سایر منابع:
سایر خبرها
آقامیرزایی: کسب سهمیه برای من تمام شد/ مشکل قایق را مدیریت کردم
علی آقامیرزایی در گفت وگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم ، در خصوص روند کسب سهمیه المپیک در مسابقات انتخابی آبهای آرام اظهار داشت: قرار بود این مسابقات فروردین ماه سال گذشته برگزار شود اما کرونا باعث شد به تعویق بیفتد با تمام این مشکلات و برگزار نشدن اردوها، در خانه زیر نظر ایرج اقلیمی تمرین کردم. وی برنامه ها را ارسال می کرد و من تمریناتم را به صورت خصوصی ادامه می دادم. شرایط انزلی به شکلی بود ...
معلمی که فداکارانه با داشتن کودک معلول تدریس می کند
خیلی خوب بود در دانشگاه فرهنگیان که خیلی علاقه داشتم قبول نشدم و در دانشگاه پیام نور شهر وزوان که نزدیک روستایمان بود در رشته علوم تربیتی قبول شدم. این معلم جوان بیان می کند: یک سال در دانشگاه تحصیل کردم. بعد به لطف خاص خدا در تکمیل ظرفیت دانشگاه فرهنگیان اصفهان قبول شدم. خیلی خوشحال بودم، از طرفی هم نگران این مسافت طولانی بودم. ماه اول خیلی برایم سخت بود، چون یک ماه از شروع ترم گذشته بود ...
واژه عمو فردوس را فرزندان شهید به من هدیه کردند
بچه های شهید را شاد می کردیم. اتفاقاً زیباترین درس هم که مورد توجه مردم قرار گرفت ب ا می شود با، ب ا می شود با باهم می شود بابا، بابا کجا رفت، پیش خدا رفت بود. از اتفاق خوب دیگر تلاش شهید عبدی و پدرشان بود که مدیر مدرسه بودند و امسال آسمانی شدند، آن ها به شدت از ما حمایت کردند تا توانستیم این روش را ابداع و اجرا کنیم. حیات: در چه مقاطعی تدریس و چه کتبی را تالیف کردید؟ در ...
روایتی از شهدای نجم السادات برادرنور خواهر مهر
19 دی 65 کربلای 4 شروع شد که به خاطر خیانت منافقین منجر به شکست شد. بلافاصله عملیات کربلای 5 انجام شد تا بتوانند جبران کنند. خواستم بروم مدرسه که متوجه شدم حالم مساعد نیست رفتیم بیمارستان ولی از دیدن تعداد زیاد زخمی ها حالم بدتر شد. برگشتیم منزل و چند روز استراحت کردم. روز چهارشنبه ای بود سید آمد خیلی خوشحال شدم چون به خاطر اینکه فهمیده بود حال من بد شده آمده بود. احوال من و بچه را پرسید وقتی از ...
روایت مامان حشمت از شکستن شاخ غول ام اس / خانم معلم حالا با معجزه دوستت دارم درس امید می دهد
چقدر برایم لذت بخش است... مامان حشمت در حال نوشتن و امضا پشت کارت ها دوستت دارم معجزه می کند، امتحان کنید باور کنید نصف مردم تهران از این کارت های دوستت دارم دارند. چون نه فقط به بچه های ام اس بلکه به هرکس بتوانم از این کارت ها هدیه می دهم تا این حس قشنگ گسترش پیدا کند. باور می کنید گاهی بعد از 10 سال، آن هایی که نمی شناسمشان، با این کارت به من آشنایی می دهند؟ یک ...
خاطرات رضا ایرانمنش از همراهی با حاج قاسم
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: "وقت سحر" به عنوان ویژه برنامه سحر شبکه افق با اجرای صابر خراسانی روی آنتن می رود. این برنامه با محوریت موضوع مهدویت سحر بیست و چهارم با دعوت از یک بازیگر جانباز و کاربلد حوزه دفاع مقدس به حوزه خاطرات جنگ و سریالی با حال و هوای مقاومت رفت. ایرانمنش در بخشی از این گفت وگو درباره سریال "وفا" صحبت کرد که عید نوروز سال 1385 از شبکه سه سیما پخش شد. سریالی که در ...
