قاتل: شیشه مصرف کرده بودم
سایر منابع:
سایر خبرها
اعدام گنده لات شرق تهران / او حبس ابدی بود در مرخصی از زندان آدم کشت
مواد مخدر به حبس ابد محکوم شدم و درخواست عفو مطرح کردم. بعد از مدتی درخواست عفو من پذیرفته شد. من دوره محکومیتم را می گذراندم که به خاطر شرایط کرونا به مرخصی زندان رفتم .قرار بود یک هفته بعد به زندان برگردم اما تصمیم گرفتم دیگر به زندان برنگردم و فرار کنم. این متهم که جای بریدگی و بخیه های متعدد روی سر و صورتش نمایان بود ادامه داد: چند روز بود از زندان بیرون آمده بودم که با برادرم تماس ...
دختر 16 ساله مشهدی در حالت مستی دستگیر شد
تا قبل از مرگ پدرم افراد زیادی از فامیل با ما معاشرت داشتند و به منزل ما رفت و آمد می کردند اما بعد از این حادثه همه از اطراف مان پراکنده شدند و شیوه بی مهری را پیش گرفتند. در این شرایط تلخ بود که مادرم به ناچار خودرو، منزل و دیگر اموالمان را فروخت و با چشمانی اشکبار به ایران مهاجرت کردیم و در مشهد ساکن شدیم. از آن روز به بعد مادرم برای تامین هزینه های زندگی چهار فرزندش کارگری می کرد تا ...
قتل مربی بدنسازی با همدستی زن مقتول
رابطه با عکاسی از دخترم و ساخت پیج، رابطه ما صمیمی تر شد. در این مدت از کتک ها و رفتارهای بد فرید برای او گفتم و از او خواستم با همسرم صحبت کند. متهم افزود: حامد از فرید خواست برای صحبت به یکی از اتا ق ها بروند و ناگهان صدای درگیری از داخل اتاق شنیده شد، من فوراً وارد اتاق شدم و دیدم حامد با چاقو فرید را کشت، بعد هم برای بردن جسد فرید از خانه ویلچری تهیه کرد و جسد فرید را روی آن گذاشته ...
قرعه انداختیم نام مسعود آمد و من جا ماندم!
) بودند، روی سرم شکلات می ریختند و می گفتند شما مادر دو شهید والامقام شده اید. مادرم می گوید من گفتم، اما یک پسر من شهید شده است! که آن خانم مجدداً تکرار می کند نه شما مادر دو شهید هستید. مادر طعم چشم انتظاری را هم کشید، از آن پنج ماه انتظار برایمان بگویید. تنها وسایلی که بعد از مفقودالاثر ی مسعود برایمان آوردند، پلاک، دو انگشتر و کاغذ های مداحی اش بود. از روز های چشم انتظاری مادر و پدرم فقط همین را بگویم که در این پنج ماه پدر و مادرم را با آمپول آرام بخش می خواباندیم. امیدوارم مسعود روی قولش بماند و بعد از او نوبت به من هم برسد. ...
مرگ مرد تاجر در مخفیگاه گروگانگیران
جان شوهرم را بگیرند به کسی حرفی نزدم. همسر مرد تاجر به تکاپو افتاد تا مبلغ درخواستی گروگانگیران را تهیه و شوهرش را آزاد کند. این زن در ادامه گفت: گروگانگیران 24 ساعت به من زمان داده بودند و من موفق شدم در زمانی که تعیین کرده بودند 600 میلیون تومان را تهیه کنم. آن روز به محلی که گروگانگیران تعیین کرده بودند رفتم؛ به این امید که پس از گرفتن پول، شوهرم را آزاد کنند. وقتی با ساک پول و طلا در ...
گزارشی از وضعیت برگزاری کلاس های آموزش رانندگی و گلایه های شهروندان نسبت به آن
...؛ سه روز بعد از کنکور رفتم آموزشگاهی که در بولوار وکیل آباد نزدیک خانه مان بود ثبت نام کنم، اما این قدر شلوغ بود که برای کلاس های عملی باید تا 20 شهریور صبر می کردم. به همین هم راضی شدم و شهریه کامل را پرداخت کردم، اما یک ماه بعد که متوجه شدم پدرم به سرطان معده مبتلا شده است و از ترس اینکه ناقل کرونا نباشم، از خیر گواهی نامه گذشتم. می گوید قصد دارد تا چند وقت دیگر که شیمی درمانی پدرش تمام ...
