لو رفتن کراش نیوشا ضیغمی به آقای بازیگر خاص! + فیلم اعتراف
سایر منابع:
سایر خبرها
متقیان: خدا به جای پا ها اراده ای پولادین به من داد/ تماشای به اهتزاز درآمدن پرچم ایران از هرچیزی لذت ...
خواهرش که در هلال احمر کار می کرد معرفی کرد و به کمک خانم کوچک کفش مخصوصی گرفتم که از کمر به پایین بود. – گفتند عصا باعث می شود قوز در آورم و به کمک معلم تاریخ مان خانم مفرج توانستم روی پا های خودم بایستم و اول یک عصا و بعد هر دو عصا را کنار گذاشتم و اگر پدرم آن عصای آهنین را درست نمی کرد و به کمک خانم مفرح و خواهرشان که خدا رحمتشان کند کفش طبی نمی گرفتم، شاید الان صاحب طلای پارالمپیک ...
زن 27ساله: در انتخاب شوهر اشتباه کردم
فریب حرف هایش را می خوردم و همه چیز را فراموش می کردم. بالاخره پنج سال با این وضعیت سپری شد تا این که حدود شش ماه قبل پدرم مرا با جهیزیه ای آبرومندانه عروس کرد و به خانه بخت فرستاد. اما از همان روز اول هیچ گاه رنگ خوشبختی را ندیدم. همسرم در حالی از پرداخت نفقه و مخارج زندگی امتناع می کرد که رفتارهای بسیار مشکوکی داشت و همواره با تلفن اش مشغول بود. وقتی به او اعتراض می کردم نه تنها با توهین و فحاشی ...
گفت وگو در میدان مین
به گزارش ایسنا، سید رسول حسینی در جریان عملیات محرم بعد از گذشتن از میدان مین بر اثر مجروحیت شدید از ناحیه هر دو پا از ادامه مسیر باز می ماند و به اسارت نیروهای بعثی در می آید و بعد از هشت سال اسارت در اردوگاه عنبر ، روز 29 مرداد سال 69 به همراه دیگر آزادگان همیشه سرافراز با افتخار به آغوش وطن بازگشت. این آزاده روایت می کند: پس از اینکه در گردان تخریبچی قرار گرفتم و بعد از گذراندن ...
بازیگر فیلم آژانس شیشه ای: کار برای امام حسین (ع) اتفاقات خوبی در زندگی ام رقم زده/ به اهل بیت ارادت دارم
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ،مژگان ترانه بازیگر سینما و تلویزیون به تازگی در فیلم کوتاهی با موضوع ارادت یک خانم مسیحی و ارمنی به امام حسین (ع) با عنوان عقل و عشق بازی کرده است. در این گفت وگوی کوتاه درباره این نقش و تجربه تازه ای که وی بعد از بازی در این فیلم پیدا کرده است صحبت کردیم. ترانه درباره علت انتخاب این نقش گفت: ارادت خاصی به ائمه دارم و فکر کردم که ...
از بازگشت پیکر شهید مدافع حرم به وطن پس از 6 سال تا جهاد بانوی ایرانی در نبرد با کرونا +فیلم
گویند برگردد عقب، اما او می رود که با آمبولانس مجروح و شهدا را برگرداند اما همانطور که خواست به شهادت می رسد. کریمی عنوان کرد: منطقه خان طومان در دست داعش بوده و بعد از چند سال که بچه های تفحص می روند. اول محرم امسال پیکر آقا مرتضی تفحص می شود و به میهن برمی گردد. زمانی که در معراج با پیکر شهید روبرو شدم و مرتضی را بغل گرفتم، واقعاً خیلی به خودم می بالیدم. مادرم هم شروع به لالایی خواندن ...
داستان کوتاه/ قهرمان
خندید و خانم طالعی دبیر دینی به خاطر سلامتی ام زیر لب خدارا شکر می کرد. خانم طاهری معلم علوم هم که داشت از دفتر خارج می شد، به عقب برگشت. لبخند نمکینش را تحویلم داد و گفت: دختر! یه خبر خوش برات دارم. امتحان علومت 20 شدی! خانم حق دوست، مدیر مدرسه، با همان طمانینه و چهره بشاش پشت میز کارش نشسته بود و آرام با تلفن صحبت می کرد. هوای اتاق دفتر بوی خوشی داشت. حس خوبی داشتم. آرزو می کردم کاش امروز خانم نظامی معلم ورزش مان هم مدرسه بود! *نویسنده ...
