تهدید بازیگر زن پس از تزریق واکسن برکت
سایر منابع:
سایر خبرها
متهم: به خاطر دخالت های مادرزنم قاتل شدم
دادگاه در جایگاه قرار گرفت و با قبول جرمش گفت: من به اصرار خانواده همسرم و خودم همسرم به ایران آمدم، چون همه خانواده ام در افغانستان بودند و نمی خواستم از آن ها جدا باشم. از طرفی کار و درآمد خوبی هم داشتم. به هر حال مجبور شدم به خاطر اینکه زندگی ام را از دست ندهم به ایران بیایم. مدتی بیکار بودم و درآمدی نداشتم. بالاخره در یک ساختمان نیمه کاره مشغول کار شدم، اما آن هم موقتی بود و بعد از اتمام کار ...
اظهارنظر جنجالی میلیچ؛ پارسال قراردادم را فسخ کرده بودم!/ حمله تند به مددی؛ در ایران حرف می زدم بهمن راه ...
بعدی انتخابی جام جهانی می شود. این مدافع کروات در پاسخ به این سئوال که قصد دارد به کدام تیم برود؟ گفت: من تا پایان ماه هفتم (جولای) با استقلال قرارداد داشتم. بعضی ها فکر می کردند من تا تابستان 2022 قرارداد دارم. نمی خواستم آن ماه ها منتظر بمانم تا رئیس باشگاه برود چون مسابقات در اروپا شروع می شود. می خواهم زودتر به یک تیم جدید بروم. در حال حاضر نمی دانم در یک کشور آسیایی دیگر مثل عربستان، امارات و قطر بازی خواهم کرد یا به اروپا بر می گردم. علاقه دارم نزدیک خانه باشم. یک همسر و دو فرزند دارم. در این مرحله چیزی مشخص نیست. پرس و جوهایی بوده است ولی فکر می کنم از حالا همه چیز شروع می شود. ...
اظهارنظر جنجالی میلیچ؛ پارسال قراردادم را فسخ کرده بودم!/ حمله تند به مددی؛ در ایران حرف می زدم بهمن راه ...
مدافع سابق تیم استقلال با بیان اینکه شرط اول فرهاد مجیدی بازگشت او بوده است، از احمد مددی مدیرعامل باشگاه انتقاد کرد و گفت: مددی هنگام رفتن می خواهد استقلال را ضعیف کند.
نامه رشفورد پس از تخریب تصویرش توسط هواداران افراطی انگلیس + عکس
...> مارکوس رشفورد پیش درباره این اتفاق در صفحه شخصی خود در یکی از شبکه های اجتماعی نوشت: حتی نمی دانم از کجا آغاز کنم و حتی نمی دانم چطور احساسی که الان دارم را بروز دهم. من فصل سختی را پشت سر گذاشته ام و فکر می کنم که این موضوع برای همه کاملاً آشکار بود و دیدند که شاید من با اعتماد به نفسی پایین به فینال رفتم. من همیشه به خودم برای زدن پنالتی جرأت داده ام اما این بار انگار یک چیزی درست نبود. در حین ...
بیانیه راشفورد پس از حملات نژادپرستانه
راشفورد آمده است: "من حتی نمی دانم از کجا شروع کنم و حتی نمی دانم چگونه احساس خود را در این زمان دقیق بیان کنم. من فصل سختی را پشت سر گذاشتم، فکر می کنم دیدن این برای همه واضح بود و من احتمالاً با کمبود اعتماد به نفس به فینال رفتم. من همیشه برای پنالتی از خودم حمایت کردم اما این بار چیزی کاملاً درست احساس نمی شد. در طولانی مدت من کمی در وقت خود صرفه جویی کردم و متأسفانه نتیجه آن چیزی ...
آلکنو: قائمی یک صدم افتخارات من را هم ندارد
ما باقی مانده است و شما دو 3 روز فرصت دارید نشان دهید در حد بازیکنان داخل اردو هستید اما بعد از تمرین اول دیدم قائمی در شرایط خوبی نیست. می دانم تمرین کرده بود اما بعد از تمرین او را صدا زدم و از او تشکر کردم . اگر دو سه ماه قبل از المپیک بود حتما به او فرصت می دادم تا به آمادگی برسد اما 10 روزمانده به اعزام نمی توانستم این کار را انجام دهم. بسیاری از تیم ها از مدت ها پیش با 12 نفر تمرین می کنند ...
میلیچ: رفتار مدیرعامل باشگاه استقلال محترمانه نیست/ به خاطر مجیدی به اردو برگشتم
، وظیفه ام بود در زمین حضور داشته باشم. نوسان و مشکلات زیاد بود. زمانی که به ایران آمدم در فرودگاه دیپورت شدم و دوباره با اصرار استراماچونی برگشتم. روزهای خوبی در استقلال داشتم. سال گذشته وقتی به ماشین سازی گل زدم به باشگاه گفتم تمایل دارید با من ادامه همکاری دهید یا نه. من خوب تربیت شده ام و دو فرزند دارم و نمی خواستم آینده آنها را زیر سؤال ببرم. میلیچ ادامه داد: یکسری اعداد و ارقام مطرح و ...
