سایر منابع:
سایر خبرها
در گفت و گو با خبرگزاری حوزه مطرح شد: بیان خاطرات آیت الله سیفی مازندرانی از جبهه غرب و جنوب/ وقتی ...
ارتفاعات بازی دراز به شهادت رسید. برادرم قبل از اینکه به جبهه اعزام شود نزد من آمد و گفت می خواهم به جبهه بروم تا شهید شوم؛ گفت می ترسم زنده بمانم، درس بخوانم و به دلیل عدم تزکیه نفس دچار انحراف گردم. من گفتم در حال حاضر می بایست مقابل خیانت های افرادی همچون بنی صدر ایستاد؛ باید با کسانی که در مقابل این نظام قد علم کرده اند با سلاح علم مبارزه کنیم؛ به هر حال این آخرین وداع ما ...
امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است/ بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم ها می ...
عاجزانه می خواهم آن ها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره مند فرما. خدایا! به عفو تو امید دارم ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی همتا! دستم خالی است و کوله پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توش های به امید ضیافتِ عفو و کرم تو میآیم. من توشه ای برنگرفته ام؛ چون فقیر [را]در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟! همراه خود دو چشم بسته آورده ام که ...
کارخانه: من فقط نظرم را گفتم و سرمربی تصمیم گرفت
....دریافت تیم ایران در ان مقطع دچار مشکل بود و من گفتم که اگر جای آلکنو بودم قائمی را به ترکیب اضافه می کردم. وی ادامه داد: این پیشنهاد نظر من بود و تصمیم گیرنده سرمربی تیم ملی بود. به عنوان فردی که 40 سال است که در والیبال فعالیت می کنم حق ندارم اظهارنظر کنم؟ من عمرم را در این کار گذاشته ام و سال ها با فرهاد قائمی هم کار کرده ام. مهمترین قابلیت فنی فرهاد قائمی دریافتش بود و من هم به ...
من یک رزیدنت هستم همزمان کمک پرستار،خدماتی،متصدی آزمایشگاه هم هستم،چطور با این شرایط به بیماران درست ...
که با مریض دیدم ناراحت شدم.خیلی تند جواب مریض را میداد.با خودم گفتم من هیچ وقت اینطور نمی شوم. ولی اشتباه می کردم.من دقیقا همینطور شده ام. من آنقدر خسته ام، انقدر بی خوابی و استرس دارم، آنقدر قرض بالا آورده ام که دیگر یادم رفته است باید به مریضم لبخند بزنم. راستش اصلا لبخند زدن را یادم رفته است. اقای دکتر من یک رزیدنت هستم اما همزمان کمک پرستار، خدماتی، متصدی آزمایشگاه هم هستم ...
پشت پنجره انتظار سرداران دیروز
قصه بلند بی مهری اش در این جملات،کوتاه: نگاهمان نکن که به این روز افتادیم و فراموش شدیم، آن موقع ها که مرد میدان جبهه ها بودیم و می جنگیدیم، عزت داشتیم و من گفتم هنوز هم عزت دارید؛ بیشتر هم دارید، دور از باور نیست که باور نکردند! به راستی که اگر ظاهر شکل زندگی ما سعادتمندانه تر از آنان است؛ در درون، جز پوچی و بیهودگی نیستیم تا وقتی که عشق ، انسانیت و دگرخواهی را نه یادی کنیم و نه یاد بگیریم. ...
مقصر محرومیت فرهاد قائمی کیست؟ / کارخانه: من فقط نظرم را گفتم و سرمربی تصمیم گرفت
....دریافت تیم ایران در ان مقطع دچار مشکل بود و من گفتم که اگر جای آلکنو بودم قائمی را به ترکیب اضافه می کردم. وی ادامه داد: این پیشنهاد نظر من بود و تصمیم گیرنده سرمربی تیم ملی بود. به عنوان فردی که 40 سال است که در والیبال فعالیت می کنم حق ندارم اظهارنظر کنم؟ من عمرم را در این کار گذاشته ام و سال ها با فرهاد قائمی هم کار کرده ام. مهمترین قابلیت فنی فرهاد قائمی دریافتش بود و من هم به همین ...
