از روزه گرفتن برای خرید کتاب تا قصه گویی در نخلستان
سایر خبرها
آقای رییس جمهور صدای منو می شنوید؟
برای تان نامه بنویسد و حقش را طلب کند. زینب هم چند سالی است که از بس مرا بلند کرده، دیسک کمر گرفته و همین جا کنارم روی تخت افتاده. بیشتر کارهامان را پسرم عباس انجام می دهد و حالا که نیست، بارمان افتاده روی دوش دخترم نگار. بله آقای رییس جمهور، این است زندگی ای که برای مان درست کرده اید. بگذارید بروم سر اصل مطلب. حدود چهل سال پیش، من نیروی داوطلب برای آزادی شهرم شدم. خانه مان قبل از جنگ ...
روایت زندگی زنده یاد سرور رجایی/از حماسه حسینی تا حماسه های معاصر
برنده شدید. من که اصلاً ماجرایی که صبح در خانه علم و فرهنگ رخ داد، یادم نبود؛ فقط خندیدم. با خنده می پرسیدم که من برنده شدم؟ گفت باور کن که شما برنده شدید. باز هم با تعجب پرسیدم چرا و چگونه برنده شدم؟ تا گفت خانه علم و فرهنگ یادم آمد. جالب اینجا بود که نفر اول و دوم یک دکتر و یک پروفسور پاکستانی بودند و من نفر سوم شده بودم. جایزه من یک پاکت شامل هزار روپیه پاکستانی و یک کتاب جاذبه و دافعه امام علی ...
منظورتون اینه که دیگه جمع کنیم بریم از ایران؟
فکر می کنند. ما دیگر نمی خندیم چون غریبه ایم، حتی در خانه مان. من آدمی بودم بدبین اما صبور. حالا شده ام آدمی ناامید که به جریان عجیب زندگی نگاه می کنم، که غم را دور وبرم می بینم، مرگ را. زندگی های نابودشده را. غصه را. مهاجرینی را که از بی امیدی تن می دهند به سفر. جوان هایی که می ترسند زندگی کنند. آدم هایی که جرأتشان را برای مواجهه با غم از دست داده اند. انگار عده ای می خواهند ما را مسخ کنند. حقیقت ...
اسارت در فاو ، تفحص در شلمچه
در هنگام دفن وارد قبر شدم و خواستم دستانش را جا به جا کنم که متوجه شدم دستانش به طور ماهرانه ای با سیم برق بسته شده است. آنجا بود که متوجه شدیم او اسیر بوده و بعد از فرار از بصره در شلمچه مجدداً به اسارت در آمده و به طرز فجیعی بعد از شکنجه به شهادت رسیده است. اکنون این سیم برق هنوز به عنوان یک سند زنده در اختیار همسرش است. ...
شکایتی که با قتل پایان یافت/ هومن عکس شکایتم را در اینستاگرام گذاشت و مرا مسخره می کرد
به اداره آگاهی، تحقیق از شاهدان و بررسی اظهارات متهم را صادر کرد. گفت وگو با متهم اصلی چرا با مقتول درگیر شدی؟ ما با هم دوست بودیم اما یک اتفاق باعث درگیری و اختلاف شد. پارسال من یک خودروی پژو داشتم که آن را فروختم. اما برای انجام برخی کارها خودرو را نزد خودم نگه داشتم و آن را به خریدار تحویل نداده بودم. یک روز برادرم ماشین را از من گرفت تا کارهایش را انجام دهد، اما درحالی که ...
رویا: پدرم خواست از ارتباط نامشروع دست بردارم ولی من درگیر هوس های جوانی شده بودم
بدهیم تا روزی به ما افتخار کند. من هم در همین شرایط درس می خواندم و همواره به وجود پدر زحمتکشم افتخار می کردم اما پس از آن که دیپلم گرفتم نتوانستم در دانشگاه دولتی پذیرفته شوم از سوی دیگر هم می دانستم پدرم توان پرداخت شهریه های سنگین دانشگاه های دیگر را ندارد به همین دلیل در حالی از ادامه تحصیل منصرف شدم که با برات آشنا شده بودم. او شاگرد پدرم بود و من به بهانه های مختلف او را می دیدم. پس ...
