سایر منابع:
سایر خبرها
مرد هوسران به میز محاکمه بر می گردد
به قتل زن جوان به نام شیرین اعتراف کرد. آن مرد در شرح ماجرا به مأموران گفت: شب حادثه همسرم و دختر هفت ساله ام را به خانه پدرزنم بردم و در حالی که به خانه برمی گشتم زن جوانی را دیدم که زیر باران منتظر تاکسی بود. شب بود و باران شدیدی می آمد این شد که تصمیم گرفتم او را سوار کنم که معطل ماشین نماند. آن زن وقتی سوار ماشین شد شروع به صحبت کرد و از زندگی اش برایم تعریف کرد. او می گفت از شوهرش جدا ...
شیطنت سیاسی با نوشتن انشا
آموختم و چشمم در دو سه سال اول با کلمات در کتاب های درسی آشنا شد، شوق غریبی به خواندن در من پدید آمد. در خانه ما هنوز نه برق بود و نه از رادیو خبری بود. تا نه-ده سالگی سینما ندیده بودم؛ اما روزنامه و مجله پیدا می شد که پدرم به خانه می آورد. در هفت-هشت سالگی برخی روزها ناهار نمی خوردم و دو قران یا سه قران پولش را از مادرم می گرفتم و می رفتم جلوخان مسجد شاه و از دست فروش ها کتاب می خریدم. ذوق ادبی آشوری ...
معمای ربودن مرگبار مرد تاجر
جسد مرد ثروتمندی که برای اخاذی یک میلیارد تومانی از سوی مردان ناشناس ربوده شده بود با اعترافات دو نفر از متهمان در اطراف تهران کشف شد. به گزارش ایران، چند روز قبل زن میانسالی نزد پلیس رفت و از ربوده شدن همسرش خبر داد و گفت: صبح روز 26 تیر همسرم حامد مثل همیشه برای رفتن به محل کارش از خانه بیرون رفت اما به طرز مرموزی ناپدید شد. خیلی نگرانش بودم به همه جا رفتم و تماس گرفتم اما خبری از ...
اعدام گنده لات شرق تهران / او حبس ابدی بود در مرخصی از زندان آدم کشت
گرفتم تا او را ملاقات کنم .چون همیشه برادرم از من گلایه داشت که در مرخصی زندان به دیدن او نمیروم.من آن روز همراه دوستم به قهوه خانه رفتم تا قلیان بکشم .اما یکباره دختری با من تماس گرفت و گفت یک پسر مزاحم او شده است .من او را با دختر مورد علاقه ام اشتباه گرفتم . به همین خاطر بلافاصله به محل قرار رفتم. اما آنجا متوجه شدم دختری که با من تماس گرفته دختر مورد علاقه ام نیست .اما چون دخترجوان را ...
دستگیری دختر جوان در حالت مستی و اعترافات هولناکش!
عاطفی خیلی احساس کمبود می کردم چرا که مرگ پدرم زخمی عمیق بر پیکر خانواده ایجاد کرده بود و هیچ چیزی نمی توانست مرا از اندیشیدن به روزهای دلنشین گذشته و نوازش های محبت آمیز پدرم باز دارد. مشروب خوری دختر 16 ساله با دوست پسرش در مشهد خلاصه حدود هفت ماه قبل و در شرایطی که این خلأ عاطفی را بیشتر از گذشته احساس می کردم، با ابراز علاقه پسر یکی از بستگان دور پدرم رو به رو شدم. ایوب مدعی ...
پاسخ خونین سارق بی رحم به دلرحمی سرباز پلیس
خانه ای اجاره کردم و دوباره تصمیم گرفتم سرقت کنم. چرا برای سرقت به تهران می آمدی؟ فکر می کردم در تهران شناسایی نشوم و می خواستم با سرقت رد مال کنم. درباره سرقت های سریالی در تهران توضیح بده. سرقت های تهران را تازه شروع کرده بودم و هنوز تا اینکه سریالی شود جا داشت. من تصمیم گرفتم سرقت هایم را از جلوی بیمارستانی در حوالی خیابان پیروزی انجام دهم و به همین خاطر شش روز قبل از حادثه ...