سه دغدغه آتش نشانی برای ایمنی شهر
چشم خود را به روی ایمنی بسته اند ملکی گفت: بخشی از جامعه چشم خود را به روی ایمنی و دغدغه های مربوط به آن بسته اند و همین باعث می شود که به ایمنی توجه کمتری شود. توقع می رود که مطالبه گری بیشتری در خصوص فرهنگ ایمنی وجود داشته باشد و باید در این زمینه فعالیت بسیاری شود. باید به ایمنی بیشتر فکر شود، چرا که وقتی به موضوعی فکر می کنیم، پس از مدتی به اعتقاد و باور تبدیل می شود. ضرورت آموزش ...
ما چرا درس را تعطیل کنیم؟!
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا ، مرحوم علامه حسن زاده درباره اینکه درس های حوزه اهمیت دارند و نباید این درس ها تعطیل شوند به نقل خاطره ای از مرحوم شعرانی پرداخته بودند. علامه حسن زاده نقل می کنند که یکی از خاطرات خوشی که از محضر شریف آیت الله شعرانی دارم: خدمت ایشان که بودم، در سال دو روز تعطیلی داشتیم، یکی روز عاشورا و دیگر روز شهادت حضرت امام مجتبی علیه ...
رونمایی لعیا زنگنه از شوهر خیلی جوانترش ! + عکس
شد با آقای... فکر می کنم رضا ایرانمنش که مرتب سرصحنه به من می گفت تو خیلی خوب بازی می کنی و من با خودم می گفتم این دیوانه است [می خندد]! گفت چرا کار نمی کنی؟ گفتم دارم تئا تر بازی می کنم. گفت نه، تصویر. من هم حرفم این بود که تصویر نه؛ تا اینکه آقای ایرانمنش به من گفت غلامرضا رمضانی می خواهد یک کار بسازد و تو فقط بیا فیلمنامه را بخوان. من فیلمنامه را خواندم و... مثل اینکه غیرعادی بود... چند برگ از ...
چک اول را در یک وجب اول راه خوردم
تا به سمت صحن حضرت زهرا(س) بروم و نماز بخوانم، حرم امیرالمومنین یک حال خوبی دارد که آدم دلش نمی خواهد از آن انگورهای ضریح و سقف لاجوردی چشم بردارد. من هم مثل بقیه، چشم دوخته ام به ضریح و هی دارم تند و تند رخصت می گیرم که بروم زیارت حرم امام حسین(ع) و راه کربلا را در پیش بگیرم. یک چیزی روی پاهام کشیده می شود و من انگار که ترسیده باشم فوری پایم را می کشم و به پایین نگاه می کنم، یک اعرابی ...
چشم سکه بازان به قیمت دلار
در چنین شرایطی که سکه تحت فشار حبابی قرار دارد، برخی معامله گران باور دارند که اسکناس آمریکایی زمینه ساز حفظ فلز گران بهای داخلی در محدوده 11 میلیون و 900 هزار تومانی خواهد شد. این عده عنوان می کنند که دلار در روز شنبه به واسطه فشار عرضه نزولی شد و با کاهش فشار عرضه، اسکناس آمریکایی خواهد توانست که به سوی محدوده 27 هزار و 700 تومانی قدم بردارد. این دسته از معامله گران باور دارند که ...
شکست سکوت تلخ عراقچی در برابر دلواپسان
کبنا ؛ برنامه های آنان برای تخریب ظریف به نتیجه نرسید و حالا سعی دارند تا تیم وفادار به ظریف را مورد هجمه قرار دهند تا از این طریق شاید بتوانند مذاکرات و تصمیمات تیم مذاکره کننده جدید را پنهان نگه دارند یا شاید بخواهند با زیر سوال بردن اقدامات ظریف و یارانش به مسئولان جدید تیم مذاکره کننده روحیه بدهند البته بهتر از هر شخصی می دانند این اقدامات و هجمه هایشان برای جامعه قابل باور نیست و نتیجه عکس ...