به نمایش خانگی فتح خیبر خوش آمدید/ وقتی جشن عید غدیر به خانه های فراموش شده رسید
و تا حدی اطعام کردن. از طرف دیگر، دیدیم ما در برنامه هایمان، کمتر به بچه ها پرداخته ایم و سهم آنها در فعالیت هایمان، کمرنگ بوده. اینطور بود که فکر کردیم با محوریت بچه ها، هدیه طراحی کنیم و به واسطه آن، جشن عید غدیر را به خانه های خانواده های کم برخوردار در حاشیه شهر ببریم. دوست داشتیم این حرکت، بهانه و مقدمه ای شود برای اینکه جشن عید غدیر در خانواده ها تبدیل به یک سنت شود و همه هر سال این عید را ...
فرصت مطالعه ای که علامه امینی از حبس شدن در کتابخانه سوریه ساخت
دسترس خارج کرده باشند. دین پرور افزود: علامه گفت مشغول مطالعه شدم و مدتی نگذشت که مسئول کتابخانه خواست مرا بیرون کند ولی من گفتم می خواهم مطالعه کنم و او مرا تهدید کرد که اگر اینجا بمانی در را تا فردا به روی تو می بندم. من هم قبول کردم. او نیز در را بست و رفت و من تا فردای آن روز از آن منابع استفاده کردم و در مدتی که در سوریه بودم در حدود صد هزار فیش از روی همان منابع استخراج کردم. ...
رفتار محبت آمیز شهید با همسرش
خوام یه قصه برات بگم . بعد ادامه داد و گفت: قدیم ها، یک خانومی بود خیلی مؤمن، بچه اش از دست رفت. وقتی شوهرش آمد خانه، غذا برای شوهرش برد و توی صورت شوهرش خندید. اصلاً انگارنه انگار که اتفاقی افتاده! بعد که خستگی شوهرش در رفت، یواش یواش به شوهرش گفت که بچه امانت خدا بوده که برگشته پیش صاحبش ... منظورش را فهمیدم. میخواست بگوید که باید صبور باشم. حالا آرام شده بودم. بعد گفت: هر ...
پست اینستاگرامی کیمیا علیزاده خطاب به هموطنانش
.... قدردان حمایت های ورزشکاران، هنرمندان، پیشکسوتان، و مربیانی هستم که مرا یکی از خودشان می دانند. خسته نباشید می گویم به دوست عزیزم ناهید کیانی که می دانم چه فشار سنگینی را به او تحمیل کردند و اطمینان دارم به موفقیت های بزرگی دست خواهد یافت. سپاسگزارم از همه ی رسانه هایی که با جریان سازی غیراخلاقی صداوسیما همراهی نکردند. همان مردانی که سال هاست بلندگوی عادی سازی تبعیض جنسیتی شده اند. آن ها تحقیر زنانِ خود را در خانه کافی نمی دانند و در رسانه به اصطلاح ملی هم به زن ستیزی شان ادامه می دهند. من زنم. تکواندوکارم. با مبارزه بزرگ شده ام و به مبارزه ادامه می دهم. ...
تهدیدهای دختر جوان، جانش را گرفت
حدود 9 روز عامل این جنایت به اداره دهم پلیس آگاهی تهران رفت و تسلیم شد. او پیش ازظهر دیروز در شعبه یازدهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران، بازجویی و با مشاهده عکس جسد مقتول بر سر و صورتش زد و درباره انگیزه قتل، ادعای عجیبی را مطرح کرد. او مدعی شد: هفت سال قبل ازدواج کردم. دختری خردسال دارم. به عنوان خیاط در کارگاه تولیدی کار می کنم. مقتول در مغازه شکلات فروشی دایی خود در محله مان کار می کرد ...