ماجرای زوج جوانی که طلا های فروشندگان را به یغما می بردند
بهانه که تلفن همراه ندارد از تلفن من با همسرش تماس گرفت که طلا ها را انتخاب کرده است. همسر او نیز شماره حساب بانکی مرا گرفت و چند دقیقه بعد رسید واریز وجه را با واتس اپ برایم فرستاد، ولی چون پیامک واریز وجه برایم نیامد مدعی شد که از سیستم پایا استفاده می کند به همین دلیل پیامک بانک دیرتر می آید. من هم پذیرفتم و طلا ها را به آن زن جوان دادم، ولی روز بعد وقتی به بانک رفتم تازه فهمیدم که ...
چوبه دار در انتظار قاتل مرد میانجی
زندگی آبرومندانه ای داشتم تا اینکه 15 سال قبل از همسرم جدا شدم. دلیل جدایی ما بچه دارنشدن مان بود. بعد از طلاق اوضاع زندگی ام به هم ریخت و به ماده مخدر شیشه اعتیاد پیدا کردم. از آن به بعد همه چیز خراب شد و زندگی ام از بین رفت. متهم به قتل ادامه داد: روز حادثه مشروب مصرف کرده و شیشه کشیده بودم. اصلا حال طبیعی نداشتم. وقتی به مغازه رفتم، دیدم پسر شریکم آنجاست. از او خواستم به خانه برود و گفتم ...
طناب دار فرجام باجگیری مرگبار در قهوه خانه
همان روز هایی مرخصی از زندان مرتکب قتل شده بود. به این ترتیب متهم تحت تعقیب قرار گرفت و با گذشت یک هفته از حادثه شناسایی و بازداشت شد. اقرا به قتل برای باجگیری از صاحب قهوه خانه آن مرد در پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت و با اقرار به جرمش در شرح ماجرا گفت: چند سال قبل به خاطر حمل مواد مخدر به حبس ابد محکوم شدم، اما درخواست عفو دادم که بعد از مدتی با درخواستم موافقت شد. دوران محکومیتم را ...
قتل برادر به خاطر جابه جا کردن قفس قناری
برخورد کرد و خونین روی زمین افتاد. در حالی که به شدت ترسیده بودم و نمی دانستم چه کار کنم خواهر زاده ام از راه رسید که از خانه فرار کردم. شرکت در مراسم خاکسپاری مقتول پس از قتل چند روزی در خانه دوستانم مخفی شدم و حتی در مراسم خاکسپاری برادرم شرکت کردم و بعد از ترس از تهران خارج شدم، اما دربه دری مرا خسته کرد و تصمیم گرفتم خودم را به پلیس معرفی کنم که به تهران برگشتم و به خانه خواهرم رفتم و مأموران پلیس مرا دستگیر کردند. متهم پس از اعتراف به قتل برای تحقیقات بیشتر و روشن شدن زوایایی پنهان حادثه به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. ...
برادرکشی بر سر جا به جایی قفس قناری
برادر بزرگ تر زده باعث قتل وی شده و خواهرزاده آنها که شاهد ماجرا بوده دایی زخمی اش را به بیمارستان رسانده است. قاتل، فراری بود تا این که با گذشت 78 روز از فرار، در خانه خواهرش در تهران شناسایی و بازداشت شد. متهم به برادرکشی بعد از انتقال به اداره دهم پلیس آگاهی تهران مورد بازجویی قرار گرفت و با اعتراف به قتل گفت: من و برادرم هردو معتاد به شیشه بودیم اما او مشروب هم مصرف می کرد ...
قتل برادر به خاطر قفس قناری!
اما بعد از دو روز فهمیدم برادرم فوت کرده و خیلی ناراحت و پشیمان بودم. طاقت نیاوردم و گفتم هرطور شده باید در مراسم خاکسپاری برادرم شرکت کنم به همین خاطر مخفیانه به قبرستان رفتم و از دور شاهد مراسم بودم. در این مدت چندین بار خواستم خودم را معرفی کنم اما می ترسیدم. در این مدت خانه دوستم مخفی شده بودم و چند روز قبل به خانه خواهرم رفتم که بازداشت شدم. با اعتراف متهم به برادرکشی به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی پایتخت، متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. ...