غریزه سینمایی رسول ملاقلی پور را در هیچ دانشگاهی نمی توان یاد گرفت
، ازدحام و شلوغی مقابل چشم هایم را نمی دیدم. گروه چهار روز روی صحنه کار کردند که از نظر سیم کشی و مقدمات آماده فیلمبرداری شویم. آن فصل فقط حرکت دوربین نیست، بازیگرها و هنرورها هم در حرکتند، دائم انفجار داریم. در عمق میدان هم انفجار وجود دارد. دوربین روی دست بود، دوربین سنگین و سکانس هم نفس گیر بود. آخر کار پاهایم توان حرکت نداشت. پلان که تمام شد، با خنده به رسول گفتم تو چیزی دیدی؟ ندیده بود. گفت ...
توضیح عباس عراقچی درباره دلیل گریه وندی شرمن
. اینجانب برای جلوگیری از ایجاد حواشی برای مسوولیت و ماموریتی که در وزارت امور خارجه به عهده داشتم همواره سکوت را ترجیح می دادم، اما اکنون که فراغ بالی دارم، چند نکته را توضیح می دهم: 1- اینجانب هیچ گاه درباره تخصص کاری خود در وزارت امور خارجه ادعایی نداشته ام، اما اگر قرار است در این مورد قضاوتی صورت گیرد شایسته است که مستند آن ادعاهای یک دیپلمات کهنه کار آمریکایی، که قرار است به هر قول و فعل ...
مشاور نظامی فرمانده کل قوا: حادثه هواپیمای اوکراینی به خاطر عدم یکپارچگی ما اتفاق افتاد
ها اصلاً قابل مقایسه نیست. الان ما هواپیما را خودمان ساخته ایم. شهید ستاری مرحوم مهندس سنایی را آورد و تمام راه ایشان ادامه یافت. 30 فروند هواپیمای آذرخش تحویل نظام جمهوری اسلامی ایران دادیم. فرد دیگری به من معرفی کردند و از او خواستم ... گفت 30 دکتر نیاز دارم. در دانشگاه شهید ستاری سخنرانی کردم و گفتم شاگرد اول تا سوم در دانشگاه های صنعتی شریف، علم و صنعت، امیرکبیر، دانشگاه شیراز و... است را ...
یک روایت متفاوت از هما روستا
...، کسانی را که دوست دارم، روشن تر به یاد می آورم. اما ای کاش دو دهان داشتم تا با یک دهان از استاد سمندریان و با دهان دیگر از خانم روستا می گفتم. از آن سال می گفتم که من سال آخر دانشکده بودم و آنها مرغ دریایی چخوف را به صحنه بردند. دم غروب از دانشکده درآمدم، استاد سمندریان روی پل ترمز کردند ، گفتند: بیا بالا گفتم: ممنونم، مسیرم به شما نمی خورد. ، دروغ گفتم. در آن سال ها هنوز ...
پدرام شریفی چشم در چشم دنبال کنندگانش+ عکس
! امیدم بیار توش!!! گفتم نا امیدم کردی... گفت همیییینه... درومددد! بگیریم! بیوگرافی پدرام شریفی پدرام شریفی بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر ایرانی متولد 11 مرداد 1366 در تهران است. از جمله آثار او می توان به فیلم و سریال هایی همچون کار کثیف، بادیگارد، متولد 65، شبی که ماه کامل شد، هم گناه، هجوم، سال دوم دانشکده من، سیانور و ماهی و گربه اشاره کرد. او از سال 1378 فعالیت خود را آغاز نمود و در رشته تئاتر فارغ التحصیل شد و بعد از آن پا به صنعت سینما گذاشت. ...
سینگ: استقلال از نیم فصل با من مذاکره کرد
امید سینگ بازیکن تیم فوتبال آلومینیوم اراک گفت: من برای استقلال و همچنین فرهاد مجیدی که یک مربی دوست داشتنی است آرزوی موفقیت دارم. به گزارش سرویس ورزشی شبکه لحظه ، امید سینگ ، بازیکن تیم فوتبال آلومینیوم اراک اظهار داشت: واقعیت این است که باشگاه استقلال از نیم فصل لیگ سال قبل با من صحبت و مذاکره کرد و نمی دانم چه اتفاقاتی رخ داد که آنها تغییر رویه دادند. البته همه می دانند ...