دختر جوان: 17 سالگی اولین بار مواد مخدر کشیدم
آمدم گیر می دادند، کلا درکی از من نداشتند. مقصر تمام بدبختی های من آنها هستند. *بعد چه شد؟ - روز های اول مصرف گل حال خوبی داشتم. سعی کردم زیاد میهمانی بروم و مواد را رایگان بکشم، اینقدر میهمانی رفتم و گل کشیدم که تابلو شدم. *خانواده فهمیدند؟ -سه ماه بعد از شروع به مصرفم فهمیدند، اما بی تفاوت بودند، تا اینکه گفتند یا ترک می کنی یا جای تو اینجا نیست. چون ...
آغوش فرار
...> بله مجبور بودم چی شده که مجبور شدی؟ دخترک که گویا خودش را از قبل آماده کرده بودکمی روی صندلی جابجا شد کیفش را که در بغل گرفته بود محکمتر فشرد و گفت: من اهل اینجا نیستم، من بچه اولم و سه خواهر دارم. خانواده من اصلا وضع مالی خوبی ندارن " نفس عمیقی کشید و ادامه داد:" مشکل مالی که میگم یعنی پدرم حتی نمیتونه یه غذای کافی برای ما تهیه کنه، اصلا نمیتونم بهش بگم پدر کاش نبود. حالا مشکل من اصلا ...
بانویی که در مسیر خودباوری، واژه توانمندی را معنا کرد
رانندگی گرفتم و به صورت ویژه آموزش دیدم، چون هر روز صبح که از ساعت 7 صبح از خانه بیرون می آیم و تا ساعت 8 شب که خریدهای خانه را انجام دهم فعالیتم ادامه دارد و با خنده می گوید بدون ماشین نمی شود. این عضو شورای حل اختلاف شهرستان که امسال شانزدهمین سال حضور افتخاری اش را در این شورا سپری می کند از تحصیلاتش گفت: اولین لیسانسم را در رشته مطالعات خانواده دانشگاه آزاد مرودشت گرفتم و بعد از حضور در ...
خودنمایی “خانم بازیگر” با استایل پولداری/ عکس
نزدیکی با برادرزاده هایم کیمیا و پوریا دارم ، ازدواج نکردم چون این موضوع علل مختلفی دارد که ترجیح می دهم نگوییم. هیچوقت دلم نخواسته مادر شوم ، این را از صمیم قلب می گویم چون با تفکراتی بزرگ شده ام که فکر می کنم اگر فرزند داشته باشم مادر سختگیری می شدم. خودم هم مادر سختگیری داشتم اما دست و پایش را می بوسم و بعد از خدا تنها چیزی هست که در دنیا دارم و می پرستمش. ...
هنر خودش جایگاهش را پیدا می کند
.... تازه همان کارهایی هم که می دوختند برای دیگران بود. هنر داشتند، اما چون سرمایه نداشتند باید دست روی دست می گذاشتند تا کسی برای شان پارچه و نخ بیاورد و آنها سوزن دوزی کنند. به آنها پیشنهاد دادم پارچه بخریم و با طرح های جدید برای خودمان کار کنیم. آنها هم قبول کردند اما چون سرمایه اندکی داشتیم با کارهای کوچک شروع کردیم. به همراه یکی از خانم ها به بازار رفتم و پارچه و نخ خریدم. بعد هم ...
رپر معروف به اعدام نزدیک شد!
آقا اغلب هشت ماه یا یک سال در آلمان بود و کمتر او را می دیدم. عمده اطلاعات من درباره بیماری حاج آقا مربوط به بعد از درگیری است. در زمانی که در بیمارستان بستری بودند، بعد از فوتشان و در جلسات کمیسیون پزشکی متوجه بیماری او شدم. حاج آقا اغلب در خانه، قندش را چک می کرد اما هیچ وقت پرهیز غذایی نداشت که نشان دهد بیماری جدی دارد. حتی دو روز قبل از درگیری، برای من تولد گرفت و از کیکی که برای ...
