سایر منابع:
سایر خبرها
دو اتفاق جالب در دو برنامه رمضانی/ آزادی زندانی و درخواست مادر شهید از رهبر انقلاب + فیلم
دنیا رفته بود سیزده ساله بودم که ازدواج کردم. تا روز عقد همسرم را ندیده بودم. بعد از عروسی به تهران آمدیم وقتی به خانه رسیدیم خاله ام با من صحبت کرد که از این به بعد باید در این خانه بمانی من گریه کردم و گفتم اگر من تنها بمانم مادرم مرا دعوا می کند. خدا را شاکرم مرد بسیار دانا، عاقل و خوبی به من داده بود آن زمان متوجه نبودم من هنوز هم متوجه نمی شوم عاشقی یعنی چه! 16 سال در یک ...
ناشنوایان در روزهای کرونایی با خلاء اطلاع رسانی مواجه هستند
روزها که همه به دنبال اطلاعات مربوط به ویروس کرونا هستند، متاسفانه افراد ناشنوا با خلاء اطلاع رسانی در این زمینه مواجه هستند. *بعد از انتخابم در المپیک، پدرم نظرش عوض شد و تشویقم کرد در ادامه برنامه مسعود فراهانی درباره علت ناشنوایی خود گفت: من مادرزادی ناشنوا بودم. زمانیکه به سن 6 سالگی رسیدم متوجه شدم که صداهای اطرافم را نمی شنوم و تمرکزم فقط از طریق چشمانم است. فکر می ...
پای صحبت های شنیدنی مادر شهیدان خالقی پور/ درخواست میزبانی از مقام معظم رهبری
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سیما ؛ سه فرزند او داود، رسول و علیرضا هر سه به مقام رفیع شهادت رسیده اند. به علاوه کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است خاطرات ناگفته فروغ منهی؛ مادر شهیدان خالقی پور نوشته زینب عرفانیان است. او در ابتدا راجع به ازدواج خود گفت و بیان کرد: اهل زنجان هستم؛ دو ماه قبل از اینکه من به دنیا بیایم پدرم بر اثر یک سانحه در 29 سالگی از دنیا رفته بود سیزده ساله بودم که ازدواج کردم ...
دردسر بچه دار شدن دختر 17 ساله / امیر مرا به خارج از شهر برد
...؛ یک روز جهنمی مرا در برزخ تنهایی گذاشت و رفت تا هشت ماه بعد... یکی از عموهایم با مشکل مالی مواجه شده بود، پدربزرگم چند ده میلیون از حسابم برداشت کرد و به او داد، از آنها متنفر شده بودم چطور می توانستند به تنها پشتوانه یک دختر محروم از پدر و مادر اینگونه دست اندازی کنند. در همان موقع سروکله امیر پیدا شد، تا آن موقع نمی دانست که من صاحب چنین ثروتی هستم اما مجبور شدم همه چیز را برایش ...
سالهایی که رفته بودم
می آمدند غیر نقدی کمکمان می کردند. یک روز مادرم بر حسب عادت به خانه یکی از همسایه هایمان رفت و با نگرانی شکم بر آمده اش را نشان زن همسایه داد و گفت: ببین انگار غده است ؛ نکند در سن پیری زمینگیر شوم!! زن همسایه دلداریش داده و او را نزد دکتر برد، آزمایش که کردند با کمال ناباوری فهمیدند مادرم مرا باردار است. از نظر ظاهری بچه درشت هیکلی بودم که باورکردنی نبود. با تولد من گویا وضع اقتصادی ...
دمی آرام بگیر دو کلمه حرف حساب بزنیم
...، مثل قاشقی نشسته خودت را پرتاب کردی میان غفلت های روزمره ما، می خواهم ساعتی هم شده دست برداری از این همه جست و خیز و جهش، و دمی آرام بگیری و دو کلمه حرف حساب بزنیم، اگر بلدی. سال ها پیش که جوانکی بودم و چشمم به دست پیشکسوت ها بود؛ با خانم معلم کار بلد و نازنینی افتخار همکاری داشتم باری به مناسبتی از روی دلخوری گفت: من یک معلمم، به من یک گچ و تخته سیاه بدهند. هر جایی که باشم کارم ...
