تلخ و شیرین از هشت سال مقاومت
سایر منابع:
سایر خبرها
استرسی که نسل ما کشید جزء آمار جنگ به حساب نمی آید
، نفهمیدم چطوری دست بچه ها را گرفتم و از خانه زدم بیرون. یک راکت نزدیک خانه مان افتاده بود روی ماسه ها. خدا به ما و همه اهالی رحم کرد که عمل نکرد و منفجر نشد. وقتی طبل آغاز جنگ زده شد، فکر می کردیم یکی دو هفته یا نهایتاً چند ماه طول بکشد اما 8 سال شد! با همه سختی ها و خاطرات دردآوری که هنوز از به یاد آوردنش جانم آتش می گیرد، خیلی خوشحالم که بچه ها به خاطر دفاع از خاک و ناموس و ...
رزمنده ای که حتی مجروحیت هم مانع ادامه مبارزه اش در جبهه نشد
ابوذر نریمان یکی از جهادگران دوران دفاع مقدس در گفت وگو با ایسنا، اظهار کرد: بنده متولد سال 1341 از شهر بروجن هستم در زمان ابتدای آغاز جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی(ره) اجازه اعزام محصلان به جبهه را صادر نمی کردند، اما پس از گذشت مدتی از جنگ و پس از اینکه به گفته امام خمینی(ره) حضور محصلان در جبهه های حق علیه باطل امکان پذیر شده است، بنده در سن 18 سالگی به همراه حدود 60 نفر از ...
فرستادگان رضاییم عازم کربلاییم
به توسلات و انس رزمندگان و شهدا در دفاع مقدس با امام رضا(ع)، ابتدا برایمان از حال و هوای معنوی جبهه ها بگویید؛ اینکه چه چیز این معنویت را در جبهه ها ایجاد می کرد و آیا نیروها از همان ابتدای ورود چنان حس و حالی را داشتند یا جبهه آن ها را اینچنین با معنویت تربیت می کرد و پرورش می داد؟ من یک بچه بسیجی کم سن و سال بودم که خدا به من توفیق داد با دست بردن در شناسنامه ام و 18 بار بازگردانده ...
مسجد یک جبهه اعتقادی و فرهنگی و نماز موتور محرک این جبهه حق علیه باطل در طول هشت سال دفاع مقدس بود
حضور در جبهه را داشتم که بیشتر از طریق سپاه و بسیج و نیروهای مردمی بود. وی افزود: طی هشت سال دفاع مقدس در عملیات های مختلفی شرکت نمودم که شاخص ترین آن ها عملیات های والفجر 3 و فتح المبین بودند. رضایتی در ادامه به تشریح نقش مسجد و نمازگزاران در هشت سال دفاع مقدس پرداخت و گفت: مسجد پایگاه عظیمی برای اعزام به جبهه بود،خود مسجد یک جبهه اعتقادی و فرهنگی بود. هم برای تامین نیازهای ...
تپه کرجی ها؛ خاستگاه رشادت های 41 رزمنده استان البرز در کرمانشاه/ جوانانی که با فتح قله های استراتژیک ...
به گزارش گروه استانی تیتریک ، سال 1359 در پی تجاوز پراکنده به مناطق مرزی در استان کرمانشاه، لشکر 4 پیاده عراق در صبح روز پنجم مهر به همراه تیپ 24 مکانیزه با عبور از سه راهی سرپل، قصر شیرین، گیلان غرب خود را به این شهر رساندند. از دیماه 1359 تا شهریور 1360 پنج گروه رزمنده بسیجی و سپاهی از کرج به فرماندهی و هدایت سردار شهید مهدی شرع پسند به گیلان غرب اعزام شدند، سردار شرع پسند در عملیات ...
نصرت بسیطی تنها زن رزمنده در خط مقدم جبهه گیلانغرب | معرکه ای به نام نصرت
نصرت و برادرش حسین با حضور در تظاهرات و راهپیمایی ها چهره انقلابی خود را در منطقه گیلانعرب نشان دادند. در کنار این فعالیت ها نصرت در اداره رفاه آن زمان یا همان بهزیستی فعلی مشغول به کار شد. با شروع جنگ در سال 1359 در همان روزهای نخست، نصرت به همراه برادرش حسین به نیروهای مدافع در جبهه پیوستند. هنگامی که عراق به شهر گیلانغرب حمله کرد، زن ها، بچه ها، پیرمرد و پیرزن ها همه شهر ...