بغضی که فریاد پیروزی شد
و طلا می گیرم. وقتی در توکیو اعلام کردند 24متر و 50سانت پرتاب کرده ام، همان بغض پنج سال قبل شد، جیغ، شد فریاد. حالا سبک شده ام. آن بغض را بیرون ریخته ام و به آنچه می خواستم رسیدم. چند روزی است تمریناتم را شروع کرده ام برای مسابقات آسیایی و پارالمپیک پاریس. باز هم طلا می خواهم. باید دوباره رکورددار شوم و این بار رکورد خودم را تغییر دهم. سال ها بود رکورد پرتاب نیزه زنان در پارالمپیک در اختیار آلمان ...
خدا به جای پا ها اراده ای پولادین به من داد
روی پا های خودم بایستم و اول یک عصا و بعد هر دو عصا را کنار گذاشتم و اگر پدرم آن عصای آهنین را درست نمی کرد و به کمک خانم مفرح و خواهرشان که خدا رحمتشان کند کفش طبی نمی گرفتم، شاید الان صاحب طلای پارالمپیک نبودم. از مشکلات سر راهتان برای کسب مدال پارالمپیک بگویید. چه چیزی در این مسیر بیشتر آزارتان داد؟ اوایل که به دوومیدانی آمده بودم، خیلی سخت بود. وسیله ها همه کهنه و برای 20 سال ...
عکس های ترکش خورده علی قلب مان را می سوزاند
.... از کارخانه که بیرون آمد، شروع کرد به پخش کردن روزنامه و نشریه در خانه های مردم. خیلی از وقت ها هم در مغازه پدرم که میوه فروشی داشت، کمک می کرد. بعد از چند وقتی در کتابفروشی قائم مشغول شد. کتاب می خرید و همان جا هم می فروخت. چند وقت که قبل از سربازی اش، بیکار بود رفت پیش عموی مادرم و آن جا در کندن قبر به او کمک می کرد. معاف از خدمت علی 17 خرداد 59 برای ادای تکلیف سربازی راهی جبهه ...
روایت ترسناک احمد حسنوند، خلبان پاراگلایدر سقوط کرده در جنگل سوادکوه از 2 شبانه روز جدال با مرگ + عکس
گردنه سر آلاشت رفتیم. آنجا تقریبا بالای ابرها بود. منتظر شدیم تا شرایط پروازی فراهم شود، اما نشد. تا ساعت 4منتظر شدیم و با اطلاعاتی که از ارتفاع ابرها گرفتیم متوجه شدم قطر ابرها کم است و بعد از چند دقیقه پرواز به زیر ابرها می رسم و در ادامه روی جنگل پرواز می کنم. قرار بود در کنار دریاچه لفور فرود بیاییم. مسافت زمینی تا آنجا حدود 2ساعت و نیم بود اما فاصله پروازی حدود 30دقیقه می شد. ارتفاع پرواز هم ...
آخرین دفاع حمید صفت در دادگاه: بی گناهم
میان ما شدید بود گلدان را مستقیم به سمت حاج آقا پرتاب می کردم. من گلدان را به سمت دیوار پرتاب کردم و به مادرم گفتم لباس هایش را بپوشد تا خانه را ترک کنیم. من گفتم جایز نیست که دیگر اینجا بماند. * در زندان خلوت کردم و دو صفحه دفاعیاتم را نوشتم که به دادگاه ارائه می دهم. من در این چند سال زندگی ام نه عصبانی شدم و نه خشم گرفتم. اما آن روز فقط به حاج آقا گفتم چرا مادرم را زدی؟ که او گفت ...
گپ و گفت با معصومه فرخنده هنرمند معلول مشهدی | موفقیت، بدون دست هم به دست می آید
... آموختن راه و رسم نقاشی در فضای مجازی معصومه فرخنده که گرافیک، عکاسی و کشیدن نقاشی را از دوران دانشگاه شروع کرده بود بعد از فراغت از تحصیل، هنر نقاشی حرفه ای را از طریق فضای مجازی آموخت: درواقع از همان دوران دانشگاه با کشیدن طرح های گرافیکی در حد یک مبتدی، نقاشی هایی برای دل خودم می کشیدم و برخی از آن ها را به عنوان هدیه به دوستان و آشنایان می دادم. با کشیدن نقاشی آرامش و اعتماد به ...
