سایر منابع:
سایر خبرها
فروغ شعرم را حفظ بود
نشستیم و شعر می خواندیم. در واقع شعر تنها تفریح ما در آن دوران بود. در کل می توان گفت که دو ویژگی ارثی و محیطی در شاعر شدن من تاثیرگذار بوده است. به خاطر دارم که در سال ششم دبستان، مریض شدم و یک هفته در خانه بودم. در آن روزها به سراغ کتابخانه پدرم رفتم و رباعیات خطی خیام را پیدا و شروع به خواندن کردم و با دنیای جدیدی آشنا شدم؛ چراکه اشعاری که پدر، مادر، خواهران و برادرانم می خواندند همه از سعدی ...
رمضان در اسارت
، مرا به همراه دو نفر دیگر به بیرون محوطه برد. یک ماشین ماسه خالی کرده بودند. گفت:"اینها را با فرقون به داخل ببرید"! شروع به کار کردیم. نای حرکت نداشتیم. گرمی عجیبی بدنم را گرفته بود و کشیدن فرغون پر، برایم با جابه جایی کوهی برابری می کرد. نزدیک بود از حال بروم. هوا کاملأ تاریک شده بود. نزدیک به یک ساعت از وقت افطار گذشته بود و ما هنوز با لبانی خشک مشغول بیگاری بودیم. کار که تمام شد از فرط خستگی از ...
قاتل پتک به دست به میز محاکمه برگشت
چند روز بعد از حادثه در منزل یکی از بستگانش شناسایی شد. مأموران به مخفیگاه متهم رفتند تا اینکه او را در حالی که در کانال کولر خانه پنهان شده بود بازداشت کردند. متهم به پلیس آگاهی منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت او در همان بازجویی های اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: من و مجید سال ها با هم دوست بودیم و برای کار از افغانستان به ایران آمده بودیم. مدتی دنبال کار بودیم تا اینکه هر دو به عنوان ...
داستان بمب گذاری در پاریس
خودش ماجرای جالبی از دوران تحصیلش در دبیرستان تعریف کرده و گفته: چهارم ریاضی بودیم. دو سه روز از آغاز سال تحصیلی بیشتر نگذشته بود. جو مدرسه هم خیلی بگیر ببند بود و آوردن نوار کاست به مدرسه یه چیزی بود تو مایه های قتل شبه عمد! یه ناظم داشتیم به اسم آقای شریفی که تازه از شهربابک اومده بود. آدمی بود سختگیر و در عین حال ساده دل. یه روز یکی از بچه ها نوار جدید شهرام شب پره رو آورده بود مدرسه که تو راهرو از جیبش افتاد. بلافاصله آقای شریفی عین عقاب پیداش شد ولی خوشبختانه تو شلوغی زنگ تفریح نفهمید از جیب کی افتاده. از سعید، که اتفاقا نوار هم مال اون بود، پرسید این مال کیه؟ اون هم گفت آقا مال هر کی هست اسمش روش نوشته! چون نوار دم کلاس ما پیدا شده بود حدس زد مال یکی از ماست. آقای شریفی گذاشت همه اومدن سر کلاس بعد اومد تو و بلند گفت مبصر کلاس؟ من بلند شدم گفتم بله آقا. گفت شهرام شب پره کدوم یکیه؟! گفتم آقا امر ...
تجاور 2 جوان مشهدی به 2 خواهر
خانه مجردی را نیز نمی دانیم چرا که در تاریکی شب به نقطه دیگری از شهر رفته بودیم. اکنون نیز چند روز است در خیابان های شهر به دنبال آن دو جوان غریبه می گردیم و از رفتن به منزلمان می ترسیم. شایان ذکر است، اقدمات قانونی برای تحویل دختران نوجوان به خانواده شان از سوی نیروهای انتظامی انجام شد و دو جوان مورد ادعای آن ها نیز تحت تعقیب قرار گرفتند. ...