قتل شوهر در پی رابطه با یک پسر
رفتارهای بد فرید برای او گفتم و از او خواستم با همسرم صحبت کند. روز حادثه حامد از فرید خواست برای صحبت به یکی از اتاق های خانه بروند و ناگهان صدای درگیری از داخل اتاق شنیده شد و من فورا وارد اتاق شدم و دیدم حامد با چاقو فرید را کشته است. به دنبال اظهارات زن جوان، حامد دستگیر شد و گفت: پس از آشنایی با شهناز چند بار او را ملاقات کرده بودم تا اینکه در روز حادثه از من درخواست کمک کرد که با همسرش ...
قتل شوهر در پی رابطه با یک پسر
با همسرم صحبت کند. روز حادثه حامد از فرید خواست برای صحبت به یکی از اتاق های خانه بروند و ناگهان صدای درگیری از داخل اتاق شنیده شد و من فورا وارد اتاق شدم و دیدم حامد با چاقو فرید را کشته است. به دنبال اظهارات زن جوان، حامد دستگیر شد و گفت: پس از آشنایی با شهناز چند بار او را ملاقات کرده بودم تا اینکه در روز حادثه از من درخواست کمک کرد که با همسرش صحبت کنم. حوالی ساعت هفت عصر به خانه ...
قتل شوهر در پی رابطه با یک پسر
یکی از اتاق های خانه بروند و ناگهان صدای درگیری از داخل اتاق شنیده شد و من فورا وارد اتاق شدم و دیدم حامد با چاقو فرید را کشته است. به دنبال اظهارات زن جوان، حامد دستگیر شد و گفت: پس از آشنایی با شهناز چند بار او را ملاقات کرده بودم تا اینکه در روز حادثه از من درخواست کمک کرد که با همسرش صحبت کنم. حوالی ساعت هفت عصر به خانه آنها رفتم. شوهرش را دیدم که به حالت بیهوش روی زمین افتاده بود ...
جمله آقا که خستگی 3 ساله شهید همدانی را از بین برد
گروه فرهنگی جهان نیوز : ساعت 4:30 صبح، با ماشینم جلوی خانه حاج حسین بودم و او مثل همیشه ساک به دست و آماده منتظر من بود. بعد از مصافحه ای درست و حسابی، داخل ماشین نشستیم. خیلی خسته به نظر می رسید. ولی تبسم خاصی بر لبانش نقش بسته بود، گفتم: چه شده حاج حسین؟ خوشحال و سرحالی! نگاهی به من کرد و گفت: چرا نباشم؟ و شروع کرد به تعریف کردن. گفت: دیروز عصر به تهران رسیدم. در پایان مأموریتم، در ...
سخت کوشی، رمز موفقیت هر انسانی در فراز و فرودهای زندگی است+فیلم
انکولوژی اطفال ومادرم پزشک عمومی است. این موضوع باعث شد گرایش اولیه ای در من برای این رشته ایجاد شود، چند بار همراه پدرم به بیمارستان رفتم و خیلی به این فضا علاقه مند شدم. پزشکی یکی از رشته های دلخواه من است که همیشه جدیدترین اخبار آن را دنبال می کنم و آن را فارغ از توجه به درآمد یا موقعیت اجتماعی، انتخاب کرده ام، رتبه دوم کنکور رشته تجربی در سال 1400 مهم ترین سال، برای دانش آموزان ...
طناب دار فرجام باجگیری مرگبار در قهوه خانه
همان روز هایی مرخصی از زندان مرتکب قتل شده بود. به این ترتیب متهم تحت تعقیب قرار گرفت و با گذشت یک هفته از حادثه شناسایی و بازداشت شد. اقرا به قتل برای باجگیری از صاحب قهوه خانه آن مرد در پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت و با اقرار به جرمش در شرح ماجرا گفت: چند سال قبل به خاطر حمل مواد مخدر به حبس ابد محکوم شدم، اما درخواست عفو دادم که بعد از مدتی با درخواستم موافقت شد. دوران محکومیتم را ...