سارا منجزی پور از مرگ پدر تا کلبه عمورپورنگ + عکس ها
خاطر همین این نقش را قبول کردم. بازیگر سینما و تلویزیون که اخیرا پدرش را به دلیل ابتلا به کرونا از دست داده است در این باره افزود: در دوران فوت پدرم حال بدی داشتم، بعد از فوت پدرم بزرگ شدم و یک سارای دیگر شدم. آدم با غم از دست دادن عزیزانش پیر می شود. منجزی پور ادامه داد: زمانی که پدرم در بیمارستان بستری بود فقط به من نگاه می کرد و با من حرف می زد. در آن زمان با لباس های ...
خاطرات شفاهی آزاده و جانباز معزز احمد علی قورچی
بدست آوردن تامین معاش زندگی تمام تلاش خود را می کرد و من که شاهد رنج و زحمت پدرم بودم تصمیم گرفتم بعد از پایان دوره راهنمایی، دوره دبیرستان را به صورت شبانه ادامه دهم که بتوانم بخش کوچکی از مخارج خانواده ام را تامین کنم، به همین دلیل روزها در کارخانه ی رنگسازی مشغول به کار شدم. سال 59بود که زمزمه شروع یک جنگ نابرابر اتفاق افتاد و من هم مانند دوستانم تصمیم گرفتم برای حضور در جبهه ثبت نام کنم. این ...
ماجرای خواستگاری های سرگرد پلیس از دختران تبریزی!
به عنوان یکی از شاکیان پرونده حاضر شده است، اظهارات خود را این گونه به بازپرس پرونده بیان می کند: عضو کانال ازدواج در تلگرام شدم زنی تنها هستم و دارای یک فرزند؛ هشت سال پیش همسر خود را از دست دادم. به دنبال همراه و همدمی برای زندگی خود بودم تا مرا از تنهایی دربیاورد و به عنوان یک مرد در کنارم باشد. عضو کانال همسریابی و ازدواج در تلگرام شدم و در آن کانال با مردی که خود را ...
در فراق شهریار
...، دختر استاد شهریار، می گوید: پدرم در ضمن خاطرات کودکی اش درباره اولین سال های آغاز شعرسرایی خود می گفتند: روزی با بچه های محل مشغول بازی بودم بعد از مراجعت به خانه به درخت بزرگی که در وسط حیات خانه بود خیره شدم و شروع به خواندن شعر کردم؛ سخنان موزونی که نمی دانستم چگونه به مغز و زبان من می آمدند. ناگهان پدرم مرا صدا کرد. وقتی با صدای پدر به طرف او برگشتم، با حالتی تعجب آمیز پرسید: این اشعار را ...
ماجرای سرودن اشک مریم
...: سلام شهریار جان! دیدم سرشو پایین انداخته و هیچی نمی گه. اگه خانوم مادرش درو باز نکرده بود، من می گفتم لابد مادرش مرده که شهریار این طوری ماتم گرفته. منم با تعجب نگاش کردم. خب منم واقعاً خیلی کلّه شق بودم. شهریار که سهله اگه خواجه حافظ هم بود، من سر خم نمی کردم پیشش... به هر حال گفتم سلام شهریارجان! دیدم بق کرده و سرشو پایین انداخته و نشسته. منم بق کردم و شروع کردم به تماشای در و دیوار بعد از سه-چهار دقیقه زیر چشمی نگاش کردم دیدم گوشه لباش تکان می خوره... این رمز شهریار بود؛ یعنی وقتی گوشه لبش می لرزید معلوم بود ک ...
وقتی مدیران می فهمند که راه را اشتباه رفته اند
بزرگ به نظر برسد، حال آنکه این رویه مدیریتی به طور حتم محکوم به شکست است و دیر یا زود با خیزش کارکنان و کلیت شرکت علیه مدیر قلدر روبه رو خواهد شد. وقتی که به مقام مدیریت یک شرکت رسیدم، فقط 28 سال داشتم و چون به تازگی از دانشگاه با معدل بالایی فارغ التحصیل شده بودم کاملا به دانش خودم اطمینان داشتم و به همین جهت با خیالی راحت و اعتماد به نفسی بالا شروع به فعالیت به عنوان مدیر کردم. خیلی ...
