راز عجیب کوله پشتی در کلانتری فاش شد
سایر منابع:
سایر خبرها
زن 33 ساله: صیغه مردی 40 ساله شدم که در خانه مادرم می ماند
من و سهراب به جایی رسید که دیگر نمی توانستم لحظه ای در کنار او زندگی کنم، به همین دلیل مهریه ام را بخشیدم و تنها طلاهایی را با خودم بردم که در جشن عقدکنان و مراسم عروسی هدیه گرفته بودم ولی بعد از طلاق دچار افسردگی های روحی و روانی شدیدی شدم تا حدی که زیر نظر متخصص روان پزشکی قرار گرفتم و انواع داروها را مصرف می کردم. وضعیت روحی ام هر روز بدتر می شد تا این که یک ماه قبل و برای ادامه درمان به همراه ...
2052/ شهیدرسول پیرحیاتی: ایران عزیز احتیاج به رشادت رزمندگان دارد
مردم بدانند من کورکورنه شهید نشدم بلکه با فکر، راه خود را انتخاب کردم؛ پیکر مرا در میان مردم بچرخانید تا بوی وطن بر من زند و بدانند در راه اسلام جانم را فدا کردم. خدمت زن عمویم که حق مادری بر گردن من دارد برسانید و به او بگویید که او را مانند مادرم دوست دارم؛ به او بگویید در غم از دست دادن من شیون نکند. به همسرم سلام گرمم را برسانید سلامی که از میان دود و آتش برمی خیزد و آخرین ...
رویا: پدرم خواست از ارتباط نامشروع دست بردارم ولی من درگیر هوس های جوانی شده بودم
، بنابراین همانند من خود را توجیه نکنید که ما یکدیگر را دوست داریم و چیزی نمی تواند ما را از رسیدن به یکدیگر باز دارد! زن جوان که دیگر اشک هایش سرازیر شده بود ادامه داد: پدرم مرد زحمت کشی بود و یک مغازه کفاشی داشت. او با واکس زدن و دوخت و دوز کفش های مردم هزینه زندگی خانواده 5 نفره ما را تأمین می کرد. اگرچه آثار زخم های چکش بر دستان زبرش خودنمایی می کرد اما درآمدش کفاف زندگی ما را نمی ...
افشای راز قتل دختر جوان در خانه نو
طلاهایش موفق شد خانه ای خریداری کند. خانه نیاز به کمی تعمیرات داشت و صبح روز حادثه قرار بود که خواهرم تعمیرکار به خانه اش ببرد. مهرنوش صبح با من تماس گرفت و گفت با چند تعمیرکار تماس گرفته و قرار است آنها برای دیدن خانه بیایند. اما بعد از آن دیگر خبری از خواهرم نشد و بعد از پایان کارم به خانه جدیدش رفتم که یکی از تعمیرکارها هم آمده بود و با کلیدی که خواهرم به او داده بود وارد خانه شدیم و در ...
ماجرای پازل مرگ در یکی از بوستان های مشهد
به وحید نشان دادم ولی او به داخل جمعیت گریخت. وحید هم ابتدا تیر هوایی شلیک کرد و بعد هم به طرف افرادی که یک جا جمع شده بودند تیراندازی کرد که من فقط صدای گلوله را شنیدم و ... در ادامه بازسازی صحنه جنایت، وحید نیز در حالی مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد که تلاش می کرد اثبات کند در حالت غیرطبیعی به سوی افرادی شلیک کرده که یکی از آن ها به قتل رسیده و دیگری مجروح شده است! این جوان 30 ساله که ...
هیچ چیزی غم انگیزتر از خنده نیست | توجه به جنبه های تلخ کاریکاتور
شنیدم خیلی ناراحت شدم و در همان دوران کودکی با مرگ و اینکه هیچ چیز دائمی نیست مواجه شدم و خیلی بر من اثر گذاشت و به نوعی شخصیت من را شکل داد. چون تنها پسر خانواده بودم و چند خواهر داشتم به نوعی تنها بودم و نقاشی می کشیدم تا افسردگی خودم را که از کودکی با آن مواجه بودم، تسکین دهم. خاطرم است همان زمان ها (حدود سال 1338) که حدوداً 8 ساله بودم، وقتی پدرم برای من مداد رنگی و وسایل نقاشی خریداری می کرد ...
