سایر منابع:
سایر خبرها
سخت است برای زایران و عزادارانی که هوای کربلا دارند و خود را به این سر و آن سر می زنند تا کبوتر دلشان را میهمان در آستان اباعبدالله حسین (ع) کنند و همه متفق القول می گویند؛ دلمان به مستحبی خوش است که جوابش واجب است، السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین. دلم که برای کربلایت تنگ می شود چشم می دوزم به عکس هایی که در سال های پیش در بین الحرمین به یادگار گرفته ایم، آن قدر نگاه می کنم تا اشک ...
به ستم در خون کشیدند و سرش را از قفا بریدند، من پسر آنم که لب تشنه جان داد و تن او را در خاک گرم کربلا رها کردند. عمامه و ردای او را ربودند درحالی که فرشتگان آسمان در گریه بودند، مردم بدانید خدای تعالی اهل بیت (ع) را نیک آزمود، رستگاری، .عدالت و پرهیزگاری را در ما نهاد و گمراهی و هلاکت را به دشمنان ما داد، ما را به 6 خصلت برتری و بر دیگر مردمان سروری داد. خداوند بردباری، دانش، دلاوری و ...
در مسیر کربلا قرار دهم تا آرام شود، پاهایم بی قراری می کردند که برسند به خاک های گرم مسیر اما نشد. مدام صدای آقا مرتضی در سرم می پیچد که می گوید: مگر عشق را جز در هجران و فرقت و غربت می توان آموخت؟ پس این درد فراق همه هستی آدمی است... خدایا! بارالها! ربنا و لا تحملنا ما لا طاقه لنا به... ما تحمل دوری از حسین(ع) را نداریم پس آن را بر ما مقدر نکن. فکر، فکر، فکر است که از ...
کردم تا حال و هوای محرم را در هیاهوی روزهای پایانی این ماه اهل بیت حسین (ع) تماشا کنم، سیاهپوش شدن شهر صدای فغان اهل حرم حسینی را تداعی می کرد اما دیگر خیابان ها همچون گذشته مملو از دسته های پیاده عزاداری با حضور پرشور جوانان زنجیر زن و طبل و سنج و مردان تنومندی که علم عزای حسین را بر دوش می کشیدند نبود، شهر غمگین بود و پژمرده اما عزادار حسین(ع) . پرده سوم/دم دمای اربعین ...
خدای کشاورزی که قرائت قرآنش خوب بود پرسیدم. ایشان گفتند این حرف یرملون است. گفتم یرملون یعنی چه؟ ایشان قدری برای من صحبت کرد و سپس گفت الان وقتش هست، چرا شما معطلی؟ برو دنبال تحصیل علوم و معارف. ایشان به نجف اشاره کردند ... حرف های او مرا دگرگون کرد و محبت تحصیل معارف قرآنی را در قلبم برافروخت ... به دنبال آن، روزی با پدرم صحبت کردم. او بی درنگ همراه با شعفی شدید اجازه داد. او مهر سال ...