الناز حبیبی را در این عکس نمی شناسید/ او مدل شد؟! + عکس
بامزه می گشتند که مرا انتخاب کردند، با پدرم تماس گرفتند و پس از رضایت ایشان بازیگر شدم.پدرم به شدت طرفدار هنر است و از موسیقی تا سینما همه هنرها را دوست دارد، در زمینه بازیگری هم همیشه مشوق و همراهم بودحتی تا 16 سالگی سر کارهایم حاضر می شد.بصورت حرفه ای اما از سال 1385 وقتی 18 ساله بود با سریال سال های برف و بنفشه به کارگردانی سعید سلطانی فعالیت خود را ادامه داد.او سپس با سریال روزگار غریب سال 86 و ...
بیوگرافی حمید فرخ نژاد بازیگر سریال میدان سرخ | عکسهای حمید فرخ نژاد و همسرش
ماهشهر نقل مکان کردند تا اینکه دبیرستان هم در سربندر ساکن شدند. خانم جلیلی فر همسر آقای فرخ نژاد است. وی طراح صحنه و لباس می باشد که کار سریال مرد هزار چهره نیز در کارنامه وی به چشم می خورد. آشنائی و ازدواج حمید فرخ نژاد و خانم جلیلی فر در دوران دانشکده بوده که خانم جلیلی رشته طراحی صحنه و حمید فرخ نژاد نیز در رشته کارگردانی تحصیل می کردند. حاصل ازدواج این زوج هنری یک فرزند می باشد ...
عاشقانه های حمیده و منصور / ماجرای خواستگاری شهید ستاری از همسرش همسر شهید ستاری پس از گذشت سالها از ...
؛ مهریه به گردن مرد است و نباید منصور را زیر دین برد 60 هزارتومان مهرم کردند و 15 اسفند سال 48 بعد از اینکه دانشکده افسری همسرم تمام شد ازدواج کردیم. پدرم دو منزل مسکونی در میدان نارمک داشت که یکی را مردانه و دیگری را زنانه کردیم و همان جا مراسم برگزار شد. حاصل این ازدواج هم 3 دختر و یک پسر است.همسر شهید ستاری در ادامه لبخندی می زند و می گوید: یک جین هم نوه دارم. حمیده خانم درباره روزهای زندگی با ...
مهمترین چیزی که از مادرت آموختی چه بود؟
برترین ها - آرمان رمضانی : داستان این مقاله درباره مادران است و درس هایی که این معلمان همیشگی با گفتار و رفتارشان برای داشتن زندگی بهتر به ما می آموزند. همه چیز از آن جا شروع شد که بازفید از تمام دنبال کننده هایش خواست با بقیه در میان بگذارند چه درسی از مادرانشان آموخته اند که در زندگی بسیار به کار آن ها آمده است و به قول معروف بعد ها که بزرگ تر شدند ارزش آن پند را درک کرده اند. مقاله ای که ...
عکس باور نکردنی از یک خانم بازیگر / ستاره پسیانی کیست ؟
فریدون جیرانی که فیلم مورد علاقه ام هست بازی کنم ، نقش خاصی نه ها چون کلا دو نقش خانم داشت. اما فضای کار این فیلم خیلی جدید بود و برای من جذابیت زیادی داشت. آدم جاه طلبی نیستم من اصولا آدم جاه طلبی نیستم و در لحظه از کارم و زندگی لذت می برم ، دوست دارم همیشه کارهای هیجان انگیز انجام دهم و مردم از کارم لذت ببرند. تدریس علاقه زیادی به آموزش ...
واکسیناسیون به نسل قرص و محکم دهه شصت رسید / ای بلاکش دهه شصتی!
و 1368 و 1369 را هم در جمعشان راه نمی دهند! خواجوی جدی می شود و می گوید: من تجربه دقیقی از زندگی بچه های آن دوران ندارم، اما تا دلتان بخواهد رفیق دهه شصتی دارم که خیلی از سن شان پخته تر هستند و مثل پدرهای 50، 60 ساله صحبت می کنند. اگر بخواهیم دو دو تا چهارتا کنیم که چرا این نسل خودشان را نسل سوخته می دانند شاید این دلایل منطقی باشد که چون سال 1357 انقلاب شد و بعد از آن هم جنگ شروع شد ...