گفتگو با مرد تهرانی که مزاحم شیطان صفت دخترش را کشت + عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
انکار زن جوان در اسیدپاشی به شوهر
من هم می خواستم با اسید لوله گرفته شده چاه آشپزخانه را باز کنم اما یک دفعه همسرم از صندلی پایین آمد و من تعادلم را از دست دادم و مایع چاه بازکن روی او ریخت. آن روز به قدری ترسیدم که فرار کردم و به افغانستان رفتم اما بعد از مدتی هم برگشتم. او ادامه داد: همسرم به همراه پسرخاله و پسردایی من خانه ای در شهریار اجاره کرده و زنی را هم صیغه کرده است. آن طور که من از ماجرا باخبر شدم، شوهر سابق ...
نفسش تنگ می شد اما خسته نمی شد!
ازدواج با جانباز 70 درصد من متولد تهران هستم؛ ولی پدرم اهل تبریز هستند. همسرم اصالتا بختیاری بود و متولد 42. من متولد سال 61 هستم و سال 80 با هم ازدواج کردیم همسرم در 8 آبان 99 به شهادت رسید.حاصل ازدواج ما دو پسر و یک دختر است. پسر بزرگم رامتین 17 ساله، دخترم رویا 12 ساله و پسر کوچکم امیرعلی 6 ساله است. من و همسرم از قبل هیچ آشنایی با هم نداشتیم. خانواده همسرم همسایه دایی ام بودند ...
اگر نامزدم گذشته مرا بداند، چه تصمیمی می گیرد؟
کفاش بود و از صبح تا شب سر کار بود در این شرایط من از کمبود محبت رنج می بردم و احساس خوبی به دیگر اعضای خانواده ام نداشتم به همین خاطر فقط تا کلاس چهارم ابتدایی درس خواندم و دیگر نتوانستم به تحصیلاتم ادامه بدهم. خلاصه 13 ساله بودم که پدرم در 82 سالگی از دنیا رفت و من تنها تکیه گاهم را از دست دادم. بعد از مرگ پدرم دیگر جایی در آن خانه نداشتم چرا که خواهر و برادران ناتنی ام به من اهمیتی نمی دادند و ...
نوری بیلگه جیلان از درخت گلابی وحشی می گوید / آدم های خلاق باید برای تنهایی آماده باشند
ساخته ام، چون فیلمنامه ای در کار نبود. قبل از آن از خانواده ام فیلم می گرفتم. یک دوربین ویدیویی داشتم و مدام در حال فیلمبرداری، قاب بندی مکالمه ها، ضبط دیالوگ ها، و همه چیز بودم. فکر می کنم برای ساخت آن فیلم حدود یک سال فیلمبرداری می کردم که باعث ناامیدی خانواده ام شد، و بعد سعی کردم هنگام تدوین از آن یک قصه بیرون بیاورم. این همان چیزی است که سینما به من آموخت. چیزی که ساختم فیلم خوبی نبود، اما به ...
مداح پیشکسوت اردبیل: محرم اردبیلی ها از عید قربان شروع می شود/ چرا ترک ها این قدر اباالفضل(ع) را دوست ...
دهد که این اسب محل امرار معاش اوست و نبرند. او ماموران را به حضرت عباس(ع) قسم می دهد. یکی از ماموران می گوید: به همان حضرت عباس بگو تا بیاید این اسب را از من بگیرد. بعد از این ماجرا به خاطر دل شکسته این زن، حضرت غضبی می کند و آن مامور سیاه می شود. به این دلیل مردم اردبیل علاقه فراوانی به حضرت عباس(ع) دارند. این داستان واقعی است و این زن چندسال قبل از دنیا رفت و خانه او الان یک حسینیه در اردبیل است ...
دیدگاه شهید عبدالله زاده برای تربیت فرزند/ توصیه شهید برای رفع دلتنگی خانواده اش
ه چرا به کشور سوریه رفت را برایشان بگویم و از مظلومیت شهدای مدافع حرم حرف یزنم. همسرم در وصیتنامه خود برای من نوشته بود: به خدا قسم من دستم را از زندگی تو و بچه ها کوتاه نمی کنم و همیشه کنارتان هستم. جایی دیگر هم نوشته بود به خدا قسم من کنار خلد برین بهشت منتظرت می مانم تا تو بیایی. همچننین در وصیتنامه اش احساساتی برخورد کرده بود. برای پسرمان نوشته بود چند بُعدی باش و مراقب خواهر و ما ...