بازداشت جوان مشهدی که آبروی پدرش را برد / اعترافات پسر بی رحم
کرده بودم و با تبدیل آن به رمز ارز، روزانه 20 دلار را در سایتی که نوعی شرط بندی به صورت باینری یا همان صفرو یک بود از دست دادم و برای جبران یک اشتباه؛ اشتباه بزرگ تری را مرتکب شدم. حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
جشن تولد سوپرلاکچری همسر سپهر حیدری با پیراهن سلطنتی + عکس
. سپهر حیدری در سال 93 با همسرش ازدواج کرد، این زوج در بهمن 96 صاحب یک پسر بنام دیاکو شدند. در 2 فروردین 1393 در مرکز بولینگ اریکه ایرانیان همسرم که همراه خانوادشون اومده بودند رو دیدم و در یک نگاه عاشقش شدم، همانجا پیشنهاد ازدواج رو با پدرشان در میان گذاشتم و در نهایت با هم ازدواج کردیم. سپهر حیدری : همسرم قهرمان تکواندوی کشور است امام الان مدرک C مربیگری دارد و خیلی ...
قتل برادر به خاطر قفس قناری!
پسر معتاد که به خاطر جا به جایی قفس قناری ها برادربزرگ ترش را به قتل رسانده بود پس از 2 ماه فرار در خانه خواهرش دستگیر شد. به گزارش وقت صبح به نقل از خبرنگار حوادث ایران ، 21 اردیبهشت امسال گزارش مرگ مرد 35 ساله ای در یکی از بیمارستان های پایتخت به بازپرس حبیب الله صادقی اعلام شد. به دنبال این خبر تحقیقات به دستور بازپرس جنایی آغاز و در بررسی های صورت گرفته مشخص شد مرد جوان ...
تفتیان: 20روز قبل از المپیک کرونا گرفتم!
حسن تفتیان دونده 100 متر المپیکی دلیل نرسیدن به نیمه نهایی المپیک را ابتلایش به کرونا می داند. او در این باره گفت: من 20 روز قبل از سفر به توکیو، با برگشت از فرانسه به ایران، یک فاجعه برایم رخ داد. کرونا گرفتم و به همین دلیل دو هفته تمرین نکردم و تحت درمان بودم . ماده 100 متر هم خیلی حساس است. من فصل خیلی خوبی داشتم ، همه چیز را برای المپیک هماهنگ کرده بودم، ولی متاسفانه وقتی از فرانسه به ایران ...
طناب دار در انتظار عامل جنایت در یافت آباد / قاتل از تهران به شیروان فرار کرده بود
خودرواش چاقو دارد. آن را برداشتم و ضربه ای به پسر شریکم زدم. اصلا متوجه نشدم جعفر را هم زده ام. بعد از این ماجرا به سرعت فرار کردم. ابتدا به خانه خواهرم رفتم. بعد از آنجا راهی شهریار شدم و سپس به مشهد رفتم و در آخر هم به شهرستان شیروان رفتم و در آنجا مخفیانه زندگی می کردم تا اینکه با یک موتور تصادف کردم و من را به بیمارستان بردند. بعد از آن بازداشت شدم. من وقتی در خانه خواهرم بودم، فهمیدم جعفر را ...
از کارگاه چرم دوزی تا ساختمان جام جم
تازگی داشت. خیلی زود دلتنگ زادگاهم کابل شدم. در اندیشه بازگشت به افغانستان بودم که حلقه مهری چرخیده و چرخیده آمد و بر انگشت کوچک من جا خوش کرد. به همین سادگی با دختر عمه ام رسما نامزد شدم. بهار 1374 مراسم عروسی ام بسیار ساده و معمولی برگزار شد. آن روزهای سخت را که بیکار هم بودم، با کتاب خواندن و روزنامه خواندن به شب می رساندم. گاهی در لابه لای صفحات آگهی روزنامه به دنبال کار مناسبی ...