آقای رییس جمهور صدای منو می شنوید؟
. بعدها فرق بین جان آدمیزاد و آهن قراضه را متوجه شدم. تریلی ها و جرثقیل ها را آورده بودند روی جاده و انگار که جنگ باشد، از هم سبقت می گرفتند برای سوار کردن تانک های سوخته روی تریلی ها و بردن شان. گاهی به روی هم تفنگ می کشیدند و غروب مردم زود می رفتند خانه که دشت روبه رو که پر از تانک های زنگ زده و قراضۀ دشمن بود، راستی راستی به صحنه جنگ تبدیل می شد. ماشین ها و تریلی ها که فقط نور چراغ هاشان پیدا ...
هیچ چیزی غم انگیزتر از خنده نیست!/ توجه به جنبه های تلخ کاریکاتور
شدم و در همان دوران کودکی با مرگ و اینکه هیچ چیز دائمی نیست مواجه شدم و خیلی بر من اثر گذاشت و به نوعی شخصیت من را شکل داد. چون تنها پسر خانواده بودم و چند خواهر داشتم به نوعی تنها بودم و نقاشی می کشیدم تا افسردگی خودم را که از کودکی با آن مواجه بودم، تسکین دهم. خاطرم است همان زمان ها (حدود سال 1338) که حدوداً 8 ساله بودم، وقتی پدرم برای من مداد رنگی و وسایل نقاشی خریداری می کرد، آرامش پیدا می ...
شهید سید رضا جلالی : پوینده راه سرخم باشید و در راه انقلاب خطا نکنید
.... زندگی نامه شهید سید رضا جلالی سیدرضا جلالی فرزند سید نظام دهم شهریور سال 1338 در شهرستان دلیجان متولد شد. وی در کودکی بیشتر نظاره گر رفتار پدر بود و بعداً همان نظاره ها بهترین غنیمت زندگی اش شد. قبل از مدرسه راه های زندگی کردن و همچنین حلال و حرام و اعتقادات را از رفتار پدرش آموخت و هم نشین قرآن و مسجدیان شد. ناگهان مهم ترین آینه اش شکست و غنیمت زندگی اش از دست رفت؛ چه ...
ناگفته هایی از زندگی کارکنان شهربازی
یاد گرفتم چیکار کنم. فقط به مردم میگم بفرمایید و خوش اومدین و تموم میشه می ره. صدای بلند مردی که می گوید کنار هم بشینین تا بینتون صندلی خالی نمونه حرف هایمان را قطع می کند و سرگرم جمع کردن بلیت ها می شود. چند قدم دورتر پسر جوانی پای یک دستگاه بازی ایستاده و صف را مرتب می کند. سعی می کنم سر صحبت را باز کنم. چند کلمه ای صحبت می کند، اما رغبت چندانی نشان نمی دهد: بعد از هر روز ...
مشکلات و تنگناهای اقتصادی عاملی بر فروپاشی یک پیوند/ فقر و بیکاری و تورم 150 درصدی عامل مهمی برای طلاق ...
خواستند تا من ترک تحصیل کنم چون معتقد بودند نیاز نیست من ادامه تحصیل بدهم و به همسرم می گفتند فقط می توانند خرج زندگی و تحصیل خودش را بدهند با اینکه اصلا دوست نداشتم ترک تحصیل کنم اما به ناچار دانشگاه را رها کرده و به کاری مشغول شدم که کمک خرج زندگی مان باشد خانواده همسرم هم که هزینه دانشگاه مهرداد و بخشی از مخارج زندگی را پرداخت می کردند گاه و بیگاه به خود اجازه اظهار نظر در زندگی مان را می دادند. ...
تیک تاک وایب ها را احیا کرد
یک روز عصر که بی خبر از همه جا در خلسۀ تیک تاک فرورفته بودم، از داخل یک برج مسکونی در منچستر انگلستان با صحنۀ شهریِ ناآشنایی روبرو شدم. در یکی از طبقات بالایی، کنار پنجره های عظیم و پوشیده از مه، مردی درون استخری درخشان به پشت شناور بود و به آهنگ سوزناک وایت فِراری از فرانک اوشن گوش می داد. این ویدیوی ده ثانیه ای با vibin# هشتگ شده بود. در کلیپی دیگر، زنی روزمرگی صبحگاهی اش را نشان می داد، با ...
خبر دهید که دریا به چشمه خواهد ریخت/ اشتباه بزرگ دراویش در مورد حضرت علی (ع)
...> آخر که گفته حرف دلت را خلاصه کن! آبی ز حوض کوثر او کاسه کاسه کن آنکه به حق نشست به منبر فقط علیست بانوی شاعر بعدی زهرا سادات قاسمی بود: غایت حسن جهان از نور چشمان علیست شرح الله صمد تفسیر ایمان علیست آفتاب چهره اش یک جلوه از حق الیقین طاق عرش حی داور نیز ایوان علیست در شب معراج محبوب عوالم، مصطفی ...