جنایت در پارک؛ پایان کل کل های مجازی
جانش را از دست داد. داستانش مفصل است، ما با هم دوست بودیم اما از یک سال قبل شدیم دشمن یکدیگر. کارمان شده بود کل کل و کری خوانی و پایان این کشمکش ها جنایت بود. چه شد که دوستی شما به دشمنی تبدیل شد؟ همه چیز از یک سال قبل شروع شد. من در آن زمان پژویی داشتم که به برادرم امانت دادم. ماشین را فروخته بودم و قرار بود تا زمانی که خریدار پولش را کامل بدهد، زیرپای من باشد. شبی که برادرم ...
مطالبات رهبر انقلاب در حوزه کتاب- 1| توصیه مهم مقام معظم رهبری به مسئولان: نگویید کار داریم/ هزاران قصه ...
مراجعه می کردم. گاهی روزها به آنجا می رفتم و مشغول مطالعه می شدم. صدای اذان با بلندگو پخش می شد، اما به قدری غرق مطالعه بودم که صدای اذان را نمی شنیدم! بلندگو خیلی نزدیک بود و صدای اذان خیلی شدید داخل قرائت خانه می آمد، اما ظهر که می شد، بعد از مدتی می فهمیدیم ظهر شده است. دوره طلایی مطالعه این دوره نوجوانی، برای مطالعه کردن و یاد گرفتن، دوره خیلی خوبی است؛ واقعاً یک دوره طلایی ...
روز های زخمی ؛ گزارشی از جنگ عراق و شام
خبرگزاری میزان – کتاب روز های زخمی یادداشت های مستند و روزانه محمد صدری از سفرهایش به عراق و سوریه منتشر شد. صدری در پیشگفتار کتاب می نویسد: زمستان 98 بعد از بازگشت از سفر سوم سوریه بود که ویروس کرونا همه را خانه نشین کرد. قرنطینۀ خانگی خیلی ها را به کار هایی واداشت که در وضعیت معمول فرصت انجامشان را نداشتند. من هم بیمار شدم و دوران نسبتاً طولانی بیماری، که همۀ علائم ابتلا به کرونا را ...
قدم اول در راه دفاع مقدس، روزنوشت های سردار دامغانی
...> سردار محمدعلی آسودی یکی از نفرات این گروه از یک ماه این ماموریت 45 روزه خاطرات روزنوشت دارد. وی به صورت روزانه وقایع را در همان زمان یادداشت کرده است که این رونوشت ها را محمدمهدی عبدالله زاده در کتابی با عنوان اولین قدم تدوین کرده است. واپایش نهایی این کتاب را مدیر ادبیات و تاریخ دفاع مقدس اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان سمنان انجام داده است. از روی تخت بلند شدم ...
باید زبان جدیدی اختراع کرد
محکم گرفته بودند و من را با چشم بسته هدایت می کرد، من به حسین اعتماد داشتم، گفت حالا چشم هایت را باز کن! چشم هایم را باز کردم و برای اولین بار شما را دیدم، شما که آخر خیابان ایستاده بودید و با من پانصدمتر بیشتر فاصله نداشتید، شما که چه عرض کنم، خانه شما با یک برج و باروی بلند مثل فانوس دریایی که روبه روی صورت مان ایستاده بود تا مثل کشتی های آشفته که هر موجی تن خسته شان را تکان می دهد، راه را گم ...
از اصول و مبانی ورزش زورخانه ای تا شرطی که روشن برای قائدی گذاشت و اجازه داد پیراهنش را بپوشد
که مرا به این جایگاه رساند پشتکار بود. وی ادامه داد: از دو سه سالگی فوتبال را دوست داشتم پدرم و کسانی که هم سن پدرم بودند به من کمک کردند که این حوزه را به طور جدی پیش ببرم. از وقتی رایکوف آمد بچه هایی که تمرین جدی می کردند به وجد آمدند و برای موفقیت تیم ملی مصمم تر از قبل عمل کردند. فوتبالیست سابق کشور درباره محل زندگی اش در کودکی بیان کرد: تجریش هنوز برای ما یک ده است و به ...
شهیدی که در بیان احساسات عاشقانه خیلی راحت بود!