بازداشت جوان مشهدی که آبروی پدرش را برد / اعترافات پسر بی رحم
صرف خرید رمز ارز در بستر فضای سایبری شده است و در بررسی های فنی و پلیسی و استعلامات عامل برداشت غیر مجاز شناسایی و برای توضیحات بیشتر به پلیس فتا احضار شد. سرهنگ جهانشیری بیان کرد: متهم که پسر شاکی بودجرم خود را پذیرفت و در رابطه با بزه انتسابی گفت با اطلاع از موجودی حساب بانکی پدرم و آگاهی از رمز عبور گوشی او و همچنین با همدستی یکی از دوستانم، موجودی حساب پدرم را به حسابی دیگر منتقل ...
راز قتل مربی بدنسازی توسط همسر خیانتکارش فاش شد
فرید برای او گفتم از او خواستم با همسرم صحبت کند. این مقام ارشد پلیسی خاطر نشان کرد، متهم ادامه داد: حامد از فرید خواست برای صحبت به یکی از اتاق ها بروند و ناگهان صدای درگیری از داخل اتاق شنیده شد و من فورا وارد اتاق شدم و دیدم حامد با چاقو فرید را کشت. بعد هم برای بردن جسد فرید از خانه حامد ویلچری تهیه کرد و جسد فرید را روی آن گذاشته و از خانه خارج کردیم. بعد از آن هم از حامد خبری ...
افشای راز قتل دختر جوان در خانه نو
طلاهایش موفق شد خانه ای خریداری کند. خانه نیاز به کمی تعمیرات داشت و صبح روز حادثه قرار بود که خواهرم تعمیرکار به خانه اش ببرد. مهرنوش صبح با من تماس گرفت و گفت با چند تعمیرکار تماس گرفته و قرار است آنها برای دیدن خانه بیایند. اما بعد از آن دیگر خبری از خواهرم نشد و بعد از پایان کارم به خانه جدیدش رفتم که یکی از تعمیرکارها هم آمده بود و با کلیدی که خواهرم به او داده بود وارد خانه شدیم و در ...
اخبار حوادث امروز (9 مرداد 1400) از تیراندازی زن خشمگین به شوهرش مقابل شورای حل اختلاف کرمانشاه تا به ...
مجازات خاطیان پیگیری می کنم. طناب دار در انتظار عامل جنایت در یافت آباد / قاتل از تهران به شیروان فرار کرده بود مرد مغازه داری که در جریان یک نزاع میانجی دعوا را با ضربه چاقو به قتل رسانده بود، با حکم قضات دادگاه کیفری استان تهران به قصاص محکوم شد. برادرکشی بخاطر قفس پرنده / برادر قاتل بعد از 3 ماه دستگیر شد همه چیز از جا به جاکردن قفس های مربوط به قناری و ...
سناریو عجیب قتل مربی بدنساز در سکوت زن مدل در اینستاگرام
تحقیقات به جرم خود اعتراف کرد و گفت که پس از آشنایی با شهناز چند بار او را ملاقات کرده تا اینکه در روز حادثه از او درخواست کمک کرد تا با همسرش در خصوص ضرب و شتمش صحبت کند. متهم نیز حوالی ساعت هفت عصر به خانه آن ها رفته و شوهرش را در حالی که به حالت بیهوش روی زمین افتاده بود مشاهده کرده و در این حین شهناز از او خواسته تا یک ویلچر تهیه کند. این مرد نیز حدود ساعت سه صبح با تهیه ولیچر به خانه شهناز ...
حکایت پرواز برادران قاسم و محمدرضا پورقدیری
کوچک محمدرضا به او اجازه شرکت در عملیات را نمی دادند. برای همین هم سه چهار روز قبل از عملیات، بعد از نماز صبح کوله پشتی اش را پر از سنگ می کرد و حدود 12 دور دور میدان صبحگاه می چرخید که توان بدنی اش را بالا ببرد. یک روز فرمانده اش او را می بیند و پرس وجو می کند که ببیند چرا این کار را انجام می دهد و وقتی دلیل کارش را می فهمد، به خاطر تلاش و پشتکارش با حضورش در عملیات موافقت می کند و در همان عملیات ...
مرد 45 ساله: من نمی دانستم عاطفه شوهر دارد
گرفت و من نه یک دل بلکه صد دل عاشقش شدم. او هم از خانواده سرشناسی بود و قصد داشت در آزمون سراسری (کنکور) شرکت کند. خلاصه خیلی زود به خواستگاری اش رفتم و با هم ازدواج کردیم. در طول این سال ها زندگی عاشقانه ای را تجربه کردم و یک پسر حاصل این ازدواج شد اما زندگی من از یک سال قبل در حالی به گونه دیگری تغییر کرد که روزی برای تفریح به کافه ای در یکی از مناطق تفریحی شهر رفته بودم. آن جا دختر جوانی را ...