در امتداد تاریکی؛ دختری در دام شیطان اینترنتی!
سوار اتوبوس شدم و به مرکز شهر آمدم. در خیابان ها سرگردان بودم که مورد ظن ماموران انتظامی قرار گرفتم و به کلانتری هدایت شدم. این جا بود که با بررسی های پلیس مشخص شد احمد مردی متاهل و دارای دو فرزند است و من فریب نقشه شیطانی او را در فضای مجازی خورده ام و ... شایان ذکر است با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) تحقیقات پلیسی برای کشف زوایای پنهان این پرونده همچنان ادامه دارد. ...
نقشه شیطانی مرد جوان برای برای قتل شریکش
سرپرست سه فرزند هستم و از وکیل اولیای دم تقاضا دارم به خاطر فرزندانم از قصاص من گذشت کنند. قاضی پرونده گفت تنها نام یکی از فرزندان در شناسنامه ات درج شده چطور مدعی هستی پدر سه فرزند هستی؟ که متهم پاسخ داد : سالها پیش خواهرم در حالی که دو فرزند کوچک داشت جان سپرد و من که در آن سالها مجرد بودم از فرزندان او نگهداری کردم .من بعد از چند سال ازدواج کردم و خودم هم صاحب یک فرزند شدم .من در آن ...
بالاخره فهمیدم که 2 بچه کافی نیست!
چگونگی مواجهه با مشکلات را به من یاد داد، به گونه ای که اکنون در زندگی متأهلی ام همیشه همسرم مرا در مواجهه با مسائل، همه چیزتمام می داند و طرف مشورت هستم. با اینکه پدر و مادرم سواد (به معنی بلد بودن خواندن و نوشتن ) نداشتند، فرزندانشان همه حداقل تا مقطع کارشناسی تحصیل کردند؛ من هم که از ابتدا علاقه زیادی به درس خواندن داشتم در یکی از بهترین دانشگاه های کشور قبول شدم، سر کار رفتن را اولویت زن ...
پای صحبت زنان موتورسوار | موتور سواری اعتراض مدنی نیست
حتی یک بار به این خواسته او گوش کند. وقتی مادرم بعد از چندماه کما دچار زندگی نباتی شد، تردد با ماشین از غرب به شرق تهران برای پرستاری از او سخت ترین کار ممکن بود. هیچ چاره دیگری هم نداشتم، پس دیدم بهترین کار این است که با موتور تردد کنم و این شد که اول یاد گرفتم و بعد دنبال گواهینامه رفتم. وقتی گفتند امکانش نیست و باید صبر کنی، مدتی دست نگه داشتم اما چندماه بعد متوجه شدم که اصلا فرجی در این کار ...
اظهارات جدید حمید صفت در دادگاه
او گفت: من بیشتر برای سلامتی و لاغر شدن ورزش می کردم و ورزشکار حرفه ای نبودم، اما بعد از اینکه از زندان آزاد شدم بوکس کار می کردم و این موضوع ربطی به این پرونده ندارد، چون قبل از حادثه من اصلا باشگاه بوکس نمی رفتم. خواننده جوان در ادامه دفاعیاتش گفت: بعد از درگیری حاج آقا روی پاهایش جلوی تلویزیون ایستاده بود و دخترش به من و مادرم می گفت بروید بیرون. من هم مادرم را به خانه مادربزرگم بردم، اما ...
عشق سیاه تا قتل فرزند!
دوستم پذیرفتم که یک شب را در خانه ما بماند چراکه دوستم مدعی بود ر کسی را ندارد. با همین خانم ازدواج کردی؟ بله! بعد از این ماجرا او مرا جادو کرد به طوری که نمی توانستم به خواسته هایش بی توجهی کنم! او گفت من همین جا در منزل شما می مانم و امور خانه و آشپزی و شست و شو را انجام می دهم چون شما در این خانه با این اوضاع برادرانت به یک زن نیاز داری. من هم که جا و مکانی برای زندگی ندارم ...
دریا پسر بچه 11 ساله را در چند ثانیه بلعید
جیغ و فریاد به مرد صیاد گفتند حسین غرق شده است... مصطفی چناچن 36 ساله در این خصوص گفت: صیاد هستم آن روز چهارشنبه بود روز عید،منتظر بودم دریا آرام تر شود تا راهی صید شوم ، با دیدن برادرزاده ام به او هشدار دادم که مواظب باشد و در زمان جزر و مد دریا حواسش به صخره و... باشد اما ناگاه با اتفاق تلخی روبرو شدم . مرد 36 ساله با شنیدن فریادهای دوستان برادرزاده اش، با وحشت به صحنه ...