به خواب می روم اکنون
به گفته مرضیه اوجی، شاعر و خواهر وی، منصور اوجی حدود یک سال پیش در اثر شکستگی یکی از دنده ها و پس از بهبود نسبی، دچار عارضه کبدی شده بود که متأسفانه ماه ها این مسئله او را رنج می داد و سرانجام شنبه شب گذشته موجب رهایی او شد. منصور اوجی سال 1316 در شیراز متولد و در رشته فلسفه و علوم تربیتی از دانشسرای عالی تهران دانش آموخته شد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه شیراز کارشناسی ...
گفتگو با بانوان نجاتگر جمعیت هلال احمر که زندگی خودرا وقف مردم کردند
سعیده آل ابراهیم | شهرآرانیوز؛ آن ها سال هاست که مشغول امدادگری داوطلبانه هستند که در ازای آن چندان مزد و مواجب مادی دریافت نمی کنند و بیشتر همان ثواب آخرت برایشان پررنگ است. در توصیف این زنان باید گفت آن ها خستگی ناپذیرند. می شود گفت بیشتر از خودشان برای بهبود شرایط آدم های دیگر در تلاش اند. ممکن است روز ها و شب های پی درپی را در جاده ها بگذرانند بی آنکه پلک روی هم بگذارند. با گرمای ...
جهش های اعجاب برانگیز جانباز دوپا قطع + عکس
کردیم که خانه نشین نشود و حال و هوایش را تغییر بدهد. یک روز رفتم و سوارش کردم و بردمش ابتدای جاده چالوس، کنار رودخانه. نصف روز آنجا بودیم. وقتی می خواستیم برگردیم، روحیه اش زمین تا آسمان فرق کرده بود. الان هم شکر خدا خیلی فعال است و درسش را خوانده و اصرار دارد که به دانشگاه هم برود و تحصیلات عالی اش را شروع کند. بعد از یک سال رفاقتمان از سوم ابتدایی رسید به پنجم و سه ماه پیش دیپلمش را ...
اعلام گذشت از عموی خطاکار
به هواخواهی مادرم با او درگیر شدم و از آن روز به بعد زن برادرم از من کینه به دل گرفت و تلاش کرد بین من و برادرم را شکرآب کند. انتشار عکس های خصوصی وی ادامه داد: من کارگر ساختمانی هستم و شب حادثه محل کارم بودم که برادرم در حالی که عصبانی بود وارد ساختمان نیمه کاره شد. او شروع به داد و فریاد کرد که چرا من عکس های همسرش را در فیسبوک منتشر کرده ام. برادرم مدعی بود عکس هایی که ...
شوخی هایی که درخلوت باآن ها گریه می کنم/ماجرای دیدار با حاتمی کیا
شده اید. این فضای آنتن زنده در بازه سحرگاهی سخت نیست؟ در ماه رمضان سی شب بدون استراحت برنامه داریم البته من به عنوان مجری باز استراحت دارم ولی گاهی تهیه کننده و باقی تیم باید مواردی را هماهنگ و مدیریت کنند که خیلی کار سختی است. با این حال با این برنامه همه زندگی شما حتی تا بعد از ماه رمضان هم به هم می ریزد و معمولاً با پایان هر ماه قمری و حتی عید فطر برای اجرای برنامه در سال بعد استرس ...
برادرنور خواهر مهر
شد و چون همسن و سال بودیم به مادرم گفتم اگر من هم شهید شدم من را کنار سعید بگذارید. مادرم خیلی ناراحت شد. بعد از تعطیلات نوروز 64 که مدارس باز شد. صبح موقع رفتن سرکار به مادرم گفتم چه مقدار نماز و روزه بدهکارم.مادرم گفت: این حرف ها چیه اول صبحی؟ شب قبلش خوابی دیده بودم که احساس می کردم خبر از مرگم می دهد ولی مصداق بیرونی برایش نداشتم. هم اهواز تحت بمباران قرار داشت و هم من مسیر کوت عبدالله تدریس می ...