حکم آزادی دو زندانی با مجوز مقام قضایی صادر شد/ باز کردن پابند الکترونیکی در برنامه
خبرگزاری میزان - بیست وسومین برنامه دعوت مهمان خیرینی بود که زندانیان در بند را با تحقیقات آزاد می کنند، در بخش اول نادر و مهدی که خودش مرتکب قتل و بعد از مدتی از زندان آزاد شده بود و حالا جزو خیرینی است که در استودیو حضور داشت. نادر در ابتدای برنامه گفت: آزاد کردن زندانیان حال خوبی به آدم می دهد؛ زمانی که به نتیجه می رسیم حتی گریه می کنم. من پدرم را زندان که بودم از دست دادم. دوست ...
نصرتی: تاوان بازی دادن به جوانان را می دهم
به گزارش ایسنا، تیم پارس جنوبی جم در حالی شهرآورد استان بوشهر را با تساوی یک بر یک پشت سر گذاشت که تا دقیقه 96 از میزبان خود پیش بود. محمد نصرتی سرمربی پارس جنوبی جم بعد از تساوی یک بر یک مقابل شاهین شهرداری بوشهر گفت: خودمان را به خوبی برای این بازی آماده کرده بودیم و خیلی تلاش زیادی داشتیم تا بچه ها را با انگیزه بالا راهی این مسابقه کنیم. این بازی اهمیت ویژه ای برایمان داشت چون می ...
پای صحبت های جوانانی که در بهزیستی قد کشیدند
پدرم مریض شد و فوت کرد آن زمان هشت ساله بودم برای این که خرج خانواده را بدهم مشغول شیشه شویی شدم. در شیشه پاک کنی آقایی مرا دید به من پیشنهاد کرد دست فروشی کنم چون پول بهتری داشت. شب ها در پارک می خوابیدم آقایی که به من دست فروشی را به من یاد داد مرا به بهزیستی معرفی می کرد. بخش بعدی مربوط به قصه رسول بود؛ رسول 17 سال داشت؛ او بیان کرد: پدر و مادرم درچهارماهگی من از هم جدا شدند من ...
جاهدی: هنوز مردم مرا با برنامه عموپورنگ می شناسند
فعالیت کنید؟ یک طور هایی به واسطه یکی از آشناهایم وارد بازیگری شدم. آقای جواد مزدآبادی پسردایی پدرم هستند و به واسطه او به سمت بازیگری آمدم. در آن سن و سال هر کودکی آنقدر منطق ندارد که بتواند شغلی را انتخاب کند و به هر حال خواسته پدر و مادرم بوده و در ادامه خودم تصمیم گرفتم این راه را ادامه بدهم. ** اولین کارهایتان چه کار هایی بود؟ چند فیلم تلویزیونی برای آقای مزدآبادی بود و بعد ...
مینا قاسمی مهر: در عصری هستیم که عصر کمبود توجه است
بعدش متوجه شدم این وویس را خیلی در گروه های دوستان و خانواده هایشان پخش کردند و حسابی باعث مشهور شدن دوستشان شدند. فکرشهر: تا حالا پیش آمده در کلاس آنلاین کسی را از کلاس اخراج کنید؟در کلاس حضوری چطور؟ خودتان در دوران تحصیل از کلاس اخراج شده اید؟ یک بار سال اول یا دوم تدریسم دانش آموزی را اخراج کردم. بعد دیدم پشت پنجره می رود و برای بچه هایی که در کلاس هستند شکلک در می آورد و بیشتر ...
مادری که با تقدیم شش شهید به حضرت زینب(س) اقتدا کرد / ناگفته های زندگی شهید لشکر فاطمیون، احمد شکیب احمدی
کس جرئت نمی کرد اعتراض کند. به راحتی شیعیان را به قتل می رساندند و آب از آب تکان نمی خورد. هیچ وقت آن روز را فراموش نمی کنم که جلوی چشمم سه تن از اعضای خانواده ام را تیرباران کردند. شوهرم، عمو و پدربزرگ بچه ام را فقط به جرم شیعه علی بودن، تیرباران کردند. احمد آن موقع نه ماهه بود. فقط خدا می داند آن روز من چه کشیدم و چگونه توانستم از آن به بعد روی پای خودم بایستم. دشمنان اسلام، با کشتن سه ...