روایت زندگی زنده یاد سرور رجایی/از حماسه حسینی تا حماسه های معاصر
و فرهنگ بردم، مسئول آن بخش به من گفت که این کم است و حداقل باید پنج صفحه A4 بنویسید. چند شب دیگر روی این موضوع فکر کردم و نوشتم. پنج صفحه تحویل دبیرخانه مسابقه دادم. در ایران زندگی را از نو آغاز کردم و اول از همه به سراغ کار رفتم. کارهای زیادی را تجربه کردم. از دستفروشی تا خیاطی و کفاشی و بنایی و ... اما علاقه قلبی که به نویسندگی داشتم، باعث شد که از سال 1374 دوستان فرهنگی را در ایران ...
46 سال اهدای خالصانه
از دوستانش را به بیمارستان برد و پس از آزمایش معلوم شد من می توانم به خانم سرایدار مدرسه خون بدهم. با اینکه آن روز خیلی ترسیده بودم، اما برای نخستین بار خون اهدا کردم. پس از اینکه سرایدار مدرسه زنده ماند به قدری مورد لطف اهالی محله، همسالان و پدرم قرار گرفتم که پس از آن خون دادن را جزوی از رسالت خودم می دیدم و هر آشنایی که نیاز به خون پیدا می کرد، به سرعت داوطلب می شدم و حالا این روزها که 46 سال از ...
دانش آموز مهریزی: با حمایت های پدرم موفق به اختراع معادل ساز صورت و نور شدم
ذهنم جرقه زد و به دنبال جواب این سؤال بودم که چگونه می توان صدا را دید؟ حیدری با بیان این که این ایده را از پایه هفتم دنبال کردم و در ابتدا با خود گفتم این اختراع خیلی ساده است و نمی تواند برای جامعه مفید باشد، تصریح کرد: این طرح با مشکلاتی زیادی روبرو شد لذا برای انجام آن دلسرد شدم اما با حمایت های پدرم به پژوهش سرای آیت الله خاتمی رفتم و آنها بیشتر بنده را راهنمایی و به انجام این طرح ...
نویسنده جوان منتخب جوایز ادبی جمالزاده و ارغوان : ما را تنها نگذارید
. کتابخوانی تبدیل به علاقه مندی شخصی ام شده بود و من فقط می خواندم. چرا خیاط شدی؟ خب پدرم هم خیاط بود. البته از او یاد نگرفته ام. سال ها به شغل های دیگری مشغول بودم. مدتی در رستوران کار کردم و حتی دستیار آشپز شدم. کار ساختمانی هم کرده ام. برای دوره ای هم فروشنده بودم. تجربه زیادی در حرفه های مختلف کسب کرده ام. اما اینکه چطور به خیاطی رسیدم به شرایط کاری آن برمی گردد. اینکه محیط بسته ...
از روزه گرفتن برای خرید کتاب تا قصه گویی در نخلستان
روز گذشت و گذر روزگار طوری شد که دقیقا سه روز بعد از فارغ التحصیلی ام آگهی استخدام در کانون پرورش فکری میناب را دیدم و خوشحال از وجود چنین آشیانه ای در شهرم، با نهایت عشق رفتم و در مصاحبه شرکت کردم و شکر خدا پذیرفته شدم. از دی ماه 1391 تا شهریور ماه 1396 مربی فرهنگی مرکز میناب بودم. آیا در دوران کودکی و نوجوانی عضو کتاب خانه کانون بوده اید اگر پاسخ تان مثبت است کجا چه مدت و چه فعالیت ...