کشف جسد مرد گم شده در چاله آسانسور؛ مرد بسازبفروش، مظنون شماره یک جنایت
همراه تیم تجسس راهی محل حادثه شد. متوفی یک لنگه کفش نداشت و دو روز از مرگش می گذشت. با توجه به شواهد موجود به نظر می رسید که از طبقات بالا به پایین سقوط کرده و با توجه به شواهد اولیه به نظر می رسید که او را هل داده اند. جسد را شریک متوفی به نام سهراب پیدا کرده بود؛ فردی که از مدت ها قبل با متوفی دچار اختلافات مالی شده بود. با توجه به اینکه فرضیه جنایت قوت یافته بود، بازپرس جنایی دستور ...
نگاهی به یک جنبش داغ شده در شبکه های اجتماعی من_ رزیدنتم جنبشی برای عدالت
شیفت متوالی کاربر دیگری هم خیلی کوتاه و شفاف گفته است: از جنبش #من_یک_رزیدنتم فقط این را بگویم که سال سه دستیاری بودم و دقیقه نود به مراسم عروسیِ خودم رسیدم! پزشک دیگری هم از خاطرات دوران دستیاری اش نوشته و گفته است: صبح که می رفتیم بیمارستان، تکنسین ها شیفت شب را به شیفت صبح تحویل می دادند. بعد شیفت صبح می رفت و شیفت عصر می آمد. بعد شیفت شب، بعد صبح فردا و بعد عصر فردا. روزهای اول می گفتم ...
مطالبه راننده های ماشین سنگین در فارس من ؛ چرا با سختی کارِ رنج کشیده های بیابان مخالفت می کنند؟ +تصاویر ...
800 هزار تومان بیمه آزاد پرداخت کنم آن هم با حقوق وزارت کاری، اما آن جوشکار یا شغل دیگری که روی زمین کار می کند و یا گاها کاری هم نکند مشاغل سخت باشد اما ما که نه روی آسمان هستیم و نه روی زمین، مشاغل سخت نباشیم؟ وی ابراز کرد: تمام راننده ها از جیب خودشان هزینه های بیمه را پرداخت می کنند، ماهی 5 میلیون حقوق می گیرم و هر روز درجاده هستیم، شاید هفته ای یکبار به خانواده سر می زنیم، شب ها درجاده هستیم. می خواهم یکبار این مسئولان بیایند و وضعیت رانندگان و آن گرمای طاقت فرسا را در پایانه ها ببینید. مهدی امیری پور انتهای پیام/ ...
درآمد روزانه 500 هزار تومان برایم وسوسه انگیز بود
که در این زمینه تخصص داشتم به گروه آن ها پیوستم به طوری که پول خوبی نیز نصیبم شد. اما بعد از اتمام سربازی در جست و جوی شغلی مناسب و در شأن خانواده ام بودم تا این که روزی پیامی از یک فرد ناشناس در اینستاگرام دریافت کردم. آن فرد که گویی به طور کامل مرا می شناخت و می دانست که در جست و جوی کار هستم، به من پیشنهاد داد مدارک شناسایی و تحصیلی ام را برایش ارسال کنم تا در شرکت برادرش استخدام شوم. من ...
ششمین شهید خانواده/ برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) دانشگاه را رها کرد
دشمنان اهل بیت(ع) بجنگم. نتوانستم مانع آمدنش شوم. آخرش کار خودش را کرد. درس و دانشگاه را رها کرد و برای بار دوم مهاجر کشور ایران شد. ندای اصفهان: بعد از چند سال پسرتان را می دیدید و چه احساسی داشتید؟ بعد از ده سال دوباره احمدم را می دیدم. محکم در آغوش گرفتمش. حال آن روزم غیر قابل وصف است. احمدم آمده بود؛ اما نه برای ماندن. آن روز بیشتر از همیشه نگرانش بودم. حتی ا ...