رزمندگان دست به قلم شوند/ خاطرات رشادت های ایثارگران دفاع مقدس باید ماندگار باشد
این بودم که بتوانم نقش رزمندگانی را که در زمان جنگ همراه آن ها بودم تبیین کنم، به همین دلیل با همکاری مسئولان استان در حوزه های مختلف از جمله جهاد سازندگی، ارتش، انتظامی و نهادها و سازمان هایی که در جبهه نقش داشتند و با هماهنگی سپاه با نوشتن کتاب هایی در خصوص دفاع مقدس کار را شروع کردم که البته با وقفه ای همراه شد. این رزمنده اضافه کرد: مجدد در سال 1395 کار نوشتن را آغاز و کتاب های ...
خاطرات جالب اعزام| از یواشکی های جوانان جنگ تا ماجرای آمبولانسی که سوغات ترور بود
مسجد حق استادی به گردنم داشتند هم در عملیات رمضان به شهادت رسیده بودند؛ همانجا بود که تصمیم گرفتم به جبهه بروم. رفتنم به جنگ برای رضای خدا نبود این راوی دفاع مقدس ادامه داد: در ابتدا رفتنم برای خدا و فی سبیل الله نبود؛ در فضای احساسی و بچگانه ای آن سن و سال بودم و با گریه و اصرار به سپاه رفتم؛ مطمئن بودم که با توجه به شرایط سنی و جسمی و اینکه سن و قدم کوچک بود قبول نمی کنند ...
چرا زنان دزفول در جنگ با چادر می خوابیدند؟
به گزارش همشهری آنلاین، هنوز دبیرستان را تمام نکرده بود که جنگ هشت ساله با حمله عراق به ایران آغاز شد. در خوزستان و شهر مرزی شوش زندگی می کرد که از نخستین هدف های دشمن بود. او اما وقتی شهر به سرعت تخلیه و تبدیل به جبهه شده، همراه با رزمنده ها در شهر مانده و اسلحه به دست گرفته است. پر از خاطرات جنگ از شوش تا اهواز و دزفول و خرمشهر است و در تمام آن سال ها پشت جبهه به عنوان پرستار حضور داشته است. ...
خاطرات دفاع مقدس به روایت کادر بهداشت و درمان یزد
بی سیم زد، با من خدافظی کرد و گفت: ما اسیر شدیم. حلال کنید. خدافظ. *** 25 مهر سال 63 بود که تک زید اتفاق افتاد. من آن زمان جبهه نبودم. نتیجهی کنکور آمده بود و من دو روز قبل رفتم یزد تا تکلیفم را مشخص کنم. اصفهان قبول شده بودم. بالاخره، تصمیم گرفتم که درس بخوانم وسایلم را جمع کردم و رفتم اصفهان. اما دلم تاب نیاورد؛ ترم اول که تمام شد دوباره برگشتم جبهه. از خود اصفهان اعزام شدم ...
روایت چند رزمنده از دفاع مقدس در برنامه شب نشینی
به گزارش ایسنا، در بخش اول برنامه حسن و اسماعیل منوری شاه حسینی دو برادر رزمنده در دوران دفاع مقدس به عنوان مهمان های برنامه معرفی شدند. اسماعیل شاه حسینی گفت: همین که ملت قدردان ما هستند بر سر ما منت می گذارند اما از سال 57 هرکاری که کرده ایم تکلیف ما بوده است و سر یک مورچه ایرانی هم منت نمی گذاریم. حسن شاه حسینی ادامه داد: زمانی که من با انقلاب آشنا شدم سال 42 بود و اولین ...
خاک سرخ در قاب دوربین
تحمیلی آموزش امداد و کمک های اولیه را گذرانده تا در جبهه به عنوان امدادگر رزمی فعالیت کند. هرجا که می رفت، دوربینش را هم همراه خود می برد. در 8 سال فعالیت مستمر در جبهه مجموعه ای از عکس ها و فیلم های مستند را تهیه کرده است. با آغاز هفته دفاع مقدس، پای صحبت های او نشسته ایم تا از میان خاطراتش درباره نقش هلال احمر در دفاع مقدس بگوید. جنگ که شروع شد به عنوان رزمنده به سوسنگرد اعزام شد ...