آلکنو به خبرنگاران: شما من را تکه تکه کردید!
تمام تصمیمات را خودم به تنهایی گرفتم. در مورد مسائلی که شک داشتم با دو همکارم مشورت می کردم و نه رییس فدراسیون و نه هیچ کس دیگر به من فشاری وارد نکرد. من مربی نیستم که کسی به من فشاری وارد کند . من بزرگ تر از قائمی هستم وی در خصوص حواشی خط خوردن قائمی که منجر به صحبت های تند او هم شد، عنوان کرد: من نمی خواستم در این خصوص صحبت کنم، اما چون بقیه زیاد صحبت می کنند می خواهم روشنگری ...
میلیچ: مدیران استقلال تمام خاطرات خوش من را خراب کردند
دست بیاوریم اما نشد و اجازه ندادند. در جلسه بعدی که با مدیرعامل داشتم مشخص بود فقط دنبال بهانه است و بدون نتیجه این جلسه تمام شد. میلیچ خاطر نشان کرد: من به کرواسی رفتم و دو ماه در خانه بودم، مجیدی که آمد به من زنگ زد که برگردم و مدیرعامل خوشخال بود که من قرار است به استقلال برگردم اما صحبت ما یک دقیقه طول کشید و من گفتم به خاطر فرهاد مجیدی می آیم تا کمک کنم چرا که فرهاد به من احترام ...
آلکنو: به معجزه اعتقاد ندارم؛ قائمی یک صدم افتخارات من را ندارد
کاپیتان گفتم که پویا فیاضی به این مسابقات نمی رسد. خیلی دوست داشتم به شرایط ایده آل برسد اما نرسید. به من گفته شد بازیکنی داریم که می تواند در سرویس و دریافت خوب باشد و منظور آنها قائمی بود. به من گفتند که او ازدواج کرده اما تمرین می کند و یک مصدومیت جدی هم داشته است. موضوع قائمی منتفی شد، اما بعد از لیگ ملت ها به روسیه رفتم و 2 روز قبل از آمدن به ایران در روزنامه های روسی خواندم که قائمی به تیم ...
آلکنو: به معجزه اعتقاد ندارم؛ قائمی یک صدم افتخارات من را ندارد
کاپیتان گفتم که پویا فیاضی به این مسابقات نمی رسد. خیلی دوست داشتم به شرایط ایده آل برسد اما نرسید. به من گفته شد بازیکنی داریم که می تواند در سرویس و دریافت خوب باشد و منظور آنها قائمی بود. به من گفتند که او ازدواج کرده اما تمرین می کند و یک مصدومیت جدی هم داشته است. موضوع قائمی منتفی شد، اما بعد از لیگ ملت ها به روسیه رفتم و 2 روز قبل از آمدن به ایران در روزنامه های روسی خواندم که قائمی به تیم ...
3 نسل از خانواده ما همزمان مدافع حرم بودیم
... گفت وگوی ما با سیدمنور حسینی پدر شهید سیدمحمد حسینی را پیش رو دارید. چه زمانی به ایران مهاجرت کردید؟ چند سال داشتید؟ من متولد 1348 افغانستان هستم و همراه خانواده ام در سال 1359 به ایران مهاجرت کردیم. آن زمان حدود 11, 12 سال داشتم. وقتی آمدیم برای زندگی به مشهد رفتیم. از همان ابتدا به کار بنایی مشغول شدم تا کمک خرج خانواده ام باشم. مدتی بعد برای کار به گرمسار رفتم. همان ...
نشست خبری زنده سرمربی تیم ملی والیبال : نتایج در لیگ ملت ها راضی کننده نبود
...، گفت: قبلا این را یک بار گفتم بودم الان تکرار می کنم. از زمان شروع کارم در تیم ملی تاکنون همه تصمیمات را من می گرفتم. در مورد مسائلی که شک یا تردید داشتم دو همکار دارم که با آنها مشورت می کردم. در هیچ مسائلی نه رئیس فدراسیون و نه مسئول دیگری فشاری بر من وارد نکرده است. من از آن دسته مربیانی نیستم که کسی فشاری به من وارد کند. در مورد فرهاد قائمی نمی خواستم صحبت کنم اما از آنجایی که این مسئله در ...