پیش گیری و درمان آسان کرونا و خطرات برخی واکسن ها
! من هم گفتم به هرصورت می گذاریم خدا بعداً بیوپسی بکند، ما می رویم که خدمت کنیم. در مدت حضور در ایران بیش از صد متخصص آموزش دادم؛ از جمله دکتر عین اللهی و دکتر قاضی زاده هاشمی آن مدتی که ایران بودم شاید بیش از صدتا چشم پزشک و فلو متخصص پیوند قرنیه، متخصص شبکیه و اعمال جراحی شبکیه و همین طور استرابیست یعنی تخصص ماهیچۀ چشم، در ایران ترِین کردم(آموزش دادم) یکی از اینها آقای دکتر حسن ...
قسمت 17/ سفر دوم که سید جمال الدین به ایران آمد، پدرم مرا به دیدن او برد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ [...] آن اوقات سید جمال الدین دو سفر به ایران آمد. سفر اول (در 1304 ق) من خردسال بودم، اما پدرم که با او دوست شده بود صحبتش را بسیار می کرد و با عالم طفولیت شوق ملاقاتش را داشتم. اتفاقا روزی که منزل ما آمد من به خانه ی خویشاوندان رفته بودم و او را ندیدم و از این جهت بسیار متحسّر شدم [افسوس خوردم]. سفر دوم که آمد به پدرم گفتم البته باید مرا به فیض دیدار او برسانید. پدرم که شیوه اش همین بود روزی مرا به دیدن او برد. در این سفر هم مانند سفر اول در ایام اقامت طهران در خا ...
پاسخ عراقچی به اتهام زنی کیهان
. اینجانب برای جلوگیری از ایجاد حواشی برای مسئولیت و ماموریتی که در وزارت امور خارجه به عهده داشتم همواره سکوت را ترجیح می دادم، اما اکنون که فراغ بالی دارم، چند نکته را توضیح می دهم: 1- اینجانب هیچ گاه در مورد تخصص کاری خود در وزارت امور خارجه ادعایی نداشته ام، اما اگر قرار است در این مورد قضاوتی صورت گیرد شایسته است که مستند آن ادعاهای یک دیپلمات کهنه کار آمریکایی، که قرار است به هر قول و ...
حیات پشت درهای بسته – مرثیه ای برای کتابخانه های عمومی شهر
اشکم درآمد، انگار آسمان با تمام پهنه اش روی سرم آوار شد، دلم مثل کاسه ای لعابی که لبریز از باران شبانگاهی است شکست اگرچه این اندوه برایم تازگی نداشت اما تا اینجایش را هم باور نمی کردم. بیش از دو سال است که سالن کتابخانه های عمومی شهرم را ندیده ام سال ها بوذ که من با کتابخانه های عمومی حشر و نشر داشتم. پا که در صحن کتابخانه می گذاشتی انگار آبشار دانایی از اوج قفسه ها و طبقه های کتابخانه ...
جوانی حاج هاشم امانی به جهاد و پیریش با تقوا می گذشت
کمی با من حرف زد و پرسید: شب ها توی قهوه خانه می خوابی؟ گفتم: نه! آن روزها توی قهوه خانه ها شپش زیاد بود. او روی لبه کت من شپش دیده و تصور کرده بود در قهوه خانه می خوابم، در حالی که من در خیابان ارامنه، در کارخانه سینی سازی محمدعلی رجبی که از علاقمندان پدرم بود و بعدها فهمیدم که نگهبان آنجاست، می خوابیدم. حاج هاشم امانی و حاج صادق امانی و دیگران مرا می شناختند و چون نوجوان بودم، وقتی بحث می کردم ...
انتظاری که بدون تعارف 31 سال طول کشید
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما هفده سال قبل تصویری از مادر شهیدی منتشر شد که قاب عکس پسرش را در دست داشت و با بغض از کاروان شهدای گمنام سراغ او را می گرفت. مادر شهید بهروز صبوری که فرزندش در منظقه سومار به شهادت رسید 31 سال چشم انتظار او بود هیچ وقت نامید نشد تا اینکه خبر شناسایی پیکر پسرش را به او دادند. این قسمت از بدون تعارف پای صحبت های این مادر نشسته که متن آن به شرح زیر ...