سفرهای دنیوی و معنوی که دنیای دو مهمان شب نشینی چهاردهم را دگرگون کرد
. این کلاس آموزش 30 درس بود که همه کلاس هایش عصرها برگزار می شد و تداخلی با کار کردنم نداشت. علاقه بسیار زیادی داشتم. در آن کلاس ها فقط من شاغل بودم و همه افراد برای اشتغال به کار آمده بودند راهنمای تور شوند. در آزمون بعد از کلاس ها فقط من و یک نفر دیگر قبول شدیم چون انگیزه زیادی داشتم. در اثنای این کلاس ها سفر حج رفتم و نتوانستم کلاس را بروم. برای جبران آن کلاس دیگری را رفتم که با افرادی آشنا شدم و ...
بازداشت زن جوان در مشهد که با موتور مسافرکشی می کرد
. زمانی که موتورسوار در میان شک و تردید کلاه کاسکت را برداشت، مقنعه مشکی او نمایان و مشخص شد که موتورسوار مذکور زن جوانی حدود 30 ساله است. او که بغض غریبی گلویش را می فشرد درباره این ماجرا گفت: 16 ساله بودم که سر سفره عقد نشستم و با همسرم که کارگر ساختمانی بود زندگی شیرینی را آغاز کردم اما مدتی بعد پدرم را به دلیل ابتلا به یک بیماری از دست دادم. او اگرچه با کارگری و زحمت کشی، مخارج ...
قاتل: شیشه مصرف کرده بودم
افتاد فرار کردم. او در خصوص فرارش نیز گفت: نمی دانستم ضربه ای که به مقتول زده ام کاری بود تا اینکه فهمیدم در بیمارستان فوت کرده است. به همین خاطر از ترس به خانه خواهرم فرار کردم سپس به مشهد رفتم و 15 روز در یک مسافر خانه ماندم. بعد به شیروان رفتم و در آنجا به خاطر تصادف با موتور در بیمارستان بستری شدم. تحت درمان بودم که پلیس مرا بازداشت کرد. با اقرار های متهم وی راهی زندان شد و پرونده به ...
عکس / ورزش لاکچری ساعد سهیلی و همسر خارجی اش
...> گلوریا : من با ساعد سهیلی وقتی او به خاطر جشنواره فیلم به پاریس فرانسه آمده بود، آشنا شدم و بعد عاشق شدیم و ازدواج کردیم گلوریا هاردی : من متولد بوردوی فرانسه هستم و مادری ایرانی و پدری فرانسوی دارم که در پاریس و سوئیس بزرگ شده ام بعد از ازدواج فارسی یاد گرفتم بخاطر علاقه به بازیگری در کلاس های بازیگری آزیتا حاجیان حضور پیدا کرد و از آنجا به سریال کیمیا معرفی شد ...
جزییات هولناک قتل قصاب محله یافت آباد تهران
کنترل اعصابم را از دست داده بودم از وانت پدر میلاد چاقویی را برداشتم. من می دانستم شریکم همیشه داخل ماشین اش برای بریدن هندوانه ها چاقو دارد .من از پشت سر یک ضربه به میلاد زدماما اصلا متوجه نشده بودم ضربه ای هم به سینه رسول زده ام . بعد از آن ماجرا فرار کردم و به خانه خواهرم رفتم . آنجا وقتی فهمیدم رسول کشته شده است به شهریار و سپس مشهد رفتم 15. روز را در یک مسافر خانه ماندم ...
قتل قصاب محله یافت آباد تهران / او تازه داماد بود + عکس
از وانت پدر میلاد چاقویی را برداشتم. من می دانستم شریکم همیشه داخل ماشین اش برای بریدن هندوانه ها چاقو دارد .من از پشت سر یک ضربه به میلاد زدماما اصلا متوجه نشده بودم ضربه ای هم به سینه رسول زده ام . بعد از آن ماجرا فرار کردم و به خانه خواهرم رفتم . آنجا وقتی فهمیدم رسول کشته شده است به شهریار و سپس مشهد رفتم 15. روز را در یک مسافر خانه ماندم و سپس به شیروان رفتم. من انجا ...