نویسنده جوان منتخب جوایز ادبی جمالزاده و ارغوان : ما را تنها نگذارید
. کتابخوانی تبدیل به علاقه مندی شخصی ام شده بود و من فقط می خواندم. چرا خیاط شدی؟ خب پدرم هم خیاط بود. البته از او یاد نگرفته ام. سال ها به شغل های دیگری مشغول بودم. مدتی در رستوران کار کردم و حتی دستیار آشپز شدم. کار ساختمانی هم کرده ام. برای دوره ای هم فروشنده بودم. تجربه زیادی در حرفه های مختلف کسب کرده ام. اما اینکه چطور به خیاطی رسیدم به شرایط کاری آن برمی گردد. اینکه محیط بسته ...
جزییات هولناک قتل قصاب محله یافت آباد تهران
ایستاد گفت :من سالها صاحب مغازه میوه فروشی در یافت آباد بودم .اما مدت دو سالی بود که با پدر میلاد شریک شده بودم . من همان روز مشروب خورده و شیشه مصرف کرده بودم که مقابل مغازه رفتم اما شریکم در مغازه نبود. من به پسر او گفتم بهتر است به خانه اش برود تا من در مغازه بمانم اما قبول نکرد. سر هم این موضوع با هم درگیر شدیم و جلیل که کمی آن طرفتر مغازه قصابی داشت برای میانجیگری وارد دعوا شد .من ...
هیچ چیزی غم انگیزتر از خنده نیست!/ توجه به جنبه های تلخ کاریکاتور
دم و در همان دوران کودکی با مرگ و اینکه هیچ چیز دائمی نیست مواجه شدم و خیلی بر من اثر گذاشت و به نوعی شخصیت من را شکل داد. چون تنها پسر خانواده بودم و چند خواهر داشتم به نوعی تنها بودم و نقاشی می کشیدم تا افسردگی خودم را که از کودکی با آن مواجه بودم، تسکین دهم . خاطرم است همان زمان ها (حدود سال 1338) که حدوداً 8 ساله بودم، وقتی پدرم برای من مداد رنگی و وسایل نقاشی خریداری می کرد، آرامش پیدا می کرد ...
قتل قصاب محله یافت آباد تهران / او تازه داماد بود + عکس
میوه فروشی در یافت آباد بودم .اما مدت دو سالی بود که با پدر میلاد شریک شده بودم . من همان روز مشروب خورده و شیشه مصرف کرده بودم که مقابل مغازه رفتم اما شریکم در مغازه نبود. من به پسر او گفتم بهتر است به خانه اش برود تا من در مغازه بمانم اما قبول نکرد. سر هم این موضوع با هم درگیر شدیم و جلیل که کمی آن طرفتر مغازه قصابی داشت برای میانجیگری وارد دعوا شد .من کنترل اعصابم را از دست داده بودم ...
شکایتی که به قتل منجر شد
هومن خواستم که پول خسارت مرا بدهد. اما او توجهی نمی کرد و من مجبور شدم که شکایت کنم؛ ولی در هیچ یک از موارد هومن به دادسرا نیامد و درعوض یکی از اقوامش را می فرستاد و آنها پنهانی از برگه شکایت من عکس می گرفتند. بعد هم عکس شکایتم را هومن در استوری صفحه اینستاگرامش می گذاشت و مرا مسخره می کرد. روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ مدتی قبل خودروی دوستم را سرقت کرده بودند و یکی از برادرهایم گفت ...
ماجرای پازل مرگ در یکی از بوستان های مشهد
ماجرای وقوع قتل در حاشیه بوستان بسیج مشهد این ها بخشی از اظهارات وحید (متهم به جنایت مسلحانه) است که به همراه دیگر متهمان پرونده به محل وقوع قتل در حاشیه بوستان بسیج مشهد هدایت شده بود تا در حضور قاضی ویژه قتل عمد، زوایای پیدا و پنهان این شلیک مرگبار را بازگو کنند چرا که برخی قطعات پازل مرگ هنوز در جای خود قرار نگرفته بود و تناقض گویی های متهمان روند رسیدگی قضایی را پیچیده تر می کرد ...