روایت امید از بچه های سندرم داون/ مادر مجردی که فرزند خوانده دارد
نظر روحی حال خوبی نداشتم، افسرده بودم و می خواستم کاری کنم که حالم تغییر کند. به بچه ها خیلی علاقه داشتم. یک روز تصمیم گرفتم که برای به دست آوردن انرژی از دست رفته ام خودم را در محیط شیرخوارگاه در کنار بچه ها مشغول کنم. خیلی دوست داشتم کاری برای این بچه ها انجام دهم که چشمشان به در دوخته شده تا خانواده شان را پیدا کنند. وی افزود: به عنوان نیروی داوطلب در شیرخوارگاه آمنه مشغول به کار شدم ...
منصور اوجی از زبان خودش
های وارداتی خواستند کار شعری بکنند، نتیجه کارشان به شکست منتهی شد، از جمله تندر کیا و هوشنگ ایرانی و دیگرانی که در چند سال اخیر این کار را کرده اند و می کنند و بدتر از این ها وضعیت شاعران کارگاه های آن هاست. شعر شاعران امروز یا دچار کم کامی و یا ناکامی است. شعر شاعران دهه های گذشته حرفی برای گفتن داشت. شما به شعرهای فروغ، اخوان و شاملو دقت کنید، همگی حرف های بسیار زیادی برای گفتن دارند و در همه این ...
معلم با آموختن به یک انسان کلید بهره برداری از گنجینه ای تمام نشدنی را به او می دهد
روستایی تدریس داشتم و در حال حاضر در دبستان شهید شجاعی معلم پایه پنجم می باشم. *از خاطرات دوران تحصیلی تان برایمان بگویید: دوران تحصیلی خوبی را پشت سر گذراندم چون درسم خوب بود معلمانم مرا سرگروه می کردند تا به بچه های دیگر در درس ها کمک کنم همین امر هر روز شوق یادگیری و یاد دادن در من بیشتر می کرد . ماندگار ترین روز در دوران تدریس: روزی که نتیجه آزمون ...
مقطعی از تاریخ را نوشتم که به چشم دیده بودم
بندر امام را هم خودم برای آنجا انتخاب کردم. بعد مدیر روابط عمومی بنادر و کشتیرانی شدم و سپس در عقیدتی- سیاسی ارتش مشغول کار شدم، اما هیچ وقت همکاری با کیهان را قطع نکردم و در تمام این مدت کسوت خبرنگاری را برای خودم حفظ کردم. وقتی بعثی ها تجاوز های مرزی را شروع کردند، در تهران بودم. حتماً می دانید که عراق پیش از شروع رسمی جنگ، مرتب به مرز های ما تجاوز می کرد. تابستان سال 59 این تجاوز های مرزی به اوج ...
روایت قصه علاقه ای که در اسارت شکل گرفت
به گزارش برنا؛ کیانوش گلزار راغب که مهمان شبی دیگر از برنامه مثل ماه است در خصوص داستان اعزام خود به جببه اینچنین می گوید: بچه اسدآباد همدان هستم، در ابتدای انقلاب 16 سال سن داشتم که به عنوان اولین گروه های بسیجی آموزش دیده به جبهه مریوان اعزام شدیم و اولین عملیات ما به فرماندهی سپاه مرویوان جاویدالاثر احمد متوسلیان در قالب عملیات برون مرزی شکل گرفت، در سال 1360 که ما وارد خاک عراق شدیم چند روزی ...