اینطوری شد که ما هم رفتیم قاطی باقالی ها!
پسربچه ی باهوش. گفتم: چه فایده؟ هرچی می گم انگار یاسین تو گوش خر می خونم. خلاصه الآن تو بازداشتگاه دارم به اژدر سه دست حالی می کنم که وقتی وارد بازداشتگاه شدم و گفتم ما هم رفتیم قاطی باقالی ها، مَثَل گفتم. در مثل هم جای مناقشه نیست. اما حالیش نمیشه که. یقه م رو گرفته و می گه: به من گفتی باقالی؟ ...
خاطراتی از مادران چشم انتظار شهدا/ پایان فراق 27 ساله با یک خواب
. در جنگ با کومله ها اسیر و زخمی شد و حالا از آن فرزند رشید و فرمانده دلاور چند استخوان برای یک مادر چشم انتظار مانده بود. در یاسوج مراسم باشکوهی برای جانمحمد گرفتند و طی سخنانی خطاب به پدران و مادران شهدا گفتم غم و غصه نخورید که فرزندتان شهید شده آنها را در راه خدا و امام حسین دادیم. آیا شهادت در راه خدا بهتر از این نیست که بچه هایمان در تصادف یا از بیماری فوت می کردند. خدا را شاکرم که ...
قصه های جذاب یک خواننده
از او شنیدم آواز را یاد بگیرم و بعد با خودم ببرم. گفت: می خواهید کجا و چه کارش کنید؟ گفتم: می خواهم آنها را در رادیو بخوانم. گفت: شما بخوانید! شما نمی توانید! اگر هم بتوانید اینهایی را که می خوانم از پسش بر نمی آیید. فقط پوررضا می تواند بخواند، شما نمی توانید! گفتم: من پوررضا هستم و می خواهم برایم بخوانی تا درددلت را بعدا من بخوانم. گفت: تو پوررضا هستی؟ باور نمی کنم. تو با همین لب و لوچه رعنا را ...
درخواست بلاژویچ از مردم ایران: بیماری سختی دارم دعایم کنند
رفتم که چهره ای مورد احترام و محبوب در میان مردم کرواسی است. از نام نیک او در ایران گفتم، و اینکه پیگیر عیادتش بوده ام. گفت می داند و تشکر کرد. و با محبت زایدالوصفی افزود: من هم خودم را ایرانی می دانم، عاشق ایرانم. بهترین هدیه برایم بود که شما را دیدم، چون یاد ایران افتادم و حتما بهتر می شوم. سلام مرا به "بهترین مردم دنیا" برسانید. بیماری سختی دارم. بگویید مرا دعا کنند. بلاژویچ برای تیم ملی فوتبال هم آرزوی موفقیت کرد. درخواست بلاژویچ از مردم ایران میروسلاو بلاژویچ ...
گفتگو با میرشکاری، نخستین زنی که در جنگ به اسارت در آمد
خارج کنم. وقتی که از شهر سوسنگرد بیرون رفتیم، یکی، دو نفربر و تانک عراقی همزمان با ما به آنجا رسیده بودند؛ یعنی عراقی ها پل زده بودند و کم کم نفربر ها نیز از آن عبور کرده و وارد شهر شده بودند. وقتی چشم ام به نفربر ها افتاد، خوشحال شدم و به همسرم گفتم که برای شما نیرو و کمک رسیده است. همین جمله را که گفتم، عراقی ها به سمت ما تیراندازی کردند. هوا گرم و شیشه ماشین هم پایین بود. از سمت صندلی شاگرد که من ...
پست خانم بازیگر با متن طولانی و تصاویر زیاد به مناسبت تولد پنجاه سالگی اش
پنجاه سال است: #مادرم الهی همیشه با سلامتی و عزَّت ببینمش که نفسم در گرو آرامشش بوده و هست... خیلی روده درازی کردم برای نیم قرن تجربه لازم بود!!!! به دلیل گرفتاری که فردا دارم به ناچار چند ساعت زودتر از 27 شهریور پست را به اشتراک می گذارم. به جانِ باور دوست تان دارم که صادقانه ترین داشته ی من برای شماست. 22:30 آدینه 26 شهریور انتهای پیام ...