سایر منابع:
سایر خبرها
دختر 16 ساله: بعد از خوردن مشروب وارد رابطه جنسی با دوس پسرم شدم
دختر نوجوان 16 ساله که برای شکایت از دوست پسر 24 ساله اش به کلانتری شفا مراجعه کرده و در حالی که آثار خودزنی روی دستش نمایان بود، در شرح داستان زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: من اولین فرزند از همسر دوم پدرم بودم . پدرم اعتیاد به مواد مخدر صنعتی داشت و علاوه بر این که هیچ مسئولیتی را در قبال خانواده اش نمی پذیرفت، هزینه های زندگی مان را نیز پرداخت نمی کرد و همواره من ...
پدرم مدام از ارتباط مادرم با یک مرد غریبه می گفت و این حرف ها آزارم می داد
نوجوان 16 ساله ای که به اتهام دومین سرقت از بستگانش دستگیر شده بود، وقتی مقابل کارشناس اجتماعی فرماندهی انتظامی طرقبه و شاندیز قرار گرفت به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و گفت: کودکی بیش نبودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند وقتی کمی بزرگ تر شدم پدرم مدام از ارتباط مادرم با یک مرد غریبه سخن می گفت به طوری که دیگر هیچ گاه نمی توانستم این حرف ها را تحمل کنم. ماجرای طلاق مادرم در محل زندگی مان پیچیده بود و احساس می کردم دوستا ...
حکایت مادر، روایت یک مقاومت طولانی
...، پرداخت کرد و با مابقی اش هم گلیمی خرید. بخشی از آن پول را هم به مستمندی داد. من هم خیلی خوشحال بودم که مانند دیگر اتاق های منزل استیجاری مان گلیم دارم. البته پدرم همیشه نسبت به مادرم توجه داشتند و گاهی به صورت ماهانه به ایشان پول توجیبی می دادند یا اگر مسافرتی می رفتند از آنجا برای مادرم سوغاتی می آوردند. مادرم می گفتند: گاهی هم نواب مثلاً می گفت: می خواهی برایت انگشتر بخرم و من آن زمان می گفتم ...
زن 26 ساله: صیغه دایمی (99ساله) براتعلی شدم
از آن که به سوالات تخصصی افسران زبده دایره مبارزه با مواد مخدر کلانتری پاسخ داد، درباره سرگذشت سیاه خود نیز به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 15ساله بودم که مادرم بر اثر بیماری قلبی از دنیا رفت و پدرم بعد از مرگ او فقط هشت ماه دوام آورد و به طور ناگهانی سکته کرد چرا که علاقه عجیبی به مادرم داشت و در غم از دست دادن او فقط اشک می ریخت. خلاصه آن زمان خواهران و برادرانم تنها منزل نقلی را که از ...
زن شوهردار آب پاکی را رو دست مرد ریخت / همسرم با مردی غریبه سوار موتورسیکلت بود !
. اما طاقت نگاه ترحم آمیز اقوام و حرف هایی که پشت سرما در بین آشنایان نقل مجلس می شد را نداشتم. حرف هایی که دروغ هم نبودند ، اگر چه این گفته ها چهره پدر و مادرم را مخدوش می کرد. حدود دو هفته قبل بود که خبر دار شدم همسرم ازدواج کرده است. دیگر نمی توانستم این شرایط را تحمل کنم. به خانه یکی از دوستان دوران تحصیل در شهرستان رفتم. یک هفته آنجا بودم. فقط قرص های آرام بخش و مخدر می خوردم تا ...
جوان 36 ساله: همسری دارم که یک روز هم زیر یک سقف زندگی نکردیم
متولد شدم. دوران کودکی و نوجوانی ام را در حالی سپری می کردم که پدر و مادرم همواره با یکدیگر مشکل داشتند و خیلی اوقات به یکدیگر توهین و فحاشی می کردند و گاهی درگیری لفظی آن ها نیز به کتک کاری و درگیری فیزیکی می انجامید. کلاس سوم راهنمایی را که به پایان رساندم، ترک تحصیل کردم و سر کار رفتم. پدرم فردی بی مسئولیت بود و مادرم با کارگری در خانه های مردم هزینه های زندگی مان را تامین می کرد. من سر کار رفتم ...