شعرهایم با مداحی های محمود کریمی شنیده شد/ ماجرای سرودن نوحه معروف برای حضرت عباس (ع)
...، همه چیز حتی حافظ را از دریچه هیئت شناختیم. وقتی 14 ساله بودم به هیئت حاج محمد طاهری می رفتم. او همیشه مراسم را با شعری از حافظ شروع می کرد. من خیلی از آن غزل ها را در دفترچه می نوشتم و حفظ می کردم. بعد از پایان جنگ در دهه 1370، مداحان تازه نفسی مثل محمد طاهری، سعید حدادیان و حسن خلج برای جذب جوانان به هیئت، نوآوری هایی کردند که مداحی آن ها را از مداحی گذشته متمایز می کرد. ما به این سبک از ...
خدا می داند؛ پدر چطور بدون درختان زیتون جان داد
. معجزه های باورنکردنی آنقدر خوبند که بعید است واقعیت داشته باشند. آیا این همان بخشی نیست که او با درد بیدار می شود و می گوید مثال، می تونم اون چوبک ها رو گاز بگیرم؟ بعد مادرم گریه می کند، چون خیلی خوشحال است و بچه ها هنوز نمی دانند چه شده، اما همه از دیدن بابا خوشحال می شویم. آنگاه بسیار دعا می کنم و خدا را به خاطر این معجزۀ زیبا شکر می گذارم. آنوقت پدرم کل داستان را به ما می گوید و آن را آب وتاب ...
یک قرن خدمات داوطلبانه/ سرمایه های اجتماعی در جمعیت هلال احمر رشد می کنند
شیراز حضور داشتم و همچنین در اردوگاه جمعیت هلال احمر شهر دوشنبه کشور تاجیکستان نیز جهت ارایه کمک و خدمات اعزام شدم. مومنی جمعیت هلال احمر را یک ارگان عام المنفعه بین المللی دانست که زیر نظر صلیب سرخ جهانی فعالیت می کند و اذعان کرد: جمعیت هلال احمر بسیار فعال است و در همه زمینه ها مشغول ارایه خدمات می باشد و تمام تلاش این مجموعه کمک رسانی و ارایه خدمات در وقوع حوادث مختلف است. وی ...
معلم نمونه، شخصی پویا با توانمندی های چندجانبه است
حاضر در جهان دیجیتال زندگی می کنیم و رشد تکنولوژی و ارتباطات و اطلاعات را در تمامی ابعاد به صورت روزانه شاهد هستیم، جهان از حرکت باز نمی ایستد و من هم همواره در حال یادگیری هستم هر وقت که احساس کردم نیاز به یادگرفتن نرم افزاری ، شیوه ای یا تخصصی دارم درنگ نکردم و حتی به صورت خودآموز شروع کردم به یادگیری آن مهارت. خلاصه که زندگی من با علم و پژوهش و یادگیری عجین هست. -از نظر شما معلم نمونه ...
ماجرای نوجوان جامانده در قلمرو دشمن
کاش من نیز کشته می شدم تا نگاه سنگین بچه های مجروح را نمی دیدم، اما چاره ای نبود. بیش از این ماندن روی ارتفاع، منجر به شهادت و مجروحیت بقیه بچه ها می شد. دستور فرماندهی بود و باید به عقب برمی گشتیم. خود جواد نیز بعد از مجروحیت سرنوشت همان مجروحانی را پیدا می کند که در منطقه جامانده بودند، اما او که به کمک سه همرزمش بخشی از راه را به سمت خط خودی طی کرده بود، در میانه راه تنها می شود و ...
خانطومان؛ بهانه ای برای رسیدن به معشوق/ حکایتی از مدافعان حرم که مظلومانه رفتند
امروز با اقتدار اینجا ایستاده تا به رهبر عزیز و پدرش بگوید که قدرتمندانه پا در رکابت هستم و جانم فدای رهبر! *شب آخر از همه بچه های جبهه حلالیت طلبید یحیی صالح طبری یکی از دوستان شهید قنبری نیز می گوید: شهید در شب آخر به همه بچه های جبهه و جنگ که در دهه 60 با هم بودیم، زنگ زد و حلالیت طلبید. او در سخت ترین شرایط و بحرانی ترین زمان مناطق عملیاتی و طوفانی ترین زمان ...