حاج قاسم گفت چرا هنوز بسیجی هستی/ ماجرای یاران شمالی سلیمانی
بود همه تصور می کردند من هم شهید شده ام. بچه ها مرا در کانالی قرار دادند و امدادگرها جراحتم را پانسمان کردند. البته سردار محمودی بالای سرم بود و خیلی هوایم را داشت. با حاج قاسم مرتب در ارتباط بودند، پایین رودخانه به سمت ارتفاعات باید می رفتیم تا عملیات را شروع کنیم. بعد از یک روز ما را از منطقه به بیمارستان منتقل کردند. نمی توانی بسیجی بمانی! حاج قاسم چهره جذابی داشت، می آمد ...
رونمایی از معادل مونث باشو!
با اشاره به یافتن اصل و نسب خویش بعد از بیشتر از دو دهه گفت: من خیلی رنج بردم و خیلی در خلوت خود اشک ریختم تا بالاخره توانستم خانواده ام را پیدا کنم. البته پدر و مادرم که همان زمان بمباران، فوت شده بودند و فقط خواهر و برادرانم را یافتم. وی ادامه داد: من سه اسم دارم. اسم اصلی من "سلیمه" است که مادر واقعیم بر من گذاشته، اسمی که نامادریم بر من گذاشت "صدیقه" بود و همسرم هم با نام "الهام" مرا ...
روایت عاشقانه همسر شهید مدافع سلامت
همسرم اهل حلال و حرام باشد و ایشان گفت: به این مسائل پایبند هستم. صحابی عنوان کرد: بعد از ازدواج، همراه ایشان به یکی از روستاهای لارستان رفتیم و من هم طرحم را آنجا گذراندم. بعد از پایان دوره طرحم که حدود 14 ماه طول کشید، برگشتیم و بنده تخصص قلب و عروق قبول شدم. صحابی درباره حال و هوای خاص زندگیشان توضیح داد: دکتر همیشه من را تشویق به درس خواندن می کرد. آن روزها وضعیت مالی ...
با انگشتانم شمردم و به دومین ماه بهار رسیدم
درباره صدا و تکنیک استاد بنان خیلی ها اظهار نظر کرده اند. استاد محمد رضا شجریان یکی دیگر از نابغه های موسیقی ایرانی درباره او گفته بود من هنوز نتوانسته ام به برخی از تکنیک های بنان برسم. استاد شجریان معتقد بود تا قبل از استاد بنان شیوه تصنیف خوانی به گونه ای دیگر بود که بهترین شان هم قمرالملوک وزیری بود. از آن به بعد شیوه تصنیف خوانی عوض شد و هنوز کسی نیامده که بتواند شیوه تصنیف خوانی بنان را منسوخ کند. استاد ابوالحسن صبا هم معتقد بود بعضی تحریرها را هیچ کس به جز بنان نمی تواند درست بخواند. روح الله خالقی آهنگساز برجسته هم می گفت صوت بنان لطیف ترین صدایی است که من در عمر خود شنیده ام. ناصر مجرد روزنامه نگار پیشکسوت و از شاگردان استاد بنان اما در کتاب برگی از باغ، خاطره عجیبی درباره بهترین خواننده ایران از نگاه استاد بنان نوشته است: هرگاه جسارتی می یافتم و از استاد بنان راجع به ارزش یا کیفیت کار خواننده یا نوازنده ای سوال می کردم، یا جواب سربالا می دادند یا ...
زیباترین ترین شهید مدافع حرم
سرباز لشکر شانزده قدس سپاه شد که اتفاقا محل رفت وآمد شهدای مدافع حرم هم بود، با این فضا مانوس تر و عقاید مذهبی اش هم خیلی قوی تر شد. یعنی طوری بود که هر روز قرآن می خواند، نمازش برقرار بود و ... . یادم هست یک شب که بابک با خودرو اش مرا به خانه مان می رساند به من گفت بیا با هم به سوریه برویم. به او گفتم چون تک پسرم و پدر و مادرم به حضورم خیلی نیاز دارند، نمی توانم بیایم. بعد گفت ،این ها همه بهانه ...