روزگار جوانی و بمباران هوایی تهران/ ماجرای اجرای تئاتر نمایشی در جبهه/ فاصله سینمای دفاع مقدس تا نقطه ...
زمان دوران دفاع مقدس مشغول به هنر تئاتر بوده است، گفت: در زمان جنگ، من کار تئاتر انجام می دادم؛ سال 63 بود که به اتفاق همکارانم، برای اجرای تئاتر نمایشی به جنوب رفتیم تا برای رزمنده ها اجرای نمایش کنیم. عنوان نمایشی بارس گل گل بود که موفق شدیم آن را در شهرهایی مثل قصر شیرین، اسلام آباد و... اجرا کنیم. وی ادامه داد: وقتی نخستین بار وارد جبهه شدیم، حس و حال عجیبی داشتم. رزمنده ها با دیدن ...
روایت های کادر درمان از روزهای جنگ تحمیلی
بعضی هم به بیمارستان کرمانشاه فرستاده می شدند. سکوت می کند. تصور می کنم باز یاد چشم های رزمنده جوان می افتد. حالا کجاست؟ دکتر نادر نظری جراح است؛ جراحی که روزهای جنگ را از نزدیک لمس کرده؛ مثل دکتر هجرتی، شهید دکتر هجرتی. دکتر نظری اما امروز در میان ماست تا روایت کند آن روزها را. خاطره سال های 61 تا 63 در مهاباد. به روح مقدس و پاک شهدا تعظیم می کنم چون به چشم شاهد ...
سوار برویلچر به استقبال شهادت رفت
31 شهریور در خانه منجزی ها عجیب ماندگار شد. سال ها پیش در آغازین روز های جنگ تحمیلی سربازان خانه منجزی ها یکی پس از دیگری راهی شدند و افتخار جانبازی در روز های مقاومت و ایثار را نصیب خود کردند و سال ها بعد در 31 شهریور 1397 رزمنده پیشکسوت و جانباز 70 درصد جبهه های نبرد، حاج حسین منجزی در مراسم رژه ارتش مورد حمله عوامل تروریستی قرار گرفت و همراه تنی چند از میهمانان مراسم به آرزویش رسید و شهید شد ...
25 سال روایت گری روز های دفاع مقدس برای جوانان
خاطرات خوبی از آن روزها به یادگار مانده است. این رزمنده دفاع مقدس اضافه کرد: پس از دوران دفاع مقدس روایت گر آن روزها شدم و هر سال به کردستان اعزام می شوم تا روایت گر روزهای دفاع مقدس باشم و بتوانم خاطرات و حال و هوای روزهای دفاع مقدس را به نسل جوان منتقل کنم. وی در پایان گفت: دارای چهار دختر هستم و هرسال خانواده خود را به مناطق جنگی برای بازدید می برم و این بازدیدها موجب می شود تا از آن روزها فاصله نگیریم و هدف اصلی خود از انقلاب و دفاع مقدس را فراموش نکنیم. انتهای پیام ...
روحانیت در جنگ کنار نقش طلبگی، نقش نظامی هم داشت
حجت الاسلام والمسلمین محمدحسن نبوی، معاون سابق تبلیغ حوزه علمیه، در گفت وگو با ایکنا، به مناسبت هفته دفاع مقدس به ذکر خاطره ای درباره حضور طلاب در جنگ پرداخت و گفت: وقتی اولین گروه طلبه ها از قم عازم جبهه شدند، بنده دیر رسیدم و مجبور شدم فردای آن روز تنها بروم. سوار قطاری که عازم اهواز بود شدم و وقتی به اهواز رسیدم، واقعا صحنه های عجیبی را دیدم؛ مثلاً خانواده ای همه وسایل و اثاثیه را داخل یک وانت ...