باید زبان جدیدی اختراع کرد
نکنیم و به سمت روبه رویی حرکت کنیم که شما باشید؛ و من درست وقتی که پیدا شدم آنجا برای اولین بار معنی گم شدن را فهمیدم؛ مثل ماهی که کلمه دریا را توی ساحل می فهمد و من از آن به بعد هر روز خودم را روی عرشه کشتی ماهیگیری تصور می کردم و خاطرات دریا را مرور می کردم، خاطراتی که همیشه حرف زدن از آن دهانم را شیرین چشمم را شور می کند. آن روز روح ا... هم با ما بود. ما بیچاره ها آن ها که ...
پاک زیستن؛ سفر ادامه دارد
...: من قبل از این که اولین بار مصرف کنم به دنبال چیزی برای پنهان کردن دردهایم بودم، دردهایی که جسمی نبودند و بیشتر روحی بودند؛ با دیدن افراد خالکوبی شده و سیگار به دست احساس بزرگی می کردم و می توان گفت اعتیاد یک نوع پیش زمینه در فرد است یعنی قبل از اینکه فرد معتاد شود در درون او وجود دارد. حسین خاطرنشان کرد: من با ورود به انجمن معتادان گمنام متوجه شدم که عامل اعتیاد دوستانم نبودند بلکه ...
شهیدی که در بیان احساسات عاشقانه خیلی راحت بود!
خرس به گوسفندهایمان حمله کرد و سه چهارتا از آن ها را درید. از ترس مُردم و زنده شدم. گوشۀ سیاه چادر کز کرده بودم. مهدی هم کنارمان بود. آن شب آقام خانه نبود. وقتی برگشت و ماجرا را شنید به مهدی گفت: پس تو چی کار کردی؟ گفت: عامو من ترسیدم اصلاً بیرون نرفتم. آن موقع سن و سالی هم نداشت. پسری نوجوان بود. تا حالا خرس ندیده بود. حق داشت بترسد. آنقدر باهامان زندگی کرده بود که حس می ...
از زمان فتحعلی شاه تاکنون وزیری به قدرتمندی ظریف نداشتیم/ خوش به حال مغولستان، ما خیلی بدبختیم!
را به ایشان نشان دادم که واکنش ظریف اینگونه بود: "عه! من اینجاها را ندیده بودم " . علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی- شهریور 95 - با اذعان به عملکرد بسیار ضعیف تیم مذاکره کننده هسته ای به ریاست ظریف گفته بود: در بعد تحریم و مسائل دیگر سیاسی، امریکایی ها از شیوه نادرستی استفاده می کنند، اگر ما وقتی برجام را تنظیم می کردیم دقت بیشتری می کردیم این فرصت برای امریکا پیش نمی آمد که از این ...
جشن آزادی از قربان تا غدیر
جسمش را آزرده کرده بود، امروز به پایان رسید. از چرایی قبول مهریه سنگین از او سوال کردم که گفت: اصلا به جدایی فکر نمی کردم ولی زندگی ما تنها یک ماه طول کشید و بعد از آن تا امروز درگیر پرونده دادگاه و دادسرا شدم ، همسر سابقم دوباره ازدواج کرده ولی من همچنان زیر دین مهریه بودم. از جوانان می خواهد تا زندگی خود را عاقلانه تر بنا نهند و از خیرین هم که کمک کردند تا او 160 میلیون ...
گدار؛ سردمدار نواندیش سینمای فرانسه
که مردم منتظرش بودنند شخصیت های متفاوت در بستری گوناگون و اتفاقات جدید که مخاطب با آن رو به رو می شد. این فیلم با عواملی به پایان رسید که در فضایی بسیار عذاب آور حضور داشتند. فیلمبردار فیلم صحنه ها را نفرت بار می بیند و بازیگران ناراحت از اینکه چرا این انتخاب را داشتند. اما در این میان گدار از این مسائل لذت می برد این از خصایص عجیب او بود. در تم اصلی این فیلم همه چیز در حال رخ دادن است ...
شهدای شاخص کم سن در دفاع مقدس را بشناسید
پس از پایان تحصیل در مقطع ابتدایی، وارد مدرسه راهنمایی شد و سه ماه تابستان برای کار به شیراز می رفت تا حداقل مخارج تحصیل خود را فراهم کند. حسن در سن 10 سالگی پدر را برای همیشه از دست داد و مجبور بود پا به پای مادر مخارج زندگی خانواده 5 نفره را بعد از پدر، تأمین کند. او بسیار خوش رو و خوش رفتار بود و دائماً از امام زمان(عج) صحبت می کرد و از صمیم قلب به آقا عشق می ورزید. در همه حال لبخندی بر لبانش ...