آلکنو: لیگ ملت های والیبال جواب سوالات من را داد/ در تیم ملی ایران من تصمیم گیرنده هستم
کردم و سطح کلی تیم ملی ایران بررسی کردم. در ادامه هم شما جوانانی را دیدید که در آینده از پرچم ایران دفاع خواهند کرد. نتایج لیگ ملت ها نه برای من و نه برای مردم ایران قابل قبول نیست. می توانستیم نتیجه بهتری در لیگ ملت ها کسب کنیم. سرمربی تیم ملی والیبال ایران گفت: مقابل صربستان تیم دوم و جوان ما بازی کرد. با تعویض می توانستیم پیروز میدان شویم. او تصریح کرد: قبل از اعزام تیم ملی ...
آلکنو: افتخارات قائمی یک صدم من هم نبوده!
. هم جوان ها و هم سطح کلی تیم را مورد ارزیابی قرار دادم. از نظر نتیجه این نتیجه ای که ثبت شد، نه مورد رضایت من و نه شما بود. نکته مورد توجه این بود که شما بازیکنان جوانی را دیدید؛ بازیکنانی که آینده والیبال ایران هستند. 50 درصد تیم جوان و بی تجربه بودند می توانستیم نتایج بهتری به دست بیاوریم؛ مثلا بازی با صربستان که ترکیب دوم یا جوان تیم بازی کرد. ما با وارد کردن یکی، دو بازیکن ...
از کنایه آلکنو به قائمی تا تمجید عجیب از فیاضی در نشست خبری
عملکرد آنها چگونه است. * تصمیمات را خودم به تنهایی می گیرم سرمربی تیم ملی والیبال درپاسخ به این سوال که آیا تیمی در دنیا وجود دارد که با سه ماه تمرین به سکوی المپیک برسد یا خیر، خاطرنشان کرد: من قبلاً گفته بودم و حالا به صورت رسمی اعلام می کنم که از روز اول کارم با تیم ملی ایران تمام تصمیمات را خودم به تنهایی گرفتم. در مورد مسائلی که شک داشتم با دو همکارم مشورت می کردم و نه ...
آلکنو: لیگ ملت ها آزمون سختی برای تیم ملی والیبال بود/ قائمی در روزنامه ها جوابم را داد
هم در نظر گرفتم. اما بعد از حضورم مقابل همه بازیکنان گفتم شما فقط چند روز فرصت دارید به لیست اضافه شوید چون محدودیت زمان داریم. اما در تمرین اول متوجه شدم قائمی شرایط ایده آل را ندارد. من واقعا نخواستم که این بازیکن مورد آزار قرار نگیرد چون تمرینات سخت و فشرده ای داریم او را صدا زدم و صحبت کردم. اگر این موقعیت چند ماه قبل رخ می داد حتما فرصت می دادم به آمادگی لازم برسد اما این فرصت را نداریم ...
آلکنو: به معجزه اعتقادی ندارم، قرصی برای تحمل شکست ها وجود ندارد/ همه تصمیمات را خودم گرفتم؛ جزو مربیانی ...
به بسیاری از آن ها رسیدم. لیگ ملت های والیبال 2021 برای تیم ما یک آزمون سخت در یک محیط بسیار سنگین بود که 15 بازی فشرده انجام دادیم. همان گونه که قول داده بودم، جوان ها را مورد آزمون قرار دادم و سطح کلی تیمم را محک زدم. او صحبت هایش را این گونه ادامه داد: نتیجه مورد پسند من و شما نبوده اما حجم کاری که تیم انجام داد، بازخورد مثبتی برایم داشت. بازیکنان جوانی را در VNL دیدیم که از پرچم ...
آدم ها چگونه مطمئن می شوند که می خواهند بچه دار شوند یا نه؟
چیزهایی همچون آرامش، وقت فراغت، تصمیم یکهوییِ سفر و اختیار جیب خودم ... این ها واقعاً برایم ارزش دارد . چریل استرید، نویسندۀ این ستون، در جوابش نوشت که هر فردی یک زندگی اصلی دارد و یک زندگی موازی که هیچ وقت از آن خبردار نخواهد شد، یعنی همان کشتی ارواح که در عنوان مقاله آمده. میل آشکار به بچه دارشدن سنجۀ دقیقی برای شما نیست . استرید درعوض توصیه می کند خودتان را در موضع آینده تان قرار دهید و ...
داستان/ بال هایم را جا گذاشته ام
در می آورم، دست از فکر کردن می کشم و تمام توانم را می گذارم روی قدرت نمایی در لوندگی و عشوه گری. رقابت جذابی را رقم می زنم. امشب تصمیم دارم تا خود صبح، مزاحم کار وکاسبی لذتبخش عشقی اسکندر باشم. هر راهی به نظرم بیاید را امتحان می کنم تا نتواند گاو وحشی درونش را آرام کند. اصلا آرام و قرارش را با تمام قوا، بر هم می زنم. از هر نظر که وراندازم کنی از ممهمان ناخوانده ی اسکندر، سر هستم. غلوّ نمی کنم، این ...