دختر نابینایی که فعال محیط زیست است
نیمه رها کردم. پدرم از کودکی خواندن شعرهای بزرگانی همچون حافظ، سعدی و مولانا را به من آموخت. از همان دوران نیروی خاصی مرا به سمت موسیقی می کشاند و علاقه ام به این هنر بیشتر و بیشتر میشد. 14 ساله که شدم به کمک پدرم با دستگاه های موسیقی آشنا شده و جرقه فراگیری موسیقی و آواز از آن دوران در ذهن و روحم زده شد. یک سال بعد پیش استاد محمود نیک نژاد ساز سنتور را آموختم؛ گرچه فراگیری این ساز برای نابینایان ...
عکس های 3 زن رشتی بعد از اصابت صاعقه! + سرنوشت های تکاندهنده
و نگران فردا و روزهای بعد هستم. مردانی که حوالی محل بودند، صدای داد و بیداد زن میانسال را شنیدند و برای کمک به سمت آنها دویدند. مصدومان را به کنار جاده اصلی بردند و با تماس گرفتند و درخواست کمک کردند. یاسمن صفری، دختر مرضیه صفری، از وضعیت مادر در روز حادثه برای ما تعریف می کند: آن روز در خانه بودم که مادرم آمد. او به شدت ترسیده بود و گریه می کرد. دست و پایش گلی بود که آنها را سریع شستم ...
بازیگر نقش مائده در احضار : برای حضور در سریال 3 روز تست دادم
فیلمنامه قرار گرفتم. البته ما هنوز نمی دانیم پایان قصه چه می شود. وی افزود: من 2 دختر دارم و دختر بزرگم هم سن و سال مائده است و نا آشنا نیستم با خلق وخوی این گروه سنی و این طبیعی است که یک مادر جا هایی عصبانی می شود و یا جا هایی بخواهد با فرزندش کل کل کند. همچنین رضا توکلی نیز درباره درونگرایی نقش مرادی نیز تصریح کرد: بعد از این سال ها ما تجربه های بسیاری کسب کردیم و من سر هر ...
همخوابی شیطانی دختر تهرانی با مرد متاهل
به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده با شکایت دختر 22 ساله ای به نام آرمیتا آغاز شد. وی که به پلیس آگاهی رفته بود از یک مرد 34 ساله به نام سیاوش شکایت کرد و گفت: من دانشجو هستم و همراه پدر و مادرم زندگی می کنم. مدتی قبل از طریق اینستاگرام با پسر جوانی به نام سیاوش آشنا شدم. او که خودش را مهندس کامپیوتر و مجرد معرفی کرده بود به من ابراز علاقه کرد و پس از ارسال تصاویرش با من قرار ملاقات گذاشت. او می ...
از مطلق نگری در امان ماندم
پرکردن ورقه دچار مشکل می شدم و این امر سرعتم را در اتمام برگه ها کند می کرد. شب تب کردم و تا صبح کابوس دیدم. روز بعد ناامید به سمت کرمانشاه رفتم؛ جواب کنکور که آمد و پسرعمه بزرگم، خبر داد که شهرام قبول شدی! باورم نشد. آنقدر شوکه شده بودم که رو کردم به پدرم و گفتم دانشگاه تهران قبول شدم! پدرم به جای تبریک گفت: عیب نداره، عیب نداره. لحن تعجب آمیزم طوری بود که فکر کرد ناراضی هستم؛ واقعاً باورم نمی شد ...
خواستگار شیطانی ام هم من و هم دخترم را می خواهد!
رویداد24 پدر و مادرم می گفتند اگر بچه دار بشویم مشکلاتمان حل خواهد شد. اما با وجود آن که صاحب 2 فرزند شدیم همسرم تعهدی نسبت به زندگی زناشویی مان نشان نداد و در اثر رفیق بازی با افراد ناباب به دام مواد مخدر افتاد. ما حدود 17 سال با هم زیر یک سقف زندگی کردیم و همسرم این اواخر به مصرف کراک روی آورده بود. من در تمام این سال ها با زحمت و رنج فراوان در یک کارگاه تولیدی کار می کردم و مسئولیت ...
