سایر منابع:
سایر خبرها
روی هوا و در نزدیکی من ترکید و مچ دستم مجروح شد. باز با همان دست ترکش خورده به خواستگاری رفتم. مادرخانمم دلش برای من سوخت و به همسرش گفت: تا کار دست خودش نداده پاسخ مثبت بده بالأخره بعد از کلی صحبت، پدرخانمم راضی شد تا دخترش را به عقد یک پاسدار مدافع اسلام که جای سالمی در بدنش ندارد درآورد. مرکب خوب را از امام رضا (ع) خواستم آن قدر با آب وتاب صحبت می کند و جزئیات را ریز به ریز می ...
.... یادم هست که روی تخت بیمارستان بودم و دکتر بالای سرم بود. هواپیماها آمدند و دوباره شیشه های بیمارستان لرزید. چون تجربه بمباران را داشتم خیلی ترسیده بودم. جیغ می کشیدم. دکتر مرا بغل کرد و دلداری می داد و می گفت من پیشت هستم. گریه نکن و بعد من را به اتاق عمل بردند. آنجا یک دکتر هندی به نام دکتر "مورتین" پایم را جراحی و پیوند زد ولی پیوند پایم موفقیت آمیز نبود و قرار شد که پایم را قطع کنند. در ...