.... می گفت: نه. دوست دارم خودم انجام بدم. نمازش را توی مسجد می خواند و عضو بسیج مسجد بود. بعد از خدمت سربازی توی سپاه استخدام شد. همان موقع عروسش را آوردیم. مدتی توی خانۀ خودمان زندگی کردند تا اینکه به خاطر کارش رفت اهواز. هر هفته می آمد اندیمشک به مان سر می زد. من و آقاش را می برد بیرون توی طبیعت می گرداند. هر کاری داشتیم انجام می داد. همۀ بچه هایم را دوست داشتم اما مهدی طور ...
روی کفنم دعای الهی قلبی محجوب بنویسید
...! ای خدا می بینم که دوستانم به جبهه می روند و شهید می شوند، آن وقت من نمی روم و یا اینکه اگر می روم همان آدم قبلی هستم، پس ای خدا، آدمم کن و مرگ مرا شهادت در راهت عطا نما! خدایا نمی خواهم که در بستر و در کنار پدر و مادرم بمیرم، بلکه می خواهم در صحنه جنگ بمیرم و در حال سجده که برای تو انجام می دهم. به حق تشنگی امام حسین (علیه السلام) دوست دارم در حال تشنگی شهید ...
همسفر با پیامبر(ص) از حج تا غدیر/ امامت و ولایت در غدیر طلوع کرد
...، به سوی تو می آیم، نمایشی بزرگ از قیام قیامت، خانه دوست کجاست، همچون پروانه دلباخته گشتم، من کاسه داغ تر از آش هستم، مژده دهید بوی بهار می رسد، از ماه من شکایت نکنید، اکنون به عهد خویش وفا کن، ای خدای سرزمین مشعر، سلام بر سرزمین آرزوها، سلام بر یادگار عزیز خورشید، در این شهر گمشده ای دارم، بازار داغ انگشترها، پیمانی سیاه در خانه دوست، در انتظار پیام آسمانی مانده ام، ما برای بدرقه خورشید آمده ...
بالاخره فهمیدم که 2 بچه کافی نیست!
.... (تنها وسایل لازم برای زندگی را با خود بردیم تا در تعطیلی کار همسرم به شهرمان برگردیم و در خانه خودمان پذیرای مهمان هایمان باشیم، چرا که تقریباً همه گفته بودند به شهرک صنعتی نمی آیند!) حالا تقریباً سه سال از زندگی مشترکمان سپری شده بود و ما به خاطر حرف دیگران (حالا خوش باشید! زود بچه دار نشوید و..!) و همچنین شرایط کار همسرم (آشفتگی جزیی) بچه ای نداشتیم! که ناگهان زمزمه ها شروع شد که ...
روایتی از عملیات مرصاد؛ پس از خواندن شهادتین، زنده ماندیم
بلند کردم. زیل دقیقا روبروی ما ایستاد اما جیپ کمی جلوتر توقف کرد. فکر کردیم از برادران ارتشی هستند. گفتم: شما بچه های ما را ندیدید؟ در ذیل باز شد. یک نفر در حال پیاده شدن صحبت می کرد. متوجه شدم به زبان عربی حرف می زند. سریع اسلحه را به طرف زیل گرفته، شلیک کردم. یک خشاب خالی شد. بلافاصله به پشت تانک آمدم و خشاب عوض کردم امیری هم طرف جیپ شلیک می کرد. زارع اضافه کرد، به طور کلی ما نیروهای ...
جزئیات قتل فجیع فرانک 5 ساله به دست پدر بی رحم در مشهد + عکس
به گزارش مشهد فوری ، شب بیست و پنجم تیرماه گذشته، حادثه ای تلخ اهالی شهرک نوید مشهد را در شوک فرو برد به گونه ای که ساکنان خیابان شقایق 17 ناباورانه در جست وجوی علت و انگیزه قتل هولناک فرانک کوچولو به دست پدرش بودند، اما هیچ کس از راز این جنایت تکان دهنده خبر نداشت تا این که حضور قاضی ویژه قتل عمد در محل، کنجکاوی ها را بیشتر کرد. بررسی های میدانی قاضی دکتر حسن زرقانی که تا پاسی از شب طول کشید بیانگر آن بود که مرد 35 ساله ای به نام فراز به دلیل اختلافات خا ...