زندگینامه دافنه دوموریه و یادی از رمان ربکا به بهانه زادروز دوموریه
شکسته بودند و در گذرگاه های خرگوش ها با سر شکسته و شاخه های بی حال برجای مانده بود. جاده را پشت سر گذاشتم و به تراس نزدیک شدم، زیرا در عالم رؤیا گزنه ها مانعی نبودند، جادو شده راه می رفتم و هیچ چیز نمی توانست مانعم شود. مهتاب خیال را فریبکارانه بازی می دهد، حتی خیالات آدمی که خواب می بیند. همان طور که ساکت و آرام ایستاده بودم، می توانستم قسم بخورم که خانه پوسته ای خالی نبود، بلکه مثل گذشته ...
تجاوز وحید به دختر 13 ساله زن خیانتکار
ماجرا را از همسرم پیگیر شدم متوجه شدم که وحید به دخترم هم رحم نکرده و او را آزار داده است. من از او به خاطر رابطه با همسرم و آزار و اذیت دختر نوجوانم شاکی هستم . با این شکایت کارمند جوان بازداشت شد اما منکر رابطه پنهانی با همسر بهمن و آزار دخترش شد. این مرد گفت: من برای تعمیر به خانه آنها رفته بودم اما این مرد که از قبل به رابطه من و همسرش مشکوک شده بود چنین شکایتی را علیه من مطرح کرده است. با این ادعا دختر 13 ساله به پزشکی قانونی معرفی شد تا تحقیقات درباره این پرونده تکمیل شود ...
دختر جوان برای 3 میلیون زن سوم یک نزول خوار شد
ای پرتاب کرد. آن شب را تا صبح با وجودی تب دار در میان آتش از گرما که به سر و رویم می بارید، سر کردم. آن شب بارها به سرم زد تا سپیده سر برنیاورده از آن شکنجه گاه فرار کنم، اما افسوس که جایی برای پناه بردن نداشتم. از آن روز من کلفت خانه محمودخان شدم وتنها، گاه گاهی نقش زنش را ایفا می کردم، اما مدت زمان اجرای این نقش و محدوده عملم بسیار اندک بود. بعد از به جا آوردن حاجت شوهر پنجاه ساله ام ...
روایت عشقی که 72 روز بیشتر طول نکشید/ توصیه حضرت امام خمینی (ره) به همسر شهید
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سیما ؛ خدام در آغاز گفت وگو راجع به داستان ازدواج خود گفت: شاید برای شما عجیب باشد اما من در ده سالگی عاشق شدم؛ عاشق مسعود میرزایی که از اقوام ما بود؛ ما هشت سال عاشق هم بودیم و عشقی ملکوتی را با یکدیگر تجربه کردیم. دختر بسیار فعالی بودم الان هم در سن 63 سالگی فعالیت های بسیاری دارم. مسعود چندین بار به خواستگاری من آمد اما پدر و مادرم قبول نمی کردند. او به سربازی نرفته ...
خمسه: حفظ جایگاه مداحی هنر است، نه خود مداحی/ به خودمان تشر بزنیم، نه مردم + فیلم
اما تواشیح به مذاق من سازگار نبود. پس از آن از روی نوارهای نوحه پدرم، شروع به یادگیری کردم. از 10 سالگی روضه خوان شدم وی افزود: خدا پدر شهید میرغفوریان را بیامرزد. در محله ما یعنی منیریه یک هیئت زنانه داشت، بچه بودم که مرا دو سه روز دعوت کردند. مادرم هم در آن هیئت حضور داشت. مادرم به من خیلی کمک کرد و هم برای یادگیری قرآن و هم جلسات روضه مرا با خودش می برد. این مداح ...
عشوه گری شیطانی دختر یک سرایدار در میهمانی اعیانی / سامان چه کرد؟
که با " سامان " آشنا شدم. سامان پسر خوبی بود و دوست برادر مهسا بود. از همان ابتدای مهمانی سامان رفت تو نخ من! این را از گردش چشم هایش که مدام این سو و آن سوی خانه مرا می پایید و گاهی هم لبخند خریدارانه می زد، فهمیدم. وقتی میز شام را چیدند و میهمان ها را برای خوردن غذا، به سر میز دعوت کردند، سامان بشقاب و قاشق و چنگال به دست به طرفم آمد: بفرمایید... اینها را برای شما آوردم. غمزه ای ...
