سایر منابع:
سایر خبرها
رفتار زشت کارگردان با خانم بازیگر / ساناز طاری چرا کشف حجاب کرد + فیلم
بازیگر سریال پدر با انتشار عکسی بی حجاب خبرساز شد. در گفتگویی علل این اقدام عجیب را بازگو می کند. گفت : پس از سریال "شمعدونی" خوشحال بودم که وارد محیط کاری شدم که بسیار جالب است و بعد از آن هم به من چند فیلم سینمایی پیشنهاد داده شد. آن موقع یک دختر 19 ساله بود. ساناز طاری برای پیشرفت در کار بازیگری مرتب از دوستانش اطلاعات لازم را می پرسید. ساناز طاری مدعی شد فردی که تهیه کننده و ...
روایت زندگی زنده یاد سرور رجایی/از حماسه حسینی تا حماسه های معاصر
.... روزی در یکی از روزنامه ها به یک آگهی بر خوردم که خبر از برگزاری جلسات ادبیات افغانستانی در حوزه هنری می داد. روزی به دنبال یافتن آن ها راهی حوزه هنری در خیابان حافظ شدم. در جست وجوی حوزه هنری، شاید باورتان نشود به دلیل برخوردهایی نامناسبی که در جامعه به افغانستانی ها دیده بودم، سه چهار بار تا ورودی حوزه هنری رفتم و برگشتم. به ساختمان حوزه هنری که نگاه می کردم به خودم می گفتم آدرسی که من دارم ...
تئاتر فقط با تزریق واکسن می تواند باز شود
بهتر باشند و بدرخشند کیفیت کلی سینما و تئاتر و تلویزیون بالا می رود. از آرزوهای بزرگم کار کردن با بهرام بیضایی و علی رفیعی است. من همیشه فیلم ها و بازیگرهای مطرح را آثارشان را دنبال می کنم و از همان ابتدا وقتی سریال رعنا را می دیدم خیلی دوست داشتم جای کاراکتر خانم رویا تیموریان بازی کنم. در میان بازیگران خارجی هم همیشه دوست داشتم جای خانم فرانسیس مک دورمن باشم. خیلی بازیگر قوی و قدرتمندی است. ...
خاطرات شهدا|روایتی از لحظه شهادت رزمنده ای که اصابت ترکش مغزش را تخلیه کرده بود
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، روزبه روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته یابی و نکته سنجی زندگی شهدا در جامعه ی ما رواج پیدا کند. این جمله کوتاه برشی از فرمایشات مقام معظم رهبری در 27 بهمن ماه سال 1393 در خصوص اهمیت نام و یاد شهدا است. خبرگزاری تسنیم در نظر دارد هر روز خاطره ای از سبک زندگی، سیرۀ اخلاقی شهدا و روزهای سخت دفاع مقدس را منتشر کند. قرارگاه و ...
اگر همسرم نبود موفق نمی شدم
همراه پسر و همسرم شبانه روز مشغول کار بودیم و سفارش می گرفتیم و سود ناچیز حاصل از کار را به خرید تجهیزات اختصاص می دادیم. این کارآفرین خاطرنشان کرد: ساعات کاری ما زیاد بود و اول صبح از خواب بیدار و تا 2 بامداد مشغول دوخت می شدیم به طوری که جمعه ها هم تعطیلی نداشتیم و صدای فامیل هم درآمده بود که چرا این همه کار می کنیم. وی گفت: بعد از دشواری های زیاد کسب و کار خود را گسترش ...
قدم اول در راه دفاع مقدس، روزنوشت های سردار دامغانی
و پشت میز تحریر کهنه اتاق پاس بخش قرار گرفتم. ساعت 10:30 با سیاه دامغان تماس تلفنی برقرار کردم. محمد شعبانی بود که پاسخ مرا می داد. پس از سلام و احوالپرسی مقدم ایشان را به فرماندهی سپاه دامغان گرامی داشتم و تبریک گفتم. شعبانی پاسخ داد: من کوچک همه شما برادران هستم و هیچ فرقی با هم نداریم. سئوال کردم: مسئول شب هستید؟ شعبانی گفت: خیر، مسئول شب عباس قنادیان است. گفتم: مگر قرار ...