پسر خندان ؛ لقب همسایه ها برای شهید کاظمی/ کنایه شیرینی که به وقوع پیوست
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس ، خواهر شهید ارتش محمدابراهیم کاظمی که در اردیبهشت سال 1399 در ناوچه کنارک به شهادت رسید، در گفت وگویی کوتاه با گروه دوستان شهدایی به بیان ویژگی های برادرش پرداخت. وی اظهار داشت: محمدابراهیم متولد 14 تیر 1370 در شهر درق خراسان شمالی بود. سه برادر و سه خواهر هستیم و برادرم در زمان شهادت عقدکرده بود. تحصیلات مدرسه را در شهر درق گذراند. کاردانی را ...
اسیدپاشی روی همسر خیانتکار!
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، اوایل هفته گذشته مرد 30 ساله تبعه افغانستان باحضور در شعبه یازدهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران از همسر 25 ساله اش به دلیل اسیدپاشی و کور کردن چشم چپش شکایت کرد و گفت: من و همسرم پسرخاله و دخترخاله هستیم. هفت سال قبل ازدواج کردیم و فرزندی خردسال داریم. پیش از این نقاش ساختمان بودم و مدت هاست با همسرم سرایدار ساختمانی در محله هروی شمال تهران هستیم. یک بار با دوستم ...
راز عمامه سفید آیت ا... سید جواد خامنه ای
از یک کاری که من برای یکی از والدینم کرده ام، باشد. مرحوم پدرم در سنین پیری تقریباً بیست و چند سال قبل از فوتش، که مرد 70 ساله ای بود به بیماری آب چشم که چشم انسان را نابینا می کند، دچار شد. بنده آن وقت در قم بودم. تدریجاً در نامه هایی که ایشان برای ما می نوشت، این روشن شد که ایشان چشمش درست نمی بیند من به مشهد آمدم و دیدم که چشم ایشان محتاج دکتر است. مدتی ایشان را به دکتر ...
شهدای مملکتم خط قرمز من هستند/اگر جایی ببینم هتک حرمتی صورت گرفته برنمی تابم و حالم بد می شود
.... به من پیشنهاد دادند و من کاملا به شوخی گرفتم و اولین اتودی که زدم تحول بزرگی در روح و روانم ایجاد کرد که درس های خودم را رها کردم و به دنبال تئاتر رفتم و با بچه های تئاتر کار می کردم و بعد یواش یواش سراغ دفاتر سینمایی رفتم و سال 79 شب آفتابی را با دفتر قاسم جعفری انجام دادم. اولین کاری که جدی کردم همین کار بود و من رانندگی بلد نبودم و گواهینامه نداشتم و پلان اول باید 4 بازیگر را با ...
روایت معصومه آباد از نظر "سردار سلیمانی" درباره کتاب "من زنده ام"/ از "زندان الرشید" تا دانشگاه شهید ...
فاطمه ناهیدی قبل از ما اسیر شده است. 19 مهر یعنی 3 روز قبل از ما اسیر شده است. 3 روز آنجا بودیم که یک خانم دیگر به نام خانم حلیمه آزموده که آن هم نیروی درمان بود، اسیر شد و 4 نفر شدیم و ما را به بصره انتقال دادند که یک شب آنجا بودیم و بعد به زندان الرشید بغداد رفتیم. *سختی های زندان الرشید هم شروع شد. بله. *در کتاب نوشته اید ولی می خواهم بخش هایی از کتاب را عنوان کنید ...
گفت وگو با عضو قدیمی حجتیه: ما بهایی ستیز نبودیم
دینی شدند، برخی کشته شدند و بعضی هم مثل من گرفتار نشدند. من از آنها بودم که قبل از آن مراحلی که ساواک بریزد و بگیرد و نفوذ کند توسط مدرسم از گروه مذکور بیرون کشیده شدم. دو مورد دیگر هم اتفاق افتاد که با انقلابی ها برخوردی داشتم، اما این اولین بارش بود؛ مورد بعدی سال 1350 که دیگر نزدیک امتحانات نهایی ام بود. من و یکی از دوستانم باهم به پارک شهر می رفتیم و درس می خواندیم، برادر دوستم مجاه ...
ادعای تازه در پرونده اسیدپاشی زنی روی شوهرش
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه همشهری، رسیدگی به این پرونده از چندی قبل با شکایت مردی 28 ساله در شعبه 11 بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران آغاز شد. شاکی که اهل افغانستان است درباره حادثه به بازپرس مصطفی واحدی گفت: من و همسرم که دخترخاله ام است 7 سال قبل با یکدیگر ازدواج کردیم. زندگی خوبی داشتیم تا این که مدتی قبل او گفت که می خواهد به اروپا مهاجرت کند اما من مخالف این کار بودم و گفتم که ...
سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد
... با گریه و التماس از او خواستم محمدرضا را از پله های آب انبار بالا بیاورد، وقتی بچه را آوردند چهره اش سیاه و کبود شده بود و حرکت و تنفس نداشت. او را بردند به سمت بیمارستان، یک بقال در محله داشتیم به نام سید عباس، در بین راه خواهرم را با بچه روی دست دیده بود و بعد از شنیدن ماجرا بچه را بغل کرده بود. او سید باطن دار و اهل معرفتی بود، خواهرم می گفت: "سید عباس انگشتش را در دهان محمدرضا گذاشت و ...
نزاع دسته جمعی با شمشیر در بیمارستان کوثر سنندج / 13 نفر کشته و زخمی شدند
به گزارش روزپلاس، شب گذشته اختلاف ملکی (بر سر زمین) اعضای دو طایفه در شهرستان سنندج به جنایتی هولناک انجامید و مردی، اعضای یکی از طایفه ها را با شمشیر به قتل رساند؛ ماجرا و پیگیری های خبرنگار تسنیم حاکی از آن است این دو طایفه که اختلافات قبلی با هم داشته، ابتدا در روستای چناره سنندج با هم درگیر شده و یکی از آنان زخمی و برای مداوا به بیمارستان کوثر این شهر، منتقل می شود که در حین مداوا، چندین نفر ...
قتل قصاب محله در یافت آباد تهران / او تازه داماد بود + عکس
چاقویی را برداشتم. من می دانستم شریکم همیشه داخل ماشین اش برای بریدن هندوانه ها چاقو دارد . من از پشت سر یک ضربه به میلاد زدم اما اصلا متوجه نشده بودم ضربه ای هم به سینه رسول زده ام . بعد از آن ماجرا فرار کردم و به خانه خواهرم رفتم . آنجا وقتی فهمیدم رسول کشته شده است به شهریار و سپس مشهد رفتم. 15 روز را در یک مسافر خانه ماندم و سپس به شیروان رفتم. من انجا مخفیانه زندگی می کردم که یک موتور با من ...
معصومه آباد: رئیسی کار بسیار سختی در پیش دارد امیدواریم امید مردم را شکوفا کند
ژنرال یعنی چه؟ به جواد گفتم ژنرال به چه معنی است؟ گفت ژنرال یعنی بزرگ ارتش! هم خیلی تعجب کردم و هم از این که فکر کردند من ژنرال هستم خوشحال شدم. از این متعجب بودم که یک دختر 17 ساله را ژنرال می دانند. آنجا دنبال سیم و یا طنابی می گشت تا دست و پای ما را ببندد. ما در جاده بودیم و به قسمت خاکی مسلط بودیم. دیدم تعدادی از نیروهای سپاه امیدیه را اسیر گرفته بودند، لباس هایشان را درآورده بودند و تن خودشان ...
افغانستان همیشه با من است اما ... | علی عبدی
.... نیستم پیش آقا منگل و رامین و سحر و هادی. ناراست است گفتن و نوشتن درباره ی افغانستان از حالا به بعد. ناراست است و از جایی جز دل برمی آید و نوری در آن نیست. انگار به سیزده سال پیش برگشته باشم. از ایران برآمده بودم و مردم را در خیابان می کشتند و نمی شد آرام نشست در شهرِ تازه ای که نسبتی نداشت با آن چه در تهران و شیراز و اصفهان می رفت بر مردم. چیزی را گم کرده بودم آن سال ها و دست ...
زن اسیدپاش: حادثه عمدی نبود!
زن جوانی که پس از اسیدپاشی روی شوهرش به افغانستان گریخته بود پس از بازگشت به ایران بازداشت شد. به گزارش جوان، چندی قبل مرد 30 ساله ای در تهران به اداره پلیس رفت و از همسر 25 ساله اش به اتهام اسیدپاشی و کور شدن چشم چپش شکایت کرد. وی در توضیح ماجرا گفت: من و همسرم دختر خاله و پسر خاله هستیم که هفت سال قبل با هم ازدواج کردیم و از افغانستان برای کار به ایران آمدیم. من نقاش بودم، اما در ...
از عاشقانه های یک ماشین باز خودروهای کلاسیک تا ناگفته های مدیرعامل اسبق استقلال
سختی زیاد در رشته روزنامه نگاری دانشگاه انگلستان به صورت مکاتبه ای درس خواندم. چون کارم از ابتدا با روزنامه و مجلات بود این رشته را برای دکترا انتخاب کردم و بعد در آکادمی آذربایجان دکترای اقتصاد گرفتم. پیشکسوت استقلال تصریح کرد: من با قلبم فوتبال را دوست دارم و با آن زندگی می کنم. روز عید قربان مشهد بودم اما با اینکه فرصت کمی داشتم وقتی دیدم سپاهان بازی دارد حتی شده یک نیمه را در این ...