دختر 17 ساله: دوست پسرم بعد از تجاوز مرا معتاد کرد
پسر جوان که متهم به دوبار تجاوز است در دادگاه اتهام خود را انکار کرد. اواسط بهمن ماه سال 99 دختر جوان با مراجعه به کلانتری 156 افسریه شکایت خود را از پسر مورد علاقه اش به اتهام دو بار تجاوز ثبت کرد. بعد از انجام تحقیقات اولیه قضایی، روز گذشته جلسه رسیدگی به شکایت این دختر 17 ساله به نام مهسا در شعبه دوازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد. در ابتدای جلسه ...
معلم با آموختن به یک انسان کلید بهره برداری از گنجینه ای تمام نشدنی را به او می دهد
باشند . در واقع تلاش می کنم تا والدین ارتباطی همسویه با مدرسه داشته باشند. با توجه به اینکه چندین سال هست رابط مشاوره و پژوهشی و طرح جابر مدرسه بودم همین امر باعث شد با اکثر خانواده های مدرسه در تعامل باشم در تمام این مدت با روی باز از آنها استقبال کردم و هیچ وقت سعی نکردم اخلاقم موجب رنجش خاطرشان شود. . دلایل موفقیت خود را در تدریس چه می دانید ؟ اول خدا را کنار خود در تمام ...
چالش های بهروز و جواد در بچه مهندس 4 / جاهدی: هنوز مردم مرا با برنامه عموپورنگ می شناسند
سعدی و وارسته و کاوری و شبکه دو است که تصمیم بگیرند می خواهند این سریال را ادامه دهند یا نه. بعد از آن فیلم نامه باید نوشته شود. به هر حال من دوست دارم این شخصیت در فصل های بعدی هم حضور داشته باشد. الان 6 ماه است که با این نقش زندگی می کنم و بسیار زیاد برای آنچه شما می بینید وقت گذاشتم و سر هیچ کار دیگری نرفتم و روی این نقش متمرکز بودم. چون بهروز را دوست دارم به این خاطر که نماینده جوان های ما است ...
حاج قاسم همیشه در خاکریز بود
...> اکثر افراد اعزامی به سوریه، اسم خود را اشتباه می گفتند تا گمنام بمانند. فقط می خواستند بروند و در مقابل تکفیری ها بایستند. خیلی از شیعیان اعزامی دوره های نظامی را توسط آمریکایی ها در ارتش افغانستان و پاکستان آموزش دیده بودند و حالا آمده بودند علیه خودشان بجنگند. جزو اولین نفرات اعزامی به سوریه بودم. اکثر افراد اعزامی به سوریه خانواده شان توسط داعش، طالبان، القاعده یا یک شبکۀ تروریستی کشته شده بودند ...
جای خالی یک درس در کتا ب های درسی
نمی کنیم که او هم حق زندگی دارد و می تواند از امکانات اطرفش برای داشتن زندگی ای با مشکلات کمتر بهره ببرد؟ همین چند شب قبل تلویزیون خانمی را نشان می داد که در یکی از شهرهای خراسان جنوبی زندگی می کرد و چند سال قبل در یک حادثه رانندگی یکی از دست هایش را از دست داده بود. مدتی بعد با پذیرش شرایط جدیدش به زندگی باز گشته بود و حالا علاوه بر اینکه مادر و همسر خوبی است، در رشته بدمینتون قهرمان ...
پرهیزکار: ایران در تورنمنت فوتسال تایلند شرکت می کند، مکاتبات موجود است
به گزارش وانانیوز، داود پرهیزکار درباره فعالیت خود در سمت سرپرست کمیته فوتسال اظهار داشت: تجارب مدیریتی باعث شد کارم را با سرپرستی تیم زیر 20 سال آغاز کنم و سپس مرا به سمت سرپرست کمیته فوتسال منصوب کردند. اولین آزمون جدی ما میزبانی مسابقات قهرمانی زیر 20 سال آسیا بود که قرار شد شرکتی خارجی آن را برگزار کند و 750 هزار دلار درآمد داشت. مسئولیت این بازی ها با من بود و مسابقات به خوبی ...
