تبعیضی که خاندان سلطنتی انگلیس را به هم ریخت
سایر منابع:
سایر خبرها
دفترکل NFT / تایم لاین یک بازار در حال رشد
(OpenSea) یکی از محبوب ترین بازارهای توکن های غیرقابل معاوضه، به فروش می رسد که اخیراً 23 میلیون دلار از طریق بودجه سری آ به رهبری اندریسن هوروویتز (Andreessen Horowitz) جمع آوری کرده است. میم برایان بدشانس. یک زوج جوان، حلقه های ازدواج شان را به صورت توکن غیرقابل معاوضه، رایگان تهیه می کنند. در اولین تجربه مهم رسانه ای NFT، آسوشیتدپرس یک اثر هنری با نام آسوشیتدپرس ...
چگونه تئوری ها را "زرد" کنیم؟
تازگی ندارد. بهزاد رحیمیان به عنوان یک به قول کتاب سینه فیلِ تیزبین ، سال ها قبل در شماره یکم نشریه نقد سینما (بهار 1373) درباره روسری آبی رخشان بنی اعتماد نوشته بود: می توان از فقر کارت پُستال درست کرد و به همفکران سابق فروخت! می بینید که نام های پشت و روی جلد یک کتاب تا چه حد می توانند شبیه هم باشند. هرنوع ردّپایِ گِل آلودی در کتاب هست، غیر از زیبایی شناسیِ فیلم. 4. (ص 442 ) : جلال مقدم ...
گران قیمت ترین لباس های عروسی خاندان های سلطنتی دنیا + عکس
عروس دوم مگان مارگل در سال 2018 بیشتر از 157 هزار دلار قیمت داشت که قیمت امروز آن حدود 163،550 دلار می شود مارکل، همسر نوه ی ملکه انگلیس، این لباس ابریشمی را بعد از مراسم عقد خود در کلیسا به عنوان لباس عروس دومش به تن کرده بود. لباس عروس پرنسس اوژنی در سال 2018 حدود 260 هزار دلار قیمت داشت که به پول امروز حدود 270،845 دلار می شود لباس عروس پرنسس اوژنی، نوه ی ملکه ...
مرگ عجیب عروس و داماد 5 دقیقه بعد از عروسی
عروس و داماد جوان که مدت زیادی عاشق یکدیگر بودند، بعد از مراسم عروسی در طی اتفاقی جانشان را از دست دادند. به گزارش وقت صبح ب ه نقل از نمناک- یکی از بهترین اتفاقات ممکن که می تواند برای هر یک از ما در طول زندگی چند ده ساله مان رخ دهد، ازدواج با فرد مورد علاقه مان می باشد که از بدو آشنایی با وی، نحوه زندگی، آرزوها و مسیر زندگی قبلی کاملا تغییر پیدا می کند و بیشتر به سمت زندگی جدیدی که ...
کلاهبرداری در نقاب خواستگار از دختران معلول!
سفر سر صحبت را با خواهرم باز و خیلی با ادب مرا از خواهرم خواستگاری کرد. آن مرد که ح نام دارد، خودش را مهندس برجسته معرفی کرد که در امور ساختمانی فعالیت می کند. او به خواهرم گفت مدت هاست به دنبال دختری باوقار و مناسب برای ازدواج می گردد اما تاکنون نتوانسته دختری خوب با این خصوصیات اخلاقی برای خودش پیدا کند. آن مرد میان سال در حالی که من هم سخنانش را می شنیدم ادامه داد: از لحظه ای که خواهر ...
میراث سه میلیاردی وقف مسجد شد | چشمِ دل سیری فاطمه خانم
...، به تنهاخواهر و بازمانده خانوادگی شان، فاطمه قلی زاده، می رسد. حاج خانم هم از اهالی همین محله است. به گفته خودش، زادگاهشان یکی از قلعه های سیس آباد بوده است که همان جا هم ازدواج می کند و برخلاف خواهرش، صاحب 7 فرزند می شود؛ 6 پسر و یک دختر. حاج خانم حالا نقش اول قصه ماست. او تا مدت ها لباس سیاه سوگ خواهر را به تن داشت و نمی توانست این مصیبت را باور کند و وقتی اعلام کردند که همه ثروت ...
جشن عروسی حاج آقا با هزاران مهمان ویژه! + عکس
و ازدواج ما عقب افتاد. دیدیم فرصت خوبی است برای این که نقشه مان را عملی کنیم و جشن ازدواج مرسوم را نگیریم؛ رفتیم مشهد. سال تحویل آنجا بودیم. کنار یک عالمه جمعیت بودیم. محمدآقا می گفت فکر کن همه این هزاران نفر، مهمان جشن ما هستند! اینطوری بود که زندگی مان را شروع کردیم. یادم هست برخی اقوام و آشنایان به من می گفتند بعدا هر کس را ببینی که لباس عروس پوشیده، حسرت می خوری! جالب این که حالا هر کسی لباس ...
خاطره هایی از سریال قدیمی آئینه
درصد مشکلاتی بود که ما نمی توانستیم در تلویزیون نشان دهیم. بعد از اینکه سریال آئینه پخش و دیده شد، در مصاحبه ها می گفتند شما که ازدواج نکردید، چطور انقدر دقیق مشکلات خانوادگی را دیده اید؟؛ یک ضرب المثل قدیمی هست که می گوید نخوردیم نون گندم دیدیم دست مردم. خواهر دارم، برادر دارم و آن ها ازدواج کرده اند. لطفی درباره تیتراژ سریال هم گفت: تیتراژ سریال خیلی معروف شد. کار خودم بود ...
خدا می داند؛ پدر چطور بدون درختان زیتون جان داد
شعار سال: لباس شستن در وان حمام. این یکی از چندین کاری بود که مادرم انجام می داد تا پدرم بتواند از درآمد اندکش چیزی پس انداز کند. پدرم در فست فود مستر کینگ در خیابان هالستد شیکاگو، همبرگر و سیب زمینی سرخ شده درست می کرد. ما ماشین لباسشویی نداشتیم و 1.25 دلار به ازای یک بار شستنِ لباس برای شش بچه گران درمی آمد. به همین خاطر یکشنبه شب ها، درست در زمان مناسب برای مدرسه، مادرم پیژامه ای مندرس و تی ...
ششمین شهید خانواده/ برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) دانشگاه را رها کرد
دشمنان اهل بیت(ع) بجنگم. نتوانستم مانع آمدنش شوم. آخرش کار خودش را کرد. درس و دانشگاه را رها کرد و برای بار دوم مهاجر کشور ایران شد. ندای اصفهان: بعد از چند سال پسرتان را می دیدید و چه احساسی داشتید؟ بعد از ده سال دوباره احمدم را می دیدم. محکم در آغوش گرفتمش. حال آن روزم غیر قابل وصف است. احمدم آمده بود؛ اما نه برای ماندن. آن روز بیشتر از همیشه نگرانش بودم. حتی ا ...