رفتار محبت آمیز شهید با همسرش
عصبانی بودم گفتم: نه من وصله بلد نیستم بزنم. علی هم برای آنکه حرص من رو در بیاره به شوخی گفت: باشه من هم می برم می دم خیاطی های صلواتی تو قرارگاه. هم کارشون رو بلدند، هم اینکه اینقدر سؤال و جواب نمی کنن . دوباره من گفتم: شما وقتی شلوار داری، چرا باید شلوار وصله دار بپوشی؟ علی گفت: چه اشکالی داره؟ بالاخره این ها هم باید استفاده بشه دیگه. حالا بیا بشین، اون غذا رو ول کن. می ...
رضا اردکانیان: سبک مدیریتی محتشمی پور شایسته سالاری بود/ شدت و غلظت تقسیم بندی ها امروز وجود نداشت
.... علت این انتخاب چه بود و سابقه آشنایی شما با ایشان به کجا می رسید؟ من سال 55 در دانشگاهی که امروز صنعتی شریف نامیده می شود، قبول شدم. از دوران تحصیل در دانشگاه دوستانی داشتم و دارم که با آنان مانوس بودم. در کوران انقلاب و سال های نخست پس از انقلاب، فعالیت خود را در وزارت نیرو به همراه شهید عباسپور آغاز کردم. این شهید نیز از دانشگاه به وزارت نیرو رفته بود که این انتقال در کابینه شورای ...
رفع اتهام 22سال بعد از شهادت!
. این مردم آمده بودند تا ماهی بگیرند. هورالعظیم ماهی خاصی دارد به نام بنّی دارد که بسیار خوشمزه هم هست. در آن گرما برایم عجیب بود که چرا آمده اند ماهی گیری که می گفتند برای معیشت مان مجبوریم. گفتم این همه دکل نفتی در این منطقه است، متوجه شدم این ها هیچ رابطه خوبی با نفت ندارند و از بس دلسرد بودند، هیچ توقعی هم در این زمینه نداشتند. حاج علی هوای ما را دارد! وی ادامه داد ...
باید زبان جدیدی اختراع کرد
شما که همه چیز را از قبل می دانستید، اما اجازه بدهید خودم تعریف کنم. دهانم مزه حلوا می گیرد وقتی می گویم، حالا هم که نزدیک محرم است و دلم شور می زند، دلم می خواهد دهین شما دهانم را شیرین کند، اجازه بدهید دهانم را با تعریف کردن آن روز شیرین کنم. همان روز اولی که در بیست و نه سالگی به دنیا آمدم، همان روزی که وقتی از سیطره بیرون آمدیم، حسین دست گذاشته بود روی بند های کوله پشتی که روی شانه هایم را ...
شهیدی که در بیان احساسات عاشقانه خیلی راحت بود!
.... هر چه ازش پرسیدم چه دعایی جواب نداد. چند دقیقه بعد پیامک برایش رسید. خندید و گفت: گرفت. تازه فهمیدم بدون اینکه به ما بگوید مقدمات رفتنش به سوریه را چیده است. بند دلم پاره شد. بی اختیار گریه ام گرفت. هر چه بهش گفتم به خاطر بچه ها نرو به حرفم گوش نداد. اولین بار مهر 94 اعزام شد. پنجاه روزی که سوریه بود زندگی نداشتم. همه اش نگران بودم اتفاقی برایش بیفتد. خودم یتیمی کشیده بودم. برای همین دلم نمی ...
این خاطرات را نخوانده ای؟!
...> این چه دشمنی است؟ ما همچنین دشمنی ندیده بودیم که اینطور از یک جاده سرش را بیندازد پایین و بیاید جلو! گفتند به هر صورت ما نمی رسیم. گفتم: خب حالا شما چه می خواهید؟ گفتند: شما بیایید برویم منطقه. حواسمان پرت شده بود که این دشمن چیست؟ گفتم: فقط به هواپیما بگویید آماده باشد که با هواپیما برویم به طرف کرمانشاه. هواپیما را آماده کردند. ساعت 10:30 دقیقه به کرمانشاه رسیدیم. در کرمانشاه حالت فوق العاده ای ...