معلمی که فداکارانه با داشتن کودک معلول تدریس می کند
خیلی خوب بود در دانشگاه فرهنگیان که خیلی علاقه داشتم قبول نشدم و در دانشگاه پیام نور شهر وزوان که نزدیک روستایمان بود در رشته علوم تربیتی قبول شدم. این معلم جوان بیان می کند: یک سال در دانشگاه تحصیل کردم. بعد به لطف خاص خدا در تکمیل ظرفیت دانشگاه فرهنگیان اصفهان قبول شدم. خیلی خوشحال بودم، از طرفی هم نگران این مسافت طولانی بودم. ماه اول خیلی برایم سخت بود، چون یک ماه از شروع ترم گذشته بود ...
احضار روح توسط بازیگر ترسو!
غیر از مادربزرگ، استاد و معلم به او داشتم، دوست خوبی برایم بود. او خیلی روی من تأثیر گذاشت و مرا سر تمرین های تئاتر می برد. یادم است سال 48 که هفت ساله بودم، سنم را گفتم -می خندد- با مادربزرگم سر تمرین تئاتر روسری قرمز که استادانی همچون مرحوم مادربزرگم، هادی اسلامی، خسرو شکیبایی، سیروس گرجستانی و آزیتا لاچینی در آن بازی می کردند، می رفتم. وقتی از تمرین برمی گشتیم مادربزرگم می پرسید افسانه بازی کی ...
روایت مامان حشمت از شکستن شاخ غول ام اس / خانم معلم حالا با معجزه دوستت دارم درس امید می دهد
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ آنقدر از روحیه بشاش و نگاه زیبایش به زندگی و تاثیرگذاری مثبتش بر اهالی انجمن ام اس شنیده ام که تا در ورق زدن تقویم به روز 18 اردیبهشت، روز بیماری های خاص و صعب العلاج می رسم، ناخودآگاه اسمش در ذهنم جرقه می زند. فکر می کنم در چنین روزی فقط او باید بیاید و از معجزه امید در بهبود بیماران خاص بگوید... تا می شنوم معلم بازنشسته اس ...
پزشکی که از لذت جراحی رایگان در مناطق محروم می گوید
تشکیل شده است که هر کدام از آن ها با ده هزار سلول دیگر در ارتباط است و جریان الکتریکی که از برخورد این سلول ها به وجود می آید از جریان تمام خطوط مخابراتی قوی تر است، من همیشه قبل از انجام هر عمل جراحی از آفریننده و خالق این همه زیبایی می خواهم که مرا یاری کند چرا که شیرین ترین لحظه، زمانی است که رضایت را در چهره بیماران و خانواده آن ها می بینیم. ویژه برنامه ماهِ ماه با مشارکت مرکز ...
ناشنوایان در روزهای کرونایی با خلاء اطلاع رسانی مواجه هستند
دوره دبستان را در مدرسه باغچه بان 2 و راهنمایی را در باغچه بان1 گذراندم. تا به دوره دبیرستان رسیدم که سال اول را در مدرسه شنوایان در رشته تجربی خواندم، بعد به رشته فنی علاقه مند شدم و در هنرستان نظام مافی و باغچه بان 2 ادامه تحصیل داده و سال 71 دیپلم راه و ساختمان گرفتم . در مدرسه شنوایان ابتدا ارتباط گرفتن با دانش آموزان برایم سخت بود ولی سعی کردم اعتماد به نفسم را بالا ببرم و به خود بقبولانم که ...
مثل ماه و روایت قصه علاقه ای که در اسارت شکل گرفت
طریق آزادی من خواستند من به عنوان شاهدی از آنها دفاع کنم. وی با اشاره به اینکه در واقع در آنجا حکم اعدام من را کاک عمر در کمیته مرکزی ملغی کرد، گفت: یعنی برای من وقت خرید، بعد از آن چون دولت مبادله ای انجام نمی داد و اسرا روی دست شان مانده بود و تحت فشار بودند، اسرا را آزاد کردند و من وقتی برگشتم کرستان با آن خانم در سپاه مواجه شدم که خودش را تسلیم کرده بود که بتواند کاک عمر و خانواده اش ...