از مدرسه تا گردان تخریب و جانبازی
ادا کنم و همیشه موقع رفتن به جنگ با نگاه و حرف های خانواده روحیه و قوت قلب می گرفتم که بیشتر برای سرزمینم به جنگم و دفاع کنم . موسوی در ادامه به خاطرات دوران جنگ پرداخت و گفت : در اواخر سال 61 به صورت داوطلبانه به جبهه اعزام شدم و از سال 62 به طور رسمی در عملیات های مختلفی مثل عملیات والفجر 2 و 5 حضور داشتم که در والفجر5 قبل از این که عملیاتی انجام دهیم یک منطقه ای انتخاب کردند برای ما ...
این روزهای کربلا و آن روزهای جبهه رفتن مان ...
به گزارش ایکنا از خوزستان، متن زیر یادداشتی از مصطفی آهوزاده، رزمنده هشت سال دفاع مقدس است که به مناسبت تقارن هفته دفاع مقدس و ایام اربعین حسینی در دو قسمت منتشر می شود: این متن را در سال 94 وقتی که برای اولین بار می خواستم در پیاده روی اربعین شرکت کنم، نوشتم تا مقایسه ای باشد بین این روزهای کربلا و آن روزهای جبهه رفتن مان. این روزهایمان وقتی خبر اعزام کاروا ...
خاطره بازی با بچه های جنگ / از نیمه راه برگشتن، بی غیرتی بود!
گفتگو به مناسبت هفته دفاع مقدس: چاپ ایمیل توضیحات بخش: مطالب مهم هنوز پانزده سالش تمام شده بود که تصمیم گرفت به جبهه برود. آن روزها زیر 18 سال را اعزام نمی کردند راضی کردن خانواده و فرمانده پایگاه بسیج کار راحتی نبود. یک روز به پایگاه بسیج که در نزدیکی پارک صخره ای خرم آباد قرار داشت رفت و تمام سعی اش را کرد که فرمانده را راضی کند که موفق نشد اما او هم چنان بر ...
حکایت سرود آزادی از لبان مردان روزهای رنج
... 17 ساله بودم که در قالب نیروهای سازمان جهاد سازندگی و به عنوان راننده بولدوزر برای نخستین بار در 15 آذر 1366 به جبهه اعزام شدم و بعد از 45 روز از حضور در منطقه، در حالی که قصد رفتن به مرخصی داشتم، مرحله دوم عملیات بیت المقدس 2 کردستان آغاز شد و در همان عملیات اسیر شدم. از طریق جهاد سازندگی به عنوان نیروهای فرهنگی و در سن 28 سالگی به جبهه اعزام شدم. در زمان اعزام دارای همسر و یک بچه ...
مردان بی ادعایی که جانانه جنگیدند...
فرماندهان دوران جنگ تحمیلی در عملیات والفجر چهار، در گفت وگو با ایسنا اظهار کرد: دوران تحصیلات ابتدایی را در شهر هفشجان گذراندم، بعد از آن دوران راهنمایی و دبیرستان را در شهرکرد سپری کردم، در سال 1359 دیپلم گرفتم، یکسال بعد از آن یعنی سال 1360 وارد جهاد سازندگی شدم و به عنوان حمایت از محرومان و مناطق دوردست در جهاد سازندگی فعالیت داشتم. وی افزود: در سال 1361 به جبهه جنگ اعزام شدم، در آن ...
تبلیغ ارزش های انقلاب و نشر رشادت های رزمندگان وظیفه بانوان رزمنده/ آموزش 180 خواهر داوطلب برای اعزام به ...
خواهران که می خواهد به جبهه برود بیاید، حدود 180 نفر بودیم و در یک دوره آموزشی فشرده برای ورود به جبهه ها آماده شدیم. بانوی ایثارگر دوران دفاع مقدس بیان کرد: اواخر دوره اعلام شد که جبهه مهاباد به 4 نفر نیاز دارد و من یکی از آن 4 نفر بودم، رنج سنی ما 19، 20 و 21 همه جوان و بدون تجربه بودیم. غضنفرآبادی تصریح کرد: با این وجود حتی برای یک لحظه ترس به وجود ما راه نداشت، از آنجا که امکان ...
