرک دندانپزشکی ایران من 68 سال پیش دندانپزشک شدم
بعدها خودش اولین مدرسه جدید را در اصفهان تاسیس کرد. پدر من از سرشناسان و بزرگان اصفهان بود. او دو ازدواج داشت، وقتی همسر اولش فوت کرد صاحب 5 پسر و دو دختر بود و چندین نوه داشت و بعد با مادر من ازدواج می کند که از بچه هایش کوچک تر بود. من وقتی به دنیا آمدم پدرم 70 سال داشت و من همبازی بچه های برادرهایم و نوه های پدرم بودم. پدرم محاسب الدوله خانه بزرگی در اصفهان داشت، حیاط بسیار بزرگی که ...
شهدای روحانی آذربایجان شرقی(16): گذری بر زندگی نامه طلبه شهید ابراهیم طلعت
خوشرفتاری کنید. وقتی یک تقاضا می کنند با خشونت حرف نزنید و در مقابل آن دو بال تواضع در بیاورید یعنی در مقابلشان تواضع کن نه از روی ترس یا از روی مزاج بلکه با مهربانی. از خدا آمرزش آنان را بخواه و بگو: خدایا رحمت کن بر پدر و مادرم هم چنان که مرا پرورش دادند. ای برادران عزیز! سعادت شما در این است که امر خدا را اطاعت کنید و به پدر و مادر خود نیکی و خوشرفتاری کنید. پدر و مادر عزیزم! من ...
داغ دریا (+عکس)
از کشیدن آه بلندتری، ادامه می دهد: با دو سال اختلاف سنی به دنیا آمدند، با هم زندگی کردند و با هم، هم از دنیا رفتند. تسلیم در برابر تقدیر پدر کمی سکوت می کند تا آرام شود. بعد با حسرت نام فرزندانش را به زبان می آورد و از دلتنگی هایش می گوید: خیلی دلم برای شان تنگ شده است و حالم خوب نیست. نه من و نه مادرشان باورمان نمی شود آنها برای همیشه رفته باشند. انگار دارم خواب می بینم. هر ...
آن دختر را به برادرزنم معرفی کردم اما خودم عاشقش شدم و برای رسیدن به او همسرم را کشتم
می رفتم، پدر و مادر دختر تحقیق می کردند و می فهمیدند که من زن دارم ولی اصلا به این چیزها فکر نمی کردم. مدام کارهای اشتباه می کردم. اصلا نمی دانم چرا این کارها را می کردم و هیچ انگیزه ای هم برای قتل همسرم نداشتم. من شرمنده خانواده همسرم هستم. اشتباه کردم و درخواست بخشش دارم. بعد از گفته های متهم و وکیل مدافع او، قضات شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران برای تصمیم گیری دراین باره وارد شور ...
زنِ جوان: درگیر سناریوی خیانت شوهرم شدم
، زیرا ذره ای محبت از همسرم نمی دیدم. بعد از آن که پسرم بهداد به دنیا آمد، روزی جمال مقابلم ایستاد و خیلی راحت گفت: من هیچ علاقه ای به تو نداشتم و تنها به اصرار خانواده ام تن به این ازدواج دادم. حالا هم تو می توانی آزاد باشی! آن روز منظورش را نفهمیدم و با تعجب گفتم از طلاق حرف می زنی!؟ با غرور خاصی گفت: نه! پسرم را دوست دارم! از سوی دیگر پدر جمال به طور کامل ما را تحت پوشش مالی خودش داشت ...
روایت پدر و مادری که کودک مبتلا به اوتیسم را به سرپرستی گرفتند/ از این انتخاب پشیمان نیستیم
. در بخش دوم گفت و گو حمیدرضا 24 ساله که یکی از بیماران مبتلا به اوتیسم است به همراه مادر و پدرش در استودیو برنامه حاضر شدند. قاسم نیک جو پدر حمیدرضا ماجرای زندگی وی رو اینگونه روایت کرد: در 20 سالگی ازدواج کردم و یکسال بعد از ازدواج متوجه شدم که من با مشکلی مواجه هستم و نمی توانم بچه دار شوم. با همسرم به توافق رسیدیم که از بهزیستی کودکی را به فرزندخواندگی بپذیریم. به شیرخوارگاه آمنه ...
امام را در پیاده کردن برنامه های دین یاری کنید
به جانب یک هدف پیش می رویم، خلاصه نگذارید برادر و خواهرانم گریه کنند. از اهل روستای نصرت آباد خواهش می کنم از هر چه بدی دیده اند حلال کنند و بخشش را از بزرگی تان می خواهم. از مادر و پدر و برادرانم می خواهم از من هر چقدر بدی دیده اند، طلب بخشش می کنم، چون در آن زمان نادان بودم. مادر کتاب هایی را که دارم، آن چه را که برادرانم می توانند استفاده کنند. چندتا از آن ها را تا آن زمان که مادر از دنیا نرفته، یادگاری از من داشته باشد و بقیه اش را به کتابخانه روستا بدهید تا استفاده کنند. به امید دیدار در بهشت. انتهای پیام/ ...
لزوم تسهیل قوانین فرزندخواندگی
...> اجرای این طرح شامل کودکانی می شوند که دست روزگار پدر و مادرشان را گرفته است و سایه یتیمی را بر سر آن ها گسترانده است و این کودکان در مراکز بهزیستی چشم انتظار افرادی هستند که برای رضایت خداوند به میدان می آیند و سرپرستی آنان را تقبل می کنند. فرزندخواندگی نهادی قانونی است که به وسیله آن رابطه خاصی بین فرزند خوانده و پدر خوانده و مادر خوانده ایجاد می شود و سابقه این موضوع در طول تاریخ ...