توضیحات کدخدایی درباره کناره گیری از سخنگویی شورای نگهبان – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از شورای نگهبان، عباسعلی کدخدایی در گفتگو با شبکه خبر با بیان اینکه از سال 1380 وارد شورای نگهبان شدم و از سال 84 عنوان سخنگویی را برعهده داشتم گفت: البته مقطعی سخنگو نبودم که در جمع حدود 13 سال سخنگوی شورای نگهبان بودم. کدخدایی سخنگوی سابق شورای نگهبان در پاسخ به این سوال که آیا از سخنگویی شورای نگهبان کناره گیری کردید یا نه؟ گفت: انتخابات هیئت رئیسه شورای ...
هنوز می توان پادکست جذاب جدید تولید و مخاطب را جذب کرد / همچنان می شود سفر رفت اما سخت تر
تا در نهایت در سال 1394 راهنمای طبیعت بودنم به خاطر سختی کار و عدم ثبات این شغل کمرنگ شد و من با فاصله گرفتن از آن مسیر به طور رسمی وارد فضای تجارت و بیزینس شدم. به این ترتیب با وجود دغدغه ای که داشتم ارتباطم با بدنه جامعه گردشگری کم شد، هرچند همیشه دغدغه این مسئله را داشتم و به عنوان مدرس دوره های نجوم طبیعت گردی ارتباط خود را با گردشگری حفظ کرده بودم. این مسیر به همین شکل ادامه یافت تا ...
ناگفته های تلخ قاتل فرانک 5 ساله از آخرین لحظات زندگی دخترش؛ از عشق سیاه تا قتل فرزند!
.... با همسرت چگونه آشنا شدی؟ در روز هایی که پدرم فوت کرده بود من خیلی مغموم و ناراحت بودم که یکی از دوستانم ر را به خانه ام آورد و گفت این خانم جا و مکانی برای خواب ندارد! اجازه بده امشب را در منزل شما بماند! ولی من قبول نکردم! به او گفتم ما این جا آبرو داریم و دختری را به خانه راه نمی دهم! آن زمان در منطقه آزادشهر ساکن بودیم، ولی با اصرار دوستم پذیرفتم که یک شب را در خانه ما بماند چراکه ...
یک زیارت خوش آب و رنگ
انگار این مفاهیم در عین اینکه روی کاغذ جدا از هم نوشته می شوند ولی در واقع در تار و پود همدیگر تنیده شده اند و شما نمی توانید آن ها را از یکدیگر جدا کنید. این بودن در عین نبودن، این انتزاع در عین تعین یافتن و این مرز داشتن در عین بی مرزی را شاید بتوان به یک نقاشی آبرنگ تشبیه کرد که همه چیز را در آن می توان یک به یک نام برد ولی نمی توان از هم تفکیک کرد. نمی دانم چقدر خواندن جامعه شناسی به مدد بیتا ...
قتل عمه به خاطر یک سیلی
در حالی است که پدربزرگم همه دارایی اش را به نام عمویم کرده بود و عمویم حق پدرم را نمی داد. به همین دلیل از عمویم کینه به دل داشتم، اما رابطه ام با عمه ام خوب بود و به او علاقه مند بودم و خیلی از شب ها تا صبح با او درددل می کردم. در چنین شرایطی آشنایی من با دختر جوانی در اینستاگرام اوضاع را تغییر داد. من به دروغ به آن دختر گفتم خانواده ثروتمندی دارم و خودم هم پولدار هستم. ...
دل نوشته برادر شهید سلگی برای قهرمان مرصاد
به گزارش عصر همدان ، شیرمحمد سلگی از رزمندگان نهاوندی دوران دفاع مقدس و برادر سردار شهید حاج میرزا محمد سلگی قهرمان عملیات مرصاد به مناسبت سالروز این عملیات غرورآفرین دل نوشته ای به یاد برادر شهیدش نوشته است. بنام خداوند لوح و قلم و خدایی که داننده رازها و نخستین سرآغاز آغازهاست، بنام آن والایی که زینت زبان ها یادگار جان ها از نام اوست، بنام خدایی که شاهد است و شهدا را دوست دارد، سلامی ...