پای درددل یک مادر زخم خورده از سگ گردان ها /دخترم هنوز در مکان های تفریحی تردد نمی کند
های خانگی در پارک ها را بگیرید پرداخته است. ما هم در این گزارش به پارک ها و بوستان ها بین مردم رفتیم و از مادران و پدران خواستیم درباره مطالبه خودشان در این باره با ما صحبت کنند. در ارتباط با آسیب هایی که برخی از این سگ های وحشی به خانواده ها در مکان های عمومی مثل پارک ها وارد می کنند با مادر یک دختر خانم نوزده ساله به گفت وگو نشستیم که البته در زمان آن اتفاق تنها شش سال داشته است ...
داستان سرقت دختر جوان از پدر و مادرش!
های مادرم را دزدیدم و چند بار نیز از کارت بانکی پدرم مبالغی را به سرقت بردم. پدر و مادرم که فهمیده بودند سرقت ها را من انجام داده ام از من خواستند حقیقت ماجرا را بازگو کنم، اما دست بالا را گرفتم و در حالی که اشک تمساح می ریختم، مدعی شدم به من تهمت می زنند چرا که فرشاد این شیوه ها را به من آموخته بود. پدر و مادرم نیز به دلیل این که من ناراحت نشوم سکوت می کردند تا این که چند روز قبل متوجه ...
دختر 17 ساله تهرانی در دام راننده شیطان صفت
...: ساعت 11 و 40 دقیقه صبح 26 اسفند ماه سال گذشته ماموران کلانتری 160 خزانه در جریان آدم ربایی نافرجام 2 مرد جوان قرار گرفتند و با حضور در خیابان ابریشم شرقی در منطقه عبدل آباد دو ابلیس را که از سوی صاحب فروشگاه و نیروهایش زمینگیر شده بودند دستگیر کردند. تحقیقات در محل نشان از آن داشت که دختر 17 ساله زمانیکه سوار بر خودروی سواری شده از هدف تعرض یکی از متهمان به نام علی ...
بالاخره فهمیدم که 2 بچه کافی نیست!
من و تکیه من به ایشان بود. خانواده همسرم معتقد بودند که بعد از شش ماه، زندگی مستقل خودمان را شروع کنیم، به خاطر همین با کمک پدرشوهرم، یک خانه خریدیم؛ (البته این خانه را با برادر شوهرم شریک بودیم )؛ چون می خواستم عروسی ساده باشد، پیشنهاد کردم که به پابوس امام رضا(ع) برویم و از طرف خانواده همسرم پذیرفته شد. (این سفر را با هزینه خیلی کم به صورت چارتری با هواپیما رفتیم و عنایت امام رضا(ع ...
معلم آملی طرح کوچ را ابتدا روی خودش تمرین کرد
جهان تربیت آمل در این باره می گوید: من و دنیایی مملو از وزن زیاد شدیدا به هم وابسته بودیم به این دلیل هم آنها مهمانانی خوب و هم من میزبان و مهمان نواز عالی برای آنان بودم . ماجرا به حدود 5 ماه قبل برمی گردد که یک روز در دفتر خودم نشسته بودم و شدیدا از درد پا رنج می بردم و می دانستم به خاطر وزن بالایم است و همزمان با بخشنامه ای با عنوان طرح کوچ آشنا شدم با خودم گفت کوچ دیگر چه طرحی است ...
حکم قصاص آرمان؛ پرونده قتل غزاله بسته می شود؟
فرارو- آرمان عبدالعالی قاتل پرونده ای که 8 سال پیش رقم خورده است، برای دومین بار پای چوبه دار می رود. با طی روال قانونی پرونده، آرمان به جرم قتل غزاله شکور، در دادگاه به قصاص محکوم شده است. او پیش از این نیز سال 97 هم یک بار دیگر پای چوبه دار رفته بود، اما با مهلت یک ماهه اولیای دم بار دیگر فرصت دفاع از خود را پیدا کرد. به گزارش فرارو، 27 تیرماه محمدرضا زمانی علویجه؛ وکیل خانواده غزاله ...
خلاء عاطفی و فقر فرهنگی والدین فرزندان را به بیراهه می کشاند/ ماجرای تلخ دختر فراری از خانه
که هنوز ازدواج نکرده ام. پدرم کارگری ساده بود که 2 یا 3 روز در هفته سر کار می رفت و بقیه هفته بیکار بود. دختر نوجوان در ادامه گفت: عمویم سال ها کمک خرج خانواده ما بود اما در یک سانحه تصادف جان خود را از دست داد. بعد از فوت عمویم، مشکلات زندگی مان بیشتر شد و برادرانم مجبور شدند خیلی زود با کارگری کمک خرج خانواده باشند. با وضعیت جدید خانواده، مادرم به بیماری اعصاب و روان مبتلا شد. او با ...