شهادت حق سید رضا بود/ گذر از مزارع گلستان و جهاد در سوریه
بروند بعد از ظهر بیایند اگر الان کار را رها کنم دست مزدم را نمی گیرم ولی پسرم گفت نمی شود چون گفتند کار ضروری دارند؛ کار را رها کردم و به خانه رفتم. وارد خانه شدم کمی بعد برادرم وارد شد؛ کم کم دلهره عجیب به دلم افتاد به برادرم گفتم تو را به خدا هر اتفاقی افتاده به من بگو که در این موقع مرا در آغوش کشید و گفت سید رضا به آرزویش رسید و شهید شد. کمی بعد بچه های سپاه و بلافاصله اهالی روستا ...
درباره خانواده محمودیان با 3 نسل سابقه معلمی | عشق موروثی
تحصیلات دانشگاهی، 7 سال را به عنوان معلم حق التدریس در مراکز پیش دبستانی و غیرانتفاعی تدریس می کردم. بعد از این مدت به عنوان نیروی رسمی به خدمت آموزش وپرورش در آمدم و در حال حاضر نیز 4 سالی است که معلم کلاس اول هستم. آموزش به بچه های کلاس اول خیلی سخت است. باید آموزش و تربیت با هم باشد. پارسال دانش آموزی داشتم که به شدت تنبل، ناراحت و غمگین بود. پس از تحقیق متوجه شدم که پدرش اعتیاد شدیدی به مواد مخدر ...
ناشنوایان در روزهای کرونایی با خلاء اطلاع رسانی مواجه هستند
به فعالیت است. در حال حاضر هم که دارای مدرک دکترای مدیریت ورزش هستم و در وزارت ورزش و جوانان در سمت نائب رئیس فدراسیون ورزش های ناشنوایان را مشغول به فعالیت هستم و در دانشگاه آزاد فرشتگان نیز برای ناشنوایان تدریس می کنم. وی در پایان یادآور شد که من همیشه خدا را در وجود خودم حس کرده ام و در قلب من است. موفقیت هایم را اول مدیون مادرم و بعد پدرم هستم. من 15 درصد شنوایی دارم و اگر اصرارهای ...
ناصری پور هم تخلف کرد| اسنپ کار می کنم! هرچند گروهی از هم تیمی هایش او را بعنوان عضو خوب شورا یاد نمی ...
استاد فرج شهردار باقرشهر چیست؟ نقطه ضعف استاد فرج دوستی رفاقت زیاد است. نقطه قوت هم آن است که قبل از همه کارمندان وارد و بعد از همه خارج می شود. *چرا تمام کار انجام شده در بافت نوساز باقرشهر است و بافت فرسوده به حال خود رها شده است؟ تلاش کردیم که در بخش قدیمی نوسازی ساختمان ها صورت گیرد اما نشد. وزارت راه و شهرسازی نپذیرفت. *چرا پل اول باقرشهر نیمه کاره رها شد ...
وحید نفر از دردی که می کشد، گفت
تولید بچه مهندس 4 در حال پیش رفتن بود که برای بازی در نقشی منفی به آقای احمد کاوری، کارگردان کار پیشنهاد شدم. آشنایی من و آقای کاوری به تئاتر برمی گشت و اگرچه پیش نیامده بود که در نمایشی هم بازی باشیم، اما هم ایشان به من لطف داشتند و نمایش هایم را دیده بودند و هم من افتخار داشتم که کار های ایشان را ببینم. آن زمان هنوز نقش صولت کامل نشده بود و آقای کاوری چشم اندازی از نقش به من داد و وارد ...
ماجرای وارثان دهقان فداکار
. عباس که 40 ساله وکارمند راه آهن تهران و شمال است، پس از قطع تماس برادرش به سرعت دست به کار شد. او خوب می دانست اگر جلوی قطار را نگیرد، فاجعه در انتظار روستا، اهالی و قطار خواهد بود. او می گوید: برادرم گفت سریع خودت را به راه آهن برسان که سیل دارد نزدیک می شود و شاید خط را مسدود کند. چون خودم کارمند راه آهن هستم، می دانستم قطار باری تهران- شمال به زودی به محل حادثه نزدیک می شود. ...