پاک زیستن؛ سفر ادامه دارد
انجمن معتادان گفت: رفته بودم پیش یکی از دوستان برای تهیه مواد که وی گفت چنین جایی است و من وقتی وارد شدم دیدم افراد خیلی به حرف آدم گوش می دهند، آنقدر فضا روحانی بود که من هم دستم را بلند کردم و گفتم معتاد هستم. وی ادامه داد: با وجود مصرف، یک روز فهمیدم که می توانم بدون مواد زندگی کنم من با ورود به انجمن بدون دارو و بستری شدن مواد را ترک کردم و دلیل اصلی ورود به انجمن رفتار خوب و آرام ...
پدر شهید: فرزندانم شناسنامه ندارند!+عکس
؟ پدر شهید: بله، چون من از همان زمانی که در ایران بودم تا امروز کسی به من نگفته مدرک شناسایی ات را بده. **: آن روزی که رفتید و داوطلبانه رد مرز شدید هم همینطور بود... پدر شهید: بله، خودم رفتم، تازه طرف می خندید، می گفت: حالت خوب نیست ها! چه کسی می گوید تو افغانی هستی؟... گفتم: آقا من افغانی هستم، می خواهم بروم افغانستان. واقعیتش تا به حال کسی مزاحمم نشده. من ...
مقابل نزول ایستادیم
از اتمام مراسم متوجه شدم از نذورات مردمی پول و موادغذایی اضافه می ماند، بنابراین تصمیم گرفتیم یک صندوق قرض الحسنه به نام حضرت خدیجه (س) باز کرده و نذورات مردمی را در آنجا نگهداری کنیم و اگر فرد نیازمندی بود، به او کمک کنیم. اولین کمکتان را به خاطر دارید؟ بله، هیچ وقت فراموش نمی کنم. در یکی از روز های سال 91 با صحنه ای مواجه شدم که مرا به شدت ناراحت کرد. طلبکاری در خانه یک خانم آمد و با ...
مادری که تنها پسرش را به سوریه فرستاد/ شهادت برادرم را از بنرهای شهر متوجه شدیم
اصلاً گلزار را نمی شناختیم؛ وقتی که موسی در سوریه بود، یک شب مادرم خواب دید به گلزار شهدای بهشت رضا (ع) رفته است و مردم زیادی در آنجا جمع شده اند و بر پیکر یک شهید نماز می خوانند؛ یک بانویی در آنجا رو به مادرم کرده و می گوید: خداوند به شما صبر بدهد. مادرم وقتی از خواب بیدار می شود، خود را آماده شهادت موسی می کند. شهادت برادرم را از بنرهای شهر متوجه شدیم برادرم در روز 6 مرداد ماه ...
مسئولیت شما ادامه دادن راه شهداست
منم که از خودم خبر دارم و میدانم که اسیری هستم در بند شیطان. سگ نفس دائماً بر من حمله ور می شود. با شروع انقلاب در دل خود نوری را مشاهده کردم که نغمه آستان ربوبیت تو را سر داده بود. این تحول روز ها و شب ها بر من بیشتر آشکار شد. مرا به سوی تو میکشید، در اندرون من حالات روحانی ریشه دوانده بود. تا اینکه به من توفیق دادی که پای به مکانی بگذارم که همه اش نور و صفا و همه اش عشق بود؛ و آن خاک ...
پاسخ به یک شبهه در معنای "مولا" در حدیث غدیر
در سؤال اصرار می کرد؛ من گفتم ای رسول خدا، ما از علی خشونت و بدصحبتی و تنگی دیدیم؛ پیامبر در سخن پیشی گرفت؛ ولی من شروع کردم که چیزهائی را که دیده بودیم بشمارم، تا این که من در وسط کلامم بودم پیامبر به ران من که نزدیکش بودم زد و گفت ای سعد بن مالک، فرزند شهید ، از گفته هایت دربارۀ علی دست نگه دار به خدا قسم تو می دانی که او در راه خدا به جوش و خروش آمده (البدای ة و النهای ة ج 7 ص 382) . ...