می گویند درباره کافه رفتن ننویسید
و دائم در موبایل سرگرم اند و چیزی از زندگی نمی فهمند، خرج خانه را پدر و مادر می آورند و بچه ها شام و ناهاری می خورند و همین طور امورات می گذرد و بعد می گوییم چرا جوانان کار نمی کنند و یا چرا بلد نیستند کار کنند. خب آن ها یاد نگرفته اند. چه کسی باید به آن ها یاد بدهد؟ بنابراین اگر ما قرار است رمانی برای نوجوان بنویسیم باید کمی از این مسائل را به آن ها یاد بدهیم. این را که مرزش کجاست، فرهنگ و رسوم ...
غدیر قطعا وحدت آفرین است/ برخی عدالت خوار هستند نه عدالت خواه
...؛ پیامبر هم بعد از نزول این آیه شریفه مجلسی با حضور اقوام و خویشاوندان برپا کردند و امام علی(ع) را در حالی که نوجوانی 12 _ 13 سال بودند در یوم الدار، به عنوان ولی و وصی خود معرفی نمودند. در این مجلس ابتدا پیامبر(ص) از همه سؤال کردند که مرا به چه اوصافی می شناسید و همه تایید کردند که شما صادق الوعد و محمدامین هستی و در صداقت و امانتداری و پاکی تو تردیدی نیست؛ فرمودند اگر من الان بگویم ...
قسمت 2 / پس از قتل ناصرالدین شاه سه شب بازار کاشان با مسئولیت من باز بود
. آن گاه نزد من آمده در حالی که بی اختیار می گریست شروع کرد دست مرا بوسیدن و گریه کردن. بعد از آن که به شهر سلطانیه رسیدیم و من به سوارهایم ملحق شدم روز بعد آقا سید آقا مقداری پیش کشی برای من به واسطه ی آن خدمت آورد ولی من قبول ننمودم و آن واقعه در تمام زنجان مشهور شده باعث عبرت و حیرت شنودگان شد. دیگر آن که ارادتم به حضرت سیدالشهدا روحی له الفدا بی نهایت است آن وجود مقدس را از جان و مال ...
پاک زیستن؛ سفر ادامه دارد
انجمن معتادان گفت: رفته بودم پیش یکی از دوستان برای تهیه مواد که وی گفت چنین جایی است و من وقتی وارد شدم دیدم افراد خیلی به حرف آدم گوش می دهند، آنقدر فضا روحانی بود که من هم دستم را بلند کردم و گفتم معتاد هستم. وی ادامه داد: با وجود مصرف، یک روز فهمیدم که می توانم بدون مواد زندگی کنم من با ورود به انجمن بدون دارو و بستری شدن مواد را ترک کردم و دلیل اصلی ورود به انجمن رفتار خوب و آرام ...
لوازم آشپزخانه و خانه مان را حضوریم بخریم یا اینترنتی؟
خانگی و آشپزخانه را خریداری کنید و در منزل جدید خود آنها را بچینید و لذت ببرید. صرفه جویی در زمان از دیگر مواردی است که در خرید اینترنتی برای شما ایجاد می شود. شما می توانید لیست خرید خود را در نظر داشته باشید و آنها را بنویسید مثلا اگر می خواهید برای خرید کتری قوری پاسماوری یا خرید میز اتو و سطل و جا دستمال برای خانه و آشپزخانه تان اقدام کنید کافیست در هر ساعت از شبانه روز که می خواهید وب ...
شهدای شاخص کم سن در دفاع مقدس را بشناسید
می شد که کمین کرده بودند یا داشتند استراحت می کردند. خودش را خاکی می کرد. موهایش را آشفته می کرد و گریه کنان می گشت خانه هایی را که پر از عراقی بود به خاطر می سپرد. عراقی ها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند. گاه می رفت داخل خانه ها پیش عراقی ها می نشست مثل کرولال ها از غفلت عراقی ها استفاده می کرد و خشاب و فشنگ و کنسرو برمی داشت. خمپاره ها امان شهر را بریده بودند و درگیری در خیابان ...