فرشته نجاتی که خودش نجات یافت
20 بار با هم می رفتیم 19 بار آن تنها نبودیم. یک بار برگشتم گفتم: نشد یک بار ما با هم تنها باشیم و در این مسیر با هم حرف بزنیم. گفت: خانم من این کار را برای رضای خدا انجام می دهم. یک زمانی هم می شود که دیگران این کار را برای شما انجام می دهند. به طریقی می گفت که یک زمانی دیگر من نیستم. او هرچه داشت برای مردم بود. حتی زمانی که من پسرم را باردار بودم، با اتوبوس می رفتم منزل مادرم و آقاحمید ...
فانتزی های ازدواج با ملاک های واقعی ازدواج متفاوت است/رسانه ها برای جوان ها فانتزی سازی می کنند
جدای از فانتزی یکسری نیازها و توقعات درست هست که جدی گرفته می شود. مثلا برخی متاهل ها از نیازهای از دست رفته شان حرف می زدند که من خودم هم ناراحت می شدم. مثلاً زنی می گفت فرزندم داشت سقط می شد و حال بدی داشتم ولی شوهرم گفت نمی توانم بیایم و من با پدرم رفتم بیمارستان. خب این دیگر فانتزی نیست. در چنین مواقعی که پای مریضی و فرزند در میان است زن و شوهر باید در کنار هم باشند و به حضور هم نیاز دارند. ...
" یار مهربان " ، نمادی که نظرها را در اصفهان به خود جلب کرد
همیشه دوست داشتم یک کتابخانه بزرگ داشته باشم، هربار که پول جمع می کردم به کتاب فروشی می رفتم و یک کتاب می خریدم و روی کتاب های قبلی می گذاشتم. یکی از آرزوهایم از بچگی این بود که یک فروشگاه کتاب با قفسه های مملو از کتاب های رنگارنگ داشته باشم و روزها را در فضای این کتابفروشی سر کنم، بوی کاغذهای کتاب روحم را نوازش می کرد و هربار سر در صفحات باز کتاب فرو برده و نفس عمیق می کشیدم تا بوی ...
چند روایت تلخ از زندگی معلولان در دوران قطعی برق
می گوید: محل کارم طبقه اوله. شما فکر کن اگه محل کارم طبقه اول نبود و برق می رفت مجبور بودم انقدر صبر کنم تا برق بیاد و بتونم تردد کنم چون نمی تونم از پله بالا و پایین برم. این مدت انقدر استرس دارم که مرتب جدول خاموشیا رو چک می کنم اما ساعتایی که اعلام میشه چندان هم قابل اعتماد نیس. مثلا اگه قراره صبح برق بره یه ساعت زودتر از خونه راه می افتم تا گرفتار نشم. در کل قعطی برق زندگی مو خیلی مختل کرده ...
گفت وگویی شاد و صمیمی با سینا حجازی
بار با پدر هم بازی شدید و شاید همه تصور می کردند شما هم راه پدر را در پیش بگیرید. خب من از همان اول احساس می کردم با میکروفون بیشتر از دوربین ایاغ هستم. چون به نظرم آدم برای اینکه بخواهد بازیگر خوبی باشد، باید بتواند خیلی خوب دروغ بگوید! باید نقش کسی را بازی کند که نیست. اما برای خواننده خوب شدن، برای اینکه کارت به دل مردم بنشیند، باید از ته قلبت راست بگویی. برای همین ترجیح دادم بیشتر با ...
شهیدی که به عشق امام حسین(ع) پاسدار شد
می آیم. ولی برای اولین بار بود که من می دیدم که همسرم وقتی داشت ساکش را می چید اشک می ریخت. مداحی عجب محرمی شد... را گذاشته بود، کارهایش را انجام می داد و اشک می ریخت. من هم برای اینکه ناراحت نشود می رفتم و در گوشه ای پنهانی اشک می ریختم و بعد که حالم بهتر می شد برمی گشتم. فاطمه زهرا چون خیلی ناراحت بود رفته بود داخل اتاقش و برای پدرش نامه می نوشت. شب که ما خوابیده بودیم نامه را آورده بود و ...
داستان کوتاه روز پروانه از آلیس مونرو
اول شنیدند-اگرچه صدای مایرا کم ترین زیر و بم را داشت-و هر هر خنده خفه یی به گوش رسید که بقیه کلاس را متوجه ماجرا کرد. معلم مان، دختر خشک و بی روح و ملایمی که عینک دورطلایی نازک به چشم می زد و به وقت دلسوزی شدید قیافه اش در حالاتی شبیه زرافه بود، بر روی تکه کاغذی چیزی نوشت و به مایرا نشان داد. و مایرا با شک و تردید از بر خواند: اجازه خانم معلم، برای برادرم اتفاقی افتاده. همه می دانستند ...