بیش از 6 سال در اسارت رژیم بعث عراق بودم/ ایمان و استقامت رمز پیروزی رزمندگان در دفاع مقدس
موسی ابن جعفر سمنان درسال 62به منطقه عملیاتی اعزام شدم و بعد از 5بار حضور در جبهه نهایتا در اسفند ماه سال 1363 درعملیات بدر با پاتک عراقی ها مجروح و به اسارت در آمدم. توبا این کوچکی چرابه جنگ من آمدی! این آزاده سمنانی دوران دفاع مقدس همچنین تصریح کرد: دوران اسارت برای من که تقریبا در سن کودکی بودم با بقیه بزرگسالان هیچ فرقی نداشت، گاهی بیشتر از آنها شکنجه می شدم و یکبار یکی از ...
مؤتلفه اسلامی؛ اولین گروهی که وارد عرصه جهاد و مقاومت در دفاع مقدس شد
روز را بمباران کردند. من جزو نفراتی بودم که به غرب اعزام شدم. ما 21 نفر ما وقتی به غرب رسیدیم به دو گروه تقسیم شدیم چون شنیدیم صدام به غرب حمله کرده و از سمت گیلان غرب و سرپل ذهاب به کرمانشاه نزدیک شده ما 21 نفر شبانه با آمبولانسی به سپاه باختران رفتیم و نیمه های شب به گیلانغرب رسیدیم وقتی وارد شهر شدیم متوجه شدیم همه شهر خالی است در همان لحظات اولیه فهمیدیم تیپ عراقی با ...
400 ساعت فیلم از جبهه و جنگ دارم
اردوهای راهیان نور شدیم. این رزمنده هم محله ای با روی باز در دفتر کارش که بیسیم، خمپاره و کلی یادگاری های دوران جبهه را نگه داشته، پذیرایمان شد. روزگاری بیسیم چی جبهه ها بوده و صدها ساعت صدای ضبط شده بچه ها را از آن روزها به یادگار دارد. او که مثل خیلی از رزمنده ها آرزویش شهادت بوده، می گوید: بارها تیر و ترکش خوردم و مجروح شدم اما شهید نشدم؛ فکر می کنم دلیلش این بود که صدای بچه ها را به ...
رزمنده ای که در نوجوانی وارد جبهه شد و شهد شهادت نوشید
، اما هنگام شهادت جوانی برومند شده بود. شهید اعرابی به عنوان بسیجی از طرف سپاه سپاه سمنان لشکر17 گردان حضرت رسول(ص) به میدان نبرد حق علیه باطل اعزام شد و و در مسئولیت های مختلف در دفاع از خاک میهن اسلامی ایفای نقش کرد. محمدعلی پس از 17ماه و 27 روز رشادت و دفاع جانانه از خاک وطن در برابر تجاوز بیگانگان، سرانجام در بیست و دوم اسفند 1363 در عملیات غرورآفرین بدر در منطقه اروند شرق ...
روایت نقش آفرینی هوانیروز در دفاع مقدس در گفتگو با یک سرهنگ خلبان و یک مهندس پرواز
آموزش ببینم و بتوانم هلی کوپتر را در هر جایی تعمیر کنم. سال 55 عضو گروه پیشرو و به کرمانشاه اعزام شدم و تا سال 57 که انقلاب شد همان جا بودم. با شروع فعالیت های ضدانقلاب در کردستان به آنجا اعزام شدم و پس از آن تمام سال های جنگ را در مناطق غربی خدمت کردم و در این مدت دوبار مجروح شدم؛ یک بار با اصابت گلوله و یک بار با آتش ناشی از انهدام هلی کوپترمان! وقتی هوانیروز پایه گذاری شد، تلاش کرد بر ...
رزمنده ای که هفت مرتبه شهید شد
را عوض می کردند که این کار درد فراوانی داشت، حدود یکماه در بیمارستان اصفهان بستری بودم که پدرم به آنجا آمد و با اصرار فراوان من را بعد از انجام عملی دوباره که منجر به دوخته شدن محل قطع شده پاهایم شد به مشهد منتقل کرد و از اون رو تا الان 40 بار دیگر عمل جراحی روی پاهایم داشته ام. رحیمی ادامه داد: من به خاطر دفاع از وطن و ناموس به جبهه جنگ علیه باطل رفتم اما متاسفانه حمایت های بنیاد از ...