بالاخره فهمیدم که 2 بچه کافی نیست!
به گزارش خاورستان ، آخرین فرزند یک خانواده پرجمعیت بودم، پرجمعیت بودن خانواده ام را دوست داشتم اگرچه به خاطر جوّ حاکم بر جامعه، گاهی که از تعداد اعضای خانواده سؤال می شد از چندتایی چشم پوشی می کردم و کمتر می گفتم! خانواده بزرگ داشتن یعنی شادی های زیاد کنار سختی های زیاد، باید این را هم مدنظر قرار داد که هر که بامش بیش برفش بیشتر؛ زندگی در چنین خانواده ای تجربه های مرا بیشتر کرد و ...
بزرگ داشت سالروز عملیات غرور آفرین مرصاد در نهاوند
به گزارش ایثار واحد همدان، این مراسم با حضور حجت الاسلام مغیثی امام جمعه نهاوند و مسئولان این شهر در محل گلزار شهدا در جوار مزار سردار شهید حاج میرزا سالگی یکی از فرماندهان این عملیات غرورآفرین برگزار شد. حجت الاسلام مغیثی امام جمعه نهاوند در این مراسم با گرامی داشت یاد قهرمان مرصاد گفت؛ ▪️همه اعمال و رفتار ما در اسلام در گرو باور ولایت است، در غیر این صورت می شود خوارج، داعش،وهابیت و ...
قسمت 2 / پس از قتل ناصرالدین شاه سه شب بازار کاشان با مسئولیت من باز بود
بیک که سابقا نزد خود من نوکر بوده و حالیه به کمک بعضی از اهالی مفسد کاشان بنای مخالفت با من را گذاشته واگذار نماید و حاکم را به لطایف الحیل راضی به این کار نمودند. روز دیگر حکومت مرا طلبید و گفت خواهش دارم داروغگی را به محمد آقا خان بیک واگذار کنی که از جانب خود شما مشغول خدمت باشد. من از این بی قولی و سست عهدی حکومت سخت آزرده و افسرده شدم و گفتم چنان چه مایل باشید، من حاضرم از تمام مشاغلم استعفا ...
داستان موفقیت تکواندوکار هلال احمری
استانی مختلفی داشتم اما فکرش را نمی کردم در این رقابت ها بتوانم مقام بیاورم. رقیبان قدری از مکزیک، بریتانیا و آرژانتین داشتم اما موفق شدم مقام سوم را کسب کنم. بعد از مسابقات دوباره راهی تایباد و مرز دوغارون شده تا در طرح غربالگری مسافران در شلوغ ترین پایانه مرزی کشور به فعالیت های همیشگی خود بپردازد. او که در دو دوره شرکت در طرح ملی دادرس، مقام کشوری هم به دست آورده، می گوید: مفیدترین چیزی ...
تمرکز روی سکانس ها با دل و جان!
دفتر ایشان رفتم متوجه شدم که قرار است نقش یکی از برادرانم را مجید صالحی بازی کند، جالب است که من در سال های دور از خانه بازیگر سریال مجید صالحی بودم و خیلی خوشحال شدم از اینکه آقای صالحی هم در کنار ما هستند. خلاصه باید بگویم که برخورد و انرژی خوب آقای یاری، میلاد کی مرام و حضور بازیگران خوب تئاتر، همه و همه ترغیبم کرد تا بازی در سریال سیاوش را بپذیرم و هیچ بهانه ای برای نرفتن سر این کار ...
روایت روز غم انگیزی که در اراک عاشورا به پا شد
این حادثه پرداخته است که ماحصل آن را در ادامه می خوانید: ارتش بعث عراق از بمب خوشه ای استفاده کرده بود آن روز مثل همیشه ساعت 7 صبح به کارخانه رفتم. حدود 2 ساعت در ساختمان مدیریت بودم و پس از آن به سمت دفتر خودم در واحد فروش رفتم، ساعت حوالی 9 صبح بود. دقایقی بیشتر در اتاق نبودم که در ساعت 9 و 13 دقیقه صدای مهیبی شنیده شد، از آن صدا هایی که هیچ وقت در شهر اراک شنیده نشده بود ...