پایان خونین رابطه مخفیانه پسر جوان با زن میانسال
باج می گرفت. می گفت اگر پول به حسابش نریزم به مادرم ماجرای ارتباطمان را می گوید. من هم برای اینکه او به خانواده ام حرف نزد ناچار بودم تسلیم خواسته اش شوم. متهم ادامه داد: دیگر از این وضعیت خسته شده بودم و تصمیم گرفتم به این ارتباط پایان بدهم. روز حادثه به او زنگ زدم و متوجه شدم مهمان خانه دوستش است. قرار شد به آنجا بروم و با نسترن صحبت کنم. می خواستم از او خواهش کنم که دست از تهدید ...
پیکر پدرم سیزده سال مهمان دشت های دهلران بود
. مادرم به تنهایی ما را بزرگ کرد. خیلی سختی کشید اما نگذاشت سختی ببینیم. من شاغل و کارمند بنیاد شهید هستم. برادرم کارمند دانشگاه مازندران و خواهرم معلم است. مادرم و پدرم سنتی ازدواج کردند. پدرم اصالتا اهل محله کاظم آباد بابلسر است. از پدرتان چه خاطره ای در ذهن تان مانده است؟ من 8 ساله بودم که پدرم شهید شد. بابا عاشق قرآن بود. از 5 سالگی مرا به کلاس قرآن فرستاد. یک روز برای رفتن ...
سپهبد علی صیاد شیرازی
طور است. در تهران، دژبان ها، پدرم را دستگیر می کنند، سرش را می تراشند و بازداشتش می کنند و چون به همه ی دستگاه و شاه دشنام داده بود، از ارتش هم اخراجش می کنند. این باعث شد وضع مالی پدرم به هم بریزد. من ناچار بودم خودم را به یک شکلی اداره کنم. تدریس ریاضیات می کردم و همین، برایم ذخیره ای بود. در همین اثنا در دانشکده ی افسری، جزء نفرات اول قبولی شدم و مدت سه سال درس خواندم. دانشکده ی افسری ...
آنان دلتنگ شهر و دیار خویش اند
را تعطیل کرده و پدر و مادرم یک سالی است به خانه مان نیامده اند. اگر از من بپرسید هیچ دلیلی ارزش ترک دیار را ندارد. وقتی کنار خانواده باشی حال دلت خوش تر است و بار خیلی از مسئولیت ها سبک تر می شود. من می خواهم برای فرزند دوم اقدام کنم ولی هر بار به تنهایی و مشکلات دوره بارداری فکر می کنم از تصمیمم پشیمان می شوم. در حالی که اگر کنار خانواده ام بودم با آرامش خاطر دوباره مادر می شدم. غم ...
می گویند دخترم از یک رابطه نامشروع به دنیا آمده
...> مجبور شدم دوباره به همسرم پناه ببرم. در حالی که دخترم تینا را باردار شده بودم، خواهر شوهرم در زندگی ما رخنه کرد و با تحریک هایش سیاوش را مجبور کرد تا مرا از خانه بیرون کند. آن ها قصد داشتند در قبال بخشیدن مهریه ام حضانت فرزندانم را به آن ها بسپارم به همین دلیل تهمت زشت دیگری به من زدند که دخترم حاصل یک رابطه نامشروع است. با آن که آزمایش های پزشکی خلاف ادعای آن ها را به اثبات رساند و مشخص ...
روایت زندگی زن کشتی گیر از کارگری تا قهرمانی
کمیته امداد خانه ای نو و 40 متری برایمان ساختند. با توجه به تعداد اعضای خانواده تصمیم گرفتیم اتاق دیگری هم بسازیم، من در آن زمان شاگرد بنا شدم تا هزینه کارگر ندهیم. مادرم با قالی بافی هزینه زندگی را می داد زیرا پدرم بر اثر سکته مغزی زمانی که من سوم دبیرستان بودم فوت کردند. در ادامه صادق شیخ زاده متولد 66، دارای دکترا زبان و ادبیات فارسی و چهار جایزه موسیقایی بین المللی وارد استودیو شد ...